0

زنان دین گستر تاریخ اسلام-قسمت دوم

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

زنان دین گستر تاریخ اسلام-قسمت دوم

 فاخته یا ام هانی نیز از معدود زنانی است که با شجاعت تمام، احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله را که گواه بر امامت علی علیه السلام بود، برای روشنگری اذهان بیان می نمود. از جمله احادیث نقل شده از ام هانی، حدیث ثقلین(16) و حدیث غدیر(17) است.

- ام مسطح، زن با ایمان دیگری است که وقتی ابوبکر و عمر، علی علیه السلام را به زور برای بیعت با ابوبکر به سقیفه بنی ساعده می بردند، شتابان بر سر قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و با اشعاری چند به این فاجعه اعتراض نمود.(18)

- میمونه از دیگر زنانی است که در هدایت مردم تلاش بسیار کرد. در سال هفتم هجرت زمانی که مکه هنوز در تسلط کفّار و مشرکان بود و در آن فضا هیچ کس جرأت ابراز ایمان نداشت، پیامبر صلی الله علیه و آله با جلب موافقت کفّار، به همراهی تعدادی از مسلمانان در سفری کوتاه به مکه آمدند تا ظرف سه روز، مناسک حج را به جا آورند، میمونه که شیفته مقام معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله بود علیرغم اختناق شدید در مکه، ولایت خویش را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله ابراز داشت و پیامبر صلی الله علیه و آله او را که به مرحله عظیمی از معرفت رسیده بود، به عقد ازدواج خویش درآوردند.

میمونه در تلاش جهت رشد و تعالی خویش تا به آنجا رسید که مفهوم ولایت نسبت به علی علیه السلام را که نزد بیشتر مسلمانان نامفهوم بود، به خوبی دریافت. در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله عذاب دردناک کسانی که ولایت علی علیه السلام را ترک نمایند و با دشمنان علی علیه السلام دوستی کنند، بیان می فرمود، میمونه می گوید ای رسول خدا من در میان اصحاب توجز اندکی چون ابوذر و مقداد و سلمان، دیگران را دوستدار علی علیه السلام نمی یابم و سپس اضافه می نماید که «یا رسول اللّه تو بخوبی می دانی که من دوستدار علی علیه السلام هستم و نسبت به او ولایت دارم». پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند «صدقتِ انکِ امتحن اللّه قلبکِ للایمان» راست می گویی بدرستی که خداوند قلب تو را جهت ایمان امتحان نموده است.

ج) عصر خلافت علی علیه السلام

پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله با وجود اصرار فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله به تعیین ولی برای مردم امت در ضلالت خویش، از دیگران تبعیت نمودند، ولی پس از آنکه حوادث روزگار به آنان فهماند که عدم تبعیت از رهبری چه عواقبی را بدنبال دارد، با رهبریِ بر حق علی علیه السلام بیعت نمودند اما این بیعت چندان استوار نبود زیرا گمراهی سابق، تأثیر خویش را بر اذهان مردم  گذارده بود. این امر به ضمیمه چشیدن طعم لذایذ دنیوی در بدست آوردن درهم و دینار در میدانهای جنگ با عنوان غنایم و بهره وری از کنیزکان اسیر و چشیدن طعام گوارای ایرانی و رومی، سبب شد تا در برخورد با هر سختی، در تبعیت از رهبر، شکّ و تردید بر وجودشان چنگ اندازد و آنان را به سوی باطل سوق دهد. در این موقعیت، میمونه، این زنِ صاحب معرفت، هادی و راهنمای زنان و مردان گمراه زمان خود شده بود.

جری بن کلیب عامری می گوید آنگاه که علی علیه السلام عازم جنگ صفین شد من از کوفه به مدینه آمدم تا خود را از معرکه جنگ لشکر علی علیه السلام و معاویه دور بدارم. در مدینه هنگامی که ام المؤمنین (میمونه) از این رفتار من مطلع شد، ابتدا به من یادآوری کرد که فراموش مکن تو با علی علیه السلام و خلافت آن حضرت بیعت نموده ای و سپس به من هشدار داد «فارجع الیه فکن معه فواللّه ما ضلّ و لا ضلّ به» ای جری! به سوی علی بازگرد. قسم به خدا، علی هرگز به جز راه حق نپیموده و هیچ کس با پیروی از علی علیه السلام ، گمراه نخواهد شد. میمونه از جمله زنان پیامبر صلی الله علیه و آله است که پیامبر در وصف او و دو خواهرش فرمودند که این سه خواهر هر سه مؤمنه می باشند.(19) عایشه در شأن او می گوید «میمونه، باتقواترین زنان پیامبر بود».(20)

نمونه دیگری از حمایت های زنان از مقام امامت و ولایت در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام است، آنگاه که به جهت جنگهای پشت سرهم و مکر و حیله دشمن، روحیه سپاهیان حضرت علی علیه السلام تضعیف شده بود، زنانی چند با خطابه های حماسی خود یا با اشعار خویش، روحی تازه در جانها می دمیدند و آنان را به حمایت جوانمردانه از مولا ترغیب می نمودند.(21) به عنوان نمونه می توان از سوده همدانی، بکاره هلالیه، زرقاء دختر عدی بن غالب، ام البراء، عکرمة، ام الخیر بارقیه نام برد. خطابه ها و اشعار هر یک از این زنان صاحب فرازهای بلندی می باشد که نمایانگر معرفت و فضل گوینده آن است که به جهت اختصار فقط به بخشی از یک نمونه از این خطابه ها اشاره می شود.

- در روز جنگ صفین، ام الخیر بارقیه در حالی که سوار بر شتر شده بود، خطاب به سپاه علی علیه السلام فریاد می زد «ای مردم ! تقوای الهی را پیشه کنید.

همانا قیامت امر مهمی است بدرستی که خداوند حق را آشکار نموده و دلیل را روشن قرار داده و راه را نورانی و پرچم هدایت را رفیع ساخته است و شما را در کوری ابهام و در تاریکی ظلمانی واقع نساخت. پس به کجا می روید؟ خدا شما را رحمت کند. آیا از امیر مؤمنان فرار می کنید؟ آیا از جنگ با دشمنان اسلام فرار می کنید؟ آیا از اسلام رویگردان شده اید یا از حق برگشته اید؟ مگر نشنیده اید که خدای عزّوجلّ فرماید «و لنبلونّکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو اخبارکم؟» ما شما را می آزماییم تا از بین شما مجاهدان و صابران معلوم گردند و اخبار شما را بیازماییم. آنگاه سر به آسمان بلند کرد و گفت خدایا! صبر مغلوب گشته و یقین سست شده و رعب و وحشت پراکنده گشته است. ای پروردگار من! سررشته دلها به دست توست، پس سخنان آنها را بر اساس تقوا گردان و دلها را بر هدایت الفت ده و حق را به صاحب حق بازگردان. خدا رحمتتان کند، به سوی امام عادل و وصی با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله و صدیق اکبر بشتابید، ....

با پیشوایان کفر بجنگید که پیمانی ندارند، شاید دست بردارند. ای گروه مهاجر و انصار! ثابت قدم و بردبار باشید .... آنان آخرت را به دنیا و گمراهی را به هدایت و بینایی را به کوری فروخته اند و بزودی پشیمان خواهند شد در آن روزی که پشیمانی سودی ندارد..... ای مردم ! آنها که زیرک بودند عمر دنیا را اندک شمردند و رهایش کردند و مدت آخرت را طولانی دانستند و برای آن کوشش نمودند. ای مردم! به خدا اگر خطر پایمالی حق ها و تعطیلی حدود و تسلّط ستمکاران و نیرومندی مکتب شیطان نبود هیچگاه با رفتن در کام مرگ آن را بر زندگی آسوده، ترجیح نمی دادیم پس به کجا می روید؟ خداوند شما را رحمت کند.

آیا از پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و شوهر دخترش و پدر دو فرزندش می گریزید؟ کسی که از گل رسول خدا صلی الله علیه و آله آفریده شده و از چشمه او جدا شده و به اسرار او مخصوص گشته و او را در شهر علم خود قرار داده و محبت او را به مسلمانان اعلام فرموده و به واسطه دشمنی اومنافقان را مشخص نموده است... من در گفتار، بیشترین کوشش خود را کردم و نصیحت و خیرخواهی خود را تاجایی که می توانستم نسبت به شما انجام دادم و توفیق با خداست و درود خدا و رحمت و برکاتش بر شما باد».

سخنان زنان سخنور دیگری چون امّ الخیر، کلامی بلیغ است که از بارقه نور الهی بر ذهن و قلب آنان تابیده است.

به رغم تلاش یاران با اخلاص حضرت علی علیه السلام ، سستی و ضعف ایمان شیعیان سبب می شود تا حکومت حضرت علی علیه السلام رو به ضعف نهد تا اینکه علی علیه السلام در نهایت به ضربه شمشیر دشمن، شهد شهادت را می نوشد.

د) دوران اقتدار معاویه

پس از شهادت امیرمؤمنان علی علیه السلام ، مسلمانان به سوی امام حسن علیه السلام رو نمودند و بر خلافت ایشان بیعت کردند. ولی بیعت کنندگان با امام حسن علیه السلام همان کسانی بودند که سستی آنان در تبعیت از رهبری، آه از نهاد علی علیه السلام برآورده بود. لذا چندی نگذشت که نزدیکترین یاران آن حضرت که تاب عدالت امام علی علیه السلام را نمی آوردند، برق زر معاویه، هوش از عقلشان برد و آنان را در صف دشمن قرارشان داد و کار را به آنجا کشید که سپاه امام حسن علیه السلام به سوی او حمله نمودند، زیرانداز او را به عنوان غنیمت از زیرپایش ربودند و خنجر بر وی زدند. در این هنگام امام علیه السلام با این همه یار جفا پیشه، چاره ای جز صلح با معاویه نیافت.

با تسلیم شیعیان در مقابل معاویه، دشمن زخم خورده از حضرت علی علیه السلام و فرزندش، از بذل کوشش در محو تشیع فروگذار نکرد. از اولین سیاستهای معاویه با شروع خلافتش، اجبار بر لعن امام علی علیه السلام و جعل احادیث در مذمت و نکوهش آن حضرت بود. او به حاکمان خود در سرزمین پهناور اسلامی فرمان داد «متوجه باشید! نام هرکس را که ثابت شد علی علیه السلام را دوست دارد از دفتر حقوق بگیران بیت المال حذف کنید وهر کس متهم به دوستی علی علیه السلام شد، به زندان بیفکنید و خانه اش را ویران سازید.»(22)

معاویه گفت من ذمّه خود را از کسی که فضیلتی از علی علیه السلام نقل کند، بر می دارم».

لذا تمام خطیبان، علی علیه السلام را لعن می کردند(23) تا جایی که سیوطی می گوید «در روزگار بنی امیه بر هفتاد هزار منبر، علی علیه السلام را لعن می کردند. معاویه به کارگزاران خود نوشت «ببینید در میان شما چه کسانی شیعه و دوستدار علی علیه السلام می باشند، ایشان را از بین ببرید و دلیل آن را حتی با حدس و گمان، در زیر هر سنگی هست بیرون بکشید».(24)

معاویه می گفت «لعن بر علی علیه السلام باید آنقدر گسترش یابد تا کودکان با این شعار بزرگ گردند و جوانان با آن پیر شوند.»(25)

با وجود این همه تهدید، مخلصان بسیار کمی، بی هراس از غیر خدا، ولایت خویش را به طور علنی اظهار می نمودند و خطرات آن را نیز به جان می خریدند.

نمونه آن مسلمانان، زنی به نام غانمه بنت غانم است. او در موقعیتی مناسب و در میان جمع بسیاری از مسلمانان سخنرانی نمود و با اشعار طولانی و مفصلی، فضایل بنی هاشم بویژه حضرت علی علیه السلام و حسنین علیهماالسلام را برای مردم بیان کرد و به مردم هشدار داد که معاویه لایق امارت بر مؤمنان نیست. پس از سخنرانی، جاسوسان دولت بنی امیه، به معاویه خبر دادند که این شیرزن چه گفته است و قصد دارد به مدینه بیاید و در آنجا نیز سخنانی را ایراد نماید.

معاویه برای آنکه این زن از موضع حق خود دست بشوید و به او بپیوندد، سعی کرد تا با شیوه همیشگی اش در جذب یاران امام علیه السلام ، دین او را با عطایای پَست دنیوی بخرد. لذا دستور داد مجلس باشکوهی ترتیب دهند و جایگاه مناسبی را برای غانمه در نظر بگیرند. وقتی که غانمه به مدینه آمد، خدمتکاران معاویه او را به مجلس بردند و از او استقبال بسیار گرمی نمودند.

غانمه در بدو ورود برای آنکه به معاویه بفهماند که از جمله نامردمانی نیست که به طمع دنیا، به ولیّ خدا پشت می نمایند، با اولین کلام، موضع خویش را مشخص نمود. او نه تنها به معاویه سلام ننمود، بلکه در جواب سلام وی گفت «سلام بر مؤمنان و ذلت و خواری بر کافرین» و سپس شروع به بیان فضایح بنی امیه و فضایل بنی هاشم کرد. او آنچنان با تهور سخن گفت که معاویه برای ساکت نمودن او، قسم خورد که دیگر به علی علیه السلام دشنام نخواهد داد.(26)

- ام سلمه نیز در موسم ایام حجّ، به دشنام دهندگان هشدار می داد که پیامبر صلی الله علیه و آله مکرر فرموده است «هر که علی را دشنام دهد، مرا دشنام داده و هر کس به من دشنام دهد، خدا را دشنام داده است.» او علاوه بر آن، نامه ای نیز برای معاویه نوشت و او را از عاقبت لعن علی علیه السلام بیم داد.

- سخنان زنانی چون بکاره هلالیه، سوده همدانی، ام الخیر بارقیه، ام البراء، زرقاء، دارمیه و عکرشه در دربار معاویه، همه نشانگر تلاش این شیعیان با اخلاص و روشن ضمیر در بیداری اذهان خفته، آن هم در مرکز جور، می باشد.(27)

- نمونه ای از این زنان، جروة است؛ زن فاضلی که وقتی معاویه او را به دربارش احضار نمود، با شجاعت تمام از ظلم معاویه شکایت کرد و وقتی معاویه از او درباره علی علیه السلام سؤال کرد، با دلی آرام و قلبی مطمئن گفت «جازواللّه فی الشرف حدّا لایوصف وغایة لاتعرف» به خدا قسم! علی علیه السلام در شرافت بدانجا رسید که نه قابل توصیف است ونه حتی قابل شناخت و معرفت».(28)

- نمونه دیگر، اروی، دختر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله است، که در ایام کهولت نزد معاویه رفت و خطاب به معاویه سخنان مفصلی را گفت و فضیحت های بنی امیه را گوشزد نمود. او به معاویه گفت «تو آنچه را که حق تو نبود، غصب کردی..... شما از جمله کفّار، نسبت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله بودید....

ما پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، در میان شما چون موسی در میان آل فرعون، شدیم که فرعون پسرانشان را می کشت و زنان آنان را زنده باقی می گذاشت. پسرعموی پیامبر نیز در بین شما چون هارون بود آنجا که خطاب به موسی گفت برادر، بدرستی که این قوم مرا ضعیف نمودند و نزدیک بود که به قتل رسانند... آری ای معاویه! پایان کار ما بهشت است و نهایت راه شما، دوزخ.»(29)

16- «کانّی دعیت فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر کتاب اللّه عزوجل جعل ممدودةٌ من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما» گویا دعوت شده ام و اجابت نموده ام (مرگ من فرا رسیده) در حالی که همانا دو ثقل و وزنه برایتان به جای گذارده ام که یکی بزرگتر از دیگری است. کتاب خدای عزوجل که ریسمان متصل بین آسمان و زمین است (اتصال بشر خاکی با عالم ملکوت) و عترت من، اهل بیتم. پس بنگرید پس از من با آندو چه می کنید.

17- «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره» هر که من مولای اویم علی نیز مولای اوست، خدایا دوستانش را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن باش و خوار گردان آن که او را حقیر دارد و یار باش، آنکه او را یاری نماید.

18- ام کلثوم فرزند حضرت علی علیه السلام نیز هنگامی که برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله درصدد توطئه عظیمی بر علیه امام زمان خود بودند در مجامع آنان حضور می یابد و باکلامی بلیغ به آنان هشدار می دهد که شما امروزه با ولی خدا همان می کنید که دیروز با برادر او پیامبر صلی الله علیه و آله کردید و خداوند در سرزنش شما آیاتی نازل فرمود.

19- الاخوات المؤمنات میمونه و ام الفضل و اسماء الطبقات الکبری ج 8 ص 132

20- المستدرک علی الصحیحین ج 4 ص 30

21- اصول کافی ج 1 ص 300 ح 7

در فضیلت این زنان که حبّ به علی علیه السلام سراپای وجودشان را فراگرفته بود، این حدیث امام باقر علیه السلام را یادآور می شویم فرمودند «انّ الروح والراحة والفلج والعون والنجاح والبرکة والکرامة والمغفرة والمعافاة والیسرو البشری والرضوان والقرب والنصر والتمکن والرجاء والمحبة من اللّه عزّ وجلّ لمن تولیّ علیا و ائتمّ به وبری من عدوّه وسلّم لفضله ولأوصیاء من بعدة»

بدرستی که آسودگی و سبکباری و پیروزی و یاری و کامیابی و برکت و بزرگواری و آمرزش و ایمنی و توانگری و بشارت و رضوان و قرب و پیروزی و بی نیازی و امید و محبت به خدای عز و جل، مخصوص کسی است که ولایت حضرت علی علیه السلام را داشته و پیرو او می باشد و از دشمنان او برائت جسته و به جهت فضل او و اوصیاء مابعد، او را تصدیق نماید.

منبع:عاشورا

مجله شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 3،

چهارشنبه 12 تیر 1392  4:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها