0

سحر و ساحری

 
omidayandh
omidayandh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 7483
محل سکونت : تهران

سحر و ساحری

انسان برترين مخلوق روي زمين است الله تباركت وتعالي در او نيرو وقدرت شناخت شيا را قرار داده وآسمان، زمين وموجودت آن را تابع وبراي او مسخر گردانيده است .اما گاهي بعضي از انسانها ، مقام خود رافرامو ش كرده وبه آساني تحت تاٌ ثير اوهام ، خرافات ووسوسه هاي شيطان و شيطان صفتان قرار مي گيرند .شيطانهايي كه هميشه در كمينند تا با حيله هاي گوناگون ودسيسه هاي متنوع انسانها را از ايمان ومسير حق وحقيقت منحرف كرده ودرباتلاقي ازگناه ومعصيت گرفتار سازند . يكي از ترفندها ي شيطان در منحرف كردن انسانها از عقيده حق وايمان ، سحر جادو است .چنانكه مشاهده مي كنيم بعضي از مسلمانان فريب شيادان وجادوگران را خورده وبه گمان اينكه آنها غيب مي دانند ، براي تامين برخي ا ز نيا زهاي خود به آنها مرا جعه مي كنند و هر چه اين شيادان بگو يند آنها باو ر مي كنند و با چنين باوري دين و ايمان خويش را در مخاطره مي انداز ند .

لذا لازم دانستيم تا خصوص اين معضل در پرتو قرآن و سنت مطالبي را براي مردم متدين و با ايــمان بيان داريم تـــا با ما هيت واقعي سحر و جا دو آشنا شده وخود را ضرر هاي ديني ود نيوي آن محفوظ نگهد ارند.

  تاريخچه سحر:

در باره آغاز سحر و ساحري بحثهاي فرواني شده است ؛ از كتيبه ها، تصاوير، علا يم و اشيا يي كه از حفا ري هاي با ستا ن شنا سي بد ست آ مده است ، چنين بر مي آيد كه سحر و ساحري از زمانهاي خيلي قديم در ميان مردم رواج داشته است و آن را مورد استفاده قرار مي دادنداز بررسي تاريخ به اين نكته پي مي بريم كه اهل با بل از نوابغ اين فن.بوده اند .انسانسانها در دوران بعثت پيامبران بر اثر دعوت آنها از جادو وجادوگري اعراض نموده وبه خداوند ، خالق و مالك كاينات ، ايمان و اعتماد پيدا مي كردند ، اما با رحلت پيا مبران و گذشت زمان و بر اثر هجوم مشكلات ،در دام اوهام و خرافات افتاده و بعضاْ به جادو گران رجوع مي كردند.

در عصر حضرت موسي سحر وساحري در حد گسترده و وسعي رواج داست ، به گونه ايي كه مردم آن زمان اشتغال به اين فن را كمالات مي پنداشتند. مردم جاهل براي دفع مشكلات و ضرر وگزند ديگران به سا حران روي ميآوردند، حتي پادشاهاني همانند فرعون مصر براي بقاي حكومت و حفا ظت تخت وتاج خود به جائوگران متوسل مي شدند.

نكته ديگر كه قابل تدجه است اين است كه از زمان حضرت نوح (عليه السلام) انسانهاي بي ايمان ، پيا مبران را به جادو گري متهم مي كردند و اين تهمت تا زمان  حضرت پيامبر اكرم  ادامه داشت .

ا لله تبارك و تعالي مي فرمايد :{كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ} [الذاريات :52]؛ همين گونه (كه اينان شما راتكذيب مي دارند) هيچ پيغمبري  به سوي مردم پيش از ايشان نرفته است ، مگراينكه گفته اند: اوجادوگريا ديوانه است .

معني سحر:

درمفردات راغب اصفهاني _ كه مخصوص كلمات قرأن است _ به سه معنا ي سحر اشاره شده است :

1ـ فريب وپندارهاي بدون حقيقت وواقعيت ، همانند شعبده بازي وتردستي ؛ علما مي فرمايند سحرجادوگران فرعون از همين نوع بوده است .

{ قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى} [طه :66]؛ (موسي ) گفت : شما اول(شروع كنيد وأنچه داريد جلو ) بيندازيد . ( آ نان طنابها وعصاها  ي خود را انداختند  موسي ) چنان به نظر  رسيدش كه بر اثرجادوي ايشان ، به ناگاه  طنابها و عصاهاي أنان (مار شده اند و مي خزند و ) تند راه مي روند .

{ قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ} [الأعراف :116]؛هنگاميكه (وسايل جادوگري خود را بينداختند مردم راچشم بندي كردند وايشان را به هراس افكندند .

2ـ جلب شيطانها به روشهاي خاص وكمك گرفتن از أنها ؛{ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ  َنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ  يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ} [الشعراء :121-123]؛ أيا به شما خبر بدهم شيا طين بر چه كسي نازل مي شوند (والقا وسوسه مي كنند ) بر كساني نازل مي گردند كه كذاب وبس گناهكارباشند( چرا كه كاهنان و غيبگويان دروغگويان دروغ گو وپلشت مي باشند مي باشند ) (به شياطين ) گوش فرا مي دهند ، و بيشتر شان دروغگويند (او از پيش خود چيزهاي بهم مي بافند.) 3) ممكن است با وسايلي ماهيت وشكل اشخاص وموجودات راتغيرداد، مثلا انسان رابه وسيله بصورت انسان درآورد ولي اين نوع ، خيال وپنداري بيش نيست وواقعيت ندارد .( 4)  در لسان العرب آمده است : سحر عبارت از هر آنچه كه ماخذ ، منشا وعوامل آن ظريف ، مرموز ،نامرئي وپنهان باشد و درباره معني اصطلا حي سحر در. لسان العر ب آمده است : سحر عملي است كه با انجام دادن آن سا حر به شيطان نزديك مي شود- « السحر عمل يتقرب فيه الي الشيطان » در تعر يف اصطلا حي سحر در عمده القاري چنين آمده است : « فهو امر خارق العادة صادر عن نفس شريره لا يتعذر معا رضته » ؛ سحر عملي است خارق العاده كه از فردي شرير انجام مي گيرد و مقا بله با آن مشكل نيست.( لسان العرب ‍:4؟347، نشر  دار الصادر ، بيروت)

  اقسام سحر:

امام فخر رازي در تفسير كبير هشت روش براي سحر و جادو كردن بيان نموده است :

1- جا دويي كه در زمانهاي قديم در ميان مردم بابل رايج بود : بابليها ستاره پرست بودند و گمان مي كردند ستا رگان موثر و مدّ بر زمين ومردم هستند و تما مي خير و خو بي و سعا دت و شقاوت نحوست و بدي از سوي ستارگان است جادوگران آن زمان بر اساس حر كت ستارگان و منازل و برجهاي آنها ادعاي غيب گويي ،آگاهي از آينده و پيش گويي مي كر دند.

2- جادويي كه با قدرت و نيروي اراده انجام مي گيرد : در اين روش انسان با ريا ضتهاي طولاني به تقو يت فكر و اراده خويش مي پردازد سپس با نيروي اراده خود بر اشيا ي محيط اطراف خود اثر مي گذ ارد و چيز هاي خارق العاده را در برابر چشم بيند گان مجسم مي كند.

3- ياري جستن از اروح زميني :يعني ساحر در سحر خود از شيطان و جن ها ياري مي گيرد.

4-  سحري كه با القا « تخيلات وگمان افكني انجام مي گيرد : در اين نوع سحرها جادو گر از نيروي تخيلي استفاده مي كند و با چشم بندي وسرعت عمل در قواي خيالي انسان تصرف مي كند.

5- اعمل و كارهاي عجيبي كه در اثر تركيب وسايل و ابزارآلات انجام مي گيرد :در اين نوع از سحر جا دبراي اعمال عجيب و غريب خود از اشيا و وسايلي كه براي مردم قابل رويت نيستند استفاده مي كند.

6-استفاده از خواص و ويزگيهاي نا شناخته« فيز يكي و شيميايي اجسام : ساح در اين نوع سحر از خواص شيميايي اجسام استفاده مي كند كه عموم مردم از آن خواص ا طلاعي ندارند‍ ؤ مثلاْ در شيمي امروزه اجسام بسياري را  مي شناسيم كه وزنشان از هوا سبكتر است و اگر درون جسمي قرار داده شوند ممكن است آن جسم به حركت در  آيد و كسي هم تعجب نمي كند حتي بسياري از وسايل بازي كودكان در گذ شته يك نوع سحر به نظر مي رسيد.

7-  تعلق قلب : در اين نوع سحر ، جادوگر با ادعا كردن اينكه اسم اعظم را مي داند و بر اثر آ ن جن ها تابع او هستند و در انجام امور ا ز او پيروي مي كنند، مردم را معتقد خود مي گرداند و قلب وعقل آ نها را شكا ر مي كند.

8- نميمه و سخن چيني : در اين قسم از سحر ساحر با سخنان مبهم و پيچيده و با چابكي خاص در ميان مردم اختلاف تشتت، بغض وكدورت ايجاد مي كند(1)

همچنين كارها يي كه با استفاده از خواب مغنا طيسي و هيبنو تيزم و ماني تيزم و تله پاتي (انتقال افكار از راه دور) انجام مي گيرد گر چه اين علو م از آن دسته علومي هستند كه مي توان از آنها استفاده صحيح نمود اما ساحران و  بعضي از شيادان از آنها براي اغفال و فريب مردم سو« استفاده مي كنند كه كاربرد غلط علو م مذ كور آنها را در سحر داخل مي كند . از اين نوع سحر تنها افرادي متاثر مي شوند كه از قدرت ونيروي تلقين و مهارت اين ساحران ، اطلاعي نداشته با شند.

  آيا سحر حقيت دارد؟

از آنجايي كه سحر داراي معا ني مختلفي است و سحر كر دن به روش هاي متعد دي صورت مي گيرد علما در باره حقيحت سحر اختلاف  دارند . علامه ابن حجر در فتح الباري : گروه متعزله معتقدند كه سحر حقيقت و واققيت ندارد

(تفسير كبير امام فخر رازي : 3/206.)

همچنين ابن حزم ظا هري و از شوافع ابو اسحاق استر آبادي واز احناف ا بو بكر رازي نيز بر همين باورند كه سحر حقيقت ندارد .و آنچه را كه ساحر انجام مي دهد ،وهم ،گمان و خيال افكني است . و براي اثبات نظريهء خود از

آيات ذيل و امثال آن استدلال مي كنند .

{   فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى} [طه :66]؛ چنان به نظرش رسيد كه بر اثر جادوي ايشان ، بناگاه طنابها و عصاهاي آنان (مار شده و مي خزند و) تند راه مي روند.

{   فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ و} [ الأعراف:161]؛  هنگامي كه جادوگران (وسايل جادوگري خود را ) بينداختند مردم را چشم بندي كردند. اما نظر عموم علما اين است كه سحر واقعيت دارد.( فتح الباري: 10/ 182، دار احياء التراث العربي)

علامه ابن قدامه مي فرماييد : سحر داراي حقيقت است، باعث مرگ مي شود و انسان را مريض مي كند و قدرت همبستري را از بين مي برد، در ميان زوجين جدايي مي اكند و ميان افراد جامعه تشتت و اخيلاف ايجاد ميكند.( المغني:10/104، دار الفكر)

جمهور اهل سنت مي گويند جادو واقعيت دارد و تنها تخيل محض نيست.

دلايل واقعيت سحر:

{يعلّمون الناس السحر } [البقرة: 102] ؛ شياطين به مردم سحر مي آموزند.

تعليم و تعلّم در امور حقيقي امكان دارد و انجام مي گيرد.

{فلما القو سحروا اعين  الناس و استرهبوهم و جاءوا بسحر عظيم} ؛ هنگامي كه جادوگران (وسايل جادوگري خود را) بيندا ختند مردم را چشم بندي كردند و جادوي بزرگي از خود نشان دادند.

خداوند براي سحر صفت عظيم را آورده است و اين صفت براي چيزي كه واقعيت ندارد نمي آ يد پس صفت عظيم دال بر اين است سحر واقعيت دارد.{   ماجئئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَيُبْطِلُهُ} [ يونس:81]؛ مو سي گفت : آنچه اريه داديد وا قعاً جادو است . قطعاً خداوند آنرا پوچ و نا بود خوا هد كرد. از اين آيات معلوم مي شود كه سحر داراي واقعيت بوده و اثرش ثابت است كه خداوند آن را باطل مي كند ، زيرا چيزي باطل مي شود كه واقعاً وجود داشته باشد نه اين كه وهم و گمان با شد.

در حد يثي از صحيح بخاري منقول است كه لبيد بن الاصم يهودي از قبيله بني زريق پيامبرصلي الله عليه وسلم را سحر نمود، از اثر سحرش پيامبرگرامي مريض شدندبه حدي كه كاري را كه انجام نداده بود تصورمي كرد كه انجام داده است سوره هاي معوذتين (سورهء فلق و ناس ) براي گشودن سحر پيامبر نازل شدو خداوند او را شفا داد.

پس معلوم مي شود سحر واقعيت دارد .( البخاري:2/36)

لبته علمايي كه معتقدند سحر حقيقت دارد ، منظورشان اين نيست كه هر چه را ساحر ادعا كند قادر به انجام آن است هيچ ساحري نمي تواند ماهيت و شكل موجودات را تغيير دهد مثلاً انسان را بصورت حيوان يا حيوان را بصورت انسان در آورد، طبق اجماع جمهور علما معجزات انبيا از قبل نازل شذن ملخ،قورباغه و شكافتن دريا و تبديل شدن عصا به اژدها و زنده كردن مردگان و سخن گفتن حيوانات و... حقايقي بودند كه توسط انبياء ظاهر شدند ، و ساهراان هرگز قادر به انجام كارهاي خارق العاده كه شبيه معجزات انبيا باشند، نيستند

ا لبته اين امر جاي خود را داردكه امور خارق ا لعاده اي كه تحت قدرت بشر است به دست ساحر آشكار شود، مثلاً 

با جادو كردن كسي را مريض كند، يا در ميان زوجين جدايي بياورند يا عقل كسي را زايل يا عضو كسي را كج نمايند. ولي در هر حال نبايد غافل بود كه مؤثر حقيقي فقط الله عزوجل است.{   َمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ} [ البقرة:102]؛ وحال آنكه با اين جادوي (خويش ) نمي توانند به  كسي زيان برسانند مگر اينكه با اجازه وخواست خدا باشد.     

  گشودن سحر:

مانند بقيه امراض هم نوعي مرض و بلا است كه انسان دچار آن مي شود و عوارض آن از امراض جسمي بيشتر است كه حتي گاهي به هلاكت انسان منجر مي شود. پس همان طوري كه تداوي بقيه امراض جايز است مداواي سحر هم درست و مشروع است. پيامبر اكرم  صلي الله عليه وسلم فرموده اند: ‹‹تداووا فان الله ا لذي خلق ا لداءخلق ا لدواء››(مسند امام احمد: شماره حديث، 27989) خود رامعالجه بكنيد خدايي كه مرض را بوجود آورد ه دوا ومعالجه اش را هم آفريد ه است گشودن سحر كار خطرناكي است افراد كمي قادر به انجام آن هستند ودر اين ميان كساني هستند كه صلاحيت اين كارا ندارند وبا حيله گري مكر وفريب “ مال حرام را جمع آوري مي كنند وسر انجام خود را به هلاكت مي اندازند .كساني كه عمل گشودن سحر راانجام مي دهند بايد متصف به اين صفات باشند :

1- قولا وعملا موحد باشند                                 9 ـ هدفشان جمع آوري مال از افراد ضعيف الايمان نباشد    

2ـ از محرمات و معاصي دوري كنند                    10- توانا وقادر باشند كه خودرا از ضررسحر حفظ نمايند            

3ـ پايبند مستحبات باشند

4ـ علم ودانش ومهارت اين كاررا داشته باشند

5ـ افرادي متقي و پرهيزگار باشند

6ـ جرات وشهامت داشته باشند

7 -  فروتن امين ومتاهل باشند

دلايل باطل كردن سحر:

گشودن سحر را بعضي از علما حرام ميدانند واز حديث سنن ابو داود استدلال مي كنند ((سئل رسول الله عنا لنشره فقال هو من عمل ا لشيطان » ؛ در مورد گشودن سحر از پيامبر سؤال شد، پيامبر پاسخ دادند:گشودن سحر از كارهاي شيطان است. ( عون المعبود شرح ابي داود :10/249 ديث 3862 دارالكتب العلميه)

در توضيح حديث ‹‹لنشره من عمل ا لشيطان ›› ابن حجر مي فرمايد: حكم گشودن سحر به هدف شخصي كه سحر را مي گشايدبستگي دارد اگر نيتش خير باشدپس گشودن سحر درست و خوب است و اگر نيتش شر باشد خوبنيست.( فتح الباري  10/191 احياء التراث العربي  )

 علما گشودن سحر را توسط جادوگران وكاهنان كه ابطال آن اعمال خلاف شرع مرتكب مي شوندجايز نميداندچونكه اين افراد با كشتن حيوان و استمداد از شيطان و جن ها وارتكاب گناهان كبيره باعث گمراه كردن  مردم وتحريف حقايق ومتزلزل ساختن عقايد افراد ساده لوح مي شوند.اما علاج سحر با آيات قرآني و ادعيه مباح و توسط كسي كه داراي عقيدهء صحيح و پايبد احكام شرعي است اشكالي ندارد.

زيرا وقتي لبيدبن ا لاصم پيامبر را سحر كرد حضرت جبرييل از محل سحرها پيامبررا با خبر كرد، پيامبر  به حضرت علي و طلحه رضي ا لله عنهما دستور داد سحرها را از چاه ذروان بيرون كردند و سوره هاي معوذتين را برگره ها خوانده وگره هاگشوده شدندو سحرباطل شدوپيامبراحساس سبكي وراحتي نمودند.( بخاري : 4/32 شماره حديث : 5763 دار الكتب )

در صحيح مسلم آمده است كه پيامبر فرمودند:‹‹لا بأس بالرقي مالم يكن فيه شرك››؛دعا و تعويذي كه  مشتمل برشرك نباشداشكالي ندارد.( مسلم :4/19)

موضع اسلام دربارهءساحران:

چونكه سحر عملي بدوزشت است، هيچ يك از اديان آسماني آن را جايز قرار نداده است.زيرا كسي مي تواند آن انجام بدهد كه از ايمانش دست بكشد و چشم وگوش بسته مطيع شيطان و جن ها باشدو با انجام اعمال بد هميشه   شيطان را از خودخشنود و راضي نگهدارد.

ساحر قبل از اينكه به ديگران ضرر برساندخودش متضرر مي گردد.

از حضرت ابوهريره رضي الله عنه  روايت است كه پيامبر فرمودند:‹‹اجتنبوا السبع الموبقات، قالو يا رسول الله ماهي قال الشرك بالله و السحر و قتل النفس التي حرّم الله الا بالحق واكل الربوا و اكل مال اليتم و التولي يوم الزحف وقذف المحصنات المؤمنات الغافلات›› ؛ از هفت چيز هلاك كنندهدوري كنيد، صحابه گفتند اي رسول خدا آنهارا بگوييدپيامبر فرمودند: 1- شرك كردن به خدا 2- جادو كردن3- كشتن فردي كه خداوند او را حرام نموده مگربه حق4-ربا خوردن5- خوردن مال يتيم 6- فرار از ميدان روز نبرد با كفار 7- تهمت زدن به زنان مؤمن،( مسلم :1/64 دار الفكر ‏، بخاري :4/32 دارالكتب العلمي‍‍ه )

پاك دامن و بي خبر:

چونكه ساحر ايمان به خدا را رها كرده واز جن ها استمداد مي كند بقدري منفور ومبغوض خداوند است كه حتي كسي كه پيش او مي رود هم نمازش قبول نمي شود. پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمودند:

« من اتي عرافا فساله عن شي ء لم تقبل له صلوات اربعين ليله » كسي كه پيش منجم و فالگير برود ودر باره چيزي از او سوال كند تا چهل شبانه روز نماز ش قبول نمي شود .كساني كه ساحران را تصديق مي كنند وبه گفتار و كردار آنها ايمان دارند به بهشت نميروند . ( مسلم :5/37 )

: ابو موسي از پيامبر روايت  نموده است

«لا يدخل الجنه مدمن الخمر  ولا قاطع الرحم ومصدق بالسحر » (2) ؛ معتاد به شراب خواري و تصديق كننده ساحر وقطع كننده  رابطه خويشاوندي داخل بهشت نمي شود . در حديثي ديگر است كه اگر كسي سحر بكند يا پيش ساحر برود و از ساحربخواهد كه برايش سحر كند از امت پيامبر بيرون مي شود . عمران بن حصين از پيامبر اسلام  روايت مي كنند كه فرموده اند: « ليس منا تطيرولا من تطير له أو تكهن

أو تكهن له أو سحر أو سحر له »؛ از گروه ما نيست كسي كه فال بد بگيرد يا پيش فال گير برود يا تقاضاي فال گيري كند يا اينكه پيش گويي كند يا درخواست پيش گويي كند يا اينكه جادو كند يا پيش جادوگري براي جادو كردن برود .ودر حديث آمده است (صحيح ابن حبان :12/.166 ، مؤسسه ي الرساله ، بيروت)

 

«من عقد عقده ثم نفث فيها فقد سحر ومن سحر فقد اشرك » ؛كسي كه گرهي بست ودر آن دميد بدرستي جادو نموده است وكسي كه جادو نموده است همانا شرك كرده است.( نسائي : 4/112 ، دارالفكر ) .

 ودر  حديثي پيامبر اكرم  فرمودند :«ثلاث من لم يكن فيه واحده فان الله يغفر له ما سوي ذلك لمن يشاء من مات لا يشرك با لله شيئَا ولم يكن يتبع السحر ه ولم يحقد علي اخيه » ؛كسي كه از اين سه چيز در او هيچكدام نباشد خداوند اگر بخواهد گناهان ديگر او را مي بخشد :1- با خدا چيزي را شريك نكرده باشد 2 -پيش ساحران نرفته باشد 3- نسبت به برادرش كينه نورزد. ( نسائي : 4/112 )

 اقوال ائمه و علماء در باره ي مجازات جادوگران چونكه جادوگران با روشهاي متعددي جادو مي كنند ،مجازات آنها بستگي به نوع سحر آنها دارد .

علامه قرطبي در تفسيرش نوشته است : «   اگر ساحر ادعاء كند كه من شكل وصورت انسانها را تغيير مي دهم وبه شكل حيوان درمي آورم يا مسافت يك ماه را مي توانم در يك شب طي كنم ومن مي توانم در هوا (بدون وسيله )پرواز كنم در ضمن به مردم نيز تلقين كند كه من بر حق هستم اين جادوگر ،كافر است » ( تفسير قرطبي : 2/45 ، احياء التراث العربي ، بيروت . )

چون ادعائي مانند معجزات پيامبران را مي كند اما اگر بگويد سحر ،نيرنگ و حيله بازي و تر دستي و خيال افكني و تزوير است كافر نمي شود و سزايش كشته شدن نيست بلكه گنهكار مي گردد .

لذا  علمائي كه مي گويند ساحر كافر مي شود و بايد كشته شود ،مثل ائمه ي اربعه ،هدف شان اين است كه ساحر با كلامي سحر كرده كه موجب كفر است،اگر چنان كلامي نباشد  كشته نمي شود اما گنهكار مي گردد .

 امام شافعي  مي فرمايند : «ساحر كشته نشود مگر در صورتي كه با سحر ش فردي را كشته باشد واقرار كند كه عمدا قتل را مرتكب شده است. »   نزد امام ابو حنيفه امام مالك واحمد « اگر مسلماني جادو كند مرتد مي شود وتوبه اش پذيرفته نمي شود وقتل او واجب است .» نزد امام شافعي وطبق يك روايتي از امام احمد ساحر را واداربه توبه كنند واو را نكشند چونكه گناهش از شرك بزرگتر نيست مشرك را تشويق به توبه مي كنند لذا ساحر را هم مجبور به توبه كنند و اگر ساحر فرد كافري بود  توبه اش پذيرفته مي شود  همانطور يكه ساحران دربار فرعون توبه كردند وايمان آوردند وخداوند توبه آنها را قبول نمود پس توبه اين مرتد (كسي كه جرم سحر مرتد شناخته شده ) نيز پذيرفته  ميشود .

( قرطبي: 2/48,احيا التراث العربي ,بيروت. فتح الباري : 1/183,احياء التراث العربي، المغني : 10/ 113 , دارالفكر)

حكم تعليم سحر:

جمهور علما مي فرمايند : آموختن سحر براي هر منظور ي حرام است زيرا قرآن تعليم سحر را مورد مذمت ونكوهش قرار داده است وفرموده كه تحصيل آن هيچ گونه فايده وسودي نيست {فيتعلمون ما يضرهم ولا ينفعهم} [ البقرة:102] ‍‏ وآنها قسمتهايي را فرا مي گرفتند كه برايشان( از لحاظ دنيا وآخرت ) زيان داشت وبديشان سودي نمي رساند . ابن قدامه مي فرمايد : « در اينكه تعلبيم وتعلم سحر حرام است بين علما هيچ گونه اختلافي نمي بينيم » امام نووي مي فرمايد فراگيري سحر حرام واز گناهان كبيره است و پيامبر اكرم آن را يكي از هفت مورد هلاك كننده شمرده است وبعضي از جادو ها موجب كف مي گردند و برخي ديگرازگناهان كبيره هستند.

(المغني : 10/ 106 دارالفكر، شرح نووي بر صحيح مسلم: 2/221,)

عبدارزاق از صفوان بن سليم روايت نموده است :

« قال قال رسول الله « من تعليم شيئا من السحر قليلا او كان آخر عهد ه من الله » ( الدر المنثور :1/103) كسي كه به مقدار كم يا زياد از سحر تعليم گرفت پيماني كه با خدا بسته است به پايان رسيده است . البته بعضي ها مي گويند براي اينكه بتوانيم سحر را باطل كنيم تعليم آن جايز است .اما استدلالشان منطقي نيست چونكه در گشودن و باطل كردن سحر نيازي به تعليم وفراگيري خود سحر نيست زيرا گشودن سحر طريقه صحيح ودرستي دارد كه پيامبرصلي الله عليه وسلم در ابطال سحر از خودش آن را مورد استفاده قرار داد بدون اينكه خود سحر را ياد بگيرند.

فرق معجزه و سحر:

معجزه از جانب خداوند براي تصديق ادعاي پيامبران به آنها اعطا مي شود . معجزات اموري  خارق العاده وداراي حقيقت هستند كه باطن و ظاهر آنها با هم هماهنگي دارد واسباب طبيعي در آنها هيچ گونه نقش ودخالتي ندارد واگر تمام مردم روي زمين به سعي وتلاش برخيزند تامانند معجزات را ارايه دهند عجز وناتوانيشان در اين مورد نمايانتر مي شود وهر چقدر در آن دقت كنند به صحتش بيشتر يقين مي كنند .اما سحر جادو از كسي سرميزند كه با ارتكاب گناه ومصيبت وتوهين به مقدسات اسلامي ودوري از ايمان ونظا شياطين را خشنود وآنها را مطيع وفرمانبردار خود سازد وجادوي اينها در نهاد خود هيچ حقيقي ندارد وقادر به شكستن قانون طبيعي جهان نيست بلكه سحر آنها نوعي خيال افكني , ظاهر آرايي, دروغ بافي و حيله هاي ظريفي است وهر فردي با تلاش قادر به انجامآنها است ومي تواند به سطح آن جادوگر برسد وشايد بتواند بهتر از آنها خيال پرداز ي وشعبده بازي  كند .

ساحران افرادي فاسق , ماجراجو وفتنه انگيز هستند , ودر ميان افراد جامعه جنگ ودر گيري وعداوت ودشمني ايجاد مي كنند وبراي جامعه مشكل ساز هستند .اما اگر از فردي متقي و متمسك به سنت نبوي  امر خارق العاده اي صادر شود كرامت آن شخص پرهيزگار محسوب مي شود و صاحب كرامت كسي است كه هميشه متوجه خدا بوده ونيتش خوب باشد وزماني كه كرامت از او ظاهر شود ,شكر خدا رابجا مي آورد وكرامت خود را مخفي نگه مي دارد وبا بيان وتوضيح آن اظهار فضل و بزرگي نمي كند وبه تقوي و فروتنيش افزوده مي شود.

احضار ارواح:

در سال 1848 ميلادي تفكر احضار ارواح در امريكا انتشار يافت و از آنجا به قاره اروپا و بقيه جهان گسترش يافت . كتا بهاي زيادي در اين زمينه تاليف شد وبصورت علمي مستقل در آمد ودر دانشگاهها تدريس مي شد .معتقدان به اين علم ادعا دارند كه توسط اين علم انسان قادر است كه از عالم برزخ ارواح را هر زمان كه خواسته باشد احضار كند وبا آنها گفتگو نمايد واز نحوه زندگي آنها بپرسد ومعتقدند كه به دو صورت مي شود با ارواح ارتباط بر قرار كرد و آنها را احضار نمود : 1- روح در جسد فرد وسيط حلول ميكند ,2-روح بصورت همان شخصي كه اين روح متعلق به او بوده است  متجسم مي شود .

اما در كتاب الله و سنت رسول الله هيچ نوع مدرك و دليلي كه دال بر امكان احضارباشد نيست . همچنين در كتاب الله وسنت اشاره نشده كه با دعا , ورد , سحر و جادو  وبا آيات قرآن ويا به طريقه  ديگري مي توان روحي را احضار كرد يا آن را مطيع  وفرمانبدار نمود .چيزي كه شرعا ثابت است اين است كه بعد از مرگ  , روح وجود وبقاء دارد واز بين نمي رود . زماني كه از بدن جدا مي شود در عالمي ديگر غير از عالم دنيا كه با آن ما نوس مي گردد به نام عا لم برزخ داخل مي شود و تحت قوانيني جديد قرار مي گيرد و امكان باز گشت آن به دنيا وجود ندارد .الله تبارك و تعالي مي فرمايند : {ومن وراء هم برزخ الي يوم يبعثون } [ مؤمنون:100] در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روزي كه بر انگيخته مي شوند .برزخ به معني حايل و مانع است يعني در جلو ي آنها همچون حائل و ما نعي است كه آنها را از رجوع به دنيا باز مي دارد. در عالم برزخ روح فرد كافر , مشرك وگناهكار با انواع عذابها  مواجه است . الله تبارك الله در مورد ارواح  آل فرعون مي فرمايد :{ النار يعرضون عليها غدوا  و عشيا } [غافر: 46] (در عالم برزخ ) آتش دوزخ بامدادان  وشامگاهان به آنها عرضه مي شود.

اما روح افراد مؤمن ، صالح و نيكوكار در نعمت ، رفاه و آسايش قرار دارد.{و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا، عند ربهم يرزقون } [آل عمران :169]؛ كساني را كه در راه خدا كشته مي شوند ، مرده مشمار ،بلكه آنان زنده اند و بديشان نزد پروردگارشان روزي داده مي شود .پس كسي كه در قبر و عالم برزخ معذب است چگونه مي تواند از جلوي عذاب دهندگان فرار كند يا از آنها اجازه بگيرد و به اين دنيا بيايد و تقاضاي احضاركنندگان را پاسخ بگويد و به سؤالات آنها پاسخ دهد. 

يا كسي كه در عالم برزخ مورد لطف و عنايات خداوند قرار گرفته چگونه نعمتها را رها مي كند تا به حواسته احضاركنندگان جواب مثبت بدهد .

پس علم احضار ارواح كه در جهان رايج است و معتقدند با آن مي توانند بيماران را معالجه كنند و مشكلات دنيوي را حل كنند ،بي اساس و باطل است و باعث تزتزل عفايد مردم مي گردد و مردم را به سوي بي ديني سوق مي دهد و آنها را وسوسه مي كند تا از مردگاني كه صدها سال قبل مردهاند كمك ياري بجويند .در حاليكه در هر حال بايد اعتفاد ، يقين و توكل مردم به خدا وند باشد كه بر طرف كننده تمامي مشكلات است . {و من يتوكل علي الله فهو حسبه} [طلاق:3]   هر كس بر خداوند توكل كند (و كار و بار خود را بدو واگذارد) خداوند او را كافي است .  كساني كه از خدا و قرآن رو گرداني كنند و از قرآن هدايت و راهنمايي نگيرند گمراه مي گردند و شطان قرين آنها مي شود و شيطان بد هم نشينش است {و من يعش عن ذكر الرحمن نفيض له شيطانا فهو له قرين } [زخرف:36] ؛ هر كس كه از ياد خدا غافل و روگردان شود،   اهريمني همواه همدم وي مي كردد (و گمراه و سر گشته اش مي سازد).

در قرآن آمده است كه يهوديها از پيامبر اكرم درباره ي ماهيت و حقيقت روح پرسيدند و قصدشان از اين پرسش آزمودن پيامبر در حقانيت رسالتش بود ، چنانكه آمده است {و يسالونك عن الروح قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الا قليلا} [ اسرا: 85] ، از تو درباره روح مي پرسند بگو : (بر حقيقت روح )تنها پروردگارم آگاه است .چرا كه جز دانش امدكي به شما داده نشده است. آنچه در اين آيه مهم است اينكه درباره ي درك كنه و حقيقت روح علم و دانش انسان كم و محدود است .تا چه برسد كه مدعي احضار روح باشد ،يعني كسي كه نمي داند روح چيست چگونه مي تواند ادعاي احضار آن را بكند . پس بدون ترديد كسا ني كه مدعي احضار روح هستند واشباحي  را به نمايش ميگذارند كاملا سخنان واعمال آنها فريب , نبرنگ, چشم بندي وشعبده بازي است . دكتر ابراهيم ادهم در باره حقايق اشباحي كه اين افراد عرضه مكنند مي فرمايد : 1- شبح و تصاويري كه كه احضار كنندگان روح به نمايش مي گذارند , نوعي فريب ونيرنگ است . صور واشباح آنها يك تكه پارچه ي  بافته شده نازك يا يك ماده نايلوني است كه آنرا داخل دهن يا بيني يا گوش يا لباسهاي خود مخفي كرده وبا ترفندهاي ماهرانه اي آن را بيرون مي آورند.

2- يا اينكه اين اشباه وصور مواد شيميايي هستند كه وسيط آنها را به بدن خود ماليده است واين مواد از بدن او بخار مي شوند ودوربر او را مانند دود ي رقيق احاطه ميكنند  براي تاييد اين سخن كسي كه آنجا است اگر اين شبح را دست بزند قادر به گرفتن آن نيست چونكه اينها مواد شيميايي هستند كه از بدن او بخار شده اند همانگونه  كه نفتالين بخار ميشود .

3- بعيد نيست كه اين صور واشباه  جن هايي باشند كه در جلسه احضار روح مجسم وآشكار ميشوند.

آيا ساحران غيب مي دانند ؟

عالم الغيب كسي است كه از همه چيزبا خبر است ودر هرزمان وهر مكاني حاضر مناظر مي باشد وهمانا او تنها ذات پاك خداوند است. اما غير از الله عزوجل كسي كه وجودش محدود و مكان معيني است طبعا نمي توانند از همه چيز با خبر باشد .

{ان الله عند ه علم الساعة وينزل الغيث ويعلم ما في الا رحام وما تدري نفس ماذا تكسب غدا وما تدري نفس با ي ارض تموت ان الله عليم حبير } [ لقمان:34] ؛ آگاهي از فرا رسيدن قيامت ويزه خدااست , و او است كه باران رامي باراند واو مطلع است از آنچه در رحمها است , وهيچ كس نمي داند فردا چه چيز به دست مي آورد , وهيچ كس نمي داند در كدام سرزمين مي  ميرد  قطعا  خدا آگاه  وبا خبر است {و عنده مفاتيح  الغيب لا يعلمها الا هو يعلم ما في البر والبحر وما تسقط من ورقة الا يعلمها ولا حبه  في ظلمت الارض ولا رطب ولا يابس الا في كتب مبين } [انعام:59] ؛ گنجينه هاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است اگاه است، و هيچ برگي فرو نمي افتد مگر اينكه از آن خبر است  و هيچ دانه اي در تاريكيهاي زمين و هيچ چيز تر يا خشكي نيست كه فرو افتد مگر اينكه (خدا از آن آگاه و در علم خدا پيدا است و)در لوح محفوظ ضبط و ثبت است .همانا غيبي كه از آن هيچ كس اطلاع ندارد ، غيب مطلق است كه خداوند آن را به خودش اختصاص داده و تلاش جهت رسيدن به آن باطل ومحال و مدعي شناخت آن كافر است .پيامبراكرم  كه برترين و اشرفترين مخلوق روي زمين و محبوب ترين شخص نزد پروردگار است به آن آگاهي نداشته است .خداوند متعال به پيامبر دستور داد تا به افرادي كه اتظار داشتند پيامبر آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه ازد و حتي به آنها بگويد در آينده چه حوادثي در زندگي آنها روي مي دهد تا براي رفع ضرر و جلب منفعت بپا خيزند ، بگويد {قل لا املك لنفسي نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو كنت اعلم الغيب لا ستكثرت من الخير و ما مسني السوء ان انا الا نذير و بشير لقوم يومنون }[اعراف:188] ؛بگو: من مالك سود و زياني براي خودم نيستم ،مگر آن مفداري كه خدا بخواهد و(از راه لطف بر جلب نفغ يا دفع ضرر ، مالك ومقتدرم گرداند .)اگر غيب مي دانستم ، منافع فراواني نسيب خود مي كردم (چرا كه با اسباب آن اشنا بودم )و اصلا شر و بلا به من نمي رسد (چراكه از موجبات آن اگاه بودم ،حال كه از اسباب خيرات و بركات و از موجبات آفات و مضرات بي خبرم ، چگونه از وقوع قيامت آگاه خواهم بود )من كسي جز بيم دهنده و مژده دهنده به مؤمنان نمي باشم .{قل لا اقول لكم عندي خزائن الله و لا اعلم الغيب و لا اقول لكم اني ملك ان اتبع الا ما يوحي الي}[انعام:50].

(اي پيامبر به اين كافران )بگو :من نمي گويم گنجينه هاي (ارزاق و اسرار جهان ) يزدان  در تصرف من است و من نمي گويم كه من غيب مي دانم (چرا كسي از غيب جهان با خبر است كه در همه ي مكان ها و زمانها حاضر و ناظر باشد و آن فقط خدا است )و من به شما نتمي گويم كه من جزء آنچه به من وحي مي شود از چيزي ديگر پيروي نميكنم .البته الله تبارك و تعالي اگر بخواهد بعضي از پيامبران را در انجام رسالت طبق نياز از برخي امور غيبي آگاه مي گرداند ان هم با فرشته اي كه با فرشته هاي ديگر اسكورت مي شود ، چنانكه الله تبارك تعالي مي فر مايد {عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا ،الا من ارتضي من الرسول فا نه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا }[جن:27] ؛ داننده غيب خدا است , وهيچ كسي را بر غيب آگاه نمي سازد , مگر پيغمبري كه خدا از او خشنود باشد (خدا براي حفظ مقدار غيبي كه او را از آن مطلع  , از ميان فرشتگان ) محافظان ونگهباناني درپيش وپس او روان ميدارد . لذا كساني كه ادعا ميكنند كه جادو گرن , شياطين وجن  ها وديگر انسانها غيب مي دانند سخت در اشتباه هستند . قرآن از زبان جن ها مي گويد : {و انا كنا نقعد  منها مقاعد للسمع فمن  يستمع الان يجد له  شهابا رصدا , وانا لا ندري اشر اريد بمن في الارض  ام اراد بهم رشدا }[جن: 9-10]؛ ما (پيش از اين ) در گوشه وكناره هاي آسمان براي استراق سمع مي نشستيم ( وكسب حبر مي كرديم ) ولي اكنون هر كسي بخواهد گوش فرا دهد , شهاب آماده اي را دركمينخود مي يابد كه به سوي او نشانه مي رود . ما نمي دانيم كه آيا براي ساكنان زمين شر وبلا در نظر گرفته  شده است , ويا اينكه پروردگارشان خير وهدايت  ايشان را خواسته است.

اين در مورد اخبار آسمان بود , اما اخبار زمين كه جلوي روي آنه وبا آنها نزديك است  از آن نيز اطلاعي نداشته اند ؛ زماني كه حضرت سليمان وفات يافت از وفات او خبر نشدند ومدتي طولاني خدمت كردند تا اينكه موريانه عصاي حضرت سليمان را خورد واو به زمين افتاد بعد متوجه مرگ وي شدند{فلما قضينا عليه الموت ما دلهم علي موته الا دابة الارض تاكل منساته فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا في العذاب المهين }[سبا:14]؛ زماني كه بر سليمان (كه سمبل قدرت وعظمت بود )مرگ مقرر داشتيم ،جنيان را از مرگ آگاه ننمود مگر چوب خواره هائي كه عصاي وي را مي خوردند هنگامي كه سليمان فرو افتاد فهميدند كه اگر از غيب مطلع مي بودند در عذاب خواركننده اي باقي نمي ماندند .با اين آيات صريح وضع جنيان براي مردم آشكار شد كه آنها از اسرار غيب آگاه نيستند و بي جهت عده اي چنين عقيده اي را درباره ي آنها داشته اند و بر همه روشن شد كه گروه جن از غيب آگاه نيست و انسانهاي نادان و بي خبر كه آنها را پرستش مي كردند سخت در اشتباه و خطا بوده اند .اگر كسي بگويدكه جن ها و شياطين گر چه اخبار آينده را نمي دانند اما در مورد كارهائي كه در گذشته انجام گرفته است شايد بتوانند پاسخ صحيح و مثبت بدهند بايد گفت كه در هر صورت پرسيدن و رفتن پيش كاهنان و جادوگران نا جائز و نادرست است چونكه كاهنان افرادي هستند كه از ايمان ،تقوا وكرامت فرسنگها فاصله دارند و تسخير جن ها بدون ارتكاب گناهان كبيره ودوري از ايمان ميسر نيست ؛جن هائي كه طبيعت آنها با فسق ،فجور ،گناه و معصيت سرشته شده است .و اخباري را كه كاهنان و جادوگران مي گوينديك جمله از آن چيزي است كه شياطين استراق سمع نموده وآن ربوده اند و جن ها به آن صدها دروغ ديگر مي افزايند  وبه كاهنان القاءمي كنند وكاهنان صدها دروغ ديگر به آن افزوده و براي مردم بيان مي كنند .در نتيجه يك سخن راست در ميان اقيانوسي از سخنان دروغ ، پوچ وباطل قرار دارد .لذا سخنان آنها مشروعيت ندارد و تصديق آنها جائز نيست .اما اينكه كاهنان گاهي در شناخت سارقين يا دانستن نام اشخاص موفق بوده اند حتما حيله اي در كار بوده يا شخصي ديگر اين اطلاعات را به آنها رسانده است يا از طرف شياطين و جن ها است زيرا علم جن و شياطين در حواديثي كه رخ داده و انجام گرفته است محال نيست و همان طوري كه احتمال است افرادي از انسانها سارق  را حين سرقت مشاهده كنند،جن ها كه روي همين زمين با مردم زندگي مي كنند در مورد آنها هم همين احتمال وجود دارد اما به هر حال {ولا يُفلِح السّاحرُ حيثُ أتي}[طه:69]

  جادوگر هر كجا برود پيروز نمي شود.                                                    

آيا به شيادان مراجعه مي كنيد ؟

بعضي از مردم وقتي مريض مي شوند يا حالشان بد ميشود براي علاج خود به جادوگران مراجعه مي كنند واز آنها دعا وتعويذ مگيرند . در زمامهاي گذشته بخاطر كمبود علم ودانش  اين مكاران مراجعه كنندگان زيادي داشتند وافرادزياد ي در دام اينها گرفتار بوده انداما اكنون علم ودان وآگاهي مردم فزوني يافته است واطباي ما هري براي  ماواي بيماران وجود دارد , بازار اين حيله گران رونق چنداني ندارد .اما در اثر ضعف ايمان وتوكل برخدا  هنوز هم افرادي پيش اين مكاران براي رفع مشكلات مي روند  واين كلا هبر داران تحت پوشش اين فن به دزديدن وچپاول اموال مردم مبادرت مي ورزند ومانند موريانه اي كه چوپ را از داخل مي خورد با كمك شيطان وجن ها جامعه را از درون ويرا ن مي كنند وبه علت تغذيه مال حرام , دائما در فقر وتنگدستي  بسر مي برند . واگر بر آنچه ادعا مي كنند توانا بودند قبل از همه اول خود را بي نياز مي ساختند و گنج ها ي زمين را استخراج مي كردند و تخت پا دشاهان را واژگونمي كردند وبرايكه قدرت قرار مي گرفتند , واز ربودن اموال مردم جاهل و نادان و ضعيف العقيده دست مي كشيدند .البته بايد فرق اين ساحران و شعبده بازان را بادعا نويسان  شرعي  بدانيم.

علايم دعانويسان شرعي:

1- بر عمل حود اجر ومزدي طلب نمي كنند ؛ 2-دعانويسي را شغل وحرفه ي خود قرار نداده اند ؛ 

3- در دعاهاي آنها طلسم و جملات نا مفهوم قرار ندارد ؛ 4- اين افراد در ايمان ،تقوا واعمال صالح ونيكو مشهور هستند ؛ 5-دعاهائي را استعمال مي كنند كه از رسول خدا و صحابه و اسلاف ثابت است؛ 6-از پذيرش زنان بد حجاب بدون محرم انكار و دوري مي كنند ؛ 7-  با زنان بيگانه خلوت نمي كنند وبه بدن آنها دست نمي زنند.

خصوصيات جادوگران حيله گر :

1- خود را به شيطان تحويل داده اند ؛ 2- افرادي لجوج هستند كه از عقيده ي شيطاني خود ذره اي عقب نشيني نمي كنند ؛  3-   افرادي بي ضمير ،بي احساس و مرده دل هستند  كه كمترين خير ،فايده و سودي در آنتها وجود ندارد ؛ 4- به استمداد و ياري از شيطان اصرار مي ورزند ؛5- به قدرت شيطان و اعوان او اعتقاد كامل دارند ؛ 6 - زمينه ي گناه و معصيت و رذايل اخلاقي در آنها فراهم است ؛ 7-  افرادي حقير و پست وبي ارزش و كم همت هستند. 

گرفته شده از سایت وزین اهل سنت

چهارشنبه 28 مرداد 1388  10:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها