0

این اصلا شوخی نیست!!

 
adhami67
adhami67
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 59
محل سکونت : مازندران

این اصلا شوخی نیست!!

این اصلا شوخی نیست!!

«مَن اَحَبَّ اَن یَعلَمَ اَقُبِلَت صَلاتُهُ اَم لَم تُقبَل؟ فَلیَنظُرُ: هَل مَنِعَت صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ؟ فَبِقَدرِ ما مَنَعَتهُ قُبَلَت مِنهُ!»؛

 «هر کس دوست دارد، بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز می دارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد، به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است» (ترجمه المیزان، ج 16، ص 211)

جمعه 28 تیر 1392  5:43 AM
تشکرات از این پست
adhami67
adhami67
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 59
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:این اصلا شوخی نیست!!

قال رسول الله :"ثمن الجنته لااله الا الله "
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) فرمود: بهاب بهشت "لااله الا الله " است.

پیامبر صلی الله و علیه فرمود: دو چیز عامل دو چیز است : 
کسی که بمیرد در حالی که گواهی می دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست، وارد 
بهشت می شود و کسی که بمیرد در حالی که شریکی برای خداوند 
می داند، وارد جهنم می شود.

لااله الاالله

میگن دم مرگ از بس دل بستگی به دنیا زیاده آدم اصل خدا رو بیاد نمیاره
خدایا یادت را همیشه در دلم حتی موقع جان دادن زنده نگه دار

«مَن اَحَبَّ اَن یَعلَمَ اَقُبِلَت صَلاتُهُ اَم لَم تُقبَل؟ فَلیَنظُرُ: هَل مَنِعَت صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ؟ فَبِقَدرِ ما مَنَعَتهُ قُبَلَت مِنهُ!»؛

 «هر کس دوست دارد، بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز می دارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد، به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است» (ترجمه المیزان، ج 16، ص 211)

جمعه 28 تیر 1392  5:43 AM
تشکرات از این پست
adhami67
adhami67
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 59
محل سکونت : مازندران

انا لا نضیع اجر من احسن عملا

آورده اند روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت . نامش عبد الجبار بود و هزار دینار طلا در کمرداشت چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد.عبد الجبار براى تفرج و سیاحت گرد محله هاى كوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت .
عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: سیده اى است زن عبدالله بن زیاد علوى ، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است . او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند .عبد الجبار با خود گفت : اگر حج مى خواهى ، این جاست . بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد. هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت . مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد. چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ، ده هزار دینار به من وام داده اى ،
تو را مى جویم . اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان .عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.در این هنگام آوازى شنید که : اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد که : انا لا نضیع اجر من احسن عملا

«مَن اَحَبَّ اَن یَعلَمَ اَقُبِلَت صَلاتُهُ اَم لَم تُقبَل؟ فَلیَنظُرُ: هَل مَنِعَت صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ؟ فَبِقَدرِ ما مَنَعَتهُ قُبَلَت مِنهُ!»؛

 «هر کس دوست دارد، بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز می دارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد، به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است» (ترجمه المیزان، ج 16، ص 211)

جمعه 28 تیر 1392  5:50 AM
تشکرات از این پست
adhami67
adhami67
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 59
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:این اصلا شوخی نیست!!

یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :
آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم

«مَن اَحَبَّ اَن یَعلَمَ اَقُبِلَت صَلاتُهُ اَم لَم تُقبَل؟ فَلیَنظُرُ: هَل مَنِعَت صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنکَرِ؟ فَبِقَدرِ ما مَنَعَتهُ قُبَلَت مِنهُ!»؛

 «هر کس دوست دارد، بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتی باز می دارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد، به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است» (ترجمه المیزان، ج 16، ص 211)

جمعه 28 تیر 1392  5:51 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها