به نام او-سلام دوستان
از آنجا كه در مملكتي زندگي ميكنيم كه با وجود تنوع هويت هاي قومي ،
زباني و مذهبي يك ارتباط ارگانيكي بين همه اقوام تحت عنوان يك هويت
ملي وجود دارد واز طرفي به هويت مستقل اقوام احترام گذاشته مي شود
، برآن شديم تا با عنوان نمودن نام آن در كنار ساير اقوام به عنوان
يكي از اقوام مستقل ايراني ، پرده از واقعيت اين قوم برداشته و با
مطرح نمودن آن زمينه توجه بيشتر مسئولين درجهت رشد وتوسعه آن فراهم
گردد.
آنچه كه در پي مي آيد تلاش مختصري است در جهت معرفي اين
قوم كه همواره در صحنه هاي مختلف انقلاب حضور فعال داشته و براي اعتلاي
نام اين كشوراسلامي تلاش نموده اند.
قوم لك يكي از سه شاخه ي اصلي ومستقل اقوام آريايي به
نام مادها هستند كه نخستين حكومت و تمدن مدرن را در غرب ايران زمين
بنيان نهادند. زبان آنها يعني زبان لكي با دستورزبان و ادبياتي قوي
كه داراي حدود سي هزار لغت است ، بازمانده زبان هاي اصيل اوستايي و
پهلوي است كه به دليل شرايط خاص جغرافيايي اين مناطق، كمتر دچار تغيير
و تحول شده است.
سكونتگاه اصلي مردم لك زبان در مرز مشترك بين چهار استان در جنوب
استان كرمانشاه ، شرق استان ايلام و جنوب غرب استان همدان و شمال غربي
و غرب لرستان است. لكها بيشتردر شهرهاي دلفان ، كوهدشت ، سلسله ،
هرسين ، صحنه ،كنگاور،سنقرودينور، شيروان، چرداول ، دره شهر،
آبدانان، تويسركان، نهاوند، كرمانشاه و خرم آباد ساكنند.
مردم لك در پي مهاجرتها در بيرون از منطقه لكنشين زاگرس
نيز زندگي مي كنند. براي نمونه روستاي لكستان در آذربايجان شرقي و
عدهاي از ساكنان ميانكاله و روستاي زاغ مرز توابع بهشهر، روستاي
كجور، كلاردشت، تيت دره، مكارود در شمال و گروهايي نيز به استان هاي
فارس، قزوين، شمال خراسان و ورامين در استان تهران تبعيد شده اند.
به دليل نزديكي زباني و فرهنگي، لكها عموما شاخهاي از
كردها يا لرها در نظر گرفته ميشوند. برخي معتقدند واژه لك از تركيب
دو واژه لر و كرد تشكيل شدهاست .و لكهاي باستاني ايراني را هر كدام
به خودشان منتسب مي كنند .درحاليكه لكها از لحاظ فرهنگي، احساسي و
مذهبي و بسياري از مولفه هاي قومي خصوصا پوشش خود را مستقل از قوم
كرد و لر مي دانند.و قويترين نظريه كه بيشتر باستان شناسان و
زبانشناسان بدان معتقدند اين است كه زبان لكي بازماندهٔ فارسي
باستان و پهلوي است . (پارسي باستان زباني است كه در زمان هخامنشيان
مستعمل بوده و ريشه ي زبان فارسي امروزي است).
مهمترين عامل افتراق واستقلال اين قوم مولفه زباني است. تحقيقات زيادي
در مورد ريشه زبان لكي صورت نگرفته است اما مي توان گفت زبان لكي
يك زبان زيبا و آهنگين است كه واژه هاي باستاني و كهن فارسي به قدر
زيادي درآن وجود دارد. و شكل قديمي و اصيل برخي واژه ها و شيوه ي
جمله بندي اصيل در اين زبان باعث مي شود كه ابراز نمود زبان لكي به
جا مانده ي زبان هاي پارسي باستان و پهلوي است.ودراين زبان واژه
هايي مي توان پيدا كرد كه با زبان هاي پهلوي اشكاني و پارسي ميانه
مشترك هستند.ازاينرو مي توان گفت كه مهم ترين مآخذ لكي زبان پارسي
باستان است همچنين زبان لكي باقي مانده زبان اوستايي است و شباهت
بسيار زيادي در مورد ريشه هاي زبان لكي و اوستا ديده شده است.
پس از زبان، موسيقي برجستهترين ويژگي هويت قوم لك است.
نغمهها، آواها و آوازهاي باقيمانده از موسيقي لكي بيانگر اصالت،
ريشهدار بودن و خاص بودن آن است. موسيقي لكها از حيث محتوايي شديدا
تحت تاثير محيط طبيعي، نوع معيشت و آداب و سنن است. در چندين دهه
گذشته كه اين منطقه بيشتر روستايي و كوچنشين بودهاند در انجام
فعاليتهاي روزمره و مراسمي چون عروسي و عزا، موسيقي نقش فعالي داشته
است. گفتني است از سازهاي رايج در اين منطقه سرنا، دهل، ني و تنبور
را ميتوان نام برد .
باين وجود ، قومي با جمعيتي قريب به يك ميليون نفر و با
زباني مستقل كه به گواه تاريخ تمامي مولفه هاي يك قوم بزرگ را دارا
مي باشد، متاسفانه به فراموشي سپرده شده و دچار يك نوع مظلوميت
تاريخي شده است .وحتي در رسانه ها ي ملي به عنوان يك قوم مستقل يا
اصلامطرح نشده ويا كمتر مورد توجه قرار گرفته است.و نام و آوازه اش
هنوز با وجود پيشينه تاريخي قوي، زياد گسترش نيافته و در سايه اقوام
ديگرقرار گرفته است .از اينرو مردم ايران با اين قوم آشنايي
چنداني ندارند .
منبع:لكستان