تنها چیزی که موفقیت ها و افکار عالی ما را محدود می سازد، تفکری است که به ما می گوید «نمی توانی موفق شوی » . می توان هرگونه اندیشید; ولی باید دانست: «آن که می گوید می توانم، می تواند وآن که می گوید نمی توانم، نمی تواند» .
وقتی کسی می گوید: «فکر می کنم همیشه یک بازنده خواهم بود» ، یادگیری و تلاش را کنار می گذارد، موقعیت ها را از دست می دهد، تا دیر وقت کار نمی کند و تلاش مضاعف به خرج نمی دهد و همواره می گوید «بی فایده » است . و ناگفته پیدا است که پیشگویی اش درست از کار در می آید و موفق نمی شود; چون به خود تلقین می کند . تلقین منفی دشمن موفقیت ها است; همان گونه که تلقین مثبت عامل پیروزی ها و موفقیت ها به شمار می آید . وقتی کسی به خود می گوید: «من موفق خواهم شد» و اضافه می کند به هر قیمتی این کار را خواهم کرد، تا هر وقت لازم باشد کار می کنم، تا آن جا که بتوانم یاد می گیرم تا جایی که نیاز باشد تغییر می کنم . بی تردید موفق می شود . چون افکار، باور، اعتقاد و حرکتش مبنای درونی دارد; او در افکار بالنده و فرازین به سر می برد . و حتی شکست را حقیقت و قسمتی از حرکت به شمار می آورد . پس انسان در هر شرایط جسمی و روحی تمام موفقیت ها یا شکست های خود را مدیون افکار خویش است .
نمونه تاثیر افکار
هلن کلر: اجازه نداد که نابینایی و ناشنوایی اش مانع از آن شود که زندگی خود را وقف انسان های بد اقبال تر از خویش کند . پس تلاش کرد، آموخت و در سطوح بالای آموزش مدرک گرفت و تمام عمر در خدمت افراد به ظاهر ناتوان به سر برد .
توماس ادیسون: در دوران کودکی از مدرسه اخراج شد، در دوران نوجوانی شکست های فراوان داشت و در جوانی پدرش به او می گفت: اگر کله ات را بشکافیم به جای مغز تکه ای گچ پیدا خواهیم کرد; ولی در اوج جوانی چنان تلاش کرد که امروزه از مشاهیر صنعت شمرده می شود و بیش از 200 اختراع به نام او ثبت شده است .
جوان و مشکلات
جوانان پیوسته با موقعیت های بزرگی مواجه می شوند که زیرکانه خود را در قالب مشکلات لاینحل از آن ها پنهان می کنند . این اندیشه گاه و بی گاه به ذهن همه خطور می کند که «چه خوب می شد اگر هیچ مشکلی وجود نمی داشت!»
اساسا انسان ها برای حل مسائل و مشکلات و یافتن راه های تازه جهت حل مسائل آفریده شده اند و به نظر من:
«زندگی از جهتی مساله بزرگی است که آدمی برای حل کردن آن آفریده شده است .»
مشکلات بخشی از میراث جهانند که ما را برای رهایی از خود به سوی یادگیری و تجربه می رانند . ویژگی منحصر به فرد بودن انسان تلاش پیگیر آدمی جهت تجربه اندوزی است، شما می توانید از هیچ، چیزی بسازید . حیوانات بر عکس انسان نمی توانند این گونه در صحنه حیات ظاهر شوند . انسان بودن یعنی تحمل مشکلات و همچنین عشق ورزیدن، خندیدن، گریستن، تلاش، برخاستن، به زمین خوردن و دوباره برخاستن .
از زاویه و دیدگاه کسی که مثبت فکر می کند، یک مشکل صرفا موقعیتی تازه برای یاد گرفتن است . انسان از دوران کودکی با این اندیشه بزرگ می شود . حتی نوزادان و بچه ها هم با همین فلسفه زندگی می کنند . کودک ده ماهه هر چیزی را مثل یک مبارزه می بیند، در آوردن صداهای تازه، یادگیری برداشتن اشیا، مبارزه خوردن، پرتاب اشیا و لذت پرتاب آنچه که می خورد . زندگی برای انسان یک سفر سحرآمیز توام با اکتشاف است . بچه ها وقتی بزرگ تر می شوند، با هیجانات و احساسات بی پروا و زیبا، خود را به دامان زندگی می اندازند; مسابقه دوچرخه سواری، دو، بالای نردبان رفتن و پریدن و از درخت بالا رفتن و ... نمودهای این احساسات زیبا است .
گاه به دلایلی این مبارزان کوچک و شجاع به بزرگسالان یا جوانانی منفعل و پیرو که انجام کوچک ترین کارها برایشان به منزله مبارزه با هیولایی شکست ناپذیر است، تبدیل می شوند; چرا؟ شاید جواب اولیه آن این باشد که تمرین و مبارزه با مشکلات را ادامه نداده اند و مشکل را معضل لاینحل تصور کرده اند . در حالی که مشکل یک فرصت است . نباید فراموش کنیم که مشکلات دامنه ذهن ما را وسعت می بخشند . به قول هوراس: «بدبختی، نبوغ را نمایان می سازد و خوشبختی آن را می پوشاند .» 14
جوان و اشتباهات
مردی همیشه تاسف می خورد که چرا هیچ گاه خداوند با او صحبت نکرده است . روزی از دوستی پرسید: «چرا خدای بزرگ عالم هیچ وقت از آن پیام هایی که برای دیگران می فرستد، برای من نفرستاده است؟ آن دوست در پاسخ گفت: «اما خداوند که با تو ارتباط برقرار کرده است ... خداوند از طریق اشتباهاتت با تو در رابطه است .» 15
اشتباهات بازخورد اعمال مایند . اشتباهاتی که برندگان مرتکب می شوند به مراتب بیش از بازندگان است; و به این خاطر است که برنده اند; زیرا آن ها با تلاش و تداوم بیش تر توانسته اند بازخوردهای بیش تر دریافت کنند . اشکال کار بازندگان در این است که اشتباه را رویدادی بزرگ و نابخشودنی تلقی می کنند و جنبه مثبت آن را در نظر نمی گیرند .
شکست ها و پیروزی ها
معمولا اشتباهات به نوعی شکست منتهی می شوند و همان طور که قبلا نیز اشاره شد، انسان توانمند شکست را قسمتی از زندگی و بخشی از پیروزی می داند . ما معمولا از شکست های خود بیش از پیروزی هایمان درس می گیریم; زیرا وقتی بازنده می شویم به فکر و تامل و تجزیه وتحلیل و سازماندهی مجدد می پردازیم و طرح ها و تاکتیک های تازه بنا می کنیم، اما وقتی برنده می شویم فقط جشن می گیریم چیز تازه ای نمی آموزیم; و این خود دلیل دیگری برای گرامی داشتن اشتباهات است . زندگی توماس ادیسون در این زمینه سندی معتبر است . روزی از او پرسیدند: «از این که بارها و بارها در تلاش برای ساختن لامپ برق با شکست رو به رو شدی، چه احساسی داشتی؟»
ادیسون پاسخ داد: «من هیچ وقت شکست نخوردم و احساس شکست را نیز به خود تلقین نکردم . بلکه من با موفقیت توانستم هزاران طریقه نساختن لامپ برق را کشف کنم!»
این نگرش مثبت به اشتباه، ادیسیون را قادر به ارائه خدمتی به جهانیان کرد که او را از این حیث در طول تاریخ بی رقیب ساخته است .
جوان و ریسک پذیری
رسیدن به هر هدفی همیشه مستلزم قبول خطر است . فردی ممکن است بگوید: «نه، من ریسک نمی کنم من جانب احتیاط را رها نمی کنم » . این فرد نمی فهمد تا احتیاط افراطی را کنار نگذارد به هدف نمی رسد . احتیاط معقول همیشه مطلوب است; ولی احتیاط مفرط و ترس مضاعف انسان را به اهداف موعود نمی رساند . اهداف همیشه بر سر جای خود هستند و بر این کره خاکی خداوند قانونی حاکم است که رسیدن به پاداش را به بهای قبول خطر تضمین می کند . جز این راه، راه دیگری وجود ندارد .
دوران جوانی یعنی رسیدن به یک انسان کامل و یک انسان کامل بودن، بسیار ارزشمند است . انسان هایی که شهامت رداخت بهای اهداف و عشق را دارند، بسیار انگشت شمارند . انسان هدف دار و عاشق کسی است که تمام اندیشه امنیت را رها کرده، بی پروا به روی هر خطری آغوش می گشاید . پس باید زندگی را همچون معشوقی در آغوش گرفت .
نتیجه
ما انسان ها حق انتخاب داریم و خداوند حکیم در قرآن کریم نیز این حق را رسما به ما داده است انتخاب های درست، به جا، دقیق و ارزشمند حتی ما را از مقام فرشتگان بالا می برد و انتخاب های فرودین و غلط و بی ارزش ما را از حیوان هم پست تر می سازد . انتخاب حق ما است، انتخاب میان زندگی واقعی یا زیستن نباتی، انتخاب شغل یک ریسک است، عبور از خیابان هم یک ریسک است، شروع یک فعالیت علمی یا حرفه و شغل و یا زندگی مشترک نیز از این مقوله است . پس باید این ریسک ها یا انتخاب ها را در زندگی تجربه کنیم; البته این ریسک ها و انتخاب ها باید معقول، مطلوب، دقیق و حساب شده باشد . و لفگانگ گوته، مستشرق حافظ دوست و فیلسوف آلمانی، می نویسد: هر کاری را که می تونی انجام دهی یا رؤیای توانستنش را داری ... آغاز کن . در جسارت تو، نبوغ و قدرت و سحر مثبت نهفته است .
ما نیز بر این عقیده ایم که: هر انسانی، خصوصا در دوران پاکی و صداقت جوانی، با ایمان به سمت یک هدف معقول با توکل و قبول خطرات و ریسک و با لحاظ احتیاط مطلوب حرکت کند، دستان ناپیدای خداوند به سمت او خواهند آمد .
جوان و تعهد
جوانی دوران تعهد وتلاش متعهدانه است . جوان انسانی مسؤولیت پذیر است که با عنایت به صدق و پاکی اش همیشه سرفراز میدان ها است . در قبول مسؤولیت ها باید نخستین قدم را خود ما برداریم . اگر جوانیم، باید حرکت کنیم . تا وقتی که در حاشیه ایستاده ایم و برای هجوم به سمت اهداف و مرزهای موفقیت آمادگی نداریم، گویا جهان در برابر ما با این نگرش ایستاده است: «خوب، مثل این که آنقدرها درباره این مساله جدی نیست و متعهدانه جلو نیامده است . هر وقت آن را جدی گرفت، به او کمک خواهیم کرد .»
از همان لحظه ای که با قاطعیت می گوییم: «من به هر قیمتی این کار را خواهم کرد، کم و بیش گام اول را به سوی همان «نبوغ و قدرت لایتناهی » برداشته ایم . هر کسی که در زندگی موفق می شود، متعهدانه تصمیم به موفق شدن گرفته است .
کوهنوردی که قله اورست را فتح کرد، یقینا به خود گفته است که «فتحش می کنم » . برای وصول به اهداف باید جدی باشیم . زندگی گاندی شاهدی بر این حقیقت است که حتی یک فرد کاملا در بند و اسیر در پشت میله های زندان استعمار نیز می تواند مسیر تاریخ یک ملت را تغییر دهد . دیزرائیلی می نویسد: «هیچ چیز قادر به متوقف ساختن اراده انسانی که حتی زندگی خود را در گرو پیشبرد هدفش می گذارد، نیست .» 16
مردم نیز همواره دنبال کسی هستند که تعهد و استقامتش را تحسین کنند .
جوان و تلاش
جوان پر تلاش دریای واقعی است; او باید با خود زمزمه کند:
دریایم و نیست باکم از توفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است 17
برای شاد زیستن و جهان ماندن و جهانی شدن و پا به عرصه جاودانگی گذاشتن و جاودانه شدن حرف اول و آخر تلاش است . در زندگی بسیاری از بزرگان، نوابغ، دانشمندان سخنوران ومحققان مقوله تلاش و کوشش فوق طاقت بشری جاری است . البته چون اهداف بلندی در سر می پروانند، همواره از آن لذت می برند .
پیشرفت در هر زمینه ای با تلاش میسر است . ما به تلاش نیاز دارم; زیرا طبیعت ما آن را «طلب » می کند; زیرا تلاش، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری، خودآزمایی، آزمایش و تجربه است . اشتباه اغلب مردم این جا است که تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار می کنند ونه برای لذت از کار کردن; و به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمی رسند، دچار یاس و افسردگی می شوند .
تلاش در این جا به معنای زیاده خواهی، زیاده طلبی یا غرق شدن در هرج و مرج نامحدود نیازهای تمام ناشدنی نیست . تلاش یعنی سعی در رقم زدن استارت ها و مراحل موفقیت جهت رسیدن به اهداف ارزشمند . اگر ما به خاطر عشق به کار و مسؤولیت تلاش کنیم، دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت . نتایج همواره فرا می رسند; زیرا این یک الزام است، یک «باید» است، یک قانون است، اما اگر نتایج تاخیر داشتند یا در آن زمانی که شما انتظارشان را می کشیدید از راه نرسیدند، اجازه ندهید که این مساله تمام هفته یا سال شما را خراب کند، نتایج همیشه از راه می رسند . بیایید از همین لحظه تصمیم بگیریم به خاطر عشق به کار کردن کار کنیم و این مانند شاد بودن است یعنی یک تصمیم است . به قول جیمز ام . باری: «راز شاد زیستن، انجام دادن آنچه دوست می داریم نیست . دوست داشتن آن چیزی است که انجام می دهیم .» نیوتن می گوید: اگر من به جایی رسیده ام، بر اثر کار و کوشش است . 18
دکتر حسین خنیفر
منبع:حوزه