0

قمقمه‌ها را يكي يكي پر كرد و برگشت(خاطرات کوتاه شهید همت )

 
ghkharazi
ghkharazi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 884
محل سکونت : تهران

قمقمه‌ها را يكي يكي پر كرد و برگشت(خاطرات کوتاه شهید همت )

 

قمقمه‌ها را يكي يكي پر كرد و برگشت

-  آقا مرتضي! يه نفر رو بفرست خط، ببينيم چه خبره.

هركس مي‌رفت، ديگه برنمي‌گشت. همان سه‌راهي كه الآن مي‌گويند سه‌راهي همت. خيلي كم مي‌شد بچه‌ها بروند و سالم برگردند.

آقا مرتضي سرش را پايين انداخت و گفت «ديگه كسي رو ندارم بفرستم، شرمنده.»

حاجي بلند شد و گفت «مثل اين كه خدا طلبيده.» و با ميرافضلي سوار موتور شدند كه بروند خط.

عراق داشت جلو مي‌آمد. زجاجي شهيد شده بود و كريمي توي خط بود. بچه‌ها از شدت عطش، قمقمه‌ها را مي‌زدند لب هور،‌ جايي كه جنازه افتاده بود،‌ و از همان استفاده مي‌كردند.

روي يك تكه از پل‌هايي كه آن‌جا افتاده بود سوار شد. هفت هشت تا از قمقمه‌هاي بچه‌ها دستش بود. با دست آب را كنار مي‌زد و مي‌رفت جلو؛‌ وسط آب،‌ زير آتش. آن‌جا آب زلال‌تر بود. قمقمه‌ها را يكي يكي پر كرد و برگشت.

 

فقط لبخند های خاکی زیباست

 

شنبه 26 مرداد 1392  5:41 PM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:قمقمه‌ها را يكي يكي پر كرد و برگشت(خاطرات کوتاه شهید همت )

شهدای ما خیلی بابت استقلال امروزمان سختی کشیدند و جانشان را فدا کردند

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

پنج شنبه 4 مهر 1392  1:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها