0

اخبار بد را به تدریج بگویید

 
samanehtajafary
samanehtajafary
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 2436
محل سکونت : خراسان رضوی

اخبار بد را به تدریج بگویید

اخبار بد را به تدریج بگویید

خبر بد

 

مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود . پس از مراجعه پرسید :

- از خانه چه خبر ؟

- خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد .

- سگ بیچاره پس او مرد . چه چیز باعث مرگ او شد ؟

- پرخوری قربان !

- پرخوری ؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت ؟

- گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد .

- این همه گوشت اسب از کجا آوردید ؟

- همه اسب های پدرتان مردند قربان !

- چه گفتی ؟ همه آن ها مردند ؟

- بله قربان. همه آن ها از کار زیادی مردند .

- برای چه این قدر کار کردند ؟

- برای اینکه آب بیاورند قربان !

- گفتی آب! آب برای چه ؟

- برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان !

- کدام آتش را ؟

- آه قربان ! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد .

- پس خانه پدرم سوخت ! علت آتش سوزی چه بود ؟

- فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد . قربان !

- گفتی شمع ؟ کدام شمع ؟

- شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان !

- مادرم هم مرد ؟

- بله قربان . زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان !

- کدام حادثه ؟

- حادثه مرگ پدرتان قربان !

- پدرم هم مرد ؟

- بله قربان . مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت .

- کدام خبر را ؟

- خبر های بدی قربان . بانک شما ورشکست شد . اعتبار شما از بین رفت.

من جسارت کردم قربان خواستم خبر ها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان !!!

 

دوشنبه 20 خرداد 1392  8:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها