0

مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

 
amir83610
amir83610
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 995
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

مناظره پيرامون افضليت پيامبر اسلام(ص)

امام ابوعبدالله (ع ) بياناتى قاطع و حجتهائى رسا دارد كه طى آنها حق را آشكار ساخته و عذر طرف را بريده است و ما در اينجا قسمتهائى از آنها را كه در واقع گوشه ديگرى از حيات علمى امام است و مملو از عبرتها و پندها مى باشد و هيچ مسلمانى از دانستن آنها بى نياز نيست، مى آوريم .

ابوخنيس كوفى مى گويد: در مجلس امام صادق (ع ) حضور داشتم . عده اى از مسيحيان هم در آنجا بودند . آنان مدعى بودند كه موسى و عيسى عليهما السلام و محمد (ص ) در فضيلت برابرند، چون هر سه داراى شريعت و كتاب آسمانى بوده اند.

امام صادق (ع ) فرمود: حضرت محمد (ص ) با فضيلت تر و داناتر است و خداوند آنقدر كه به او علم و دانش داده ، به ديگران نداده است .

آيا در اين مورد آيه اى از قرآن مى توانيد ارائه دهيد؟ بلى ، خداوند مى فرمايد:

(1)<و كتبنا له فى الالواح من كل شىء موعظة> (براى او در لوحها راجع به همه چيز اندرزى نوشتيم .)

و درباره عيسى (ع ) مى فرمايد:
(2)<ولاءُ بيّنَ لكم بعض الّذى تختلفون فيه > (من بايد براى آنان برخى از آنچه را كه در آن اختلاف دارند توضيح دهم ).

و در حق حضرت محمد مصطفى (ص ) فرمود:

(3)<و جِئنا بك شهيداً على هولاء و نَزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلِّ شى ء> (تو را بر اينان گواه آورديم و بر تو كتاب فرو فرستاديم كه بيان و توضيح همه چيز است ).

و همچنين فرمود:

(4)<ليعلم ان قد ابلغوا رسالاتِ ربّهم وأحاط بما لديهم و أحصى كلَّ شىءٍ عدداً > (تا بداند كه آنان رسالتها و پيامهاى پروردگارشان را رساندند و او آمار و رقم همه چيز را دارد.) به خدا سوگند او از موسى و عيسى داناتر و با فضيلت تر بوده و اگر آنان در اينجا حاضر مى بودند و سؤالاتى از من مى كردند پاسخ مى دادم ; اما من هم سؤالاتى مى كردم كه آنان نمى توانستند ، پاسخگو باشند.

(5) پس از آنكه اميرالمؤمنين (ع ) دروازه دانش رسول خدا مى باشد و فرزندان او هم وارث علوم و دانشهاى اويند. پس امامان جملگى داناترين مردمند و از همه ـ اعم از پيامبران پيشين و ديگران ـ افضل و داناتر.


پى نوشتها:

1 الاعراف 145
2 الزخرف 63
3 النحل 89
4 الجن 28
5 بحار الانوار، ج 10 ص 215 استدلال امام چنين است كه پيامبر اسلام افضل و اعلم از موسى و عيسى و همه پيامبران پيشين بوده و چون ما نيز وارث علوم و دانشهاى او هستيم پس ما نيز از آن انبيا و رسولان اعلم وافضليم .
 

یک شنبه 10 شهریور 1392  12:53 PM
تشکرات از این پست
amir83610
amir83610
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 995
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

مناظره با معتزله در مورد بيعت براي محمد بن عبدالله بن حسن مثنى

 

روزى گروهى از معتزليان ازجمله عمروبن عبيد و اصل بن عطا ؛ حفص بن سالم و ديگر رؤسا و سردمداران معتزله به حضور امام صادق (ع ) آمدند و اين در وقتى بود كه وليد (خليفه مروانى ) كشته شده و در ميان اهل شام اختلاف پديد آمده بود.

آنان با امام گفتگو كردند و سخنشان به درازا كشيد. امام فرمود: حرفتان را طول داديد! شخصى از ميان خود به نمايندگى انتخاب كنيد تا او از سوى شما سخن بگويد و خلاصه هم بگويد.

آنان عمروبن عبيد را به نمايندگى خود برگزيدند و او ازطرف همفكرانش حرف زد و يك سخنرانى طولانى هم كرد. از جمله گفت : مردم شام خليفه خود را كشته اند؛ خداوند آنها را درهم ريخته و پراكنده شان فرموده است .

در اين بين  ما مردى را پيدا كرديم داراى دين ؛ خرد ؛ مردانگى و شايستگى براى خلافت . او محمد بن عبدالله بن حسن است . ما مى خواهيم در اطراف او گردآئيم و پس از بيعت با او انقلاب كنيم و مردم را به اطاعت از او فرا خوانيم . هر كس با او بيعت كرد و از او فرمان برد با او هستيم و در ميان جمع خود او را جا مى دهيم و هر كس از ما كناره گرفت و كارى هم با كار ما نداشت  ما نيز با او كارى نخواهيم داشت ؛ ليكن هر كس در برابر ما بايستد؛ ما نيز در برابر بغى و تجاوز و توطئه او مى ايستيم و او را به سوى حق و اهل حق برمى گردانيم . مع ذلك ما مى خواهيم اين مطلب را با شما در ميان بگذاريم . چون از فكر و راهنمائيهاى شما بى نياز نيستيم و شما داراى دانش و فضيلت هستيد و پيروان فراوان داريد.

پس از آنكه سخنان عمرو به پايان رسيد امام ابوعبدالله (ع ) خطاب به همه حضار فرمود: آيا همه تان با عمرو همفكر و هم عقيده ايد؟

گفتند: آرى .

آنگاه امام خداوند را حمد و ثنا گفت و بر پيامبر درود فرستاد . سپس فرمود: ما اهل بيت هنگامى كه خداوند نافرمانى شود به خشم مى آئيم و وقتى مردم از خداوند اطاعت كنند و فرمان ببرند راضى و خشنود مى گرديم . اى عمرو! به من بگو ببينم  اگر ملت مسلمان حق حاكميت را به تو دهد و تو قدرت را بدون زحمت و جنگ و خونريزى به چنگ آورى  آنگاه به شما گفته شود آن حق را به هر كه دلت مى خواهد واگذار كن  به چه كسى واگذار مى كنى ؟

ـ آنرا به شورا واگذار مى كنم تا مسلمانان پس از مشورت  تصميم بگيرند.

مشورت با همه مسلمانان ؟ آرى .

مشورت با دانشمندان و نيكان ؟ آرى .

قريش و غير قريش چطور؟ عرب و عجم همه يكى هستند.

آيا تو ابوبكر و عمر را دوست مى دارى و نسبت به آنها تولى دارى  يا از آنان و عملكردشان تبرى مى جوئى ؟ من ابوبكر و عمر را دوست مى دارم و عملكرد آنها را قبول دارم و بطور كلى نسبت به آنها تولى دارم .

اگر تو مردى بودى كه از آنان و عملكردشان دورى مى جويد و نسبت به آنها تولى ندارد مسأله اى نبود كه تصميم و كار تو بر خلاف نظر و عمل آنها باشد؛ ولى تو از يك سو مدعى هستى كه آنان را دوست مى دارى و كارشان را صحيح مى دانى و عملكردشان را قبول دارى؛  آنوقت بر خلاف آنها عمل مى كنى . چون عمر با قراردادى كه با ابوبكر داشت با او بيعت كرد و در اين كار با احدى مشورت ننمود؛ سپس ابوبكر هم بدون مشورت با كسى خلافت را به عمر برگردانيد. آنگاه عمر نيز خلافت را به شوراى شش نفره واگذاشت ؛ از انصار كسى را جز همان شوراى شش نفر قرار نداد و تازه درباره آن شش نفر هم سفارشى كرد كه گمان ندارم شما آن را كار پسنديده اى بدانيد.

او چه سفارشى كرد؟

او به صهيب دستور داد سه روز با مردم نماز جماعت بگزارد و طى اين سه روز آن شش نفر به بحث و مشورت بپردازند و چنان مقرر داشته بود كه در جلسه شش نفره احدى شركت نكند؛ جز پسرش آن هم به عنوان مشاور كه خود حق انتخاب شدن براى خلافت را نداشته است . عمر به مهاجرين و انصار توصيه كرده بود كه اگر پس از گذشت سه روز شورا خاتمه نيابد و بر فردى از آن شش نفر اتفاق نظر حاصل نشود گردن هر شش نفر زده شود و يا اگر نظر چهار نفرشان يكى باشد و فقط دو نفر به مخالفت برخيزند  گردن آن دو نفر زده شود. آيا شما در ارجاع خلافت به شوراى مسلمين به چنين شيوه اى خشنود هستيد؟!

عمرو و همراهانش يكصدا گفتند: خير.

اى عمرو ! رها كن اين كارها را ! به نظر تو پس از دعوت براى محمد و بيعت با او و پيشرفت كار به نحوى كه فرضاً همه ملت با شما هم آوا شدند و حتى دو مرد هم با شما به مخالفت برنخاستند اگر به جماعت مشركان رسيديد و با آنها برخورد كرديد چه مى كنيد ؟ آنان كه اسلام نياورده و جزيه نپرداخته اند.  آيا شما و آن كسى كه او را براى خلافت كانديدا كرده ايد علم و دانشى داريد كه بدان وسيله به روش رسول خدا درباره مشركان در امر پرداخت جزيه عمل كنيد؟ آرى .

چه مى كنيد؟ آنان را به سوى اسلام مى خوانيم . اگر نپذيرفتند؛  به پرداخت جزيه وادارشان مى كنيم .

اگر آنان مجوس و آتش پرست باشند و يا از پرستندگان بهائم و چهار پايان باشند چطور؟ همه شان برابرند و يكسان عمل مى شود.

آيا قرآن مى خوانى ؟ آرى .

به اين آيه خوب توجه آن :

<قاتلوا الّذين لا يومنون باللّهِ ولا باليومِ الاخرِ ولا يحرّمون ما حرّم اللّهُ و رسولُه ولا يُدينون دين الحقِّ من الذين اوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون >(1)

(با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز آخرت ايمان ندارند حرام خدا و رسول او را حرام نمى دانند و به دين حق نمى گروند بجنگيد و مقاتله كنيد تا با خفت و خوارى جزيه بپردازند.) خداوند استثناء قائل شده و فقط در مورد اهل كتاب چنان فرموده است ؛ آنگاه شما مى گوئيد اهل كتاب و ديگران يكسانند؟

آرى ؛ برابرند.

اين دانش را از چه كسى ياد گرفته اى ؟ از مردم ؛ آنان چنين مى گويند.

اى عمرو! از اين بگذاريم ! پس اگر آنها از قبول اسلام و پرداخت جزيه خوددارى كردند و شما در جنگ  برايشان پيروز گشتيد با غنيمتهاى جنگى چه مى كنيد؟ خمس آن را كنار مى گذاريم و چهار پنجم بقيه را ميان جنگنده ها تقسيم مى كنيم .

آن را ميان همه جنگنده ها تقسيم مى كنيد؟ آرى .

پس تو در عمل و سيره با رسول خدا مخالفت كردى و مى توانى از فقها و دانشمندان و اساتيد مدينه بپرسى . چون همه آنان متفق القولند كه رسول خدا با اعراب باديه نشين مصالحه كرد كه آنان در سرزمينهاى خود بمانند و مهاجرت نكنند با اين شرط كه اگر دشمنى قد علم كرد؛ پيامبر آنان را بسيج كند و بوسيله آنان دشمن را سركوب نمايد و از غنائم جنگى هم نصيبى به آنها ندهد؛ ولى تو مى گوئى غنيمت ميان همه تقسيم مى شود پس تو در جنگ با مشركان برخلاف روش پيامبر عمل مى كنى .

از اين هم بگذريم ! تو در مورد صدقه و زكات چه مى گوئى ؟ عمرو آيه <انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها>(2) را قرائت كرد.

آرى  اما تقسيم آن چگونه خواهد بود؟ آن را به هشت قسمت تقسيم مى كنم و به هر صنف از هشت صنف  يك قسمت را مى دهم .

اگر تعداد يك صنف ده هزار نفر باشد ولى صنف ديگر فقط يك مرد دو مرد يا حداكثر سه مرد بوده باشد چطور؟ آيا همان مقدار كه به ده هزار نفر مى دهى  به اين سه مرد هم همان را مى دهى ؟ آرى .

آيا سهم شهرنشين را با صحرانشينان برابر مى پردازى ؟ آرى .

پس تو در تمام كارهاى پيامبر با وى مخالفى . رسول خدا زكات صحرانشينان را به فقرا و مستحقان صحرانشين مى پرداخت و زكات شهرنشينان را به مستحقان شهرنشين  و هيچوقت برابر هم تقسيم نمى فرمود بلكه آن را فقط با حاضران و به همان اندازه كسانى كه حضور پيدا مى كردند قسمت مى فرمود...

اگر شبه اى در اين مطلب داشته باشى  مى توانى از فقهاى مدينه و اساتيد موجود در آن بپرسى ؛ چون آنان همگى متفق القولند بر اينكه پيامبر چنين مى كرد.

آنگاه امام صادق (ع ) خطاب به عمروبن عبيد فرمود: تو اى عمرو و شما اى همراهان و همفكران او! از خدا بترسيد و پاس او را نگاه بداريد؛ زيرا پدرم كه بهترين مردم روى زمين و داناترين آنان به كتاب خدا و سنت رسول الله (ص ) بوده فرمود: <هر كس به رخ مردم شمشير بكشد و آنان را به سوى خود دعوت كند در صورتيكه در ميان مسلمانان كسى وجود داشته باشد كه از او داناتر است ؛ چنين كسى گمراه و متكلف است .> (3)

در نگاه اول  شايد خواننده تصور كند كه اين سؤالات مختلف امام چه ارتباطى با مسأله بيعت براى محمد دارد ليكن اندكى تأمل و درنگ در اين مسائل مقصد امام را روشن و ارتباط و مناسبت آنها را با مسأله مورد مناظره  مشخص مى سازد؛ زيرا امام بدين وسيله خواسته است به آنان بفهماند كه آنان نسبت به شريعت و احكام آن جاهل و بى اطلاعند و رهبرى كه براى خود برگزيده اند و مى خواهند از مردم براى او بيعت بگيرند مثل آنان قواعد و مقررات دينى را نمى داند پس چگونه ممكن است با وجود فرد افضل و اعلم  شخص جاهل و نادانى متصدى امور ملت مسلمان شود؟!

پى نوشتها:

1. التوبه 29
2. التوبه 60
3. احتجاج طبرسى  ص 197

یک شنبه 10 شهریور 1392  12:53 PM
تشکرات از این پست
amir83610
amir83610
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 995
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

ملاقات عالم بزرگ مسيحى با امام صادق (ع )

بريهه ؛ عالم بزرگ ميسحيان از آن پس به خدا (و اسلام ) ايمان آورد؛ و در راه ايمان ؛ به خوبى استوار ماند؛ بانوئى كه همراهش بود نيز مسلمان شد؛ آنگاه هشام همراه بريهه و آن بانو به حضور امام صادق (ع ) رسيدند؛ و هشام جريان ملاقات حضرت كاظم (ع ) را با بريهه ؛ براى امام صادق بازگو گرد.

امام صادق (ع ) اين آيه (34آل عمران ) را خواند: ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم : آنها فرزندان و دودمانى بودند كه (از نظر علم و كمال ) بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند؛ و خداوند شنوا و دانا است .

(يعنى حضرت كاظم (ع ) گلى از نژاد رسالت و نبوت است كه آن گونه بريهه را تحت تأثير قرار داده است ).

در اين هنگام بريهه به امام صادق (ع ) عرض كرد: تورات و انجيل و كتابهاى آسمانى كه بر پيامبران نازل شد؛ از كجا به دست شما رسيده است ؟!

ـ اين كتابها از ناحيه خود آن پيامبران ؛ به ارث به ما رسيده است (منظور ارث معنوى و علمى است ) همانگونه كه آنها كتابهاى آسمانى را مى خواندند؛ ما هم مى خوانيم ؛ و همانگونه كه آنها بيان مى كردند؛ ما نيز بيان مى كنيم .

و اين را بدان كه :

ان اللّه لا يجعل حجةً فى ارضه يسأل عن شيى قبقول : لا أَدرى : همانا خداوند حجتى در زمين خود نمى گذارد كه چيز از او بپرسند و او بگويد: نمى دانم  بلكه او قدرت پاسخگويى به همه سؤالات را دارد .

یک شنبه 10 شهریور 1392  12:54 PM
تشکرات از این پست
amir83610
amir83610
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 995
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

مناظره پيرامون زهد

روزى سفيان ثورى امام را ديدار كرد و مشاهده نمود كه آن حضرت لباسى بر تن دارد سفيد، همچون سفيده تخم مرغ .

گفت: اين لباس ، برازنده شما نيست !

- امام فرمودند: گوش كن ! چيزى برايت مى گويم كه اگر بر حق و سنت بميرى نه بر بدعت و گمراهى ، براى دنيا و آخرتت مفيد و سودمند خواهد بود . اين را بدان كه رسول الله (ص ) در عصرى زندگى مى كرد كه فقر و ندارى بر آن حاكم بود. اما پس از آنكه دوران فقر و تنگدستى جامعه پايان يافت و فراوانى و وفور نعمت پيش آمد، شايسته ترين اشخاص براى اين نعمتها ، نيكوكارانند نه بدكاران ، مؤمنانند نه منافقان ، مسلمانانند نه كافران . پس تو چه مى گوئى اى سفيان ؟! به خدا سوگند با اينكه مى بينى اينگونه لباسى نفيس و سفيد پوشيده ام ؛ مع ذلك از آن روزى كه به حد]؛< تكليف رسيده ام ، صبح و شامى فرا نرسيده است كه در ميان اموال و دارائى من حق خدائى بوده باشد و من آن را به جاى خود پرداخت نكرده باشم (1).

- روزى ديگر عده اى از مردمان صوفى مسلك و متظاهر به زهد كه داعيه اى هم داشتند و مردم را به مرام و مسلك خود مى خواندند و مى خواستند همه مثل آنها ظاهرى ژوليده ، كثيف و پريشان داشته باشند، نزد امام صادق (ع ) آمدند و گفتند : دوست ما نتوانست با شما حرف بزند و دلايل آماده نبود و نتوانست مطرح سازد. (2)

اكنون دلايل خود را مطرح كنيد.

- دلايل ما از خود قرآن است .

بسيار خوب ، بيان كنيد كه آيه هاى قرآن شايسته ترين چيزى است كه ما بايد آن را پيروى كنيم و برنامه عمل خود قرار دهيم .

- خداوند تبارك و تعالى درباره قومى از ياران پيامبر چنين مى گويد:

(3)<و يوثرون على أنفسهم ولو كان بهم خصاصة و من يوق شحّ نفسَه فاولئك هم المفلحون > (آنان بر نفس خود ايثار مى كنند و هر چند كه خود فقير و نادارند (ديگران را مقدم مى دارند) . و كسانى كه جلوى طمع و حرص نفس خويش را مى گيرند، اينان رستگارند).

و در جاى ديگر فرمود:

<و يطعمون الطعام على حبّه مسكينا و يتيماً و اسيراً ...> (4)

آنان طعام و خوراكى را با اينكه به آن علاقمند هستند و نياز دارند ، به فقير، يتيم و اسير مى بخشند.

همين دو آيه به عنوان دليل مسلك ما كافى است .

يكى ديگر از آنان كه در گوشه اى نشسته بود، معترضانه به امام گفت : ما مى بينيم شما به خوددارى از طعامهاى پاكيزه دعوت مى كنيد، مع ذلك به مردم دستور مى دهيد از دارائيشان بيرون روند، تا خود شما از آنها لذت ببريد و بهره مند گرديد(5) .

- اين حرفهاى بى فايده را كنار بگذاريد و به من بگوئيد ببينم شناخت شما نسبت به قرآن چگونه است ؟ آيا ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن را كه تمام گمراهيها و تباهيها در ميان امت مسلمان از همين نقطه آغاز مى شود، مى دانيد؟

قسمتى را آرى و نه همه را.

- گرفتارى شما از همين جا شروع مى شود( كه ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن را نمى فهميد) و احاديث رسول خدا هم همينطور هستند.
اينكه گفتيد خداوند برخى ياران پيامبر را ستوده و از عملكرد نيكويشان ما را خبر داده است ، كار آنان وقتى بوده كه نهى و منعى از آن نبوده وپاداشى هم از اين نوع ايثار (6) مى بردند.
بعد خداوند (جلّ و عزّ) فرمانى برخلاف فرمان اول صادر كرد. پس اين فرمان ، آن اولى را از بين برد و اين فرمان دوم لطف و رحمتى بود از سوى خداوند در حق مؤمنان تا خود و خانواده و عيالشان به ضرر و زحمت نيفتند و در خانواده ها به بچه هاى كوچك ، پيرمردان و پيرزنان ستم نشود كه آنان حوصله و تحمل گرسنگى را ندارند(و از طريق زهدنان آورشان صدمه و آسيب نبينند).

اگر من كه فقط يك قرص نان دارم ، ايثار كرده و آن را به ديگرى بدهم پس فرزندان من چه بخورند؟ آيا آنها از بين بروند و هلاك شوند؟ لذا رسول خدا فرمود:پنج عدد خرما، گرده نان ، دينار و يا درهمى كه انسان دارد و مى خواهد خرج كند بهترين مورد، خرج و انفاق بر پدر و مادر است ؛ بعد اهل و عيال خود آدمى و در مرحله سوم براى خويشاوندان فقير و نزديك و بعد براى همسايگان نادار و محتاج و در پنجمين مرحله كه پائين ترين درجه و كم ثواب ترين همه است ، خرج در راه خدا (بطور كلى ) مى باشد.

روزى پيامبر درباره يكى از انصار كه به هنگام مرگ ، همه دارائى اش را كه منحصر به پنج يا شش برده بوده آزاد كرده و كودكان خردسال هم از خود باقى گذاشته بود، فرمود: اگر مرا از اين جريان آگاه مى ساختيد نمى گذاشتم او را در كنار مسلمانان دفن كنيد كه او با اين كارش بچه هاى گدا وسائل به كف از خود باقى گذاشته و رفته است .

- پدرم حديث كرد كه رسول خدا مى فرمود: در خرج و انفاق ، اول بايد از اهل و عيال شروع كنى ؛ سپس هر كسى نزديكتر باشد، اولويت با اوست و اين سخن قرآن است و مطلبى است كه برخلاف پندار شما از سوى خداوند عزيز و حكيم مقرر گشته است :

(7)<والّذين اذا انفقوا لم يُسرِفوا و لمَ يْقتروا و كان بين ذلك قواماً> (آنان كه به هنگام انفاق اسراف نمى كنند و سخت هم نمى گير ند، بلكه روشى ميانه دارند.) خداوند عمل كسانى را كه اصلاً چيزى براى خود باقى نمى گذارند و همه چيز را به ديگران مى بخشند و باصطلاح شما ايثار مى كنند، اسراف ناميده و در بيش از يك جا فرموده : <ان الله لا يحب المسرفين > (8) خداى تعالى مؤمنان را از اسراف و زياده روى در خرج و انفاق نهى نمود، چنانكه از سختگيرى و امساك نيز منع فرمود، اما به روش ميانه فرمان داد؛ يعنى انسان نبايد همه آنچه را كه دارد خرج و يا انفاق كند؛ آنگاه از خدا بخواهد كه به وى روزى دهد كه چنين دعائى مستجاب شدنى نيست ، به علت حديثى كه از رسول خدا به ما رسيده است كه فرمود:

- <دعاى چند صنف و گروه از امت من مستجاب نمى شود: مردى كه پدر و مادرش را نفرين كند و عليه آنها دعا نمايد؛ مردى كه بدهكارش را كه از پرداخت بدهى خوددارى مى كند و يا منكر مى شود، نفرين كند، در حاليكه مى توانست نوشته اى از او بگيرد و يا شاهدى اقامه كند؛ مردى كه زنش را نفرين كند، چون خداوند راه خلاصى گذاشته و طلاق را حلال دانسته و او مى تواند بدين وسيله خود را رها سازد؛ مردى كه در خانه اش مى نشيند و بدون اينكه حركتى كند و بيرون رود و به جستجو بپردازد، از خدا روزى بطلبد كه خداوند جل جلاله فرمايد: اى بنده من ! آيا تو راهى براى جستجوى روزى ندارى و من تن سالم به تو ندادم كه مى توانى در روى زمين حركت كنى و تلاش و كوشش نمائى كه در اين صورت پيش من معذور بودى كه به فرمان من رفتى ؟ و براى اينكه بارى بر دوش خانواده ات نباشى ، اگر خواستم برايت روزى مى دهم و اگر خواستم از دادن روزى امساك مى كنم ، ولى به هر حال تو معذور نيستى كه تلاش نكنى ؛ و مردى كه خداوند به او روزى فراوان و مال كلان داده است ، اما همه را بى رويه خرج كند و بعد رو به خدا نموده و گويد: پروردگارا! به من روزى بده ، كه خداوند در جواب گويد: آيا من به تو روزى گسترده ندادم ؟ چرا با اقتصاد و تدبير خرج نكردى و آنگونه كه فرمان داده بودم ، عمل ننمودى ؟ چرا اسراف كردى ؟ مگر من تو را از اسراف و ولخرجى منع نكرده بودم ؟؛ و بالاخره مردى كه درباره قطع رحم و خويشاوندان نزديكش دعا كند كه اين دعا هم مستجاب نخواهد شد>.

خداوند به پيامبرش ياد داد كه چگونه انفاق و خرج كند، بدين ترتيب كه روزى پيامبر هفت مثقال طلا داشت و دوست نداشت كه بخوابد و آن را انفاق و خرج ننمايد؛ لذا شبانه آن را صدقه داد. صبح كه شد چيزى براى خود نداشت .

اتفاقاً مرد بينوائى از او كمك خواست ، ولى پيامبر چيزى نداشت كه به او بدهد گدا پيامبر را ملامت كرد و پيامبر از اين جريان غمگين شد كه چرا چيزى ندارد كه به او بدهد؛ زيرا كه پيامبر بسيار دلنازك و مهربان بود. در اينجا خداوند رسولش را ادب فرمود و چنين دستور داد:

<ولا تَجعلْ يَدك مَغلُولةً الى عُنقكَ ولاَ تبسطها كلَّ البسطِ فَتقُعدَ مَلوماً مَحسوراً>(9) (دستت را به گردن مبند (زياد ممسك مباش ) و آن را زياد هم نگشا (ولخرجى نكن )! پس در نتيجه ملامت شده ، حسرت خورده و از مال بيرون آمده مى نشينى .) خداوند مى خواهد به رسول خويش بفرمايد كه گاهى مردم از تو چيزى مى خواهند و تو را در ندادن معذور نمى دانند اگر همه آنچه را كه دارى يكجا خرج كنى و از دارائى بيرون آئى حسرت مى خورى . اينها احاديثى است كه قرآن صحت آنها را تأييد مى كند ؛ قرآن هم كه مورد تصديق مؤمنان و مردان خدائى است . ...(10)

- پس از او مى دانيد كه سلمان و ابوذر داراى چه فضيلت و ارزشى در اسلام هستند كه رضوان خدا بر ايشان باد.

روش زندگى سلمان چنان بوده است كه وقتى سهم خود را از بيت المال مى گرفت هزينه سالانه اش را كنار مى گذاشت تا سال بعد فرا رسد و دوباره سهم خود را بگيرد.

عده اى به سلمان اعتراض كردند كه تو با اين زهدى كه دارى ، چرا چنين مى كنى ؟ تو از كجا مى دانى ؟ شايد امروز يا فردا بميرى !

او در پاسخ گفت : چرا شما اميدى براى زنده ماندن من نداريد، همچنانكه بيم داريد كه من بميرم ؟ اى بى خبران ! نمى دانيد كه نفس انسانى در صورت عدم تأمين معيشتش مضطرب و نگران مى شود، اما وقتى كه هزينه زندگى اش تأمين باشد، آرامش پيدا مى كند؟

اما ابوذر، او چندين بچه شتر و بره گوسفند داشت . شير آنها را مى دوشيد و موقعى كه خانواده اش هوس گوشت مى كردند، از آنها سر مى بريد. و نيز هنگامى كه مهمانى به او مى رسيد و يا از همشهريانش كسانى احتياج به گوشت پيدا مى كردند، شترى نحر مى كرد و گوشت آن را تقسيم مى نمود و خود هم سهمى به اندازه ديگران نه كم و نه زياد بر مى داشت . پس چه كسى از اينها زاهدتر است ؟ اينان كسانى هستند كه رسول الله درباره شان آنگونه تعريف كرده است ؛ مع ذلك آنان در زندگى خود روزى نبوده كه مالك هيچ چيز نباشند. آيا شما مى گوئيد مردم لوازم زندگى خود را دور بريزند و ديگران را در استفاده از]؛< آنها بر خود و خانواده شان مقدم بدارند؟

- اى جماعت صوفى ! شنيدم پدرم به روايت از پدرانش از رسول خدا فرمود: <آنگونه كه من از وضع مؤمن در شگفت مى مانم ، از هيچ چيز ديگر تعجب نمى كنم : او اگر در دنيا با قيچى قطعه قطعه شود، آن را براى خود خير مى داند و اگر مالك همه آنچه ميان مشرق و مغرب است باشد، آن را نيز براى خود خير و صلاح مى داند. به هر حال ، هر چه خداوند برايش بخواهد او آن را براى خود خير و صلاح مى داند>.

- اى كاش مى دانستم آيا همين اندازه صحبت براى شما كافى است يا بيشتر توضيح دهم ؟! آيا نمى دانيد كه خداوند عزوجل در امر جهاد، نخست هر يكنفر مؤمن را با ده نفر كافر برابر دانسته و واجب كرده بود كه يك مؤمن به تنهائى در برابر ده تن كافر بايستد و پيكار كند و اگر به آنها پشت كند و فرار نمايد، مستحق آتش مى شود؟ سپس خداوند در حق مؤمنان لطف كرد و به جاى ده مرد، دو مرد منظور فرمود.

- پس دو مرد، ده مرد را نسخ نمود و آن تخفيفى بود از سوى خداوند عزوجل در حق مؤمنان .

زمانى كه مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند آنان در ابتداى ورود به مدينه هيچ چيز نداشتند، نه مسكن و پناهگاهى و نه خورد و خوراكى . لذا ايثار براى انصار يك تكليف ضرورى و لازم بود تا اينكه كم كم مهاجرين خود را جستند و وضع زندگيشان نسبتاً سامان يافت .

- در اين موقع بود كه حكم ايثار با فرمان ميانه روى در انفاق نسخ گرديد .

(امام صادق (ع ) لزوم جهاد يك مؤمن را با ده كافر در بدو امر كه مسلمانان اندك بودند و نسخ آن را با لزوم جهاد و پيكار با دو مرد كه تخفيفى بود درباره مؤمنان ، به عنوان مثال مطرح فرموده است .)

- به من بگوئيد ببينم حكم قاضيان خود را در اينكه نفقه زن را بر شوهر واجب مى دانند، اما شوهر مى گويد من زاهد هستم و چيزى ندارم ، حكم عادلانه مى دانيد يا ظالمانه ؟ اگر آن قضاوت را، قضاوت جور بدانيد و حكمشان را هم حكمى ظالمانه تلقى كنيد، مردم خود شما را ظالم و ستمگر مى شناسند و اگر آن قضات را جائر ندانيد و حكمشان را عادلانه بدانيد، حرف خود را نقض كرده ايد كه هر انسانى لازم است هزينه زندگى خود و خانواده اش را داشته باشد. و همچنين اين قضاوت وصيت و احسان انسان را در بيش از يك سوم مالش مردود مى دانند.

- به من بگوئيد ببينم اگر مردم ، زاهد پيشه باشند به آن معنى كه شما مى پنداريد، پس اين همه كفاره ها، نذورات و زكات طلا و نقره و خرما و كشمش و ديگر چيزهائى را كه به عنوان زكات واجب مى شود، مانند شتر، گاو و گوسفند چه كسانى بگيرند؟ (مگر نه اين است كه برداشت شما از زهد آن است كه انسان گرسنه بماند و برهنه و كثيف زندگى كند؟) چون به نظر شما، هيچكس نمى تواند مال دنيا را براى خود داشته باشد و هر چند كه خود نيازمند و فقير باشد، بايد آنرا به ديگرى دهد.

- پس چه مسلك بدى داريد شما! و چقدر نسبت به قرآن و سنت و احاديث رسول خدا كه مورد تصديق قرآنند اما شما روى ندانم كارى آنها را مردود مى دانيد، جاهليد! شما در آيه هاى غريب قرآن و در ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و امر و نهى آن دقت نمى كنيد و به آنها توجه نداريد.

- به من بگوئيد ببينم سليمان بن داود را چگونه مى شناسيد؟ او از خدا براى خود سلطنت خواست ؛ سلطنتى كه پس از او شايسته براى هيچكس نباشد. (11)

و خداوند هم به او چنين حكومت و سلطنتى را داد و او حق مى گفت و به حقيقت عمل مى كرد و ما مى بينيم خداوند اين تقاضا و اين زندگى را براى او عيب نگرفت و براى هيچ مؤمنى هم آن را عيب و ننگ نمى داند. قبل از سليمان ، پدر او داود را در نظر بگيريد كه چه حكومت ، قدرت و سلطنت محكمى داشت . و همچنين يوسف كه به پادشاه مصر گفت : مرا خزانه دار خود قرار بده كه من مردى امين و دانا هستم . و قدرت او چنان گسترش يافت كه تمام كشور مصر را تا سرزمين يمن فرا گرفت و همه در سالهاى خشكى و قحطى ، از او طعام مى گرفتند. او نيز حق مى گفت و حق عمل مى كرد و كسى را نمى شناسيم كه اين زندگى را براى او ننگ و عار بداند.

پس اى مدعيان زهد و تصوف ! از آداب الهى و اصول تربيتى خدائى درباره مؤمنان ، ادب آموزيد و به امر و نهى خدا بسنده كنيد و امور مشتبه را رها نمائيد و علم چيزى را كه نمى دانيد به اهل آن واگذاريد كه در پيشگاه خدا تبارك و تعالى معذور خواهيد بود و پاداش هم خواهيد برد و درصدد دانستن ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن باشيد و حلال را از حرام بازشناسيد كه آن ، شما را به خداوند نزديكتر مى كند و شما را از جهل و نادانى دور مى سازد و جهالت را به اهل آن واگذاريد كه جاهل در جهان كم نيست . اين اهل علم و دانشند كه اندكند و خداوند فرمود: <فَوقَ كلّ ذِى علمٍ عَليٌم >. (12)


پى نوشتها:

1 كافى ، ج 5 ص 65
2 معلوم مى شود اينان يكبار هم جلوتر نزد امام آمده ، ولى قادر به سخن و بحث نشده بوده اند.
3 الحشر 10
4 الدهر 8
5 گواينكه هميشه افرادى پر مدعا و بى ادب وجود دارند كه پا از گليم خود فراتر مى گذارند و نسبت به بزرگان دين اسائه ادب مى كنند و ندانسته به آنان خرده مى گيرند و كاتوليك تر از پاپ مى شوند.
6 يعنى انسان با وجود فقر و مسكنت خود و خانواده اش ، ديگران را مقدم بدارد و هزينه زندگى خود و]؛< خانواده را به آنها ببخشد و خود گرسنه بماند.
7 الفرقان 67
8 الانعام 141الاعراف 31
9 بنى اسرائيل 31
10 مؤلف در اينجا قسمتى از حديث را حذف كرده است . مراجعه كنيد به فروع كافى ، ج 5 ص 68
11 <وهَب لى مُلكاً لا يَنبغى لاِ حدٍ من بَعدى ...> (ص 36.
12 يوسف 38


 
یک شنبه 10 شهریور 1392  12:54 PM
تشکرات از این پست
muhammad_mahdi
muhammad_mahdi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 558
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

شخصیت اخلاقی و فقهی امام صادق (علیه السلام ) 1

امام در عصر خود بویژه در نگاه دانشمندان جامعه از عظمت فراوانی برخوردار است . ابوزهره در این زمینه می نویسد :

 "علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهایشان در فردی غیر از امام صادق (عیه السلام ) و علم او اتفاق نظر ندارند " 2

 

1 . حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام ) ؛ رسول جعفریان ؛ ص 329

2 . الامام الصادق (علیه السلام) ؛ ص 66

یک شنبه 10 شهریور 1392  1:52 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)


نقل قول mohsen_alavi

نقل قول hodaataee

با سلام مجدد

پیشنهاد میکنم در کتاب های درسی از مباحث این کتاب ارزشمند استفاده شود تا دانش آموزان ما به دریافت علم از منبع ناب و اصیلش عادت کنند

نظر شما چیه؟


کاربر گرامی در ایجاد و ارسال پست نسبت به موضوعتان دقت لازم را به عمل آورید

با تشکر

 


سلام

خسته نباشید

یه نفر اومد از خودش یه چیزی گفت نقدش میکنید؟

خب نظرشو گفته در مورد این پست هایی که هست و غیره

و اتفاقا حرف خیلی خوبی هم زد

داستانهایی که گفته شد چرا واقعا تو کتاب های درسی نمیاد؟

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

یک شنبه 10 شهریور 1392  1:54 PM
تشکرات از این پست
muhammad_mahdi
muhammad_mahdi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 558
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

2 . شخصیت اخلاقی و فقهی امام صادق (علیه السلام )  از منظر دانشمندان و بزرگان اسلام 1

شهرستانی نویسنده کتاب مشهور  " ملل و نحل " درباره شخصیت علمی و اخلاقی آن حضرت می نویسد : 

" او در امور و مسائل دینی از دانشی بی پایان و در حکمت از ادبی کامل و نسبت به امور دنیا و رزق و برق های آن از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت های نفسانی دوری می گزید "

 

1 . حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام ) ؛ رسول جعفریان ؛ ص 329

2 . الملل و النحل ؛ ج 1 ؛ ص 147 ؛        الامام الصادق علیه السلام ؛ ص 38

یک شنبه 10 شهریور 1392  2:00 PM
تشکرات از این پست
muhammad_mahdi
muhammad_mahdi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 558
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

3 . شخصیت اخلاقی و فقهی امام صادق (علیه السلام )  از منظر دانشمندان و بزرگان اسلام 1

ابو حنیفه افزون بر این که از امام باقر ( علیه السلام ) بهره ها برده از امام صادق ( علیه السلام ) نیز حدیث نقل می کند ؛ چنانکه روایات او از امام صادق ( عیه السلام ) در کتاب " الاثار " وی فراوان دیده می شود . 2 او خود درباره امام صادق ( علیه السلام ) می گفت :

 ما رایت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الائمه 3

 " من هرگز فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام او مسلم اعلم امت اسلامی است "

 

 

1 . حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام ) ؛ رسول جعفریان ؛ ص 329

2 . الامام الصادق علیه السلام ؛ ص 38

3. جامع المسانید ؛ ج 1 ؛ ص 222  و  الامام الصادق علیه السلام ؛ ص 224  و  الامام ابوحنیفه ؛ ص 70

یک شنبه 10 شهریور 1392  2:10 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
famili
famili
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 69
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

 

*شهادت امام صادق (ع)، مرد آسمانی مدینه، چشمه جود و سخاوت
کوه حلم و بردباری، تجسم اخلاص و صبر و دریای عمیق علوم لدنی بر پیروان آن حضرت
                                    تسلیت باد   *                                                                  

سلام من به مدينه ، به غربت صادق
سلام من به بقيع و به تربت صادق
سلام من به مدينه ، به آستان بقيع
سلام من به بقيع و کبوتران بقيع
سلام من به مزار مطهر صادق

 

که مثل ماه درخشد به آسمان بقيع
سلام من به تو اي ماه فاطمي بقيع
سلام من به تو اي ياس هاشمي بقيع

 

 

 

FATEMEH 92

یک شنبه 10 شهریور 1392  10:20 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

نقل قول hoseinh1990

نقل قول mohsen_alavi

نقل قول hodaataee

با سلام مجدد

پیشنهاد میکنم در کتاب های درسی از مباحث این کتاب ارزشمند استفاده شود تا دانش آموزان ما به دریافت علم از منبع ناب و اصیلش عادت کنند

نظر شما چیه؟


کاربر گرامی در ایجاد و ارسال پست نسبت به موضوعتان دقت لازم را به عمل آورید

با تشکر

 


سلام

خسته نباشید

یه نفر اومد از خودش یه چیزی گفت نقدش میکنید؟

خب نظرشو گفته در مورد این پست هایی که هست و غیره

و اتفاقا حرف خیلی خوبی هم زد

داستانهایی که گفته شد چرا واقعا تو کتاب های درسی نمیاد؟

کاربر عزیز با توجه به مبحث مورد نظر که بر اساس شهادت امام صادق ع و شناخت ایشان از نظر مناظره های علمی بی نظیر و دیدگاهشان ، ایجاد شده 

و در این مبحث مطالب خارج از بحث گنجانده نمیشود 


وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 11 شهریور 1392  2:16 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

نقل قول aboalfazlm

 چهل حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام

چهل حدیث درباره اهمیت و فضیلت نماز و نتایج سبک شمردن نماز و برآورده شدن حاجات بوسله نماز و ...

نماز آخرین توصیه انبیاء
1. أحَبُّ الأعمَالِ إلَی الله - عز وجل - الصَّلوةُ و هِی آخَر وَصَایا الأنبِیاء
نماز، بهترین کارها نزد خداوند و آخرین وصیت های پیامبران الهی است.

میزان الحکمة، ج 5، ص 397

نماز و خدمت
2.  إنَّ طَاعَةُ الله خِدمَتُه فِی الأرضِ فَلَیس شَیءٌ مِن خِدمِته یَعدِلُ الصَّلاة
پیروی و اطاعت از پروردگار، خدمت کردن به او در زمین است و هیچ چیز در خدمت به پروردگار معادل نماز نیست.

میزان الحکمه، ج 5، ص 318

بهترین اعمال در قیامت
3.  إنَّ أفضَل الأعمالِ عِندَالله یَومَ القِیامة، الصَّلوة
همانا بهترین عمل نزد خداوند، در روز قیامت، نماز است.

مستدرک الوسائل، ج 3، ص 7

آخرین سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله)
4.  عَلَیکَ بِالصَّلاة! فَإنَّ آخَر مَا اُوصِی بِه رَسُولُ الله و حَثَّ عَلَیه، الصَّلاة
بر تو باد به نماز! زیرا آخرین چیزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن سفارش و بر انجام آن تاکید نمود، نماز است.

بحار الانور، ج 84، ص 236

ارزش نماز
5.  إذا قَام المُصَلِّی إلَی الصَّلاة، نَزَلَت عَلَیه الرَّحمَة مِن أعنَانِ السَّماء إلی أعنانِ الأرضِ و حُفَّت بِه المَلائِکة و نَاداهُ مَلَکٌ لَو یَعلَم هَذا المُصَلِّی مَا فِی الصَّلاة مَا انفّتَل
هنگامی که انسان به نماز ایستد، رحمت خدا ازآسمان بر او نازل می شود و ملائکه اطرافش را احاطه کرده و فرشته ای می گوید: اگراین نمازگزار ارزش  نماز را می دانست هیچ گاه از نماز منصرف نمی شد.

اصول کافی، ج 3، ص 265

علامت عامل دین
6.  قَال لُقمان لإبنِه: لِکُلِّ شَیءٍ عَلامَةٌ یُعرَفُ بّها و یُشهَد عَلیها و أنَّ لِلدِّینِ ثَلاث عَلاماتٍ: العِلم و الإیمان و العَمَل بِه، (إلی أن قال) ولِلعَامِل ثَلاث عَلاماتٍ: الصَّلوة و الصِّیام و الزَّکوة
حضرت لقمان به فرزندانش فرمود: برای هر چیزی علامتی است که به وسیله آن علامت شناخته می شود و به او شهادت داده می¬شود. به درستی که برای دین سه علامت است: علم، ایمان و عمل به ایمان؛ تا آنجا که فرمود: برای عامل به دین سه علامت است: نماز، روزه و زکات.

مستدرک الوسائل، ج 1، ص 183

باقیات صالحات
7.  سَئَلتُ أبا عَبدِالله (علیه السلام) عَنِ البَاقِیاتِ الصَّالِحات، فَقَال: هِی الصَّلواة فَحَافِظُوا عَلَیها
ادریس قمی می گوید از امام صادق (علیه السلام) در مورد کارهای نیک ماندگار سؤال کردم، امام فرمود: آن نماز است، پس محافظت بر نماز کنید.

مستدرک الوسائل، ج 1، ص172

برتری نماز
8.  أمّا أنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أفضَل مِن الحَجّ إلّا الصَّلاة
به درستی که هیچ عملی بالاتر از حج نیست، مگر نماز.

وسائل الشیعه، ج3، ص 26

دو رکعت نماز و بخشش گناهان
9.  مَن صَلَّی رَکعَتَینِ یَعلَم مَایَقُول فِیهِما إنصَرَف و لَیس بَینَه و بَینَ الله - عز وجل- ذنب إلا غَفَرَه لَه
هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، در حالی که میان او و میان خدای عزوجل گناهی نیست، مگر این که خداوند برای او می بخشاید.

بحارالانوار، ج84، ص240

مراقبت در وقت نماز
10.  إمتَحَنُوا شِیعتَنَا عِند ثَلاثٍ: عِند مَواقِیتِ الصَّلاة کَیفَ مُحافِظَتُهم عَلَیها، و عِند سِرارِهِم کَیف حفظَهُم لَها عِند عَدُوِّنا وإلی أموالِهِم کَیفَ مُواسَاتِهم لإخوانِهِم فِیها
شیعیان ما و پیروان ما را به سه مساله امتحان کنید:1- دراهمیت دادن به اوقات نماز، که آیا اول وقت نماز را برپا می دارند یا خیر؟2- حفظ أسرار، یعنی در حفظ اسرار و مسائل محرمانه کوشا هستند یا خیر؟3- و از حیث  توانمندی های مالی، یعنی آیا در مال خود برای برادران دینی سهمی قائلند و دست  آنها را می گیرند یا خیر؟

خصال صدوق، ج 1، ص 103

کمک ملائکه به نمازگزار هنگام مرگ
11.  إنَّ مَلکَ المَوت یَدفَع الشَّیطان عَنِ المُحافِظ عَلَی الصَّلاة و یَلقنه شَهادة أن لا اله الله و أنّ مُحمداً رسُول الله فِی تِلک الحالة العَظِمیة
همانا "ملک الموت" شیطان را در دم مرگ از کسی که حافظ نماز است، دور می کند و شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در هنگام هولناک مرگ به او تلقین می کند.(توفیق شهادتین پیدا می کند).

وسائل الشیعه، ج 3، ص 19

تأثیر دو رکعت نماز مقبول
12.  مَن قَبَّلَ الله مِنهُ صَلاة واحِدة لَم یُعَذِّبه
اگر خداوند از کسی دو رکعت نمازش را قبول کند، او را عذاب نمی کند.

وسائل الشیعه، ج 3، ص 22

تمسک به نماز برای رفع مشکل
13. کَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) إذا أمَالَهُ أَمرٌ فَزَع قَامَ إلَی الصَّلاة ثُمَّ تَلا هِذِه الآیة "واستَعِینُوا بِالصَّبر والصَّلاة "
شیوه علی (علیه السلام) چنان بود که چون مشکل مهمی برای او پیش می آمد، به نماز می ایستاد و این آیه را می خواند: "... واستعینوا بالصبر و الصلاة".

تفسیر درالمنثور، ج 1، ص 67

نماز و برطرف شدن اندوه
14.  مَا یَمنَع أَحَدُکُم إذا دَخَل عَلَیه غَم مِن غُمُومِ الدُّنیا أن یَتَوضَّأ ثُمَّ یَدخُل المَسجِدُ فَیَرکَعُ رَکعَتَین یَدعَوالله فِیهِما، أما سَمِعتَ الله تعالی یَقُول: "واستَعِینُوا بِالصَّبرِ و الصَّلاة "
چه مانعی  دارد که چون یکی از شما غم و اندوهی از غم های دنیا بر او درآمد، وضو بگیرد و به مسجد رفته و دو رکعت نماز بخواند و برای  رفع  اندوه خود، خدا را بخواند. مگر نشنیده ای که خدا می فرماید:"واستَعِینُوا بِالصَّبرِ و الصَّلاة".

وسائل الشیعه ج 5، ص 263

نشانه قبولی نماز
15. مَن أحَبَّ أَن یَعلَمَ أقبَلت صَلاتُه أَم لَم تَقَبَّل فَلیُنظُر هَل مَنَعتَه صَلاتُه عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَر فَبِقدرِ ما منَعتَه قُبِلَت مِنه
هرکس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز داشته یا نه؟ پس به هر قدر که نمازش او را از گناه باز داشته  به همان اندازه نمازش قبول شده است.

بحار الانوار، ج82 ص 198

حاجت خواستن بعد از نماز
16.  أنَّ الله فَرَضَ عَلیکُم الصَّلواتِ فِی أحَبِّ الأوقاتِ إلیه، فَاسئَلواالله حَوائِجَکُم عَقیِب فَرائِضَکُم
به درستی که خداوند نمازهای واجب را در بهترین و محبوب ترین اوقات واجب کرد، پس حاجات خود را بعد از نمازهایتان بخواهید.

بحار الانوار، ج 85 ،ص 324

نماز و عطر
17.  رِکعَتانِ یُصَلِّیها المُتَعطَّر، أفضَل مِن سَبعِین رِکعَة یُصَلِّیها غَیرَ مُتَعطَّرٍ
دو رکعت نماز با عطر بهتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که عطر نزده است.

مکارم الاخلاق، ص 42

رکوع و سجود طولانی
18.  و عَلَیکُم بِطُول الرُّکُوع و السُّجود فَإنَّ أحَدکُم إذا طَال الرُّکوع و السُّجود یهتفُ إبلِیس مِن خَلفِه، فَقال یا وَیلَتاه! أطاعُوا وعَصَیتُ و سَجَدُوا و أَبِیتُ
بر شما باد به طول رکوع و سجده، که هرگاه یکی از شما رکوع و سجودش طول بکشد، شیطان به دنبال او فریاد می زند: وای بر من! او اطاعت کرد و من معصیت کردم، او سجده کرد و من سر باز زدم.

بحار الانوار، ج 78، ص 199

سجده نزدیکترین حالت
19. أَقرَبُ ما یَکُون العَبد إلَی الله و هَو سَاجِدٌ، قال الله: "وَاسجُد و اقتَرِب"
نزدیکترین حالت بنده به خداوند بزرگ وقتی است که در سجده است خداوند فرمود: "سجده کن وتقرب جوی".

روضة المتقین، ج 2، ص 38

معنای سلام
20. مَعنی السَّلام فِی کُلِّ صَلوةٍ الأمان، أی مَن أدّی أمرُالله و سُنَّة نَبِیِّه - صلی الله علیه و آله - خاشِعاً مِنه قَلبَه فَلَه الأمانُ مِن بَلاءِ الدُّنیا و برائَة مِن عَذابِ الآخِرة
معنی "سلام" در پایان نماز، امان است، یعنی هر کس که امرخدا و سنت پیامبرش را با خشوع قلب به جای آورد، از بلای دنیا در امان، و ازعذاب آخرت برکنار است.

مصباح الشریعه، باب سلام

خشوع در نماز
21.  إذا کُنتَ فِی صَلاتِکَ فَعَلَیک بِالخُشُوع و الإقبال عَلی صَلاتِک فَإنَّ الله تعالی یقول: "الَّذِین هُم فِی صَلاتِهم خاشِعون"
هرگاه در حال نمازبودی، بر تو باد به خشوع و توجه کامل به نماز، چون خداوند در قرآن می فرماید: "اهل ایمان کسانی هستند که در نماز خشوع می ورزند".

میزان الحکمه، ج5، ص379

خشوع امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نماز
22. و کان علی (علیه السلام) إذا قَامَ إلَی الصَّلوةِ فَقال: "وَجَّهت وَجهِی  لِلَّذِی فَطَر السَّمواتِ و الأرض" تَغَیَّر لَونُه حَتَّی یُعرَف ذلک فِی وَجهِه
هنگامی که علی (علیه السلام) به نماز می ایستاد، این آیه شریفه را می خواند: "رو می آورم با تمام وجودم به کسی که آسمان ها و زمین را آفرید" و رنگ مبارک حضرتش تغییر می کرد، به طوری که تغییر حالت و دگرگونی از صورت مبارکش بخوبی مشاهده می گشت.

میزان الحکمه، ج 5، ص 381

ملاک قبولی نماز
23. قَال الله تبارک و تعالی: إنَّما أقبَل الصَّلاةُ لِمَن تَواضَع لِعَظَمَتِی، و یَکُفُّ نَفسَه عَنِ الشَّهواتِ مِن أجلِی و یَقطَع نَهارَهُ بِذِکرِی و لایَتَعاظَمُ عَلَی خَلقِی و یُطعِم الجَائِع و یَکسُو العَارِی، و یَرحَم المُصاب و یُؤوِی الغَریب ...
خداوند متعال فرمود: نماز کسی را می پذیرم که:1- درمقابل عظمت من خاضع باشد.2- از خواسته های نفسانی به خاطر من خود را دور کند.3-روزش را با یاد من به پایان برد.4- بر بندگانم بزرگی نفروشد.5- به گرسنه غذا دهد.6- برهنه را بپوشاند.7- به مصیبت دیده مهربانی کند.8- غریب راپناه دهد.

میزان الحکمه، ج 5، ص 386

کوتاهی در نماز مانع قبولی نماز
24. والله إنَّکُم لِتَعرَفُون مِن جِیرانِکُم و أصحَابِکُم مَن لَو کَان یُصَلِّی لِبَعضِکُم مَا قَبَّلَهَا مِنهُ لإستِخفَافِه بِها، أن الله لایُقبَل إلّا الحَسن، فَکَیفُ یُقبَل مایَستَخَفَّ بِه؟
قسم به خدا، شما از همسایگان و دوستان خود کسانی را می شناسید که اگر برای بعضی از شما نمازی بخوانند، به علت کوتاهی وبی اعتنایی هایی که بر آن روا داشته، از او قبول نخواهیدکرد، همانا خداوند چیز نیکو و شایسته را فقط می پذیرد، پس چگونه بپذیرد عبادتی راکه به آن بی توجهی شده است؟

میزان الحکمه، ج 5، ص387

خشم بر والدین، مانع قبولی نماز
25. مَن نَظَر إلَی أبَوَیهِ نَظَرمَاقِتٍ، و هُما ظَالِمان لَم یَقبَل الله لَه صَلاة
هر کس به پدر و مادرش نگاه تند و خشم آلود کند، اگر چه به وی ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمی پذیرد.

جامع السعادات، ج 2، ص 351

محرومان از شفاعت
26.  لایَنالُ شَفَاعَتُنا مَنِ استَخَفَّ بِالصَّلاة
هر کس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما دست نخواهد یافت.

فروع کافی، ج 3، ص270،حدیث 15

سبک شمردن نماز و توجه به حاجات
27. إذا قَامَ العَبد فِی الصَّلاة فَخَفَّفَ صَلاتُه قَال الله تعالی لِمَلائِکَتِه: أما تَرَونَ إلَی عَبدِی کَأنَّهُ یَری أنَّ قَضَاءُ حَوائِجِهِ بِیَدِ غَیرِی، أما یَعلَمُ أنَّ قَضَاء حَوائِجُه بِیَدی
وقتی بنده برای نماز به پا خیزد و نمازش را سبک ادا کند، خداوند به فرشتگانش می فرماید: آیا به بنده من نمی نگرید که گویا برآوردن حاجت هایش را به دست دیگری غیر از من می بیند! آیا نمی داند که برآوردن حوایج او به دست من است؟

محجة البیضاء، ج 1، ص341

حضور در مساجد
28. عَلَیکُم بإتیانِ المَساجِد فَإنَّها بُیُوتِ الله فِی الإرض مَن أتاهُ مُطَهَّراً طَهَّرَهُ الله مِن ذُنُوبِه و کَتَب مِن زُوّارِه
بر حضوردر مساجد مواظبت کنید! چرا که مساجد، خانه های خداوند در زمین است. کسی که باحالت طهارت وارد مسجد شود، خداوند او را از گناهانش تطهیر می نماید و نام وی رادر زمره زائرین خویش می نویسد.

وسائل الشیعه، ج 1، ص 267

محبوبیت نماز اول وقت
29. أَفضَلُ الأعمَالِ إلَی الله الصَّلاة لِوقتِها و بِرُّ الوالِدَین و الجَهادُ فِی سَبِیل الله
بهترین اعمال نزد خداوند، نمازاول وقت است. پس از آن نیکی بر پدر و مادر، و سپس جهاد در راه خدا است.

بحار الانوار، ج 3، ص 85

ثواب نماز صبح در اول وقت
30. فَإذا صَلّی العَبد صَلاةُ الصُّبح مَعَ طُلُوعِ الفَجر أثبَتَت لَهُ مَرَّتَین تَثبِتها مَلائِکة اللَّیل و مَلائِکة النَّهار
پس هرگاه بنده خدا، نماز صبح را با طلوع فجر به جای آورد دو مرتبه برای  او نوشته می شود، هم فرشته صبح و هم فرشته شب می نویسند.

ثواب الاعمال، ص 62

تأثیر گفتن اذان و اقامه
31. مَن صَلَّی بِأذان و إقامةٍ صَلَّی خَلفَه صَفّانِ مِنَ المَلائِکَة و مَن صَلَّی بِإقامَةٍ بِغَیرأذان صَلّی خَلفَهُ صَفٌّ واحِد مَا بَین المَشرِق والمَغرِب
هر کس که نماز را با اذان و اقامه بخواند، دو صف از فرشتگان در پشت سرش نماز می گذارند، و کسی که نماز را با اقامه تنها بخواند یک صف از فرشتگان در پشت سرش نماز می خوانند و اندازه صف به قدر میان مشرق ومغرب است.

محجة البیضاء، ج 1، ص338

اذان با صدای بلند
32.  کَان رسُول الله (صلی الله علیه واله) یَقُول لِبَلال إذا دَخَل الوَقتُ یَا بَلال أعِل فَوقَ الجِدار و أرفَع صَوتَک بِالأذان
رسول خدا (صلی الله علیه واله) هنگامی که وقت نماز فرا می رسید به بلال می فرمود: بالای دیوار (مسجد)برو و اذان را با صدای بلند بگو.

وسائل الشیعه، ج 4، ص 624

وضو پیش و بعد از غذا
33. الوُضُوء قَبلَ الطَّعام و بَعدَه یَذهَبان الفَقر
وضو پیش از غذا و بعد از غذا، فقر را از بین می برد.

وسائل الشیعه، ج 1، ص 256

ثواب اقتدا به عالم
34. الصَّلاة خَلفُ العَالِم بِألف رَکعَة
نماز در پشت سر یک عالم برابر هزار رکعت است.

بحارالانوار، ج 88 ،ص 5

عوامل رستگاری
35.  المُنجِیّات: إطعامُ الطَّعام و إفشَاءِ السَّلام والصَّلاة بِاللَّیل والنَّاسُ نِیام
عوامل رستگاری چند چیزاست: اطعام کردن، آشکارا سلام کردن، نمازشب خواندن در
حالی که مردم آرمیده اند.

محاسن البرقی، ص387

رفع بلا به وسیله نماز گزار
36.  أنَّ الله یَدفَعُ بِمَن یُصَلِّی مِن شِیعَتِنا عَمَّن لایُصَلِّی مِن شِیعَتِنا ولَوأجمَعُوا عَلی تَرکِ الصَّلوة لَهَلَکُوا
همانا خداوند به وسیله شیعیانی که نماز به جا می آورند، از شیعیان بی نماز (بلا) را دفع می کند، ولی اگر همه تارک نماز بودند، هر آینه همه هلاک می شدند.

مستدرک الوسائل، ج 1، ص 184

ملاقات پروردگار
37. هَذِه الصَّلوات الخَمس المَفرُوضات مَن أقَامَهُنَّ و حَافَظ عَلَی مَواقِیتِهّنَّ لَقی الله یَوم القِیامَة
کسی که نمازهای پنج گانه را به پا داشته و محافظت از اوقات آن نماید، روز قیامت، پروردگار را ملاقات می کند.

ثواب الاعمال، ص 70

اثر کار نیک برای میت
38. یَدخُل عَلَی المَیِّتِ فِی قَبرِه الصّلاة و الصَّوم و الحَجّ و الصَّدقة و البِّر و الدُّعاء، و یَکتُب أجرَهُ لِلَّذِی یَفعَلَه و لِلمَیِّت
نماز و روزه و صدقه و نیکی و دعا برای میت در قبر او داخل می شود، و اجر و پاداش این امور برای میت و آن کسی که آن را انجام می دهد، نوشته می شود.

بحار الانوار، ج 82 ،ص 62

سؤال از نمازهای پنج گانه
39. إذا لَقِیت الله بِالصَّلواتِ الخَمس المَفرُوضَات لَم یَسألُکَ عَمَّا سِوی ذَلِک
هنگامی که خداوند را با نمازهای پنج گانه واجب ملاقات کردی، سؤال از شما نمی شود، مگر از نمازهای پنج گانه.

وسائل الشیعه، ج3، ص 5

نشانه شیعه بودن
40.  شِیعَتنُا أهلُ الوُرَع و الإجتِهاد و أهل الوَفاء و الأمانَة و أهل الزُّهد و العِبادَة و أصحَاب الإحدَی و خَمسِین رِکعَة فِی الیَوم واللَّیلَة
شیعیان ما اهل تقوی و پاکدامنی و کوشش و جدیت اند و مردمی  باوفا و امین اند و اهل زهد و عبادت اند و کسانی هستند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند.

 

کاربر عزیز با توجه به بخش ویژه احادیث در سایت، از گذاشتن احادیث خودداری،و در مباحث درج شده به فعالیت بپردازید

باتشکر


وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 11 شهریور 1392  2:24 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

نقل قول mta_2hezaro7

اینم یه شعر در مدح امام صادق علیه السلام

از داغ تو شد جهان عزادار

اى مهر تو بهترین علایق

جان‎ها به زیارت تو شایق

ما را نبود به جز خیالت

یارى خوش و همدمى موافق

بیمارى روح را دوا نیست

جز مهر تو اى طبیب حاذق

اى نور جمال کبریائى

اى نور تو زینت مشارق

روزی که دمید نور خلقت

رخسار تو بود صبح صادق

از جلوه تو تبارک الله

فرمود به خلقت تو خالق

حسن تو خود از جمال زهراست

اى زاده بهترین خلایق

بر تخت کمال و تاج عصمت

آخر که بود به جز تو لایق

تفسیر کمال ایزدى بود

گفتار تو اى امام صادق

باشد سخن تو جاودانى

بوده است چو با عمل مطابق

افسوس شدى شهید، آخر

از حیله ناکسی منافق

از داغ تو شد جهان عزادار

زیرا به تو عالمى است عاشق

ماتم زده‎ایم و غم چو دریاست

دل‎ها همه چون شکسته قایق

کاربر گرامی لطفا در چارچوب مباحث فعالیت نمایید با تشکر 

 

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 11 شهریور 1392  2:34 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

نقل قول as1369
در مدح و عظمت صادق آل محمّد علیه السلام

اى مهر تو بهترین علایق
جان ها به زیارت تو شایق

ما را نبود به جز خیالت
یارى خوش و همدمى موافق

بیمارى روح را دوا نیست
جز مهر تو اى طبیب حاذق

اى نور جمال کبریائى
اى نور تو زینت مشارق

روزى که دمید نور خلقت
رخسار تو بود صبح صادق

از جلوه تو، تبارک اللّه
فرمود به خلقت تو خالق

حسن تو خود از جمال زهرا ست
اى زاده بهترین خلایق

بر تخت کمال و تاج عصمت
آخر که بود به جز تو لایق

تفسیر کلام ایزدى بود
گفتار تو اى امام صادق

باشد سخن تو جاودانى
بوده است چو با عمل مطابق

افسوس شدى شهید، آخر
از حیله ناکس منافق

از داغ تو شد جهان عزادار
زیرا به تو عالمى است عاشق

کاربر گرامی درج اشعار خارج از مبحث است لطفا به موضوعات دقت فرمایید

 

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 11 شهریور 1392  2:39 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

 به دنبال علم حقیقی بودن

          علم فقط علومی که در دانشگاه ها می اموزیم نیست بلکه علم حقیقی آن است که باعث نجات ،رستگاری و خوشبختی انسان شود.برای رسیدن به علم حقیقی که ضامن خیر وسعادت دنیوی واخروی انسان باشد فقط مطالعه وتحقیق کافی نیست  و راه دستیابی به ان هم متفاوت می باشد .امام صادق(ع) در حديثی  خطاب به شخصی به نام عنوان بصری علم حقیقی وراه رسیدن به ان را اینگونه توصیف  می فرمایند  : علم‌ به‌ آموختن‌ نیست‌. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ ‌ كه‌ در دل‌ كسی كه‌ خداوند تبارك‌ و تعالی‌ ارادة‌ هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ میخواهی ‌، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی‌؛ و بواسطة‌ عمل‌ كردن‌ به‌ علم‌، طالب‌ علم‌ باشی‌؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند.در توضیح این سه راه دستیابی به علم حقیقی باید گفت علم حقیقی در عبودیت ،عمل به علم ،واز خدا خواستن است.

راه اول: علم وعبوديت را در وجود خودت بیاب

امام صادق (ع) گام اول در یافتن علم حقیقی را در بندگی خدا می داندو اما «حقیقت بندگى خدا چیست؟» . امام(ع) در پاسخ به سه نکته اشاره مى‏کند:

1. بنده خدا در آنچه خداوند به او ارزانى فرموده، احساس مالکیت ندارد. بندگان حقیقى، مال را از آن خدا مى‏دانند و آن را در جایى که او فرموده است به مصرف مى‏رسانند.    2. او براى خود تدبیر نمى‏کند.    3. همه کارهاى چنین بنده‏اى در محدوده امر و نهى خداوند است.

      انسان با شناخت خداوند، شناخت خود و شناخت رابطه بين خود و خدا، مي تواند حقيقت بندگي (عبوديت) خدا را درك كند؛ زيرا نفس انسان آفريده خدا و خدا آفريننده اوست، او مملوك خدا و خدا مالك اوست، و خداوند نگهبان و مراقب اوست، و يقين به همه اين نكات همان عبوديت است. هنگا مي كه انسان حقيقت عبوديت را با درك رابطه خود و خدا دريابد، حقايقي را كه بر اين بندگي مترتب مي شود نيز به همان وضوح و شفافيت درك خواهد كرد.

اين حقايق دو جنبه دارند: يكي اينكه آدمي تمام آنها را براي خدا به انجام برساند، و ديگر اينكه بدون اجازه خدا هيچ كدام از اين حقايق را براي غير خدا به كار نبندد:كساني كه...از او پروا دارند و از هيچ كس جز خداوند پروا ندارند. (29 )  انسان براي درك اين حقايق و معارف، تمام اين حقايق را در كتاب نفس مي خواند.

راه دوم: علم جويي با به كاربستن ان

    علم و عمل دارای رابطه تنگاتنگ با یكدیگر هستند، علم مقدمه عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهره‌برداری از عمل، ‌برداشت ثمره آن و گشوده شدن درهای دیگری از حكمت به روی انسان خواهد بود. به فرموده رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ : «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم»(30)

هر كس به آنچه می‌داند عمل كند خداوند او را وارث آنچه نمی‌داند خواهد گردانید. كنایه از این كه نادانسته‌ها برایش آشكار می‌شود و خداوند درهای حكمت را بر قلب او می‌گشاید. وباز می فرمایند كه‌ ايمانِ كامل‌ از عمل‌ متولّد است‌. پس‌ كسيكه‌ طالب‌ ايمان‌ اكبر باشد بايد آنرا از عمل‌ طلب‌ كند

از امام باقر(ع) هم روايت شده است:هر كس براي خدا به علم خود عمل كند، خداوند ندانسته هايش را به او مي آموزد.(31)

از امام صادق(ع) روايت شده است:علم با عمل همراه است؛ پس هر كس بداند به كار مي بندد و هر كس به كار ببندد مي داند.(32)

در روايتي از پيامبر اكرم(ص) وارد شده است:حضرت موسي خضر پيامبر را ملاقات كرد و به او گفت: به من توصيه اي كن.خضر گفت: دلت را با تقوا پوشش ده تا به علم برسي.(33)

امام باقر(ع) به سعد الخير نوشت:بسم الله الرحمن الرحيم امّا بعد، تو را به تقوا و پرهيزگاري سفارش مي كنم كه در آن سلامتي از تلف، و سود و بهره مندي در قيامت است. خداوند عزوجل خطراتي را كه به عقل بشر خطور نمي كند به واسطه تقوا از وي دور مي سازد و كوري چشم باطن و ناداني را از وي برطرف مي نمايد.(34)

تقوا قلب انسان را براي دريافت حكمت از سوي خدا مي گشايد. او، خود، فرموده است:اي مؤمنان، اگر از خداوند پروا كنيد، براي شما (پديده اي) جدا كننده حق از باطل پديد آورد و سيئات شما را بزدايد.(35)

 راه سوم: در علم حقیقی (دعا و درخواست از خدا) امام صادق در این روایت به عنوان بصرى مى‏فرماید: «از خدا طلب فهم کن تا تو را بفهماند :  بر اساس این روایت، دانش نورى است که خداوند آن را در دل هر کس که هدایتش را بخواهد قرار مى‏دهد. این نور  همان شناخت و معرفت است پس اگر انسانى شعله‏اى از این نور بخواهد، راهى جز درخواست از خدا ندارد؛ زیرا این نور جز نزد خدا در جاى دیگرى یافت نمى‏شود. ناگفته نماند که خواستن از خدا با سعى و کوشش منافاتى ندارد؛ زیرا هر پیروزى نیز بدون شک از جانب خداوند است، او، خود، فرموده است:و پیروزى جز از سوى خداوند نیست.(36)

    در زبان و ادبیات عربى، نفى و استثنا انحصار را مى‏رساند، ولى خداوند در عین حال به ما مى‏آموزد که براى به دست آوردن پیروزى باید به فراهم آوردن اسباب و لوازم آن بپردازیم.خداوند فرموده است:و در برابر آنان هر نیرویى که مى‏توانید فراهم آورید.(37) آمادگى و تهیه لوازم کارزار، منافاتى با یقین به این که پیروزى از آن خداست ندارد.علم (معرفت) نیز از جانب خداست و این نیز منافاتى با کوشش در راه آموختن و فراگیرى دانش از دانشمندان نخواهد داشت.

 

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 11 شهریور 1392  2:48 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)

تلاش و کوشش شرط رسيدن به پاداش‌هاي الهي


در روايتي که از امام صادق(ع) نقل شده است، آن حضرت، تنها شرط رسيدن به پاداش‌هاي الهي را تلاش و کوشش در راه اطاعت او اعلام مي‌کند و مي‌فرمايد:
«از جان‌هايتان، تلاش و کوشش در راه فرمان‌بري خدا را به او ارزاني داريد، زيرا هيچ‌يک از خوبي‌هايي که نزد اوست، به دست نمي‌آيد، مگر با فرمان‌برداري او و دوري از حرام‌هايش.»3


 تلاش و کوشش تنها واسطة ميان خدا و بندگانش


آن حضرت در روايت ديگري، با نفي همة واسطه‌ها ميان خدا و آفريدگانش، تنها راه رسيدن به خدا را اطاعت و بندگي معرفي کرده و همه را به تلاش و کوشش در اين راه فراخوانده است:
«بدانيد که ميان خدا و هيچ يک از آفريدگانش، چه فرشتة مقرّب، چه پيامبر مرسل و چه ديگر آفريدگاني که پايين‌تر از آنها هستند، جز فرمان‌برداري آنها از او واسطه نمي‌شود، پس در راه طاعت خدا بکوشيد.»4


تلاش و كوشش، پاية اساسي كارها



امام صادق(ع) در پاسخ اين پرسش كه «شما كار خود را بر چه پايه‌اي استوار كرديد؟» مي‌فرمايد:
«بر چهار چيز؛ دانستم كه كار مرا كسي جز خود من انجام نمي‌دهد، از اين رو كوشيدم؛ دانستم خداي عزّوجلّ از حال من آگاه است، پس حيا پيشه كردم؛ دانستم روزي مرا كسي جز خودم نمي‌خورد، پس اطمينان پيدا كردم و دانستم سرانجام كار من مرگ است، پس خودم را آماده كردم.»5


 تلاش و کوشش، شرط پذيرش اعمال


امام ششم شيعيان(ع) به هنگام برشمردن شروط پذيرش اعمال بندگان از سوي خدا، يکي از اين شروط را تلاش و کوشش آنها در راه اطاعت خدا مي‌داند و خطاب به يارانش مي‌فرمايد:
«آيا شما را خبر ندهم به آنچه خداي صاحب عزّت و جلال، هيچ عملي را جز به آن از بندگان نمي‌پذيرد؟ گفتم: آري. فرمود: گواهي دادن به اينکه هيچ شايستة پرستشي جز خداوند نيست و اينکه محمّد(ص) بنده و فرستادة اوست و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده و ولايت ما و بيزاري از دشمنانمان ـ يعني دشمنان امامان ـ و تسليم شدن به آنان و پرهيزکاري و تلاش و اطمينان و انتظار قائم(ع).»6

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

دوشنبه 11 شهریور 1392  2:56 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها