0

پاسخهای امام رضا ( ع ) به مسائل و پرسشها

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخهای امام رضا ( ع ) به مسائل و پرسشها


صدوق در عيون به سند خود از حسن بن خالد نقل می  کند که : به رضا ( ع ) گفت : اي فرزند رسول خدا برخی روايت می کنند که پيامبر ( ص ) فرمود : خداوند آدم را بر صورت خويش آفريد .
امام رضا فرمود : خدا بکشدشان آنان اول حديث را خذف کرده اند ، زيرا رسول خدا ( ص ) به دو نفر گذشت که به يکديگر دشنام می دادند . پس شنيد که يکی از آنها به ديگری می گويد خداوند چهره تو و چهره کسی را که شبيه توست رسوا و زشت گرداند . پس رسول خدا ( ص ) به وی  فرمود : ای بنده خدا به برادرت چنين مگوی که خدا عزوجل آدم را بر صورت خويش آفريده است .
همچنين از آن حضرت درباره مردی سؤال شد که گفته بود : هر مملوک قديم در ملک من آزاد ست . امام درباره او فرمود : او بايد هر مملوکی  را که شش ماه در ملک او بوده آزاد کند . زيرا خداوند در قرآن فرموده است : " و گردش ماه در منازل معين مقدر کرديم تا مانند شاخه خرما بازگرديد " . و ميان عرجون قديم و عرجون جديد شش ماه فاصله است .
در نثرالدار نقل شده است که فضل بن سهل در مجلس مأمون امام رضا ( ع ) را مورد سؤال قرار داد و پرسيد : ای ابوالحسن آيا مردمان مجبورند ؟ فرمود : خداوند دادگرتر از آن است که بنده خود را مجبور و سپس عذابش کند . پس پرسيد : آيا بندگان رها شده و آزادند ؟ فرمود : خداوند حکيم تر از آن است که بنده اش را واگذارد و او را به خودش رها کند .
در تهذيب التهذيب آمده است که مبرد از ابوعثمان مازنی نقل کرده است که گفت : از امام رضا ( ع ) پرسش شد که آيا خداوند بندگانش را بدانچه توان ندارد تکليف فرمايد ؟ فرمود : خدا عادل تر از اين است . گفت : بندگان می توانند هر کاری که خواستند انجام دهند ؟ فرمود : آنان ناتوان تر از اينند .
نگارنده : مراد امام اين است که بندگان نمی توانند هر کاری که خود خواستند بدون تقدير الهی انجام دهند . علاوه بر آنچه گفته شد در قسمت اخبار امام رضا ( ع ) با مأمون گوشه ای ديگر از پاسخهای آن حضرت را در خصوص علوم مختلف نقل خواهيم کرد دوم ، حلم : در شناخت حلم آن حضرت ، شفاعت وی در نزد مأمون در حق جلودی کافی  است . جلودی کسی بود که به امر هارون الرشيد به مدينه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابوطالب را بگيرد و بر تن هيچ يک از آنان جز يک جامه نگذارد . وی همچنين بر بيعت مردم با امام رضا ( ع ) انتقاد کرد . پس مأمون او را به حبس افکند و بعد از آن که پيش از وی دو تن را کشته بود او را خواست . امام رضا ( ع ) به مأمون گفت : ای اميرمؤمنان ! اين پيرمرد را به من ببخش ! جلودی گمان برد که آن حضرت می خواهد از وی انتقام گيرد .
پس مأمون را سوگند داد که سخن امام رضا ( ع ) رانپذيرد مأمون هم گفت : به خدا شفاعت او را درباره تو نمی پذيرم و دستور داد گردنش را بزنند . در صفحات آينده تفضيل اين مطلب را در خبر مربوح به عزم مأمون بر خروج از مرو ، ذکر خواهيم کرد .
سوم ، تواضع : در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهيم بن عباس نقل کرديم که گفت : چون امام رضا ( ع ) تنها بود و برای او غذا می آوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره اش می نشاند و با آنها غذا می خورد . همچنين از ياسر خادم نقل شده است که گفت : چون آن حضرت تنها می شد همه خادمان و چاکران خود را جمع می کرد ، از بزرگ و کوچک ، و با آنان سخن می گفت . او به آنان انس می گرفت و آنان با او . کلينی در کافی به سند خود از مردی بلخی روايت ميکند که گفت : با امام رضا ( ع ) در سفر به خراسان
همراه بودم . پس روزی خواستار غذا شد و خادمان سيه چرده خود را نيز بر سفره خود نشاند يکی از يارانش به او عرض کرد : ای کاش غذای اينان را جدا می کردی . فرمود : پروردگار تبارک و تعالی يکی است و مادر و پدر هم يکی . و پاداشها بسته به اعمال و کردارهاست .
چهارم ، اخلاق نيکو : در بخش صفات آن حضرت از ابراهيم بن عباس نقل کرديم که گفت : امام رضا ( ع ) با سخن هرگز به هيچ کس جفا نکرد و کلام کسی را نبريد تا مگر شخص از گفتن باز ايستد . و حاجتی را که می توانست بر آورده سازد رد نمی کرد . پاهايش را دراز نمی کرد و هرگز رو به روی  کسی که نشسته بود ، تکيه نمی داد و هيچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمی داد . هرگز آب دهان بر زمين نمی افکند و در خنده اش قهقهه نمی زد بلکه تبسم می نمود . کلينی در کافی  به سند خود نقل کرده است که مهمانی برای امام رضا ( ع ) رسيد . امام شب را در
کنار مهمان نشسته بود و با وی سخن می گفت که ناگهان وضع چراغ تغيير کرد . مرد مهمان دستش را دراز کرد تا چراغ را درست کند ولی امام او را از اين کار باز داشت و خود به درست کردن چراغ پرداخت و کار آن را راست کرد . سپس امام فرمود : ما قومی هستيم که ميهمانان خود را به کار نمی  گيريم . همچنين در کافی به سند خود از ياسر و نادر خادمان امام رضا ( ع ) نقل شده است گفتند : ابوالحسن ، صلوات الله عليه ، به ما فرمود : اگر من بالای  سرتان بودم و شما خواستيد از جا برخيزيد ، در حالی که غذا می خوريد بر نخيزيد تا از خوردن دست بکشيد و بسيار
اتفاق می افتاد که امام بعضی از ما را صدا می زد و چون به ايشان گفته می شد آنان در حال خوردن هستند ، می فرمود : بگذاريدشان تا از خوردن دست بکشند .
پنجم ، کرم و سخاوت : هنگام ذکر اخبار مربوط به ولايت عهدی آن حضرت خواهيم گفت که يکی از شاعران به نام ابراهيم بن عباس صولی به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد که نام خودش بر آن ضرب شده بود .
همچنين آن حضرت به ابو نواس سيصد دينار جايزه داد و چون جز آن مال ، مال ديگری  نداشت استر خويش را هم به وی بخشيد . و نيز به دعبل خزاعی ششصد دينار جايزه داد و با اين وجود از وی معذرت هم خواست .
در مناقب از يعقوب بن اسحاق نوبختی نقل شده است که امام رضا ( ع ) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسيم نمود . پس فضل بن سهل به وی گفت : اين ضرر است .
امام فرمود : بل سود و بهره است . چيزی  را که پاداش و کرامت بدان تعلق می گيرد ضرر محسوب مکن .
کلينی در کافی به سند خود از اليسع بن حمزه نقل کرده است که گفت : در مجلس ابو الحسن رضا ( ع ) بودم . مردم بسياری به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وی  درباره حلال و حرام پرسش می کردند که ناگهان مردی  بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت : السلام عليک يا ابن رسول الله . من يکی از دوستداران تو و پدران و نياکان تو هستم ، من از حج باز می گردم و خرجی  خود را گم کرده ام و با آنچه همراه من است نمی توانم به يک منزل هم برسم ، پس اگر صلاح بدانی که مرا به ديارم روانه کنی که برای خدا بر من نعمتی داده ای  و اگر به شهرم رسيدم آنچه از تو گرفته ام به صدقه می دهم . امام ( ع ) به فرمود : بنشين خدا تو را رحمت کند .
آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سليمان جعفری و خيثمه و من مانده بوديم پس امام فرمود : اجازه می دهيد داخل شوم سليمان گفت : خداوند فرمان تو را مقدم داشت . پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختی درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالای در بيرون آورد و پرسيد : آن خراسانی کجاست ؟پاسخ داد : من اينجايم : فرمود اين دويست دينار را برگير و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده . اکنون برو که نه من تو را ببينم و نه تو مرا . مرد بيرون رفت .
سليمان به آن حضرت عرض کرد : فدايت شوم ببخش بزرگی کردی و رحمت آوردی ، پس چرا چهره را از او پوشاندی ؟ فرمود : از ترس آن که مبادا خواری خواهش را در چهره او ببينم . مگر اين سخن رسول خدا را نشيندی  که می گويد : آن که به نهان نيکويی آورد با هفتاد حج برابری می کند و آن که پليدی  و زشتی را اشاعه می دهد ، مخذول و خوار است و کسی که در نهان گناه کند آمرزيده است . آيا سخن اول را نشنيده ای که می گويد :
متی آته لاطلب حاجته رجعت الی و وجهی بمائه
ششم ، فراوانی صدقات : پيش از اين از ابراهيم بن عباس صولی نقل کرديم که گفت : امام رضا ( ع ) بسيار نکويی می کرد و در نهان صدقه می داد و بيشتر اين عمل را در شبهای  تاريک به انجام می رساند .
هفتم ، شکوه و عظمت در دل مردم : خواهيم آورد که چون آن حضرت در مرو برای  اقامه نماز بيرون شد و اميران و نظاميان ايشان را ديدند ، از اسبهای خود به زمين برجستند و چکمه های خود را با کارد بريدند تا همچون امام که پياده بود سريع تر حرکت کنند . همچنين وقتی که سپاهی بر سرای  مأمون در سرخس هجوم بردند ، پس از قتل فضل بن سهل ، و آتشی آوردند تا در خانه را آتش بزنند و مأمون از امام خواست تا به ميان مردم رود ، آن حضرت به نزد ايشان رفت و بديشان پيشنهاد کرد که متفرق شوند ، مردم نيز به شتاب آنجا را ترک گفنتد .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 3 شهریور 1392  7:15 PM
تشکرات از این پست
yasbagheri 09303495228
دسترسی سریع به انجمن ها