در پانزدهم ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى،نخستينگل خوشبوى درخت نبوت و ولايت و اولين ثمره ازدواج على و زهرا به دنيا آمد. اولينهديه شيرين خدا به على مرتضى و فاطمه زهرا در مدينه منوره چشم به دنيا گشود. دراين مكان و زمان مقدس، كودكى متولد شد كه وجود ذى جودش ماهرمضان را قداست وشرافتى افزون تر بخشيد. خبر ولادت اولين نواده رسول خدا صلىالله عليه وآلهبه آن حضرت داده شد. پيامبر مشتاقانه به ديدار فرزند عزيز و ارجمندش به خانهعلى و زهرا سلام الله عليهما آمد كه او را دربرگيرد و نوازش كند.
![](http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/monasebat/e.hasan/02.jpg)
طبق روايتى كه در كتب فريقين آمدهاست، پيامبر به اسماء فرمود: اسماء! فرزندمرا بياور.
اسماء كه كودك را در پارچهاى زردرنگ پيچيده بود، او را به خدمتحضرت آورد.
پيامبر ناراحتشد و فرمود: مگر نگفته بودم نوزاد را هرگز در پارچه زرد رنگنپيچيد؟ اسماء نوزاد را گرفت و در پارچهاى سفيد رنگ پيچيد و او را به خدمت نياىبزرگوارش آورد. حضرت اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپش خواند سپس روبه داماد گرامىاش على كرد و فرمود:
يا على! او را چه نام نهادى؟
عرض كرد: اى رسول خدا ! من در نامگذارىاش هرگز بر شما پيشى نمىگيرم.
پيامبر نيز فرمود: من هم برخدايم سبقت نمىگيرم. فورا جبرئيل امين نازل شد وخدمت رسول خدا عرض كرد: يا محمد! خدايتسلامت مىرساند و مىفرمايد: چون نسبت علىبه تو نسبت هارون به موسى است جز اين كه پس از تو پيامبرى نيست لذا نامفرزند هارون را بر او بگذار. پيامبر فرمود: نام فرزند هارون چه بوده است؟
عرض كرد: شبر. فرمود: من زبانم عربى است. نام شبر در زبان عربى چه مىباشد؟
جبرئيل گفت: نامش حسن است. او را حسن نام گذار.
(ذخائر العقبى،ص120)
نامش حسن.. رويش حسن .. مويش حسن .. خوى دلجويش حسن ..
به به چه زيبا پسرى، چه رعنا مولودى. امروز خانه زهرا نور باران مىشود. فرشتگانبه خدمت پيامبر براى عرض تهنيت مىآيند. ما هم از اينجا به خاندان رسالت تبريكمىگوييم. در صواعق المحرقه ابن حجر،ص115 آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «سمىهارون ابنيه شبرا و شبيرا و انى سميت ابنى الحسن والحسين بما سمى به هارونابنيه; هارون نام دو فرزندش را شبر و شبير گذاشت و من نام دو فرزندانم را حسن وحسين مىگذارم، به همان نامى كه هارون فرزندانش را نام نهاد.» در كتابكنز العمال، ج 6، ص 220، نقل كرده كه حضرت رسول دو فرزندش (حسن و حسين) را در دامان خويش نشانده بود و نوازششان مىكرد و مىفرمود: «ان ابنى هذين ريحانتاى منالدنيا; اين دو فرزندانم، دو گل خوشبوى من دردنيايند».
در مجمع الهيثمى ج9، ص181، از انس بن مالك نقل مىكند كه گفت: رسول خدا گاهىبه سجود مىرفت، يكى از دو فرزندانش (حسن يا حسين) مىآمد و بر كمر حضرت مىنشست،پس حضرت سجود را طولانى مىكرد تا آنگاه كه خود كودك پايين بيايد. به او گفتهمىشد: يا رسول الله! سجودت را طولانى كردى؟ مىفرمود: فرزندم، بردوشم سوار بود، خوش نداشتم كه او را به شتاب وادارم. و دراين زمينه روايات زيادى از كتب اهل سنت نقل شدهاست. در صحيح ترمذى، ج 2، ص 306،نقل شده كه رسول الله(ص) به فاطمه مىفرمود: فرزندانم را بياور تا آنها رااستشمام و بو كنم و آنها را در بغل مىگرفت و مىبوسيد و مىبوييد.
در مجمع الهيثمى، ج 9، ص 175، نقل شده كه شخصى از ابن الزبير (دشمن سرسخت اهلبيت) سؤال مىكند: چه كسى بيش از همه به پيامبر شباهت داشت؟ او پاسخ مىدهد: حسنبن على، از هر كس بيشتر به پيامبر شبيه بود و حضرت رسول بيش از همه به او محبتو علاقه داشت. او گاهى مىآمد و حضرت رسول در حال سجده بود، پس بركمرش سوار مىشدو پيامبر سر برنمىداشت تا خود كنار رود. در صحيح ترمذى، ج2، ص240، نقل شده كهاسامه بن زيد گويد: شبى به ديدار پيامبر رفتم، كارى داشتم. پس از آنكه كارمتمام شد، به حضرت عرض كردم: در زير عبايتان گويا چيزى پنهان كردهايد؟ حضرت عبارا پس زد ديدم حسن و حسين بر دو زانويش نشستهاند. فرمود: اين دو، فرزندانمهستند. خداوندا! من آنها را دوست مىدارم، پس دوستبدار هر كه آنها را دوستمىدارد. اين محبت فراتر از محبت پدر يا جد به فرزندش است. حضرت رسول صلى اللهعليه و آله و سلم در موارد متعددى كه در كتابهاى اهل سنت ذكرشده، به مردمگوشزد مىكردهاست كه محبتحسن و حسين، محبتى الهى است و هر كه پيامبر را دوستمىدارد بايد آنها را دوستبدارد و هر كه با رسول خدا دشمن است، باآنها بىگماندشمن است. پيامبر آينده را مىديد كه با آن همه توصيهها و سفارشهاى متعدد، دراماكن و اوقات مختلف، بااين حال، مردم چه رفتارى با دو ريحانه رسولالله نمودندو چگونه عمل به وصيت پيامبر كردند؟
برخى از برادران اهل سنت چنين وانمود مىكنند كه چون حسنين فرزندان پيامبربودند و هر انسانى به فرزندان و نوههايش علاقه دارد، لذا اگر رسول خدا دربارهآنها عاطفهاى نشان داده و اظهار محبتى كرده، امرى است طبيعى، ولى با سيلروايتهائى كه خود از پيامبر نقل مىكنند و حضرت دشمنانشان را نفرين مىكند ودوستانشان را بشارت مىدهد، چه مىكنند؟! در مستدرك صحيحين، ج3، ص166، ازابوهريره نقل شده كه گفت: روزى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد، در حالى كه حسن رابريك دوش و حسين را بر دوش ديگر حمل مىكرد، گاهى اين را مىبوسيد و گاهى آن را،تا اين كه به ما نزديك شد.
يكى از اصحاب عرض كرد: يا رسول الله! شما آنها را دوست مىداريد؟! حضرت فرمود:
آرى ! هر كه آن دو را دوستبدارد، مرا دوست داشته و هر كه آن دو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
و در همين صفحه در روايت ديگرى آمده است كه حضرت فرمود: حسن و حسين دوفرزندان من هستند، هر كه آنان را دوستبدارد، مرا دوست داشته و هر كه مرا دوستدارد، خدا او را دوست مىدارد و هركه را خدا دوستبدارد، او را داخل بهشتخواهدكرد و هركه اين دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر كه مرا دشمن بداردخداوند او را دشمن داشته و هر كه را خدا دشمن بدارد، بىگمان وارد دوزخشخواهد كرد. آن گاه نويسنده كتاب ادامه مىدهد:
اين حديث از نظر شيخين (بخارى و مسلم) صحيح است. شايد بيش از چهل حديثبامضمونهاى مختلف در كتابهاى اهل سنت، در همين مورد وارد شدهاست. به همين بسندهمىكنيم و نتيجهگيرى را به خوانندگان عزيز و گرامى واگذار مىنماييم.
البته، ما را دل خوش است كه با تمام وجود به اهل بيت پيامبر عشق مىورزيم وتنها اميد نجات خود را در روز رستاخيز، همين محبت و علاقه به آنها مىدانيم و بهخاطر همين عشق و علاقه است كه روز پانزدهم رمضان را جشن مىگيريم و به دليلخرسندى رسول الله از به دنيا آمدن فرزند دلبندش شاد و خرم مىشويم و به يكديگرتبريك و تهنيت مىگوييم. پس تبريكتان باد اى شيعيان امام مجتبى.
-------------------------------------------------
ماهنامه پاسدار اسلام>شماره 193