0

بار آخر

 
hojjat135
hojjat135
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1387 
تعداد پست ها : 14
محل سکونت : اصفهان

بار آخر

بارآخر
زهرا قدیانی

امشب آخرین بارم است. الان همه خوابند، بی‌سر و صدا می‌روم و زود برمی‌گردم. حالا خیلی زود هم نشد، حداکثر تا صبح خودم را می‌رسانم. کی‌ می‌خواهد بفمد؟ در عوض می‌ارزد .

اما نه، اگر مثل دو شب پیش، آن دوتا سر راهم سبز شوند چه کار کنم؟ اگر به سرشان زده باشد که امتحانم کنند ببینند سر قول ‌و ‌قرار دیشبم هستم یا نه، اگر مامور گذاشته باشند برایم، آن وقت چه کار کنم؟! بی‌آبرویم می‌کنند. از فردا مردم را نمی‌شود جمع کرد. می‌گویند خودش اینکاره است، صبح به ما می‌گوید نکن و شب خودش آن کار دیگر می‌کند! نه، از خیرش بگذرم بهتر است .

چرا نه؟! اگر بخواهند حرفی بزنند من هم به همه می‌گویم آنها هم بله! می‌گویم که هردوتایشان، هم ابوسفیان هم ابوجهل را کنار خانه محمد دیده‌ام. تعریف می‌کنم کنار خانه محمد مثل جن‌زده‌ها خشک شده بودند. می‌گویم که آنها هم دو شب است عهدمان را می‌شکنند. صبح‌ها به مردم می‌گویند قرآن گوش کردن ممنوع است، آنوقت شب‌ها مثل دوره‌گردها تا صبح کنار خانه محمد پرسه می‌زنند و قرآن گوش کردنشان به راه است. البته من که می‌دانم، تقصیر آنها هم نیست. نمی‌دانم واقعاً محمد تازگی‌ها جادوگری یاد گرفته یا اینکه واقعاً این کلام... ولش کن، هرچه که هست .

بله! جای نگرانی نیست. خیلی آرام از آن کوچه پشتی که به خانه محمد راه دارد می‌روم و سحر نشده برمی‌گردم. امشب هم آخرین بارم است .

خدا دوستت دارم
سه شنبه 24 دی 1387  3:08 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها