زندگی امروز ما پر شده از نگرانی و بدبختی و نداری و اعصاب خوردی و هزار تا مشکل دیگه. این مسائل واقعا روند زندگی ما رو با مشکل مواجه کرده. سرعت کم اینترنت رو هم دیگه نگم بهتره. چون احتمالا بیشتر یاد بدبختی هاتون میفتید.
این مشکلات علاوه بر اینکه روی مسیر زندگی ما تاثیر می ذاره، روی طرز فکر و روح و روانمون هم تاثیرات منفی ای می ذاره. به طوری که تمرکزمون رو به شدت از دست می دیم و به بیماری هایی مثل افسردگی و پرخاشگری و … دچار می شیم.
نمونه اش دعوا های بی خودی سر چهار راه ها که بر اثر یه تصادف کوچیک اتفاق میفته. مردم این دور و زمونه مثل یه گالن بنزین می مونن که یه جرقه کافیه تا منفجر بشن.
اما ما چه کنیم؟ به ما چه که وضع اقتصاد و مسکن و اینترنتمون این جوریه؟ چیزی که مسلمه اینه که بسیاری از مشکلاتی که باهاشون دست و پنجه نرم می کنیم، به ما ربطی ندارن و به خاطر مدیریت های غلطی است که توسط بعضی افراد ناآشنا انجام می شه. پس ما چی کار کنیم؟ بزارید از همین اول خیالتون رو راحت کنیم. اکثر مردم باید بسوزن و بسازن. چون اول اینکه خودشون مدیریت ها رو انتخاب کردن (نظام ایران دموکراسی است) و هم این که دم به دقیقه نمی شه مدیریت رو عوض کرد. برای همین اگه بر اثر اشتباهی، مدیریت غلط انتخاب کردن، باید تا زمانی که مدیریت اون شخص تموم نشده و یا اینکه افتضاح نشده، تحمل کنن. چاره ای نیست. همینه که هست!
اما بالاخره باید یه راه حلی برای مردم باشه که دوباره بتونن آرامش خودشون رو به دست بیارن. شما رو دعوت می کنم که داستان زیر رو بخونید. بعد می خوام ازش یه نتیجه گیری کنم
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد. کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، “چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد.”
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد. پس پرسید، “چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟”
پسرک پاسخ داد، “من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم.”
ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند. هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.
آره دوستان. بعضی وقتا آدم نیاز داره به اینکه فکرش رو از هر چی بدبختی و نداری هست خالی کنه و فقط به چیزای خوب فکر کنه. این کار رو امتحان کنید. چند دقیقه ای با خودتون خلوت کنید و فقط به نکات خوب فکر کنید. این کار باعث می شه تا نگاهتون به زندگی تغییر کنه و همش بدبختی و این چیزا رو نبینید.
حالا شاید براتون جالب باشه که دقیقا همین کار رو دین ما گفته انجام بدیم. چجوری؟! کجا گفته؟! الان بهتون می گم.
دین ما، اسلام، گفته هر روز باید پنج بار با خدای خودتون خلوت کنید و با اون صحبت کنید. بعد وقتی می خواید این کار رو انجام بدید، هر اندازه ذهنتون از چیز های غیر خدا خالی تر باشه، ثواب بیشتری می برید.
می دونید این یعنی چی؟ یعنی دین ما گفته هر روز باید پنج بار ذهنتون خودتون رو کاملا خالی کنید و فقط به یک چیز خاص (منبع خوبی ها و خوشبختی ها) فکر کنید.
این کار هم باعث آرامش می شه، چون دیگه به بدبختی هامون فکر نمی کنیم و هم اینکه بعد از نماز ذهنمون آماده برای شروعی دوباره می شه.
اگه ما همین روند رو پیش بریم، دیگه از دعوا های سر چهار راه ها خبری نمی مونه!
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلواتی هدیه نمایید...
"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"
