آیت الله العظمی وحید خراسانی می گویند: «نظر به روایت فریقین از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) كه مى فرماید: كسى كه بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است،۱ هر چند معرفت تفصیلى امام زمان (علیه السلام) میسّر نیست، ولى به معرفت اجمالى به نحو اختصار، اكتفا مى شود.»
این مرجع تقلید شیعیان با بیان این نکته که وجود امام معصوم در هر زمان، به دلیل عقلى و نقلى لازم است، دلیل های عقلی و نقلی خود را هم بیان می کنند.
*دلیل عقلی
اجمال بعضى از ادلّۀ عقلیه، این است كه نبوّت و رسالت به پیغمبر خاتم (صلى الله علیه و آله و سلم) ختم شد، ولى قرآنى كه بر آن حضرت نازل شده ـ براى همیشه ـ برنامۀ تعلیم و تربیت انسان است، و نیازمند به معلّم و مربّى مى باشد، و قوانین آن براى تضمین حقوق انسان مدنىّ بالطّبع است و محتاج به مفسّر و مجرى است. زیرا غرض از بعثت محقّق نمى شود مگر به وجود معلّمى كه عالم باشد به آنچه در قرآن است، و متخلّق باشد به اعلى مرتبۀ فضایل اخلاقى ـ كه مقصود از « انّما بعثت لاتمّم مكارم الأخلاق » است ـ و همچنین منزّه باشد از هر خطا و هوا، تا غرض خداوند كه كمال علمى و عملى انسان است، حاصل شود : ( إِلَیهِ یصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّـالِحُ یرْفَعُهُ.)
خلاصه این كه، قرآن كتابى است كه به منظور اخراج تمام افراد بشر از ظلمات فكرى و اخلاقى و عملى ، و ورود به عالم نور نازل شده است: ( كِتَاب أَنْزَلْنَـهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمَـتِ إِلَى النُّورِ) و حصول چنین منظورى، ممكن نیست مگر به وسیلۀ انسانى كه خود از تمام ظلمات رسته، و افكار و اخلاق و اعمال او سراسر نور باشد، و این همان امام معصوم است.
اگر چنین انسانى نباشد، تعلّم كتاب و حكمت و قیام به قسط در امّت، چگونه میسّر مى شود؟ و قرآنى كه براى رفع اختلاف آمده، از ناحیه افكار خطاكار و نفوسِ اسیر هواها و هوس ها، خود، وسیلۀ و ابزار اختلاف مى گردد.
آیا خداوندى كه در خلقت انسان، براى مراعات احسن تقویم، از نقش ابرو براى صورت او فرو گذار نكرده، ممكن است كتابى به منظور مذكور بفرستد و غرض از ارسال رُسُل و انزال كتب را كه تصویر سیرت انسان در احسن تقویم است، باطل كند؟!
با توجّه به آنچه گذشت روشن مى شود نكته كلام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) ـ كه در كتب عامّه روایت شده «من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة» و آنچه در كتب خاصّه به مضامین متعدد از ائمّۀ معصومین (علیهم السلام) وارد شده، مثل كتاب حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) به مأمون در شرایع دین «و ان الارض لاتخلو من حجة الله تعالى على خلقه فى كل عصر و اوان، و انّهم العروة الوثقى» الى ان قال: «و من مات و لم یعرفهم مات میتة جاهلیة.»
اكنون كه تأثیر وجود چنین شخصیتى در اكمال دین و اتمامِ نعمتِ هدایت روشن شد، اگر خدا دین خود را به نبودِ او ناقص بگذارد، یا در اثر عدم امكان وجود اوست، یا در اثر عدم قدرت و یا عدم حكمت خداست، و با وضوح بطلان هر سه، ضرورت وجود او ثابت مى شود.
حدیث ثقلین كه مورد اتّفاق فریقین است، دلیل وجود چنین شخصیتى است كه او از قرآن و قرآن از او براى همیشه جدا شدنى نیست؛ و چون حجّت خدا بر خلق، حجّت بالغه است؛ ابن حجر هیثمى ـ كه تعصّب او در برابر مذهب حقّ پوشیده نیست ـ مى گوید: «و الحاصل انّ الحثّ وقع على التمسك بالكتاب و بالسنة و بالعلماء بهما من اهل البیت و یستفاد من مجموع ذلك بقاء الأمور الثلاثة الى قیام الساعة، ثم اعلم ان لحدیث التمسك بذلك طرقاً كثیرة وردت عن نیف و عشرین صحابیاً.»
وی در این سخن اعتراف مى كند كه تمام امّت به مقتضاى روایتى كه بیست و چند نفر از اصحاب پیغمبر خدا روایت كرده اند، مأمورند به تمسّك به كتاب و سنّت و علماى از اهل بیت، و استفاده مى شود از مجموع آن، بقا و ماندگارى این سه امر، تا قیام قیامت.
مذهب حقّ جز این نیست كه باید همراه قرآن، عالِمى از اهل بیت، كه آگاه به جمیع آنچه در قرآن است، باشد؛ كسى كه تمام امّت ـ بدون استثنا ـ مأمور به تمسّك به كتاب و سنّت و او هستند، و هدایت هر كس بستگى به این تمسّك دارد.
*دلیل نقلی
اعتقاد شیعه به امام دوازدهم (علیه السلام) و ظهور آن حضرت به نصّ متواتر از معصومین (علیهم السلام) ـ كه یكى از طرق اثبات امامت است ـ ثابت مى باشد.
در قرآن مجید آیاتى است كه در كتب عامّه و خاصّه، به ظهور حكومت آن حضرت تفسیر شده، كه بعضى از آن ها ذكر مى شود:
۱ـ (هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْـرِكُـونَ)
ابو عبدالله گنجى در كتاب البیان فى اخبار صاحب الزمان (علیه السلام) مى گوید: «و امّا بقاى مهدى، پس به تحقیق در كتاب و سنّت آمده است؛ امّا كتاب ، پس به تحقیق سعید بن جبیر در تفسیر قول خداوند عزّوجلّ (لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشِركُونَ) گفته است: «هو المهدى من عترة فاطمۃ علیها السلام.»
۲ ـ (أَلَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَـهُمْ ینْفِقونَ)
فخر رازى مى گوید: «بعضى از شیعه گفته اند كه مراد به غیب، مهدى منتظر است، كه در قرآن و خبر، به او وعده داده است؛ امّا قرآن: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الَّصلِحَـتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ)؛ و امّا خبر، قول پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) است كه فرمود : "لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتى یخرج رجل من أهل بیتى یواطىء إسمه إسمى و كنیته كنیتى، یملأ الأرض عدلا و قسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً" پس از آن اشكال مى كند كه تخصیص مطلق بدون دلیل، باطل است.»
فخر رازى ـ با تسلیم در مقابل دلالت قرآن و خبر پیغمبر نسبت به مهدى موعود، و اعتراف به این كه غیب، شامل آن حضرت است ـ پنداشته كه شیعه قائل به اختصاص غیب به آن حضرت است، و غفلت نموده كه شیعه، آن حضرت را یكى از مصادیق غیب مى داند.
۳ ـ (وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلاَ تَمْتَرُنَّ بِهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ)
ابن حجر مى گوید: «مقاتل بن سلیمان و پیروان او از مفسرّین گفته اند كه این آیه، دربارۀ مهدى، نازل شده است.»
۴ ـ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَاَمَنُواْ مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّـلِحَـتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنَاً یعْبُدُونَنِى لاَیشْرِكُونَ بِى شَیئَاً وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَـسِقُونَ.)
این آیه نیز به آن حضرت و حكومتش، تفسیر شده است.
۵ ـ (إن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِم مِّنَ السَّمآءِ ءَایةً فَظَلَّتْ أَعْنَـقُهُمْ لَهَا خاضِعِینَ.)
كلمه « ءَایةً » در این آیه كریمه، به نداى آسمانىِ هنگام ظهور آن حضرت (علیه السلام) ـ كه تمام اهل زمین آن را مى شنوند ـ تفسیر شده است، و آن ندا، این است: «الا ان حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه فان الحق معه و فیه.»
۶ ـ (وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الاْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَرِثِیـنَ.)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: "دنیا پس از رو گردانى ها و چموشى هاى خود به ما رو مى آورد، مانند مهربانى ماده شتر ناسازگار بر فرزند خود، و بعد از آن، این آیه را تلاوت كرد."
۷ ـ (وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاْرْضَ یرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ.)
این آیه به آن حضرت و اصحاب ایشان تفسیر شده، و مضمون این آیه كه حكومت صالحان در زمین است، در زبور داوود، موجود است:
كتاب مزامیر (زبور داوود) مزمور سى و هفتم از آیه ۲۹: «و امّا نسل شریر منقطع خواهد شد، صالحان وارث زمین خواهند بود، و در آن تا به ابد سكونت خواهند نمود؛ دهان صالح، حكمت را بیان مى كند، و زبان او انصاف را ذكر مى نماید، شریعت خداى وى در دل اوست، پس قدم هایش نخواهد لغزید.»
كتاب مزامیر ، مزمور هفتاد و دوم از آیه ۱: «اى خدا انصاف خود را به پادشاه ده، و عدالت خویش را به پسر پادشاه، و او قوم تو را به عدالت داورى خواهد نمود، و مساكین تو را به انصاف؛ آن گاه كوه ها براى قوم، سلامتى را بار خواهند آورد، و تل ها نیز در عدالت مساكین قوم را دادرسى خواهد كرد و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد، و ظالمان را زبون خواهد ساخت؛ از تو خواهند ترسید مادامى كه آفتاب باقى است و مادامى كه ماه هست تا جمیع طبقات؛ او مثل باران بر علف زارِ چیده شده فرود خواهد آمد، و مثل بارش هایى كه زمین را سیراب مى كند؛ در زمان او صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتى خواهد بود، مادامى كه ماه نیست نگردد؛ و او حكمرانى خواهد كرد از دریا تا دریا، و از نهر تا اقصاى جهان، به حضور وى صحرانشینان گردن خواهند نهاد، و دشمنان او خاك را خواهند لیسید.»
روایات عامّه و خاصّه نیز نسبت به آن حضرت به حدّ تواتر است. ابوالحسین ابرى ـ كه از بزرگان علماى عامّه است ـ مى گوید: «به تحقیق اخبار متواتر و مستفیض شده است به كثرت راویان آن اخبار از مصطفى (صلى الله علیه و آله و سلم) در مهدى و این كه او از اهل بیت آن حضرت است، و هفت سال حكومت مى كند، و زمین را پر از عدل مى كند و عیسى (علیه الصلاة و السلام) خروج مى كند، پس او را بر قتل دجّال كمك مى كند و او بر این امّت، امامت مى كند، و عیسى پشت سر اوست.»
شبلنجى در "نورالابصار" مى گوید: « اخبار از پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) متواتر است كه آن حضرت، از اهل بیت اوست، و او زمین را پر از عدل مى كند.»
ابن ابى الحدید مى گوید: «و به تحقیق اتّفاق فِرَق از مسلمین، همگى واقع شده است بر این كه دنیا و تكلیف، منقضى نمى شود مگر بر آن حضرت.»
زینى دحلان مى گوید: «و احادیثى كه در آن احادیث، ذكر ظهور مهدى آمده است، بسیار است و متواتر است.»