شب نوزده رمضان بود. ما هم عشق هیات بودیم. با بچه ها قرار گذاشته بودیم مسجد جامع شهرمون. مداح توپی هم قرار بود بیارن.تازه مد شده بود حسین حسین اکسیژنی خوندن! خلاصه همه چی جور بود برای یه سینه زنی مشتی. زیر پیرهن سیاهم یه زیرپیرهنی سیاه پوشیدم که اگه پاش افتاد( مثل دفعه ی قبل!) پیرهن دربیاریم ضایع نباشه شب ضربتی! یه شال سیاه هم انداختم گَلِ گردن و راه افتادم. همه چی جور بود برا یه شب باحال. داشت دیر می شد.تند تند راه می رفتم و کوچه ها رو رد می کردم.تو سیاهی یکی از کوچه ها چشمم افتاد به دوتا بچه هفت-هشت ساله که مدام این طرف و اون طرف رو می پاییدن و یه بسته سیاه هم دستشون بود! جلو خونه ی یکی از آشناها بودن! کنجکاو شدم ببینم ماجرا چیه! یکی از بچه ها نگهبانی میداد کسی نیاد و یکی دیگه با احتیاط رفت و محکم در زد! بعد بسته سیاه رو گذاشت دم در خونه و تند دوید و پشت تیر چراغ برق قایم شد! قضیه داشت جالب می شد! خودم رو بهتر استتار کردم که اگه خواستم بچه ها رو بگیرم از دستم فرار نکنن! چند ثانیه بعد یه پسربچه اومد دم در.پسر همون آشنامون بود! کسی رو ندید. بسته رو برداشت و بازش کرد.دو سه تا دفتر و مداد بود و یه تراش آهنی که وقتی افتاد رو زمین و جرینگ صدا داد فهمیدم تراشه... پسربچه رو تو خونه و در رو بست.سه چهار سالی بود بابای کارگرش فوت کرده بود...بچه ها که خودشون رو قایم کرده بودن و با دقت خونه رو نگاه می کردن با احتیاط بیرون اومدن.به هم لبخند زدن و رفتن...
شب نوزدهم بود.یه مداح توپ هم احتمالا روضه ضربت خوردن بابای همه ی یتیمای عالم رو تموم کرده بود و حالا داشت کم کم شور می گرفت...
شب نوزدهم بود و یه کوچه ی دلتنگ پر بود از انعکاس صدای مردی در آن سوی تاریخ ...الله الله فی الایتام...
...شب نوزدهم بود و باید خفقان می گرفتم...1
***
سلام.ماه مبارک رمضان، ماه بندگی نزدیکه.به امید خدا بچه ها تصمیم دارند بسته های ارزاقی برای نیازمندان تهیه کنند.از همه عزیزانی که تمایل دارند در این کار خداپسندانه سهیم باشند دعوت به همیاری می شود. هر مبلغی ولو اندک باشد، بی مقدار نیست و نزد خداوند انشاءالله مورد پذیرش است... و بی شک خداوند بهترین یاوران است.
شماره کارت برای واریز یا انتقال مبالغ اهدایی6037،9913،8947،1735 ملی کارت.به نام "ا. مرادی ده شیخ"2
پی نوشت:
1- اون سال،سال سوم دبیرستان بود...
2-قبلا شماره حساب کمیته امداد شهر را هم برای دوستانی که آشنایی زیاد با کار گروه ندارند، می نوشتیم. ولی متاسفانه طبق قانون جدید12 درصد مبالغی که به حساب کمیته امداد واریز می شود را به دلایلی کسر می کنند! این شد که تصمیم گرفتیم خیریه تاسیس کنیم. ولی این کار آنقدر بروکراسی داشت و دست و پا گیر بود که در روزهای اول کاملا دلسرد شدیم.
ناچار هستیم فعلا کار را به صورت کاملا خودجوش پیش ببریم.آدرس وبلاگ و یا ایمیل شما دوستانی که دعوت به مطالعه وبلاگ شدید رو از طریق دوستان معتمد خود پیدا کرده ایم.در صورت ایجاد سوال برای شما عزیزان و ایجاد اعتماد میتوانید از دوستان مجازی خود (علی الخصوص بچه های ورودی قدیم تر بسیج دانشگاه تربیت معلم آذربایجان، شهید مدنی فعلی، استعلام کنید).
امید است تلاش عزیزان مورد قبول درگاه حضرت حق قرار گیرد.
سالار شهیدان، امام حسین(ع) حدیثی دارند:«اعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلاتملوا النعم فتتحول الی غیرکم»
بدانید نیازمندیهای مردم که [به شما مراجعه می کنند] از نعمتهای الهی است پس نعمتها را افسرده نسازید [یعنی مبادا با رنجاندن مردم نیازمند کفران نعمت کنید]که این وظیفه خدمت رسانی به دیگران محول خواهد شد .( مستدرک الوسائل، ج 12، ص 369)