خودسازی و اصلاح جامعه، دو توصیه أکید در آئین مقدس اسلام است.در واقع نه چنان است که انسان فارغ از اصلاح خویش، درصدد ایجاد تحول در جامعه برآید، که ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش و نه اینکه آدمی فقط به فکر اصلاح نفس خود باشد و نسبت به محیط اطراف بی تفاوت بماند، که چنین فردی در ساختن خویش نیز توفیق نیافته است.
زیرا طی طریق در مرتبه ای، جز با تحقق فریضه ی «امر به معروف و نهی ازمنکر» حاصل نمی شود. امر کردن دیگران به نیکی ها و باز داشتن آنان از زشتی ها، عملی است که هر مسلمانی از سر سوز و با زبانی نرم و خلقی مهربان همچون طبیبی مشفق باید عهده دار آن گردد.
به دلیل اهمیت این فریضه، خداوند در یازده آیه قرآن، مردم را به امر به معروف و نهی از منکر سفارش کرده است. در این خطابهای عام که تفاوتی بین زن و مرد در آنها وجود ندارد، خداوند خطاب به زنان و مردان امت اسلامی می فرماید «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر(1)» «باید از شما امتی دعوت کننده به خیر و بازدارنده از زشتی ها باشد» اهل بیت علیهم السلام نیز در تأکید بر ثقل اکبر مکررا این واجب الهی را به مردم گوشزد نموده اند.
تا بدانجا که پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را که در مقابل بدیها و پلیدیها سکوت کرده و نهی از منکر نمی نماید بی دین و منفور نزد خداوند معرفی کرده و می فرمایند «انّ اللّه لیبغض المؤمن الضَعّیف الّذی لا دین له.... الذی لا ینهی عن المنکر»(2) «همانا خداوند، مؤمن ضعیفی را که دین ندارد یعنی مؤمنی را که از منکرات باز نمی دارد، دشمن می دارد». اساسا مطابق کلام حضرت علی علیه السلام هر مرد و زنی که حقیقتی را آموختند، خداوند با آنان میثاق می بندد تا آن حقیقت را به دیگران تعلیم دهند، «ما اخذ اللّه علی اهل الجهل ان یتعلموا حتی اخذ علی اهل العلم ان یعلّموا»(3)
«خدا با جاهلان عهد نکرد تا بیاموزند مگر آنکه با عالمان میثاق بست که تعلیم دهند»
1- از نگاه قرآن
به رغم خطاب عام قرآن بر این امر واجب الهی، خداوند در سوره توبه با ذکر جنسیت (مرد و زن)، به طور جداگانه تأکید بیشتری می نماید و می فرماید «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و یهنون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوة و یطیعون اللّه و رسوله اولئک سیرحمهم اللّه ان اللّه عزیز حکیم»(4) «مردان مؤمن و زنان با ایمان، برخی ولیّ برخی دیگر می باشند. امر به معروف ونهی از منکر می نمایند و نماز را به پا می دارند و زکات را می پردازند و از خدا و رسولش اطاعت می کنند. ایشان بزودی مورد رحمت الهی قرار می گیرند، بدرستی که خداوند صاحب عزت و دارای حکمت است.»
2- از دید احادیث
برای تغییر افکار و آرمانهای یک امت و به تبع آن، تغییر مسیر جامعه، همیشه انسانهای کم شماری که در هدایت از دیگران سبقت گرفته و مصداق «السابقون السابقون اولئک المقربون» گردیده اند، راهنمای دیگران بوده اند. آنان که هر کدام یک تن بیش نیستند، به امتی تبدیل می گردند که خود پیشقدم می باشند و سایر مردم در پی آنان به سوی قرب الهی گام بر می دارند.
این گروه، هرچند خود، راهنمای امت هستند ولی با نظر به مقامی دیگر، شیعیانی بیش نیستند که سعی وافر دارند تا در پیروی از امام علیه السلام ، قدمی به یمین و یا به یسار نگذارند چراکه طریق هدایت، راه میانه ای است که معیار سنجش آن نیز، قول و فعل معصوم است.
هرچند هدف از خلقت انسان، خلق خلیفه الهی بوده است. ولی بدان جهت که لازمه رسیدن به آن مقام قرب، اختیار کمال در پرتو اراده و غلبه بر شهواتی است که نفس خاکی را بدان می خواند، تنها معدودی توانستند با سعی تمام بواسطه حصول یقین و اطمینان تام، به مقامی رسند که از امت نیز دستگیری کنند.
در ایفای این نقش، آنچه اهمیت دارد، کمال معنوی فرد است که فارغ از جنسیت می باشد. لذا زنان بسیاری همپای مردان، منشاء تغییر افکار و احوال شدند.
نام دهها تن از این بانوان در کتب حدیث ذکر شده است. که نمونه ای از آنان، زنان راوی بودند که به بیان احادیث معصومان علیهم السلام می پرداختند و در وصف این گروه، امام صادق علیه السلام می فرماید «اعرفوا منازل شیعتنا بقدرمایحسنون من روایاتهم عنا»(5) منزلت شیعیان ما را با میزان تلاش نیکوی آنان برای روایت احادیث ما، بشناسید.»
تلاش این گروه از زنان، گاه در محدوده خانواده بوده که حضرت علی علیه السلام در تفسیر آیه «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»(6)، فرموده اند «علّموا اهلیکم الخیر»(7) «به خانواده تان خیر بیاموزید.» گاهی هم در محدوده ای فراتر از خانواده به وسعت جامعه اسلامی مطرح می شد، لذا از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است که «لایزال اربعون رجلاً من امتی قلوبهم علی قلب ابراهیم، یدفع اللّه بهم عن اهل الارض یقال لهم الابدال، انهم لم یدرکوها بصلاة و لابصوم و لاصدقة قالوا یا رسول اللّه فبم ادرکوها؟ قال صلی الله علیه و آله بالسخاء والنصیحة للمسلمین»(8) همواره چهل نفر از امت من می باشند که قلبهایشان بر قلب ابراهیم علیه السلام ]منطبق ] است وآنان سبب دفع فتنه و عذاب از اهل زمین می گردند، به این گروه ابدال گفته می شود.
آنان به دلیل نمازها یا روزه ها یا صدقه هایشان به این مقام خاص نرسیده اند بلکه در پرتو سخاوت و ارشاد مسلمانان به این مرتبت نایل آمده اند.» در این کلام شریف، بیان می شود این افرادی که به آنها «ابدال» گفته می شود و از انسانهای کمیاب روزگار می باشند، به واسطه آنکه سخی و ناصح مردم بوده اند و آنان را دعوت به خیرات نموده و از منکرات باز داشته اند، بدین مقام عالی دست یافته اند.
نکته قابل توجه آنکه، در حدیثی دیگر این مضمون این گونه بیان می شود که «الابدال اربعون رجلاً و اربعون امرأة.... کلما ماتت امرأة ابدل اللّه مکانها امرأة»(9) «ابدال چهل مرد و چهل زن می باشند.... که هرگاه برخی از آن زنان می میرند، برخی دیگر جایگزین آنان خواهند شد.» که این کلام، تأکیدی دیگر بر نقش زنان در هدایت امت می باشد.
3- در عصر معصومین
تاریخ صدر اسلام، آکنده از نقش فعال سیاسی زنان است. زنانی که اسوه آنان حضرت فاطمه (س) می باشد، بانویی که خطبه های بلیغ او در حمایت از مقام ولایت در تاریخ جاوید مانده و خطابه های پر ارزش دخت او، زینب کبری (س)، نیز در دربار ابن زیاد، و یزید اثر ماندگار دیگری در تاریخ اسلام گردیده است که به دلیل آشنایی بسیاری با این خطبه ها، از ذکر آن صرف نظر می شود و به تلاش زنان دیگر در این بخش اشاره می گردد.
در عصر رسالت یا امامت، همواره فیض فیاض الهی به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله یا امام علیه السلام به سوی مردم جاری بوده است ولی در دریافت این فیض، افراد به تناسب وسع وجودی خویش، برخی زودتر و بعضی دیرتر، بعضی بیشتر و برخی کمتر بهره برده اند و از آنجا که بنای دین اسلام در زمان خاص یا مکان خاصی محصور نمی شود، همواره به مؤمنان گوشزد می شد که با دریافت هر حقیقتی، وظیفه دارند آن را ترویج دهند.
لذا مؤمنان مخلص به تبعیت از پیامبر خود که چون طبیبی دلسوز به دنبال مداوای بیماران بوده است، هرگاه نفسی را مستعد هدایت می یافتند، بر خویش واجب می دیدند او را با بشارتی یا انذاری ، به معروفی امر، یا از منکری نهی نمایند. در این امر مقدس، زنان همان مقدار مسؤول بودند که مردان.
الف) عصر رسالت
از جمله زنان ره یافته که راهبر جاهلان گمراه بودند، می توان از سفانه دختر حاتم طایی نام برد که راهنمای برادر خود، عدی می گردد و سبب می شود تا برادرش نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید و دین اسلام را اختیار کند تا آنجا که عدی از اصحاب خاص و حامیان پرتوان حضرت علی علیه السلام در عهد خلافت آن امام همام می شود.(10)
و یا فاطمه بنت خطاب که زمینه را برای اسلام آوردن برادرش عمربن خطاب فراهم می نماید، یا....
در پایان عمر پیامبر صلی الله علیه و آله که نزدیک بود جامعه اسلامی از مسیر اصلی هدایت منحرف گردد، زنانی وارسته و هوشیار در برابر انحرافات قد علم کردند
- در ماجرای قلم و کاغذ، آنگاه که در واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، ایشان دستور می دهند قلم و کاغذی بیاورند تا حضرت وصیتی بنماید و با ثبت آن، مردم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله گمراه نشوند، یکی از اصحاب (که به تصریح برخی مورخین خلیفه دوم بوده) می گوید بیماری بر پیامبر غلبه کرده و قرآن ما را بس است.
بدین ترتیب با اهانت این فرد، پیامبر صلی الله علیه و آله از نوشتن وصیت، منصرف می شوند. در این هنگام، برخی زنان پیامبر صلی الله علیه و آله اعتراض می کنند که چرا از دستور پیامبر صلی الله علیه و آله سرپیچی می نمایید. او آنان را مسخره می کند و کلامشان را بی اثر می نماید.(11) نکته قابل تأمل اینکه ندای اعتراض نسبت به اولین انحرافات سیاسی، توسط زنان برمی خیزد.
ب) پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
- ام سلمه از زنانی است که درصدر مؤمنان و راهنمایان جامعه، قرار دارد. او پس از شهادت همسر دلبندش، با پیامبر صلی الله علیه و آله ازدواج می نماید تا در جوار آن حضرت، به مقام قرب الهی نایل آید. از عایشه درباره مقام و منزلت ام سلمه نقل شده است «جبرییل در خانه ام سلمه بیشتر نازل می شد.» ام سلمه سعی می کرد تا معارفی که پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه می داشتند، بخوبی دریابد و به ذهن و روح خود بسپارد.
تعداد احادیث نقل شده از ام سلمه از پیامبر صلی الله علیه و آله را، بالغ بر 378 حدیث بیان نموده اند. اهتمام او بر دریافت معارف، آنقدر بوده است که می گویند هرگاه مشغول کاری در خانه بود چون صدای آن حضرت را می شنید با عجله کار را بر زمین می گذاشت و با اشتیاق فراوان، برای شنیدن کلام حضرت می شتافت.
ام سلمه خود می گوید یک بار نزد زن آرایشگری مشغول آرایش موهایم بود که شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید «ایها الناس» ای مردم! با شتاب برخاستم تا کلام پیامبر صلی الله علیه و آله را به وضوح بشنوم. آرایشگر به من گفت توچرا برخاستی؟ پیامبر فرمود ایها الناس! من به او گفتم از تو در تعجبّم مگر ما جزو مردم نیستیم؟ آنگاه شنیدم که پیامبر می فرماید «ایها الناس انا علی الحوض جی ء بکم زمرا....
«ای مردم هنگامی که من در کنار حوض کوثر باشم شما را در دسته هایی می آورند. در حالی که راههای گوناگون شما را از یکدیگر متفرق کرده است.
پس من شما را ندا می دهم، هان به سوی این راه بشتابید. منادی ندا در می دهد که «آنها پس از تو راه خود را تغییر دادند.» پس من گویم هان، پروردگار شما را دور کند، دور سازد». ام سلمه راوی این روایت، در زمانه ای که یاران صمیمی پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابل انحرافات لب فرو بسته بودند، با یادآوری این کلام رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، امت را هشدار می دهد. ام سلمه، نزدیکان خود را چنان تربیت نمود که اهل ولایت گردند.
لذا فرزندش عمربن ابی سلمه را با حبّ علی علیه السلام بزرگ می نماید و با شروع اولین جنگ بر علیه ولی خدا، او را جهت حمایت از علی علیه السلام به جبهه نبرد اعزام می کند. عمربن ابی سلمه در تمام جنگهای حضرت امیر علیه السلام شرکت داشت و آن حضرت نیز او را به جهت فضایلش، حاکم بحرین نمود.
دختر او درّه نیز در دامان مادر چنان تربیت یافته بود که از فقیه ترین زنان عصر خود بود. دختر دیگرش زینب از کسانی است که در مقابل مخالفان علی علیه السلام ، با اشعار خود از رهبری آن حضرت دفاع می نمود.
کنیز ام سلمه به نام نضیرة نیز از زنانی است که نام او در تاریخ با عنوان زن اهل ولایت ثبت شده است.
پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکومت وقت برای به فراموشی سپردن سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در فضیلت علی علیه السلام ، از این توجیه استفاده نمود که گسترش احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله سبب غفلت مسلمانان از قرآن می شود، لذا در این دوران نوشتن احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله ممنوع شد و کسی به نقل آن نمی پرداخت. مسلمانان نیز در چنین شرایطی تغافل را بر اعتراض، ترجیح دادند و اهل بیت علیهم السلام را در مظلومیت خویش، خار در چشم و تیغ در گلو رها ساختند و عافیت دنیا را طلبیدند.
در چنین برهه ای از تاریخ، ام سلمه مکررا احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله را در فضایل حضرت علی علیه السلام به مردم گوشزد می نمود. حداقل دوازده حدیث از ام سلمه در فضیلت علی علیه السلام در کتب روایی ضبط است؛ احادیثی چون حدیث ثقلین که در آن رسول خدا صلی الله علیه و آله امت را بر تبعیت و پیروی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام سفارش نموده است. و یا روایت آیه تطهیر که مراد و منظور قرآن را از «مطهّرین» آنان که از هر ناپاکی مطهرند، اهل بیت علیهم السلام معرفی می کند و یا روایت «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه».
پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و در اولین روزهای غصب خلافت، آنگاه که حضرت زهرا (س)، در مسجد در اعتراض به غصب فدک، خطبه ای بلیغ را ایراد نمود، خلیفه غاصب بر منبر رفت و به تنها بازمانده پیامبر صلی الله علیه و آله جسارت و اسائه ادب نمود. در تمام این لحظات در مسجد هیچ یک از مهاجران وانصار، اعتراض نکردند. در میانه این همه مردان نامرد، ام سلمه جوانمردانه برخاست و فریاد برآورد که «آیا به بانویی چون فاطمه چنین سخنی گفته می شود؟ سوگند به خدا که او در میان انسانها از زنان بهشتی است.
او در دامن انبیاء تربیت شده و به بهترین شیوه، پرورش یافته است. آیا گمان می کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله ارث خود را بر او حرام نموده و به او نگفته است؟ حال آنکه خداوند فرمود «وانذر عشیرتک الاقربین» (خویشان نزدیکت را انذار کن). او بهترین زنان، مادر سرور جوانان و معادل دختر عمران و همسر شیر پهلوانان است و پدر او، خاتم پیامبران الهی است.
سوگند به خدا، پدرش او را از آسیب گرما و سرما محفوظ می داشت پیامبر دست راستش را زیر سر او می نهاد و دست چپش را روانداز او قرار می داد. آهسته بروید چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله جلوی دیدگان شماست و شما بر خداوند وارد می شوید. وای بر شما به زودی خواهید دانست». این کلام متهورانه ام سلمه، قطع مقرری یک ساله او را از بیت المال به همراه داشت. ام سلمه کسی است که در ماجرای نزول آیه تطهیر پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند «یرحمک اللّه انت علی خیر و الی خیر» خداوند تو را که بر خیر و نیکی هستی و به سوی خیر ونیکی حرکت می کنی، رحمت کند.
در زمان تخلفات خلیفه سوم نیز ام سلمه چون مولای خود، علی علیه السلام با درایتی ظریف، نه مؤیّد گمراهان بود و نه چون بسیاری، مرکب راهوار فتنه ها، که زمام عقل را به دست غضب سپارد و حق و باطل را با هم بیامیزد. او نزد عثمان رفت و خلیفه را نصیحت نمود. و چون مادری صبور، خطاب به خلیفه گفت «فرزندم! چرا می بینم که امت از توکناره می گیرند و از تو انتقاد می نمایند؟... آتشی را که پیامبر صلی الله علیه و آله خاموش ساخته، تو بر نیفروز.»
ام سلمه هرگاه به جاهل خفته ای برخورد می کرد، وظیفه خود می دانست تا با ذکر احادیث نبی صلی الله علیه و آله یا با استدلال و گاه با استفاده از موقعیت ام المومنین بودن خویش او را بیدار و آگاه سازد.
نقل شده که زنی از انصار به نام حسرة، به دنبال اهل بیت علیهم السلام می گشت تا حق آنان را ادا کند و با آنان تجدید عهد نماید. غاصبان خلافت به او گفتند که اهل بیت فقط در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بر سایر مسلمانان حق داشتند و اکنون دیگر از جانب آنان حقی بر ذمّه مسلمانان نمی باشد. ام سلمه پس از آگاهی از این واقعه، حسرة را راهنمایی کرد و به او گفت «آگاه باش که این کلام حقیقت ندارد و حقوق اهل بیت تا ابد بر مسلمانان واجب می باشد پس بکوش تا در ادای حق آنان کوتاهی نکنی.»(12)
به جهت تلاش وسیع ام سلمه در دریافت حقایق و تعلیم آن به دیگران، پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات خویش او را از فتنه های آینده مطلع ساخته و به او رهنمود می دادند. از جمله ام سلمه برای آگاه سازی غلام خود که تحت تأثیر تبلیغات فراگیر مخالفان اهل بیت علیهم السلام ، نسبت به علی علیه السلام ، ذهنیت نامناسبی پیدا کرده بود، گفت روزی پیامبر صلی الله علیه و آله قرار بود در منزل من بسر برند، همراه با علی علیه السلام دست در دست یکدیگر به منزل من وارد شدند.
من از اطاق خارج شدم و پس از مدتی که حضرت اجازه فرمودند، بر آن حضرت وارد شدم. آنگاه حضرت به من فرمودند ام سلمه اکنون توسط جبرییل (امین وحی الهی)، از اخبار آینده مطلع شدم و به امر خداوند، علی را نیز از آن اخبار مطلع ساختم. عظمت ام سلمه به آن حدّ است که پیامبر صلی الله علیه و آله از آنچه که امین وحی بر آن حضرت عرضه کرده بود و به امر الهی، علی علیه السلام نیز از آن مطلع گردیده بود، ام سلمه را نیز با خبر می سازد. آن حضرت صلی الله علیه و آله می فرماید ام سلمه بدان و شاهد باش که «هذا علی بن ابیطالب اخی فی الدنیا و اخی فی الاخرة» این علی، برادر من، در دنیا و آخرت می باشد....
«هذا علی ابن ابی طالب سیدالمسلمین و امام المتقین و قائد الغرالمحجلین» این علی مولای مسلمانان و رهبر پرهیزکاران و امام مؤمنانِ درخشنده پیشانی است. ام سلمه سپس نقل می کند که چگونه پیامبر پس از ذکر فضایل دنیوی و اخروی حضرت علی علیه السلام ، او را از اخبار سیاسی آینده مطلع می سازند.
پیامبر صلی الله علیه و آله علیرغم ذهنیت منفی بسیاری که می گویند زن را با سیاست چه کار؟ به ام سلمه می فرمایند ام سلمه بدان و شاهد باش که علی قاتل ناکثین، قاسطین و مارقین است. ناکثین کسانی هستند که در مدینه با علی علیه السلام بیعت می کنند و در بصره آن بیعت را می شکنند. قاسطین، معاویه و اصحاب او از اهل شام و مارقین نیز اهل نهروان می باشند. با این کلام ام سلمه، غلام او هدایت یافت و راه خویش را تغییر داد.(13)
- اسماء از دیگر زنانی است که در زمانه ممنوعیت نوشتن و نقل احادیث در فضیلت اهل بیت علیهم السلام ، سعی می نمود تا احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله را که بر امامت و ولایت علی علیه السلام دلالت می کرد، برای دیگران نقل کند. از جمله این احادیث، حدیث منزلت است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الّا انّه لا نبیّ بعدی». ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی می باشی، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود.(14)
ام ایمن، زنی است که پس از شهادت همسر اولش، بر شهادت همسر دوم خویش نیز شاهد بود و پیامبر صلی الله علیه و آله او را «زنی از اهل بهشت» نامید. او در حمایت از حضرت زهرا (س)، درجریان غصب ظالمانه فدک بر مالکیت زهرای مرضیه (س)، گواهی و شهادت داد با وجود آنکه می دانست چنین شهادتی، خطراتی برای او به همراه دارد. چرا که فدک سخت ترین چیزی است که مخالفان بعد از غصب خلافت، بر غصب آن، همت گمارده بودند.
فدک، پشتوانه مالی امام علیه السلام بود. این شهادت ام ایمن در زمانی بود که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله سر در گریبان فرو برده و عافیت را بر گرفتاری در حمایت از مولا علیه السلام ترجیح داده بودند یا به بیراهه های جهل افتاده و یا در گرداب تغافل فرو رفته بودند. «در زمانی که خلیفه اول و دوم، علی علیه السلام را با تهدید وادار به بیعت می نمودند، ام ایمن و ام سلمه جلو آمدند و گفتند «ای آزاد شده چه زود حسادت خود را بر آل پیامبر ظاهر کردید.» عمر دستور داد تا آن دو را از مسجد خارج کردند و گفت ما را با زنان کاری نیست.»(15)
منبع:عاشورا
مجله شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 3،