ابراهيم شفيعيسروستاني
اشاره :
با آغاز دوران غيبت و كوتاه شدن دست مردم از دامان پرمهر امامان خويش، علماي شيعه وظيفه سرپرستي و هدايت يتيمان آل محمد(ع) را برعهده گرفتند و در طول قرون متمادي يكي پس از ديگري به بهترين شكل اين رسالت و تكليف الهي را به انجام رساندند. در اين ميان دفاع از ساحت اعتقادات شيعه، به ويژه اعتقاد به امام غايب و پاسخ به شبهات و پرسشهايي كه در اين زمينه مطرح بوده همواره وجهه همت عالمان شيعه بوده است.
در اين مقاله ابتدا نگاهي اجمالي خواهيم داشت به تلاشها و مجاهدتهايي كه عالمان شيعه در اين راه مبذول داشتند و در ادامه نيز مروري خواهيم داشت بر مهمترين رسالتها و تكاليفي كه در عصر حاضر در زمينه دفاع از كيان باور مهدوي بر دوش علما و انديشمندان شيعه است.
علماي شيعه در طول دوران پرفراز و نشيب غيبت كبرا همواره چون مرزداراني جان بر كف پاسدار حريم مقدس تفكر شيعي، با همه ابعاد آن، اعم از فقه، حديث، كلام و... بودهاند و در هر زمان كه احساس كردهاند شياطين جن و انس از روزنهاي قصد نفوذ و تجاوز به اين حريم مقدس و ايجاد شبهه در اذهان ضعفاي شيعه دارند با تمام توش و توان خويش به مقابله با متجاوزان فرهنگي و غارتگران فكري پرداختهاند.
نكته مهمي كه در بررسي آثار علماي گرانقدر شيعه به چشم ميخورد اين است كه هرگز اشتغال آنها در عرصههايي همچون فقه و حديث، مانع از پرداختن به وظيفه اصليشان؛ يعني دفاع از حريم اعتقادات شيعي و تبيين و ترويج جانمايه تفكر شيعي (انديشه ولايت) نشده و از همين رو، بسته به مقتضيات زمان و با توجه به شبهاتي كه در هر عصر متوجه تفكر ناب شيعي بوده است به تدوين كتابها و رسالههايي براي پاسخگويي و ردّ آن شبهات ميپرداختهاند.
مروري بر آثار علماي بزرگواري همچون شيخ صدوق (م 381 ق)، شيخ مفيد (413-328 ق)، شيخ طوسي( 460-385ق)، امينالاءسلام طبرسي( 548-468ق)، علامه حلّي( 726-648 ق)، شيخ حرّ عاملي (م1104ق)، علامه مجلسي( 1111-1037 ق) و... درستي مدعاي بالا را اثبات كرده و نشان ميدهد كه اين بزرگان، آني از احوال يتيمان آل محمد(ص) غافل نشده و در هر زمينه كه احساس كردهاند جامعه شيعه دچار ضعف و ناتواني است به تأليف كتاب و رساله پرداختهاند. ساير علماي شيعه نيز هر يك در عصر خود چنان خورشيدي درخشيده و به طالبان حقيقت، نور و روشنايي و حيات و زندگي بخشيدهاند.
اما در ميان موضوعات مختلفي كه علماي پيشين بدانها پرداختهاند موضوع غيبت امام عصر(ع) از جايگاه خاصي برخوردار بوده است و علماي شيعه عنايتي خاص به اين موضوع داشتهاند، تا جايي كه به نقل كتابشناس بزرگ شيعه مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه افزون بر چهل كتاب و رساله با عنوان الغيبه از سوي فقها، متكلمان و محدّثان بزرگ شيعه در طي قرون متمادي به رشته تحرير در آمده است 1 كه از جمله اين بزرگان ميتوان به ابومحمد فضل بن شاذان (م 260 ق.)، ابوجعفر محمد بن علي بن العزافر (م 323 ق.)، ابوبكر محمد بن القاسم البغدادي (م332 ق.)، ابوعبداللّه محمد بن ابراهيم بن جعفر النعماني (م 360 ق.)، ابوجعفر محمد بن علي بن حسين معروف به شيخ صدوق (م 381 ق.)، ابوعبدالله محمدبن محمدبنالنعمان معروف به شيخ مفيد (م413ق.) ابوالقاسم علي بن حسن الموسوي معروف به سيد مرتضي علم الهدي (م 436 ق.)، ابوجعفر محمد بن حسن بن علي معروف به شيخ طوسي و... اشاره كرد.
حتي پارهاي از بزرگان شيعه به تأليف يك كتاب و رساله اكتفا نكرده و كتابها و رسالههاي متعددي در موضوع غيبت موعود آخرالزمان تأليف كردهاند، چنانكه شيخ مفيد با حدود سيزده رساله 2 و شيخ صدوق 3 با حدود ده رساله در صدر اين سلسله جليله قرار دارند.
بدون ترديد آنچه كه همه اين بزرگان را به تلاش و مجاهده براي زدودن زنگارهاي جهل و خرافه از موضوع غيبت آخرين ذخيره الهي حضرت بقيه اللّه الاعظم(ع) واداشته، شناخت و معرفتي بوده است كه آنها نسبت به وظيفه خود در قبال موضوع يادشده داشتهاند؛ وظيفهاي كه از سوي امامان شيعه(ع) براي علماي اين مذهب ترسيم شده و آنها را وا ميدارد كه با تمام توان خود در راه ترويج و تبليغ اين موضوع تلاش كنند. در روايتي كه از امام هادي(ع) نقل شده وظيفه علماي شيعه در زمان غيبت بدين گونه تصوير شده است:
لولا من يبقي بعد غيبه قائمكم، عليهالسّلام، من العلماء الداعين إليه و الدالين عليه و الذابين عن دينه بحجج اللّه و المنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباك إبليس و مردته و من فخاخ النواصب لما بقي أحد إلاّ إرتدّ عن دين اللّه عزّوجلّ، و لكنّهم الذين يمسكون أزمّه قلوب ضعفاء الشيعه كما يمسك صاحب السفينه سكّانها، أولئك هم الافضلون عند اللّه عزّوجلّ. 4
اگر بعد از غيبت قائم شما نبودند علمايي كه مردم را به سوي او ميخوانند، و به سوي او راهنمايي ميكنند، و با برهانهاي الهي از دين او پاسداري ميكنند، و بندگان بيچاره خدا را از دامهاي ابليس و پيروان او و همچنين از دامهاي دشمنان اهل بيت رهايي ميبخشند، هيچكس بر دين خدا باقي نميماند. اما علماي دين دلهاي متزلزل شيعيان ناتوان را حفظ ميكنند، همچنانكه كشتيبان سكان كشتي را حفظ ميكند. اين دسته از علما در نزد خداوند داراي مقام و فضيلت بسياري هستند.
و در روايت ديگري نيز كه از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است ميخوانيم:
علماء شيعتنا مرابطون في الثغر الذي يلي إبليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج علي ضعفاء شيعتنا و عن أن يتسلّط عليهم إبليس و شيعته و النواصب ألا فمن انتصب لذلك من شيعتنا كان أفضل ممّن جاهد الروم والترك والخزر ألف الف مرّه، لانّه يدفع عن أديان شيعتنا و محبّينا و ذلك يدفع عن أبدانهم. 5
علماي شيعه در مرزهايي كه شيطان و ايادي او در پشت آنها كمين كردهاند پاسداري داده و آنها را از اينكه بر شيعيان ناتوان هجوم برند باز ميدارند و اجازه نميدهند كه شيطان و پيروان او و دشمنان اهل بيت بر ضعفاي شيعه تسلط يابند پس هر كس از شيعيان ما كه براي اين موضوع نصب شود، از كساني كه با روم و ترك و خزر در جهادند هزار هزار مرتبه برتر است؛ زيرا او از اديان شيعيان و دوستداران ما دفاع ميكنند و آن از بدنهاي آنها.
همچنين در روايتي از امام جواد(ع) وظايف علماي دين به هنگام غيبت امام از جامعه چنين بيان شده است:
إنّ من تكفّل بأيتام آل محمّد(ص) المنقطعين عن إمامهم، المتحيّرين في جهلهم، الاساري في أيدي شياطينهم و في أيدي النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حيرتهم و قهر الشياطين بردّ وساوسهم و قهر النّاصبين بحجج ربّهم و دلائل أئمّتهم، ليفضّلون عندالله علي العابد بأفضل المواقع، بأكثر من فضل السماء علي الارض و العرش و الكرسي و الحجب علي السماء و فضلهم علي هذا العابد كفضل ليله البدر علي أخفي كوكب فيالسماء. 6
كسي كه سرپرستي يتيمان آل محمد(ص) را كه از امام خود دور افتاده، در ناداني خويش سرگردان مانده و در دستان شياطين و دشمنان اهلبيت گرفتار آمدهاند، به عهده گيرد و آنها را از چنگال دشمنان رهايي بخشد و از حيرت و جهالت خارج سازد و وسوسههاي شياطين را از آنها دور كند، و با دلايل پروردگارشان و برهانهاي امامانشان دشمنان اهلبيت را مقهور سازد، تا عهد خدا بر بندگانش را به بهترين شكل حفظ نمايد، در نزد خداوند بر عابدي كه در بهترين مواقع به عبادت پرداخته، برتري دارد؛ بيشتر از آنچه آسمان بر زمين، و عرش و كرسي و حجابها بر آسمان برتري دارند. برتري او بر چنين عابدي مانند برتري ماه شب چهارده بر كوچكترين ستاره آسمان است.
حال بايد ديد آيا ضرورتهايي كه استوانههاي فقاهت شيعه را به تدوين كتاب و نگارش رساله در زمينه شناخت آخرين حجت حق و ديگر موضوعات مرتبط با غيبت امام عصر(ع) واداشته از بين رفته است يا خير؟
آيا آن نگراني كه خاطر شيخ صدوق را پريشان ساخت و او را وادار به تأليف كتاب كمال الدين و تمامالنعمه نمود، ديگر بر طرف شده و جايي براي نگراني خاطر باقي نمانده است؟ 7
آيا آن شبهات و سؤالهاي گوناگون درباره غيبت كه شيخ مفيد را وا ميداشت براي پاسخ به آنها رسالههاي گوناگوني همچون الفصول العشره في الغيبه 8 ، خمس رسائل في إثبات الحجه 9 ، في سبب إستتار الحجه 10 و... را به رشته تحرير در آورد ديگر از بين رفته است؟
آيا آن احساس ضرورتي كه شيخ طوسي را وادار ميساخت كه با همه اشتغالات علمي و درگيري در عرصههايي همچون فقه، تفسير، حديث و رجال دست به تأليف كتاب الغيبه بزند، ديگر زمينهاي ندارد؟ آيا ديگر هيچ خطري سرمايه اعتقادي شيعيان آل محمد(ص) را تهديد نميكند؟
آيا ديگر ضعفاي شيعه به چنان اعتقادي دست يافتهاند كه مرزداران حريم تفكر شيعي بتوانند بيهيچ دغدغهاي به اشتغالات علمي خود بپردازند؟
آيا جوانان و نوجوانان ايران اسلامي كه به تعبير امام راحل(ره) كشور ائمه هدي و كشور صاحبالزمان(ع) است به حدي از شناخت نسبت به حجت عصر رسيدهاند كه علماي شيعه و دعوتكنندگان به سوي قائم بتوانند با خاطري آسوده سر به بالين بگذارند؟
بدون ترديد امروز ديگر بسياري از شبهات و پرسشهايي كه پيش از اين در مورد امام مهدي(ع) وجود داشتند مطرح نيستند؛ بسياري از موضوعاتي كه علماي پيشين نسبت به آنها احساس نگراني ميكردند جايي براي طرح ندارند و بسياري از خطراتي كه در گذشته كيان اعتقادي شيعه و باور مهدوي را تهديد ميكردند، از ميان رفتهاند، اما اين هرگز بدان معنا نيست كه جامعه امروز ما هيچ شبهه و پرسشي در مورد امام زمان خويش ندارد يا هيچ نگراني در مورد اعتقاد مردم به امام عصر وجود ندارد يا هيچ خطري باور مهدوي و فرهنگ انتظار را تهديد نميكند.
به جرأت ميتوان گفت امروزه موعودباوري اسلامي و شيعي بيش از هر زمان ديگر دستخوش تهديدها و آسيبها قرار گرفته است؛ تهديدهايي از سوي دشمنان دانا و آسيبهايي از سوي دوستان نادان.
اگر به حجم كتابهايي كه در ساليان اخير در ردّ اعتقادات شيعي، به ويژه موضوع مهدويت و انتظار نوشته شده و از سوي دستگاههاي اطلاعاتي كشورهايي چون آمريكا و انگليس، رژيم صهيونيستي و... در شمارگان وسيع منتشر شدهاند نگاه كنيم؛ اگر به تعداد قابل توجه فيلمهايي كه در دو سه دهه گذشته با هدف ترويج و تبليغ نگرش آخرالزماني مسيحي ـ يهودي و تقبيح و تحقير نگرش آخرالزماني و موعودباوري اسلامي ساخته شدهاند، نظر بيفكنيم؛ اگر به شمارگان كتابهاي سطحي، نازل، عوامپسندانه و مبتني بر باورهاي سست و خرافي كه در چند سال اخير در كشور ما در زمينه موضوع مهدويت نوشته شدهاند، توجه كنيم؛ اگر به تعداد روزافزون مجالس و محافلي كه به بهانه ذكر و ياد امام زمان(ع) در گوشه گوشه اين سرزمين تشكيل ميشوند و به جاي بارور كردن روحيه اميد، سرزندگي، تلاش، تكاپو، در دل جوانان اين سرزمين و بالابردن سطح هشياري، احساس مسئوليت و آمادگي آنها براي ظهور، بذر يأس و نوميدي، عزلتگزيني و گوشهنشيني، بيمسئوليتي و بيتفاوتي، سستي و رخوت را در دل آنان ميكارند، نگاهي اجمالي داشته باشيم؛ و بالاخره اگر قدري سرمان را بالا بياوريم و به شبهات و پرسشهايي كه امروز در جامعه اسلامي ما در مورد امام زمان(ع) مطرح ميشود، توجه كنيم، خواهيم پذيرفت كه ادعاي يادشده بياساس نيست و يتيمان آلمحمد(ص) بيش از هر زمان ديگر نيازمند سرپرستي و توجه علماي دين هستند.
به نظر ميرسد در شرايط كنوني مهمترين مسئوليتهايي كه متوجه علماي دين و حوزههاي علميه است، به شرح زير است:
1. تأليف و تدوين كتابها و نشرياتي كه با بهرهگيري از منابع اصيل و متقن شيعي معارف مهدوي را به دور از هرگونه پيرايه، در اختيار گروههاي مختلف سني (كودكان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان) و اقشار مختلف اجتماعي (فرهيختگان، دانشگاهيان، دانشجويان، كارمندان، كارگران، كشاورزان، زنان خانهدار و...) قرار دهند و آنها را نسبت به وظايف و تكاليفي كه نسبت به امام عصرشان برعهده دارند، آشنا سازند؛
2. نشر كتابها و آثاري كه پرسشها و شبهات مطرح در حوزه مباحث مهدوي را به صورتي عالمانه و متناسب با ذهن و زبان نسل امروز پاسخ دهد؛
3. نظارت مستمر بر كتابها و نشرياتي كه در زمينه باور مهدوي و فرهنگ انتظار منتشر ميشوند و جلوگيري از نشر و پخش آثاري كه به عرضه مطالب بيمحتوا، كممحتوا، خرافي، انحرافي، سست و بياساس در جامعه ميپردازند؛
4. رصد دائمي پايگاههاي اينترنتي، شبكههاي ماهوارهاي، مطبوعات و كتابهاي خارجي و فراهم آوردن پاسخهاي مناسب براي شبهاتي كه از سوي آنها القا ميشود؛
5. انتشار كتابها و نشرياتي كه معارف مهدوي را به زبانهاي روز دنيا در اختيار همه طالبان و مشتاقان اين معارف در سراسر جهان قرار دهد؛
6. مقابله با انحرافها، بدعتها، كج فهميها، بدفهميها و بالاخره افراطها و تفريطهايي كه در حوزه مباحث مهدوي در جامعه ما رواج پيدا كرده يا خواهد كرد.
قطعاً اگر علماي دين وظيفه و تكليفي را كه در برابر حجت خدا برعهده دارند، چنانكه بايد و شايد، عمل كنند و مسؤوليت خود در زمينه تبيين، ترويج و تبليغ باور مهدوي و فرهنگ انتظار، آنگونه كه شايسته است، به انجام رسانند ميتوان اميدوار بود كه جامعه ما در پرتو گسترش و تعميق اين باور و فرهنگ، اولاً در برابر همه تهديدها و توطئهها پايداري ورزد و ثانياً به آمادگي بيشتري براي استقبال از پيك خجسته عدالت و رستگاري دست يابد 11 .
پينوشتها :
1 .الشيخ آقا بزرگ الطهراني، الذريعه إلي تصانيف الشيعه، ج16، ص83ـ75.
2 .عبدالجبار الرفاعي، معجم ما كتب عن الرسول و أهل البيت، عليهمالسّلام، ج9، ص247-86
3 .همان، ص240ـ162.
4 .احمد بن علي بن ابيطالب الطبرسي، الاءحتجاج، ج1، ص9.
5 .همان، ص13.
6 .همان، ص15ـ14.
7 .ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (شيخ صدوق)، كمال الدين و تمام النعمه، ج1، مقدمه كتاب در بيان انگيزه شيخ از تأليفات كتاب مزبور.
8 .عبدالجبار الرفاعي، همان، ج 9، ص86ـ247.
9 .ر.ك: همان، ص154.
10.ر.ك: همان، ص227.
11.صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاي امام خميني، قدسسره،...) ج14، ص94.