0

رجعت در اعتقاد شيعه

 
masoomi1371
masoomi1371
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 724
محل سکونت : آذربایجان شرقی

رجعت در اعتقاد شيعه

امامساله رجعت.رجعت مثل قيامت نيست.قيامت از ضروريات‏اسلام است و اگر كسى منكر قيامت باشد اصلا نمى‏شوداو را مسلمان شمرد و در رديف‏مسلمانان نيست.مساله رجعت به اين شكل نيست،تازه كسانى كه معتقد هستند مى‏گويند كه از ضروريات و مسلمات‏مذهب شيعه است.از مرحوم آقا شيخ عبد الكريم‏هم كه راجع به شريعت‏سنگلجى(كه منكر رجعت بود) سؤال كردند، گوياجواب داده بود: نه، از ضروريات اسلام نيست، و شايدگفته بود از ضروريات شيعه هم نيست.ولى البته شايد در علماى شيعه يك نفر، دونفر هم نمى‏شود پيدا كرد كه رجعت را انكار كنند.

آنهايى هم كه قائل‏به رجعت هستند، بعضى به سبك محدثين همين طورمعتقدند كه عينا مثل قيامت مى‏شود، يعنى‏واقعا همين مرده‏ها از همين خاك زنده مى‏شوند.

عده‏اى ديگر كه يكى از آنهامرحوم فيض كاشانى است (1) [طور ديگرى‏معتقدند].

ديگران اصلا در مقام‏توجيه برنمى‏آيند، مى‏گويند به ما گفته‏اندرجعت، ما هم مى‏گوييم رجعت، ما چه مى‏دانيم‏كيفيتش چگونه است؟بحثى‏نمى‏كنند.ولى مثل مرحوم فيض معتقد هستندكه رجعت نظير اين چيزى است كه امروز علماى ارواح مى‏گويند.اين‏حرف علماى ارواح تا چه حد درست است‏يا نادرست،به جاى خود، ولى نظير اين است كه مى‏گويند مثلا مشاهده شده‏كثيرا كه يك نفر در حال بيدارى، روح ميتى را به‏صورت يك شبح و يك جسم خاص رقيقى كه با اين جسمها فرق داشته [حاضر]كرده و آن‏را ديده است.اگر حرف اينها را قبول نكنيم، نظيراين را اهل مكاشفه زياد گفته‏اند.اهل مكاشفه زياد ادعا مى‏كنند كه ما در حالى‏كه در حال خاصى از مكاشفه هستيم ارواح مؤمنين‏را مشاهده مى‏كنيم و مى‏بينيم، مى‏آيند و با ما حرف مى‏زنند.

يك وقتى همين جا نقل‏كردم كه از مرحوم آقا سيد جمال گلپايگانى‏از اين قضايا زياد نقل مى‏كنند(واقعا هم مرد فوق‏العاده‏اى بود)كه‏از آن جمله من از پسرشان پرسيدم، گفت اتفاقامن خودم آنجا بودم(ايشان واقعا مرد خيلى پاك و وارسته‏اى بوده)كه پدرم‏بعد از نماز شب به من گفت: برو ببين آقا شيخ محمدحسين فوت كرده (2) ؟گفتم: چطور؟گفت: برو تحقيق كن.رفتم‏تحقيق كردم، ديدم همان شب در همان لحظات قبل‏فوت كرده.قضيه چه بود؟[پدرم]گفت: من در قنوت نماز وتر، مرحوم‏آقا ضياء را ديدم در حالى كه مى‏آمد.گفتم: كجامى‏روى؟گفت: آقا شيخ محمد حسين فوت كرده، من به تشييع جنازه او مى‏روم.

نظير اينها را البته‏اهل مكاشفه زياد ادعا كرده‏اند.در اخبار و احاديث‏ما هم اين چيزها خيلى زياد است.نمى‏خواهم بگويم‏همه آنها درست است ولى‏اينقدر زياد است كه ديگر همه را نمى‏شود رد كرد.يك‏نمونه‏اش را مى‏گوييم كه وقتى حضرت زهرا(س) مى‏خواستند به دنيا بيايندو زنهاى اهل مكه از كمك كردن به حضرت خديجه(س)

.............................................................. 1.فيض‏كاشانى يك مرد ذوحياتين است، يعنى هم يك مردمحدث فقيهى است و گاهى در آن كار محدثى و فقاهتش هم خيلى قشرى مى‏شود، و هم ضمنا يك‏مرد حكيم و فيلسوفى است.يك مرد ذو جنبتين است. 2.مرحوم آقا ضياءعراقى و مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهانى هر دواز علماى طراز اول بودند و به فاصله يك هفته رحلت كردند.

صفحه : 662

امتناع‏كردند، چهار زن آمدند آنجا براى اينكه به او كمك‏بدهند.پرسيد: تو كى هستى؟يكى گفت: من حوا هستم،ديگرى گفت: من آسيه‏هستم، ديگرى گفت: من مريم هستم و...اينها همان‏تجلى كردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهاى مثالى در اين دنياى مادى،كه اگر حرف علماى ارواح - كه امروز ادعا مى‏كنند- راست باشد، اين يك تاييد علمى است بر آن چيزى كه اولياى‏دين يا اولياى عرفان و مكاشفه گفته‏اند.

اشخاصى‏مثل مرحوم فيض كاشانى معتقدند رجعتى كه درآينده خواهد شد، نه اين است كه مرده‏ها از قبر زنده‏مى‏شوند، بلكه معنايش اين‏است كه در يك وضع خاصى عده‏اى از ارواح - به همين‏شكلى كه عرض كردم - در اين دنيا ظاهر مى‏شوند.

افرادى مثل مرحوم شاه‏آبادى(كه در تهران بود و مرد باذوقى بود)و بعضى‏افراد ديگر معتقدند بسيارى از موارد كه در قرآن نام ملائكه آمده، اينهاهمان ارواح‏اند نه ملائكه‏اى كه از سنخ انسان‏نبوده‏اند.مثلا قرآن تصريح مى‏كند كه در جنگ بدر يا جنگهاى ديگر گروهى‏از ملائكه به نصرت مؤمنين آمدند.عده‏اى اين‏طور مى‏گويند و به نظر من حرفشان درست است(قرآن هيچ وقت قول‏نداده ملائكه را تعريف كند و بگويد چيست.ملائكه‏در قرآن گاهى اساسا با قواى طبيعت تطبيق مى‏شود، گاهى شامل يك‏ملك مقرب مثل جبرئيل مى‏شود، و گاهى موجوداتى‏است در همين دنيا كه از چشم ما مخفى است، به قول امروزيها دو بعدى يا شش‏بعدى و هفت بعدى است كه ما نمى‏دانيم، و احيانابه ارواحى كه در اين دنيا ظاهر مى‏شوند اطلاق مى‏شود).عقيده عده‏اى‏اين است كه در جنگ بدر آن ملائكه‏اى كه قرآن‏مى‏گويد چهار هزار ملائكه آمدند كه شما را يارى كنند - كه يارى‏شان هم به تعبيرقرآن فقط براى تقويت قلب بود نه يارى عملى- اينها انسانهايى بودند كه آنها را رجعت داده بودند اما رجعت به اين معنا، يعنى آنهايى بودندكه از دنيايى ديگر در اين دنيا ظاهر شده بودند.

بنابراين،مساله رجعت با مساله قيامت فرق مى‏كند.اولاخود مساله رجعت‏يك مساله صد در صد[ضرورى]نيست مثل قيامت.ثانياكيفيت رجعت با كيفيت قيامت فرق مى‏كند، چون‏در كيفيت قيامت در قرآن تصريح شده كه حشر از قبور مى‏شود ولى ما در باب رجعت چنين‏حرفى را نداريم.بعيد نيست كه به اين شكل باشد.

- بين اين آيه: «و من ورائهم برزخ الى‏يوم يبعثون‏» و اينكه به آن مؤمن آل ياسين‏فرمود:

صفحه : 663

«قيل‏ادخل الجنة‏» چطور مى‏توان سازگارى داد، در حالى‏كه مى‏دانيم اين جنت، جنت بعد از برزخ است، چطور به‏او گفته شده وارد بهشت‏شو،در حالى كه از فعل امر فوريت فهميده مى‏شود؟ استاد: در قرآن‏تنها جنت مطرح نيست، جنات مطرح است و حتى بعضى‏از اينها با يك مضاف‏اليه‏هايى: «جنت‏خلد» ، «جنت عدن‏» مطرح است.دريك آيه قرآن «جنتى‏» آمده كه از آن به «جنة الله‏»تعبير مى‏كنند كه ديگر مافوق اينهاست.از مجموع آيات قرآن مى‏شودفهميد كه جنت‏يك جا نيست كه مخصوص به آخرت‏باشد.حديثى را شيعه و سنى نقل كرده‏اند كه پيغمبر فرمود: «القبر اما روضة من رياض الجنة‏او حفرة من حفر النيران‏» (1) و اخبارتصريح مى‏كند قبر يعنى همان برزخ، برزخ يعنى همان قبر.

.............................................................. 1.بحار، ج 6/ص 275.

استاد شهيد مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 4 صفحه 660

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:33 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها