0

مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

 
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

چرا امام علی را رئیس مذهب شیعه نمی نامیم؟

چرا امام علی را رئیس مذهب شیعه نمی نامیم؟
در میان ائمه(علیهم السلام) امیرالمومنین على(علیه السلام) به جهت سوابق بى نظیر و توصیه هاى مکرر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) موقعیت ویژه اى داشت که لازمه طبیعى آن مورد توجه قرار گرفتن ایشان از سوى مسلمانان بود، اما چنین نشد. بحث بر دور داشته شدن آن حضرت از خلافت نیست بلکه حتى در حوزه هاى فکرى و عقیدتى نیز زمینه ظهور جدى در اختیار ایشان نبود. کدام یک از خطبه هاى مفصل و مهم نهج البلاغه، در دوران بیست وپنج ساله خانه نشینى امام(علیه السلام) ادا شده است؟
زیرا مردم حتى در دوران حکومت حضرت على(علیه السلام) نیز تبعیت و انقیاد جدى نسبت به ایشان نداشتند، چه در امور دینى و چه در امور حکومتى. تفصیل این سخن فرصتى دیگر مى طلبد. وقتى عرصه بر على بن ابى طالب چنین تنگ باشد، وضعیت امامان بعدى معلوم خواهد بود، زمانى که با روى کار آمدن بنى امیه و فاصله گرفتن نسل ها از صدر اسلام هرچه مى گذرد، کار بر ائمه(علیهم السلام) سخت تر مى شود.
در اواخر دوران امامت حضرت باقر (علیه السلام) همزمان با ضعف مفرط بنى امیه، فشارها بر آن حضرت کاهش یافت و شرایط اجازه تشکیل حلقه هاى درس و بیان حقایق دین و شریعت را به آن جناب مى داد، همچنان که آمد و شد اصحاب نزدیک امام (علیه السلام) نیز مقدورتر مى گشت. این میراث به امام صادق(علیه السلام) نیز رسید و از آغاز دوران امامت ایشان تا پایان عمر بنى امیه، یعنى سال 132 ادامه داشت.

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

سه شنبه 12 شهریور 1392  2:16 AM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

خلق و خوی حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای  اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . دارای حکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی  مي کرد و مي فرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکی از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وی صادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک مي گويد : با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير کرد ، نزديک بود از مرکب بيفتد و هر چه مي خواست لبيک بگويد ، صدا در گلويش گير مي کرد . به او گفتم : ای پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويی لبيک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگويم لبيک ، مي ترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيک ولا سعديک .

سه شنبه 12 شهریور 1392  10:13 AM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

حرکت تشکیلاتی
امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنیده‌اید. محفل درس امام صادق(ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به وجود آورد، هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی‌نظیر بود. همه‌ی حرفهای درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآن که در طول یک قرن و اندی به وسیله‌ی مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بود، همه‌ی آنها را امام صادق(ع) به شکل درست بیان کرد.
اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیده‌اید. امام صادق(ع) مشغول یک مبارزه‌ی دامنه‌دار و پیگیر بود. مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی. یعنی امام صادق(ع) زمینه را آماده می‌کرد تا بنی‌امیه را از بین ببرد و به جای آنها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامی است بر سر کار بیاورد. اما آن بعد سوم را که اصلاً نشنیده‌اید، مرد تشکیلات بودن امام صادق(ع) است که یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود. تشکیلات یعنی چه؟ یعنی این که وقتی امام صادق(ع) اراده می‌کند آن چه را که او می‌خواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم می‌گویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای اداره‌ی مبارزه‌ی سیاسی عظیم آل علی جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همه‌ی شهرها باشند که پیروان امام صادق(ع) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند.
تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب‌الاجرا است. امام صادق(ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را به وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند با دستگاه بنیامیه مبارزه می‌کرد. در هنگامی‌که پیروزی او بر بنیامیه حتمی بود، بنی‌عباس به عنوان یک جریان مزاحم و فرصت‌طلب آمدند، میدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق(ع) هم با بنی‌امیه و هم با بنی‌عباس مبارزه کرد.

سه شنبه 12 شهریور 1392  10:15 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

عصر امام صادق ( ع ) يکی از طوفاني ترين ادوار تاريخ اسلام است که از يک سو اغتشاشها و انقلابهای پياپی  گروههای مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مي داد ، که انقلاب "ابو سلمه " در کوفه و "ابو مسلم " در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حکومت شوم بنی اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليکن سرانجام بنی عباس با تردستی و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی اميه به بنی عباس طوفاني ترين و پر هرج و مرج ترين دورانی بود که زندگی امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود . و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ايده ئولوژيها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود ، که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نيز روابط مراکز اسلامی با دنيای خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانی برای فهميدن و پژوهش پديد آورده بود . عصری که کوچکترين کم کاری يا عدم بيداری و تحرک پاسدار راستين اسلام ، يعنی  امام ( ع ) ، موجب نابودی  دين و پوسيدگی تعليمات حيات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مي شد . اينجا بود که امام ( ع ) دشواری فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشوای ششم در گير و دار چنين بحرانی مي بايست از يک سو به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بي دينی و کفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفای وقت جلوگيری کند . علاوه بر اين ، با نقشه ای  دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودی  برهاند ، شيعه ای که در خفقان و شکنجه حکومت پيشين ، آخرين رمقها را مي گذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانی مي داد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفی  بودند ، و يا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حکومت جديد هم در کشتار و بي عدالتی دست کمی از آنها نداشت و وضع به حدی  خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگی ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مي داد ، چنانکه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند . "جابر جعفي " يکی  از ياران ويژه امام است که از طرف آن حضرت برای انجام دادن امری به سوی کوفه مي رفت . در بين راه قاصد تيز پای امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مي گويد : خودت را به ديوانگی بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگی منصرف شد . جابر جعفی که از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مي باشد مي گويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت که به کسی نگفتم و نخواهم گفت ... او روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفته ای که سينه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگويم و نزديک است ديوانه شوم . امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنی  محمد بن علی بکذا وکذا ... ، ( يعنی امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت کرد ) . آری ، شيعه مي رفت که نابود شود ، يعنی اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنی اميه ای يا بنی عباسی خودنمايی کند . در چنين شرايط دشواری ، امام دامن همت به کمر زد و به احيا و بازسازی  معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظيمی به وجود آورد که محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشته های  گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند . هر يک از اينان از طرفی  خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينی  و علمی و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند . تأسيس چنين مکتب فکری  و اين سان نوسازی و احياگری تعليمات اسلامی ، سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفری ( تشيع ) مشهور گردد . ليکن طولی نکشيد که بنی عباس پس از تحکيم پايه های حکومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنی اميه را پيش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند . امام صادق ( ع ) که همواره مبارزی نستوه و خستگي ناپذير و انقلابيی بنيادی در ميدان فکر و عمل بوده ، کاری که امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وی قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستين کرد .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 12 شهریور 1392  10:40 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

اختلافات سياسی بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقه های مختلف و ظهور عقايد مادی و نفوذ فلسفه يونان در کشورهای اسلامی ، موجب پيدايش يک نهضت علمی گرديد . نهضتی که پايه های آن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتی  لازم بود ، تا هم حقايق دينی را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلی بيرون کشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروی منطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آرای سست آنها را محکوم سازد . گفتگوهای علمی و مناظرات آن حضرت با افراد دهری و مادی مانند "ابن ابی العوجاء" و "ابو شاکر ديصاني " و حتی "ابن مقفع " معروف است . به وجود آمدن چنين نهضت علمی در محيط آشفته و تاريک آن عصر ، کار هر کسی  نبود ، فقط کسی شايسته اين مقام بزرگ بود که مأموريت الهی داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانی  شود ، تا بتواند به نيروی الهام و پاکی نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباطدهد ، حقايق علمی را از دريای بيکران علم الهی به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد . تنها وجود گرامی  حضرت صادق ( ع ) مي توانست چنين مقامی داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود که با کناره گيری از سياست و جنجالهای سياسی از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احکام و تعليم و تربيت مسلمانان کمر همت بر ميان بست . زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايی دانش و ترويج احکام و تربيت شاگردانی بود که هر يک مشعل نورانی علم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسي " و "خداشناسي " مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم کوشيدند . در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - کلام و حکمت اسلامی رشد کرد و فلاسفه و حکمای بزرگی در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمی و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسی که از راه کينه و حسد ، به فکر ايجاد مکتب ديگری افتاد که هم بتواند در برابر مکتب جعفری  استقلال علمی داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشه چينی از محضر امام ( ع ) بازدارد . بدين جهت منصور مدرسه ای در محله "کرخ " بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهی استفاده نمود و کتب علمی و فلسفی را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالک را - که رئيس فرقه مالکی است - بر مسند فقه نشاند ، ولی اين مکتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانکه بايد انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهی و علمی و کلامی را که پراکنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادی تربيت فرمود که باعث گسترش معارف اسلامی  در جهان گرديد . دانش گستری امام ( ع ) در رشته های مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبيعی و ... آغاز شد . فقه جعفری همان فقه محمدی يا دستورهای دينی است که از سوی خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحی رسيده است . بر خلاف ساير فرقه ها که بر مبنای عقيده و رأی و نظر خود مطالبی را کم يا زياد مي کردند ، فقه جعفری  توضيح و بيان همان اصول و فروعی بود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفی درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيه تر از جعفرالصادق کسی را نديده ام و نمي شناسم . فتوای بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفری را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافی  است بر استواری فقه جعفری و حتی برتری آن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است . در رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتی کسانی که از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتی داشته است . نمونه ای از بيانات امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکيم است ، به يکی از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابی به نام "توحيد مفضل " هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندی که موضوع کتاب "اهليلجه " است نيز نکات حکمت آموز بسياری  دارد که گوشه ای از دريای بيکران علم امام صادق ( ع ) است . برای شناسايی استاد معمولا دو راه داريم ، يکی شناختن آثار و کلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مکتبش . کلمات و آثار و احاديث زيادی از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما حتی  قطره ای از دريا را نمي توانيم به دست دهيم مگر "نمی از يمي " . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بوده اند ، يکی از آنها "جابر بن حيان " است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشی مشغول بود که به وسيله طرفداران بنی اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردی کرد . جابر يکی  از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمی تأليفات زيادی دارد ، و در رساله های  خود همه جا نقل مي کند که ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث کرد . از اکتشافات او اسيد ازتيک ( تيزآب ) و تيزاب سلطانی و الکل است . وی چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 300رساله از جابر به زبان آلمانی چاپ و ترجمه شده که در کتابخانه های برلين و پاريس ضبط است . حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئه های منصور عباسی در سال 148هجری مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65سال بود . از جهت اينکه عمر بيشتری نصيب ايشان شده است به "شيخ الائمه " موسوم است . حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت . پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسی کاظم ( ع ) منتقل گرديد . ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است که بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وی  قائلند .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 12 شهریور 1392  10:41 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

خلق و خوی حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای  اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . دارای حکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی  مي کرد و مي فرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکی از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وی صادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک مي گويد : با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير کرد ، نزديک بود از مرکب بيفتد و هر چه مي خواست لبيک بگويد ، صدا در گلويش گير مي کرد . به او گفتم : ای پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويی لبيک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگويم لبيک ، مي ترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيک ولا سعديک .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 12 شهریور 1392  10:52 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

عواملی که موجب پیدایش  جنبش علمی  در زمان امام صادق (ع)شده بود می توان بدین نحو خلاصه کرد:

1-آزادی و حریت فکر و عقیده در اسلام . البته عباسیان نیز در این آزادی فکری بی تاثیر نبودند؛ اما

ریشه این آزادی در تعلیمات اسلام بود، به طوری که اگر هم عباسیان می خواستند از آن جلوگیری

کنند، نمی توانستند.

2- محیط آن روز اسلامی یک محیط کاملا مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزه های مذهبی بودند.

تشویقهای پیامبر اسلام به کسب علم ، و تشویقها و دعوتهای قرآن به علم و تعلم و تعقل ، عامل

اساسی این نهضت و شور و شوق بود.

3- اقوام و مللی که اسلام را پذیرفته بودند نوعا دارای سابقه فکری و علمی بودند و بعضا همچون

نژاد ایرانی ( از همه سابقه ای درخشانتر داشت) و مصری و سوری ، از مردمان مراکز تمدن آن روز به

شمار می رفتند . این افراد به منظور درک عمیق تعلیمات اسلام به تحقیق و جستجو و تبادل نظر

می پرداختند.

4- تسامح دینی یا همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان مخصوصا همزیستی با اهل کتاب .

مسلمانان ، اهل کتاب را تحمل می کردند و این را بر خلاف اصول دینی خود نمی دانستند . در آن

زمان اهل کتاب، مردمی دانشمند و مطلع بودند. مسلمانان با آنان برخورد علمی داشتند و این خود

بحث و بررسی و مناظره را به دنبال داشت.))

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 12 شهریور 1392  10:55 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

پیشواى صادق علیه السلام در اندیشه مقام معظم رهبرى

در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهى و در زمانى كه رهبرى جامعه؛ مهمترین مساله نهضت اسلامى بود؛ رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت ‏آیة الله خامنه‏اى (دامت ‏بركاته) چند سخنرانى درباره تحلیل ‏زندگانى امام ششم(ع) ایراد كرد كه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى؛ تحت عنوان «پیشواى صادق(ع‏» توسط انتشارات سید جمال منتشرگردید. تاریخ دقیق انجام سخنرانى معلوم نیست ولیكن بین سالهاى‏45 تا50 شمسى بوده است. كتاب «پیشواى صادق(ع‏» در بین سالهاى ‏58 تا 60 شمسى منتشر شده است. در هر حال؛ محتواى كتاب هرچند مختصر است؛ اما یكى از بهترین تحلیل‏هاى سیاسى ‏درباره عملكرد امام صادق(ع) شمرده مى‏شود. مباحث این اثر وزین؛ با  رعایت امانت و براساس ترتیب و نظم كتاب به طور خلاصه عبارت ‏از چند نكته ذیل است:

1- دو قضاوت درباره امام صادق(ع) دربین مردم وجود دارد كه ‏هر دو محل تامل است. قضاوت اول حمایت ‏آمیز است: آن امام بزرگ؛ فرصتى طلایى براى تعلیم و تربیت ‏به دست آورد و چنان غرق در نشرعلم و دین شد كه نتوانست ‏به فریضه امر به معروف و نهى از منكرعمل كند و ناچار شد در مقابل حكام ظلم و جور به مدح و ستایش وتملق بپردازد! قضاوت دوم اعتراض‏آمیز است: او در زمانى كه ظلم و جنایت از در و دیوار مى‏بارید، ره عافیت در پیش گرفت و از رسالت‏انسانى یك رهبر غفلت ورزید و به درس و بحث دل خوش كرد! در حالى ‏كه شیعیانش گرفتار تعقیب و زندان و شكنجه و تبعید و قتل و غارت‏ بودند!

2- هیچ یك از آن دو قضاوت؛ پایه و مایه استوار و صحیحى ندارد. هردو قضاوت براساس چند روایت مجعول شكل گرفته است كه دقت درمحتواى آن؛ ساختگى بودن آن را آشكار مى‏سازد، زیرا ساحت رفیع ‏امامت ‏بسى پاك‏تر و والاتر از آن است كه آلوده به تملق و ستایش ‏بیجا؛ آن هم نسبت ‏به طاغوت‏ها و ستمگران گردد. علاوه برآن كه ‏برخى از این روایات، اساسا سند ندارد.

3- در برخى از روایات مذكور كه سندى براى آن ذكر شده، راوى‏ شخصى است ‏به نام ربیع حاجب. ربیع كیست؟ ربیع آجودان مخصوص ‏منصور خلیفه عباسى و به تعبیر آن روز حاجب او بود. او نزدیك ‏ترین و مورد اعتماد ترین شخص در دستگاه منصور بود و در سال‏153 هجرى به مقام وزارت نیز رسید و تا آخر زندگى منصور (سال‏158 هجرى) در پست وزارت باقى ماند. شگفت آور است كه عاقلى؛ سخن ‏نزدیك‏ترین یار خلیفه را درباره ذلت و تضرع دشمن خلیفه، بى‏هیچ ‏تحقیق و جستجویى بپذیرد!

4- قضاوت دوم (قضاوت اعتراض‏آمیز) سخنى است ‏شبیه داورى‏هاى شرق‏ شناسان كه غالبا آلوده به غرض یا برخاسته از جهل و بى‏خبرى است‏ و مبتنى بر بینش مادى و الحادى، مانند قضاوت خاورشناس یهودى؛ فیلیپ حتى درباره صلح امام حسن(ع) و قضاوت خاورشناس ماركسیست؛ پطروشفسكى بعثت رسول اكرم(ص).

5- نظریه و داورى صحیح درباره امام صادق(ع) و سایر امامان‏علیهم السلام ، قضاوت سومى است كه با تحقیق درمنابع و مآخذ ودقت در آن به دست مى‏آید و آن این است: امامان شیعه، همانند خود پیامبر(ص) هدفى‏ جز این نداشتند كه نظام عادلانه اسلامى را با همان ‏ویژگى‏ها و اهدافى كه قرآن روشن كرده ایجاد كنند و یا استمراربخشند. زیرا امامت؛ تداوم نبوت است. براین اساس، برنامه عمومى‏ امامان علیهم السلام دو بخش اساسى و انفكاك ‏ناپذیر داشت:

الف) تبیین ایدئولوژى اسلام.

ب) تامین قدرت اجرایى و اجتماعى.

6- امامت از نظر تاریخى چهار دوره را پیمود:

الف) سكوت.

ب) قدرت.

ج) شهادت.

د) جهادى دیگر.

دوره اول از رحلت رسول اكرم(ص) شروع شد و با آغاز حكومت‏ امیرالمؤمنین(ع) پایان یافت.

دوره دوم؛ دوره حكومت امام على(ع) و امام مجتبى(ع) است.

دوره ‏سوم عبارت از بیست ‏سال میانه صلح امام حسن(ع) (سال 41 هجرى) و شهادت امام حسین(ع) (سال 61 هجرى) است.

دوره چهارم؛ بعد ازشهادت سیدالشهداء(ع) تا دو قرن بعد و آغاز غیبت است.

7- امام امیرالمؤمنین على(ع) در دوره اول كه بیست و پنج ‏سال‏ به طول انجامید، براى حفظ اسلام و جلوگیرى از اختلاف، دست ‏به ‏قیام مسلحانه نزد و در برابر غاصبان حكومت ‏سكوت كرد و بلكه از روى كمال علاقه و دلسوزى نسبت‏ به اسلام و جامعه اسلامى؛ آنان را یارى كرد و در مسائل سیاسى، نظامى و غیره راهنمایى نمود؛ چنانچه این مطلب از نهج‏البلاغه و كتب تاریخ استفاده مى‏شود.

8- در دوره دوم؛ هرچند بسیار كوتاه بود. حدود پنج ‏سال اما یك حكومت صد در صد اسلامى ارائه و حاكم گردید و عدالت استقراریافت و ارزشهاى جاهلى رخت ‏بربست.

9- در دوره سوم، تلاش براى بازگرداندن قدرت به خاندان ‏پیامبر(ص) در فرصت مناسب، شروع شد و شیعه؛ عملا به كار نیمه ‏مخفى اهتمام ورزید.

10- دوره چهارم؛ ادامه دوره سوم و با همان روش و البته به‏ صورت برنامه دراز مدت بود. این دوره، هرچند پیروزى‏ها و شكست‏هایى درمراحل مختلف داشت اما در زمینه كار ایدئولوژیك، به ‏پیروزى قطعى رسید. براى آشنایى با زندگى امام صادق(ع) باید این‏ دوره را بیشتر بررسى كنیم.

11- در دوره چهارم؛ امامان شیعه علیهم السلام تلاشى مستمرداشتند تا با فعالیت ایدئولوژیك ومبارزه با تحریف، زمینه احیاى‏ حكومت اسلامى و حضور قرآن و سنت را در جامعه فراهم آورند و این‏ انقلابى بزرگ و اساسى بود، شبیه انقلابى كه رسول الله(ص) درجامعه جاهلى پدید آورد و شاید از آن هم مشكل‏تر؛ زیرا تجدید یك ‏انقلاب، گاه از ایجاد آن دشوارتر است.

12- در آغاز دوره چهارم، وضعیت‏ شیعه بنابر روایت امام صادق(ع) چنین بود: «ارتد الناس بعدالحسین(ع) الا ثلثه ابوخالد الكابلى ‏و یحیى بن ام الطویل و جبیربن معطم ثم ان الناس لحقوا و كثروا و كان یحیى بن ام الطویل یدخل مسجد رسول الله(ص) و یقول: كفرنابكم و بدا بیننا و بینكم العداوه و البغضاء.»

پس از شهادت امام حسین(ع) همه منحرف شدند جز سه نفر: ابوخالد كابلى، یحیى بن ام طویل و جبیربن معطم. بعدها دیگران ملحق شدند و شیعیان زیاد گردیدند. یحیى بن ام طویل به مسجد پیامبر(ص) درمدینه وارد مى‏شد و خطاب به مردم مى‏گفت: ما به شما كافریم و میان ما و شما خصومت و كینه است.

13- امام سجاد(ع) نمى‏توانست‏ به صراحت ‏خود را مستحق خلافت وحكومت اعلام كند. زیرا در آن صورت، خلیفه مقتدرى چون عبدالملك ‏بن مروان آن حضرت را پیش از آنكه موفق به انجام رسالتش شود به‏ شهادت مى‏رساند و تشكیلات نوپاى شیعه ویران مى‏گردید.

14- البته درموارد نادرى امام سجاد(ع) موضع حقیقى خود را در برابر حاكمان جور آشكار ساخت. اما آنچنان كه خود را رویاروى‏ آنان قرار دهد، بلكه تنها براى ثبت در تاریخ؛ مانند نامه‏اى كه‏امام(ع) براى یكى از رجال دینى وابسته به حكومت ‏بنى امیه به ‏نام محمد بن شهاب زهرى نوشته‏اند. نامه روشنگر امام زین‏العابدین(ع) در تحف العقول ذكر شده است.

15- امام سجاد(ع) مى‏فرمود: درهمه حجاز، دوستداران و علاقمندان‏ ما به بیست نفر نمى‏رسد. هرچند آن حضرت فعالیتى آرام و مخفى‏ داشت اما گاه گاه خود و یارانش مورد آزار و اذیت‏ حكومت وقت ‏قرار مى‏گرفتند و خود آن بزرگوار حداقل یك مرتبه با وضعى ‏تاثرانگیز و بسته به غل و زنجیر تحت نظر ماموران بسیار ازمدینه به شام برده شد و بارها مورد تعرض و شكنجه قرار گرفت وسرانجام در سال 95 هجرى به وسیله ولید بن عبدالملك خلیفه اموى‏ به شهادت رسید.

16- امام باقر(ع) در مراسم حج‏ به حاجیان اشاره كرد و به یار رازدارش، فضیل بن یسار گفت: در جاهلیت نیز بدین گونه‏ مى‏گردیدند! فرمان آن است كه به سوى ما كوچ كنند و پیوستگى و دوستى خود را به ما بگویند و یارى خویش را برما عرضه كنند. قرآن ‏از قول ابراهیم(ع) مى‏گوید: (بارالها!) دلهایى از مردم را مشتاق ‏ایشان كن!

17- یكى از یاران نزدیك امام باقر(ع) به نام جابرجعفى به‏ دستور آن حضرت، كوفى بودن خود را كتمان مى‏كند و وانمود مى‏كند كه از مردم مدینه است و نیز به فرمان آن بزرگوار، خود را به ‏دیوانگى زد و حاكم كوفه كه این وضع را مشاهده كرد گفت: خدا را شكر كه از قتل او معافم ساخت!

18- امام باقر(ع) در برابر حاكم اموى (هشام بن عبدالملك) خطاب ‏به مردم كرد و فرمود: «ایهاالناس! این تذهبون؟ و این یرادبكم؟ بناهدى الله اولكم و بنا یختم آخركم، فان كان لكم ملك معجل فان‏ لنا ملكا موجلا و لیس بعد ملكنا ملك، لانا اهل العاقبه یقول الله ‏عزوجل و العاقبه للمتقین.‏»

به كجا مى‏روید؟ اى مردم! و چه سرانجامى براى شما درنظرگرفته‏اند؟ به وسیله ما بود كه خدا گذشتگان شما را هدایت كرد و به واسطه‏ ما است كه خدا مُهر پایان بركار شما مى‏زند. اگر شما را دولتى ‏مستعجل است، ما را دولتى پاینده خواهد بود و پس از دولت ما كسى ‏را دولتى نخواهد بود. چون ما اهل عاقبتیم كه خدا فرمود عاقبت ‏براى اهل تقواست.

19- ابوحمزه ثمالى گوید: از امام باقر(ع) شنیدم كه مى‏گفت: خدا براى این امر (تشكیل حكومت علوى) سال 70 را معین كرده بود. چون‏ حسین(ع) كشته شد خدا بر خاكیان خشم گرفت. پس آن را تا سال 140به تاخیر افكند... ما این موعد را براى شما (شیعیان) گفتیم وشما آن را افشا كردید. پس خدا دیگر موعدى را معین نكرد.

ابوحمزه این سخن را براى امام ‏صادق(ع) بیان كرد. آن حضرت فرمود: آرى، این چنین بود.

20- امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) دستور داد كه بعد ازشهادت؛ بخشى از دارائى آن حضرت (800 درهم) را در مدت ده سال، صرف عزادارى و گریستن بر ایشان در صحراى منى و در موسم حج ‏بنماید.

21- خطوط اصلى زندگى امام صادق(ع) چنین است:

1- تبلیغ و تبیین مساله امامت ‏شیعى.

2- بیان و تبلیغ احكام دین و تفسیر قرآن به روش اهل ‏بیت علیهم‏السلام .

3- ایجاد تشكیلات سیاسى ایدئولوژیك به صورت مخفى.

4- هدایت پنهانى جنبش‏هاى نظامى علویان.

5- فعالیت ‏سیاسى به صورت بیان توصیه‏ها، گفتارها ونگارش نامه‏ها و ذكر شعرهایى خاص.

22- آمیختگى سه مفهوم «رهبرى سیاسى‏» و «آموزش دینى‏» و«تهذیب روحى‏» در امامت؛ ناشى از آن است كه اسلام در اصل؛ این ‏سه جنبه را از یكدیگر تفكیك نكرده و به عنوان برنامه‏اى چند بعدى بر انسان عرضه كرده است. ‏شیعه عقیده دارد كه‏ امام باید از جانب خدا تعیین شود.

23- كمیت؛ شاعر نامدار و بسیار هنرمند و یكى از معروف‏ترین ‏چهره‏هاى شیعى و شهید گرایشهاى تند علوى؛ در یكى از چندین قصیده ‏معروف خود در توصیف ائمه اهل ‏بیت علیهم السلام ، آنان را سیاستمدارانى مى‏داند كه برخلاف حاكمان مسلط زمان، سرپرستى و زمامدارى انسانها را با چوپانى گوسفندان و چارپایان، یكسان‏ نمى‏سازند.

24- سخن اصلى امام صادق(ع) مانند دیگر امامان شیعه، عبارت ازامامت ‏بود و براى ‏اثبات این واقعیت تاریخى، قاطع ترین مدرك، روایات فراوانى است كه در آن؛ امام صادق(ع) ادعاى امامت را به‏ روشنى و صراحت ‏بیان كرده است.

25- مردى از اهل كوفه به خراسان رفت ومردم را به ولایت جعفربن ‏محمد(ع) دعوت كرد. جمعى پاسخ مثبت گفتند و اطاعت كردند و گروهى ‏سرباز زدند و منكر شدند و فرقه‏اى احتیاط كردند و دست نگه ‏داشتند... یكى از احتیاط كنندگان به مدینه و ملاقات امام ‏صادق(ع) رفت. آن حضرت با لحنى اعتراض‏آمیز فرمود: اگر تو اهل ‏ورع و احتیاط بودى چرا در فلان مكان كه فلان عمل هوس بازانه وشهوانى را انجام مى‏دادى احتیاط نكردى؟!

26- فقه جعفرى در برابر فقه رسمى آن روزگار، فقط یك اختلاف‏ عقیده ساده نبود، بلكه دو مفهوم انتقادآمیز نیز داشت:

نخست آنكه اثبات مى‏كرد دستگاه حكومت از آگاهى دینى بى‏بهره است ‏و نمى‏تواند امور فكرى مردم را اداره كند و دیگر آنكه نشان ‏مى‏داد تحریف‏هاى بسیارى در فقه رسمى براى جلب نظر حكام جور نفوذ كرده است و نیز امام صادق(ع) با تفسیر قرآن به روشى غیر از روش‏ عالمان دربارى، عملا به معاوضه با حكومت ‏برخاست و تمام تشكیلات‏ مذهبى و فقاهت رسمى را تخطئه كرد.

27- وجود تعابیرى چون «باب‏»، «وكیل‏»،«صاحب سر»،«مستودع سر» در روایات امام صادق(ع) و نیز در تاریخ، نشان‏مى‏دهد كه آن حضرت تشكیلاتى سیاسى، ایدئولوژیك را به صورت پنهانى ‏هدایت مى‏كرد. مثلا محمد بن سنان«باب‏» امام صادق(ع) و زراره  و برید و محمد بن مسلم و ابوبصیر، «مستودع سر» آن حضرت و معلى ‏بن خنیس، وكیل آن بزرگوار بود.

 

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

سه شنبه 12 شهریور 1392  1:02 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

ارواح پنجگانه

مفضل بن عمر، یكى از شاگردان برجسته امام صادق علیه السلام مى گوید: از آن حضرت پرسیدم : با اینكه امام (معصوم) در میان اطاقى است كه پرده اش آویخته است، چگونه به آنچه در اطراف سراسر زمین است، آگاهى دارد؟

امام صادق علیه السلام : خداوند «پنج روح» را در پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داد كه عبارتند از:

روح زندگى ؛ كه بوسیله آن بجنبد و حركت كند.

روح قوه ؛ كه به وسیله آن قیام و كوشش كند.

روح تمایلات نفسانى ؛ كه به وسیله آن بخورد و بیاشامد و با همسران خود آمیزش نماید.

روح ایمان ؛ كه به وسیله آن، ایمان بیاورد و به عدالت رفتار كند.

روح القدس ؛ كه به وسیله آن مسئولیت مقام نبوت را به عهده بگیرد و اجرا نماید.

سپس فرمود: هنگامى كه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله رحلت فرمود، روح القدس، از وجود او، به امام (جانشین او) انتقال یابد... « و روح القدس كان یرى به »: و با روح القدس، همه چیز دیده و دریافت مى شود.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:11 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

افشای اسراری که سر به باد می دهد

حفص تمّار حكایت می كند که در بحبوحه آن روزهائى كه مُعلّى بن خُنیس كه یكى از راویان حدیث و از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام بود را به دار آویخته و كشته بودند، به محضر مبارك امام صادق علیه السلام شرف حضور یافتم .

حضرت فرمود: ما مُعلّى را به چیزى دستور دادیم و او مخالفت كرد، سرپیچى از دستور، سبب قتل او گردید. عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! آن سرّى كه او آشكار كرد، چه بود؟

حضرت فرمود: روزى او را غمگین و ناراحت دیدم ، پرسیدم : تو را چه شده است ، كه این چنین غمگین مى باشى ؟

مثل این كه آرزوى دیدار خانواده و فرزندانت را دارى ؟

مُعلّى پاسخ داد: بلى .

به او گفتم : جلو بیا؛ و همین كه او نزدیك من آمد، دستى بر صورتش كشیدم و گفتم : هم اكنون كجائى و چه مى بینى ؟

جواب داد: در خانه خود، كنار همسر و فرزندانم مى باشم . آن گاه من او را به حال خود رها كردم تا لحظاتى در كنار خانواده اش باشد، جائى كه حتّى از همسر خود نیز كامى برگرفت.

پس از آن، به او گفتم : جلو بیا؛ و چون جلو آمد، دستى بر صورتش كشیدم و گفتم : الآن كجا و در چه حالى هستى؟

گفت: در مدینه، در منزل شما و كنار شما مى باشم .

سپس به او گفتم: اى معلّى ! ما داراى این اسرار هستیم، هر كه اسرار ما را نگهدارى كند و مخفى دارد، خداوند دین و دنیاى او را در أمان دارد. اى معلّى ! موضوعى را كه امروز مشاهده كردى، فاش مگردان وگرنه موجب هلاكت خویش ، خواهى شد. اى معلّى ! متوجّه باش كتمان اسرار ما موجب عزّت و سعادت دنیا و آخرت مى باشد؛ و هر كه اسرار ما را افشاء نماید، به وسیله آهن (یعنى شمشیر و تیر) و یا در زندان نابود خواهد شد.

بعد از آن حضرت فرمود: و چون معلّى بن خُنیس نسبت به سخنان من بى اهمّیت بود و اسرار ما را براى مخالفین بازگو كرد، همین بى توجّهیش ‍ موجب هلاكتش گردید.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:12 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

یارِ راستین

شخصى به نام سهل به امام صادق علیه السلام عرض كرد: چرا نشسته اى با این كه صد هزار شمشیر زن یار و یاور دارى؟ امام صادق علیه السلام دستور داد در تنور خانه آتش افروختند. آن گاه به سهل فرمود: به درون آتش ‍ تنور برو و در آتش بنشین .

سهل عرض كرد: اى آقاى من! مرا در آتش نسوزان، مرا رها كن تا من نیز حرفم را پس بگیرم. امام علیه السلام فرمود: تو را رها ساختم.

در همین هنگام هارون مكى كه یكى از یاران راستین امام صادق علیه السلام بود، وارد شد. امام علیه السلام به او فرمود: برو در درون آتش تنور بنشین. او بى درنگ رفت و در درون آتش نشست. امام صادق علیه السلام درباره اوضاع خراسان با سهل به گفت و گو پرداخت، به گونه اى كه گویا در خراسان بوده و همه اوضاع آن جا را از نزدیك دیده است. سپس به سهل خراسانى فرمود: برخیز و ببین چه كسى در میان تنور آتش است.

او برخاست و كنار تنور آمد دید هارون مكى چهار زانو در میان آتش نشسته است. امام علیه السلام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند این شخص هست؟ سهل گفت سوگند به خدا حتى یك نفر مثل این شخص نیست. امام صادق علیه السلام فرمود: من خروج و قیام نمى كنم در زمانى كه (حتى) پنج نفر یار راستین براى ما پیدا نشود ما به وقت قیام آگاه تر هستیم.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:13 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

پیشوایانِ صاحب فتوا

دوران امامت حضرت امام صادق علیه السلام یکی از دورانهای مهم و سرنوشت ساز در تاریخ امت اسلامی می باشد. دورانی است که اندیشه های کلامی و فقهی مختلف در قالب آراء و  فتاوای پیشوایان مذاهب اسلامی شکل گرفته است. در این عصر، رسالت امام، تبیین صحیح مکتب اهل بیت علیهم السلام و پاسخگویی به سوالات مخاطبین و پیروان دیگر مذاهب اسلامی است.

نویسنده کتاب به درستی معتقد است که انحصار مذاهب فقهی اهل سنت در چهار مذهب معروف ( حنفی ، شافعی ، مالکی ، حنبلی ) به تدریج و در طول زمان ایجاد شده است و دیگر مذاهب همچون مذهب سفیان ثوری و مذهب داوود بن علی ظاهری به تدریج از بین رفته است . او در این باره می گوید:

« انحصار تقلید در یکی از این چهار نفر و عدم جواز تقلید از غیر ایشان و بسته شدن باب اجتهاد به سال 645 ق بر می‌گردد. حکومت که دید معمولا فقه ابو حنیفه ، مالک ، شافعی و احمد تدریس می شود استادان مدرسه منتصریه را در کاخ وزیر جمع کرد و از آنان خواست از خودشان چیزی نگویند و از روی ادب و ترک کلام مشایخ چهار گانه را باز گو کنند» 

و اینگونه بود که زمینه تدریجی برای محو شدن دیگر مذاهب اهل سنت فراهم آمد. بنابر این در زمان امام صادق علیه السلام علاوه بر مذاهب اربعه، چند مذهب دیگر نیز وجود داشته است و این نکته مهمی است که به لحاظ تاریخی اهمیت زیادی دارد.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:16 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

خاستگاه وحیانی یک مذهب

این بحث مربوط به مذاهب اهل سنت بود . لکن تاریخ مذهب اهل بیت علیهم السلام داستان دیگری دارد. مذهب اهل بیت علیهم السلام که از زمان امام صادق علیه السلام به صورت آشکارتری جایگاه خود را در میان دیگر مذاهب اسلامی آشکار کرد، بر اساس احادیث معتبر خاستگاهی متصل به وحی دارد. به این معنی که احادیثی که امام صادق علیه السلام به عنوان احکام و تشریفات فقه جعفری بیان فرمودند اجتهادات و استنباطات فکری ایشان نیست – بر خلاف مطالب دیگر پیشوایان مذاهب اسلامی – بلکه احادیثی است که از طریق اجداد بزرگوارشان از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل فرمودند.

در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام روایت داریم که:

« حدیثی حدیث ابی و حدیث ابی حدیث جدی و حدیث جدی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمومنین و حدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله عزوجل»

یعنی: حدیث من حدیث پدرم است و حدیث ایشان حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین علیه السلام و حدیث امام حسین علیه السلام حدیث امام حسن علیه السلام و حدیث امام حسن علیه السلام حدیث امیرالمۆمنین علیه السلام و حدیث ایشان حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و حدیث پیامبر صلی الله علیه واله قول خداوند عز و جل می‌باشد.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:17 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

یک امپراطوری نابسامان

بنی امیه در سالیان آخر زندگی امام باقر علیه‌ السلام و نیز سالهای آغاز امامت فرزندش امام صادق علیه السلام یكی از پرماجراترین فصول خود را می ‌گذرانید، قدرت نمائی های نظامی در مرزهای شمال شرقی "تركستان و خراسان" و شمال "آسیای صغیر و آذربایجان" و مغرب "افریقا و اندلس و اروپا" و از سوئی شورشهای پی در پی در نواحی عراق عرب و خراسان و شمال افریقا و هم چنین وضع نابسامان و پریشان ملی، حالت عجیبی به كشور گسترده مسلمان نشین داده بود.

در داخل امت كشمكش ‌های سیاسی و مذهبی شدید سبب شد که امت فرصت نیابد تا واقعیت اسلام را دریابد یا آن را زنده نگاه دارد. از دیدگاه نظری و عملی در افكار و روش مردم، عقیده ‌ای واضح و دارای خطوط كلی وجود نداشت و آن نتیجه گسترش عباسیان جدید بود كه مردم را در فساد و تباهی غرق كرده بودند و این كار با تزویر و از طریق جعل حدیث و فتوی به رای، و دلیر نمودن غالیان و صوفیان بود، و نتیجه این شد كه مبادی فاسد پدید می‌ آمد.

بر این همه، باید مهم‌ترین ضایعه فكری و معنوی عالم اسلام یعنی "شهادت امام باقر علیه ‌السلام" را افزود، كه شیعیان را داغدار نمود.

در واقع امام صادق علیه ‌السلام با دو گونه انحراف مواجه بود: انحراف در سطح سیاسی كه در دولت وقت مجسم شده بود و انحراف فکری خطرناكی كه در امت بود.

در این فضای مسموم و تاریك و در این روزگار پربلا و دشوار بود كه امام صادق علیه السلام، بار امانت الهی را بردوش كشید و به راستی چه ضروری و حیاتی است بار امانت، با آن مفهوم مترقی كه در فرهنگ شیعی شناخته شده است.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:18 PM
تشکرات از این پست
maryam5852
maryam5852
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 672
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

سازماندهی سپاه عقیدتی

امام صادق علیه ‌السلام که واقعیت امت را از لحاظ فكری و عملی می شناخت، قیام مسلحانه و فوری را برای برپا داشتن حكومت اسلامی كافی ندید. چراکه، برپاداشتن حكومت و نفوذ آن در امت، به مجرد آماده كردن قوا برای حمله‌ نظامی وابسته نبود. بلكه پیش از آن بایستی سپاهی عقیدتی تهیه می ‌شد كه به امام و عصمت او ایمان مطلق داشته باشد و هدف‌های بزرگ او را ادراك كند و در زمینه‌ حكومت، از برنامه او پشتیبانی كرده و در مقابل گردبادهای حوادث، ایستادگی به خرج دهند و دست آوردهایی را كه برای امت حاصل می ‌گردید پاسبانی نماید.

گفتگوی امام صادق علیه ‌السلام با یكی از اصحاب خود مضمون گفته‌ ما را آشكار می ‌سازد. از سدیر صیرفی روایت است كه گفت: «بر امام وارد شدم و گفتم خدای را چه نشسته ‌ای. فرمود: ای سدیر چه اتفاق افتاده است؟ گفتم: از فراوانی دوستان و شیعیان و یارانت سخن می ‌گویم. فرمود: فكر می ‌كنی چند تن باشند؟ گفتم: یكصدهزار. فرمود: یكصدهزار؟ گفتم: آری و شاید دویست هزار. فرمود: دویست هزار؟ گفتم: آری و شاید نیمی از جهان. صیرفی سخن را چنین ادامه داد كه: آن گاه خاموش گردید. و چون همراه با صیرفی به سوی «ینبع» رفتند و امام به گله بزها نگریست او را فرمود: ای سریر، اگر شیعیان ما به تعداد این بزها رسیده بودند بر جای نمی‌ نشستم» )

از این احادیث چنین نتیجه می‌گیریم كه رای امام صادق علیه ‌السلام  این بود كه از نظر شخصی و در صورت كلی از عهده ‌دار شدن مبارزه‌ جویی سیاسی منصرف گردد تا در داخل امت دست به سازماندهی زند و پایگاه‌ های مردمی آگاه را در آنجا بنیان گذارده و پیشتازان با ایمان فراهم آورد تا برای اقامه حكم الهی در روی زمین، یا دست كم به منظور ابقای اساس‌های نظری كه نمودارهای آن نزد امت محفوظ بود با ایمان حركت كند و راه را ادامه دهد.

چهارشنبه 13 شهریور 1392  11:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها