اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنا مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ وَصَحْبِهِ أجْمَعِینَ.
از آن هنگام که کلام حق در جزیرة العرب بر زبان محمد (ص) جاری شد، نزدیک به ۱۵ قرن می گذرد؛ طی این قرون، وضعیت مسلمانان همواره در حال تغییر و تحوّل بوده است: گاهی اسلام توانسته است، قلّه های اندلس را فتح کند و دروازه های بریتانیا را بر روی خود بگشاید و گاهی نیز همچون همین قرون حاضر، به دست کسانی افتاده، که راه های پیشرفت، ترقّی و تداوم اسلام در جوامع را از یاد برده اند.
پس هر روز بیش از پیش گام هایشان را از سرزمین ها و ادیانی که روزگاری، اسلام قلب های مردمانش را فتح کرده بود، پا پس نهاده اند؛ تا جایی که حتّی گروه هایی از آن اسلام نشناس های ناقص الدّرک، اتهام ها و نقایصی را متوجه مسلمانان نمایند که شاید سبب ایجاد این گونه قضایا، چیزی غیر از خود ما و اعمال غیراسلامی مان نباشد. این ضعف شاید علل زیادی داشته باشد، اما در اینجا ما به بررسی یکی از آنها می پردازیم:
هنگامی که برخی از علمای ما در قرن های پس از عصر تابعین، اداره ی جامعه و فعالیت های مربوط به حکومت و اداره ی کشورها را به انحصار مردان در آوردند و کم کم در بیشتر مناطق جهان، زنان را فقط به کنج خانه ها قانع کردند و آنان را، به استناد برخی احادیث ضعیف و گاه ساختگی، از هرگونه تعلیم و تعلم و حضور در عرصه های اجتماع محروم ساختند، آن گاه بلایی بر سر اسلام آمد که سزاوارش نبود! گویا که ما مدعیان مسلمانی، که به گمان خویش زندگانیمان را بر آیین صدر اسلام بنا نهاده بودیم، داستان های صدر اسلام و یا حتی خدای ناکرده، آیات بیانگر نقش مستقیم زنان در ساختن جامعه ی اسلامی را از یاد برده بودیم! آیاتی چون: « وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (توبه:۷۱
در حالی که این آیه بیانگر ارتباط دوستانه و مؤمنانه و همکاری دوشادوش زنان و مردان برای یاری دادن حق، باطل ستیزی، پرداخت زکات و پیروی از خداوند و پیامبر است؛ و یا برخلاف مدلول این آیات، گمان می کنیم که لازم نیست نقش زن تا به این حد پر رنگ باشد! نمی دانم چرا زنانمان را چنان می پروریم که فقط به همسرداری، خانه داری و تربیت اولاد قانع باشند؟!
آری! صحیح است که دین اسلام، دین خانواده محور و تربیت محور است؛ دین اسلام، رکن شخصیت اسلامی زن را خانواده، و دامان مادری و همسری پاک، نجیب، صادق و وفادار بودن می داند؛ دین اسلام جایگاه اصلی و والای فعالیت زن را، هسته و کانون خانواده معرفی می کند؛ به گونه ای که اگر زن، تمام امور مربوط به همسرداری، خانه داری و تربیت فرزندانش را برای کسب ثواب و رضایت خدای متعال و پایه گذاری یک اجتماع سالم انجام دهد، همین برای بهشتی شدنش کافی است.
اما در اینجا چند سؤال پیش می آید: اگر حضور مادران صرفاً در عرصه های سیاسی، اجتماعی، تربیتی، دینی و نظامی کافی بود، چرا پیامبر(ص) جدا از بیعت بر مسائل عقیدتی و خانوادگی، از زنان درباره ی فرمانبرداری از اوامر معروفش نیز بیعت می گیرد؟!
دوم: جایگاه فعالیت زنان در میان جامعه را چه کسی باید پر کند؟
سوم: عرصه ی بروز و ابراز برخی استعدادهای ذاتی، که خداوند به زنان نیز موهبت فرموده اند، در کجا باید جستجو کرد؟ اینها همه سؤالاتی هستند که جواب آنها را نمی یابیم مگر با مراجعه به قرآن و سنّت پیامبر اکرم و مطالعه ی مفصل تاریخ صحابه و به ویژه، مطالعه ی کتاب های جامعه در مورد عرصه های موجود برای فعالیت زنان صدر اسلام در جامعه ی اسلامی .
در اینجا مجالی دیدیم به شرح مختصری از عرصه های فعالیت زنان که پیامبر، در آن زمان برایشان مهیا کرد اشاره نماییم:
زمانی که پیام آسمانی نوین از زبان محمد (ص) نوای تازه ای را به گوش جهان عرب و بشریت رساند، امکان وجود «حیات طیّبه» (حتی) برای زن نیز به وجود آمد تا آنجا که در همان اواخر عصر جاهلیت و در صدر اسلام، جهان شاهد حضور زنان در «بیعت عَقَبه» و بستن عهد دفاع از پیامبر تا پای جان توسّط زنان بود و اینگونه بود که حیات بشری، به اهمیت و عظمت نقش زن در تمامی مراحل و عرصه های زندگی اجتماعی پی برد.
آری! قرآن تأکید دارد که انسان با دو بال زن و مرد به پروازدر می آید و شکستن یکی از آن دو، یعنی توقف و سقوط. پس زنان نیز به ارشاد رهبرشان هر کدام در یکی از عرصه های اجتماعی مشغول به فعالیت شدند و همزمان هر کدام در زندگی خانوادگی نیز، مادرانی نمونه، همسرانی اسوه و زنانی موفق بودند.
الف) دعوت و تبلیغ در میان زنان: از آن جا که زمان جاهلیت، واماندگی بیشتری بر زنان آن روزگار تحمیل کرده بود و زنان آن زمان، بردگان و کنیزکانی بیش نبودند، پس پیامبر(ص) چنان پسندید که زنان تازه مسلمان را به میان زنان دیگر بفرستد تا با زبان لطیف و گویای خویش، پیام عزّت بخش الهی را در میان زنان آن روزگار تبلیغ نمایند؛ چنانکه خدیجه بانوی خانه ی پیامبر، نخستین مربی زنان صدر اسلام برای آموزش تعالیم اسلامی به ایشان شد.
ب) در زمینه ی تعلیم و تربیت: دین اسلام آمده بود تا بگوید زن مؤمن مانند هر زن دیگری نیست و رسالت و وظیفه ای آرمانی دارد که برای رسیدن به آن، باید نهایت تلاش را به عمل آورد؛
از طرفی برابر گزارش های قرآنی، بی سوادی و جهالت، صفت بارز عرب های هم عصر پیامبربود و از طرف دیگر، یکی از شروط مهم نجات از آن جهالت و عامل شکوفایی و اعتبار یافتن شخصیت انسان ها و از جمله زنان، بهره مندی از دانش گسترده، بیان حکیمانه و فرهیختگی است؛
پس پیامبر کوشید تا زنان مسلمان را بهترین معلم و مربی بار آورد. آری پیامبر زنانی چون شفاء روضه را در دانشگاه تعلیم وتعلم اسلام گمارد تا همگان، چه زن و چه مرد، نسل جدید و نوباوگان جامعه را از روی آموزه های انسان ساز اسلام پرورش دهند و نهال ایمان را در دل های گل های آینده و جگرگوشه های امت اسلام بکارند.
ج) در زمینه ی طبابت پرستاری و رزم آوری: در هنگامه ی کارزار و در زمان رویارویی سپاه اسلام با سپاه کفر، زنان نه تنها از ترس در سوراخ ها گم نخزیدند، بلکه دوشادوش پیامبرشان و همگام با مردانشان در میادین جهاد شرکت کردند و هر آنچه را که در توان خود می دیدند، برای اسلام و مسلمین در طبق اخلاص نهادند.
گروهی از آنان، طبابت و پرستاری مجروحان را بر عهده می گرفتند و گروهی نیز همانند نسیبه و خوله دوشادوش پیامبر و صحابه ی کرامشان شمشیرها را آخته کرده و جان ناپاک کفار را می ستاندند.
د) در زمینه ی خدمات اجتماعی: قرآن نه تنها زن را از تاریکی جهل و خفقان زمان، بیرون آورد بلکه او را مکلف ساخت که به تناسب موقعیت و شرایط خود، دوشادوش مردان در امور و فعالیت های اجتماعی در جهت حفظ و تقویت منافع و مصالح امت اسلامی ، نقش آفرینی کند:
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا» (احزاب:۳۵)
آیه ی فوق و آیات مشابه محرکی شدند تا زنان نیز در مراقبت از اجرای احکام و تعالیم اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر احساس مسئولیت کردند و دوشادوش مردانشان در امدادرسانی به خانواده های نیازمند و دستگیری از تهیدستان، به میدان فعالیت شتافتند؛ در حدی که حتی زنان فاضل و عادل آن زمان به اصلاح بین مردم و خانواده ها و یا حل مشکلات همسایگان و خویشاوندان نیز پرداختند و بدینگونه بنیان جامعه ی اسلامی را با مشارکت خود استحکام می بخشیدند.
موارد بالا، تنها جلوه های اندکی بودند از فضای نورانی جامعه ی صدر اسلام به رهبری پیامبراکرم (ص) که بنای ما، بر الگوبرداری از سبک زندگی ایشان در حیات فردی و اجتماعی است.
آری، پیامبر در مکتبش عایشه ها، اسماء ها و فاطمه ها را پرورش داد و چنان بانوانی روانه ی اجتماع کرد تا زحمات و تلاش های شبانه روزی اش هرچه زودتر محقق شوند.
بدین سان، جامعه ای مشارکتی با پایبندی زن و مرد به اصول و احکام دین را پدید آوردند که امروز، ما به هر سو می دویم و پر می زنیم تا به خیال خود، آن مدینه ی فاضله را باز بیابیم! غافل از اینکه ارکان و اسباب پایه گذاری این مدینه ی فاضله را فراهم نکرده ایم و قسمتی از آنها را که زنان نخبه و با استعداد مسلمان می باشند، در گوشه ی خانه ها به فراموشی سپرده ایم.
پس ای خواهران و برادران مسلمان، بر دوش هر کدام از ما رسالتی عظیم نهاده شده است و به حکم آیه شریفه ی «إنّا عَرَضنَا الأَمَانَهَ...» و حدیث نبوی «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ...» همگی ما مسئول و متعهدیم و از همگی ما، چه زن و چه مرد، درباره ی عهدی که با خدای منان بسته ایم، سؤال خواهد شد! بیابیم با تربیت صحیح و نیک دخترانمان، عایشه ها، نسبیه ها، فاطمه و زینب ها را در زمان خود احیاء کنیم تا شاید گوشه ای از بار امانت الهی را با مشارکت یکدیگر در سایه ی قرآن و سنّت به انجام برسانیم.
به امید آن روز که ما زنان و مردان مسلمان، در کنار یکدیگر در مدینه ی فاضله مان جشن سعادت بگیریم.
وَآَخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
منبع:آفتاب