0

جنگ رفته‌هایی که دوباره جانباز می‌شوند

 
nazarianali
nazarianali
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1442
محل سکونت : خراسان رضوی

جنگ رفته‌هایی که دوباره جانباز می‌شوند

به گزارش فرهنگ نیوز ، این روزها در گوشه و کنار شهرمان، می‌شنویم و می‌بینیم که جنگ رفته‌ها بعد از سال‌ها دوباره جانباز می‌شوند؛ دوباره تأول بر پوستشان می‌نشیند، سرفه‌هایشان شدت می‌گیرد، چشم‌ها می‌سوزد، نفس‌ها به شمار می‌افتد و دیگر هیچ...
 
اینها درد می‌کشند اما دم نمی‌زنند؛ بعضی‌ از آنهایی که دچار موج‌گرفتگی شدند را تشنجی با موجی می‌خوانند و چون پرونده‌ای ندارید و خطی روی آن همه جانبازی می‌کشند؛ آخر مگر آنهایی که روزی برای دفاع از دین و ناموس‌مان رفتند، رفتن‌شان برای پرونده‌سازی بود؟!!
 
اینها دم نمی‌زنند از دردهایی که شبانه‌روز همراهشان است، دنبال مقام و درجه نیستند، فقط می‌خواهند کسی درک‌شان کند و نگوید «برای خودتان رفتید!»؛ گاهی هم که در این گرانی دارو به دنبال مساعدت می‌روند، می‌گویند: «بروید وقتی درصد جانبازی‌تان که بیشتر شد، کمک‌تان می‌کنیم!».
 
جانباز ۱۵ درصد دفاع مقدس، جبار جباری از نیروهای سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» است؛ او این روزها این منت‌ها را درک کرده و درد می‌کشد از قدر نشناسی‌ها..
 
نفر اول سمت چپ جانباز جبار جباری
 
جباری می‌گوید: بنده مسئول تغذیه در تیپ ۴۰ رسالت بودم؛ در ۱۷ شهریور ۱۳۶۵ منطقه شیخ صالح بمباران شیمیایی شد و از بین ۲۷ نیرویی که باهم بودیم، ۲۵ نفر با گاز خردل آسیب دیدند؛ بنده در آن شرایط با تیوتا مصدومین را به بیمارستان منتقل کردم؛ بار سوم که نیروها را می‌بردم، در نزدیکی بیمارستان در بین راه وضعیت جسمی‌ام بدتر شد؛ وقتی چشم‌هایم را باز کردم، ۱۸ ـ۱۷ ساعت در بیمارستان بودم.
 
کسی جای من نبود که تغذیه رزمنده‌ها را تدارک ببیند، بلافاصله از بیمارستان فرار کردم تا اینکه سه روز بعد نیرویی جای من گذاشتند.
 
تصویر سمت راست جانباز جبار جباری
 
وی ادامه می‌دهد: سال‌ها با سرفه و سایر مشکلات که نمی‌دانستم از عوامل گاز خردل است، کنار آمدم؛ با توجه به شرایط سخت جسمی و روحی از سال ۱۳۸۷ و پیشرفت بیماری در ریه‌ها، چشم و پوست دیگر توان کار کردن نداشتم و حتی نمی‌توانستم طولانی مدت از خانه بیرون بروم؛ البته طی سال‌های گذشته قالی‌باقی می‌کردم تا بتوانم خرج و مخارج زندگی را تأمین کنم؛ بدون اینکه بدانم اثرات شیمیایی در من بروز کرده است، به پزشک‌های متعددی مراجعه کردم اما درمانی نداشت؛ تا اینکه یک روز وقتی سوار تاکسی شده بودم و مشکلاتم را گفتم راننده تاکسی به من گفت: «تو شیمیایی هستی!». برای اطمینان مدارکم را به بنیاد شهید تبریز ارائه کردم و بر اساس نظریه کمیسیون، ۱۵ درصد جانبازی برای من تعیین کردند؛ از یک سال و نیم گذشته بنده مستمری بگیر بنیاد شهید شدم.
 
جانباز جبار جباری
 
این جانباز دفاع مقدس بیان می‌کند: ما خانواده‌ای ۷ نفره هستیم؛ وقتی بعد از مدت‌ها برای گرفتن وام برای تأمین مسکن و کمک هزینه درمان به بنیاد شهید استان مراجعه کردم، به من گفتند: «بروید خدا را شکر کنید که همین را هم به شما می‌دهیم!». با توجه به شرایط پیشرفت بیماری من نمی‌خواهم درصد جانبازی‌ام را بیشتر کنند، آیا باید با من این طوری رفتار کنند؟
 
وی می‌افزاید: فرمانده من شهید حسن شفیع‌زاده بود؛ ۲۹ روز نیروی او بودم اما هیچ وقت نتوانستم یک لیوان آب میوه به او بدهم؛ هر وقت با یک لیوان آب میوه به سراغش رفتم، گفت: «من نمی‌خورم، آب میوه را به بفرست خط مقدم، تا آنهایی که توپ می‌زنند بخورند، گلوی آنها از تشنگی خشک است؛ بفرست جلو تا قوت بگیرند». اصلاً شهید شفیع‌زاده با این مسئولان قابل قیاس نیستند؛ او به فکر خودش نبود و نمونه‌هایی از گذشت او را می‌دیدیم؛ ای کاش این کسانی که خودشان را خادمین ایثارگران می‌دانند، کمی از این فرماندهان یاد می‌گرفتند چطور با خلق رفتار کنند.
 
جباری یادآور می‌شود: آیا جواب ما جانبازان باید این طور توسط مدعیان خادمین ایثارگران داده شود، من که یکی از هزاران جانباز دفاع مقدس هستم؟! من که ماه‌هاست به خاطر تأول‌های روی پوستم و بوی بد ناشی از ترکیدن آنها نمی‌توانم دور سفره و در کنار خانواده بنشینم، باید این گونه جواب بشنوم؟!
منبع: فارس
پنج شنبه 10 مرداد 1392  3:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها