تفاوت زنان و مردان: استرس و افسردگي
1- هورمونهاي اصلي استرس كورتيزول، اپي نفرين و اكسي توسين ميباشند.
2- هر دو هورمون كورتيزول و اپي نفرين باعث افزايش فشار خون و سطح قند خون ميشوند. هورمون كورتيزول به تنهايي باعث كاهش كارايي سيستم ايمني بدن ميگردد.
3- پس از ترشح دو هورمون اپي نفرين و كورتيزول هورمون اكسي توسين نيز از مغز ترشح ميگردد تا اثرات دو هورمون نخست را تعديل كند. هورمون اكسي توسين عواطف آرام بخش و حس مراقبت را افزايش ميدهد.
4- در شرايط استرسزا ميزان ترشح دو هورمون اپي نفرين و كورتيزول در زنان و مردان يكسان ميباشد، اما ميزان ترشح هورمون اكسي توسين در زنان بسيار بيشتر از مردان است.
5- حيوانات و انسانهايي كه سطح هورمون اكسي توسين در بدن آنها بالاست آرامتر، آسوده خاطرتر و اجتماعيتر بوده و كمتر مضطرب ميباشند.
6- هورمون تستوسترون مردان اثرات آرام بخشي اكسي توسين را بي اثر و هورمون استروژن زنان آن را تقويت ميكند.
7- بنابراين زنان بهتر از مردان با استرس كنار ميآيند.
8- پاسخ به استرس در مردان از نوعِ “جنگ يا گريز″ و در زنان از نوعِ “مراقبت (از فرزندان)، معاشرت و مصالحه” ميباشد.
9- مراقبت شاملِ فعاليتهايِ مراقبت و نگهداري(فرزندان) كه در جهت حفاظت از خود و فرزندان طراحي گرديده و باعث افزايش حس ايمني و كاهش اضطراب و پريشاني در مادر ميگردد. معاشرت و مصالحه شامل ايجاد و حفظ شبكههاي اجتماعي ميباشد.
10- زنان هنگام مواجهه با استرس سعي ميكنند با ديگران به ويژه زنان تماس اجتماعي برقرار كرده و وقت خود را صرف مراقبت و رسيدگي بيشتر به فرزندان خود كنند. زنان تمايل دارند با ايجاد ارتباطات انساني و تشكيل وحدت و يگانگي از مزاياي امنيت و ايمني موجود در گروه برخوردار گردند.
11-كنار آمدن با استرس در زنان به صورت يافتن حمايتِ اجتماعي و احساسي به منظور صحبت كردن درباره تجربه احساسات، مرور وقايع روي داده و كاري كه بايد(در راه حل مشكل) صورت گيرد انجام ميگيرد.
12- مردان معمولاً فعاليت گريز و خلاصي جستن را براي تخفيف استرس بر ميگزينند. ايجاد سرگرمي و تفريح آرامبخش و يا اعتياد به كار را به عنوان گريزگاه انتخاب ميكنند.
13- از آنجايي كه اعتماد به نفس در مردان از كفايت در عملكرد(موفقيت شغلي، برتري در رقابتها و چالشها، انجام وظايف) و در زنان از كفايت در روابط(ايجاد و حفظ آنها) نشأت ميگيرد، زنان معمولاً هنگامي كه خود را قرباني روابط كرده و نيازهاي خود را ناديده ميگيرند، و مردان زماني كه دستيابي به موفقيت و برتري را به هر قيمتي مي پذيرند، دچار استرس ميشوند.
14- شكست و ناكامي در روابط براي زنان، و شكست و ناكامي در عملكرد براي مردان از بزرگترين عوامل استرس زا در ميان دو جنس ميباشند.
15- بنابراين زنان با ايجاد ارتباط كلامي و احساسي و مردان با خلوتگزيني و سرگرم كردن خود با فعاليتهاي انحرافي با استرس كنار ميآيند.
16- از آنجايي كه مردان بايد استوار و قوي باشند مشكلات خود را انكار ميكنند.
17- مردان افسردگي خود را بيشتر با بيان علايم جسمي افسردگي(نظير سردرد) به اطلاع ديگران ميرسانند تا با بيان احساسات خود.
18- مردان علايم بارز افسردگي را كمتر بروز ميدهند(گريستن، اندوه، از دست دادن علاقه به فعاليتهايي كه در گذشته لذتبخش بودهاند) اما در مقابل تحريك پذيرتر و پرخاشگرتر ميگردند.
19- مردان با از دست دادن عزيزان خود نيز بطور متفاوت از زنان واكنش نشان ميدهند. اين باور قالبي كه بروز احساسات نشانه ضعف مردان است و مردان بايستي در مقابله با ناملايمات و سختيهاي زندگي استوار و با استقامت باشند، مردان مسئوليت كامل سوگواري خود را به عهده گرفته و اندوه و سوگ خود را سركوب ميكنند. اين سركوب كردن اندوه دوره سوگواري را افزايش داده و به افزايش خشم، پرخاشگري، سؤ مصرفِ الكل و مواد مخدر، افزايش كلسترول و فشار خون و دردهاي جسماني ميانجامد.
20- از آنجايي كه مردان در بيان آزادانه احساسات خود ناتوانند، با انجام فعاليتِ بيشتر با اندوه مقابله ميكنند. اضافه كاري ميكنند و يا زياد به سفرهاي كاري ميروند و يا به رفتارهاي مخاطرهآميزي همچون روابط جنسي وسواسي و يا ورزشهاي پرخطر روي ميآورند و يا به الكل و يا ساير مواد مخدر گرايش پيدا ميكنند.
21- مردان در برابر فوت عزيزان خود تمايل به احيا، ترميم، بازسازي(روابط و شرايط) و بازگشت هر چه سريعتر به وضعيت عادي را از خود بروز ميدهند. اما زنان تمايل دارند به روي فرد از دست رفته و احساسات جاري خود تمركز كنند.
22- زنان اندوه و سوگ خود را ابراز و آن را با ديگران تقسيم ميكنند و به گذشته مينگرند. اما مردان دردهاي خود را به زبان نياورده و معمولاً اندوه خود را انكار ميكنند. مردان اشكهاي خود را پنهان ميكنند و خشم را جايگزين اندوه ميكنند.
23- مردان از گريه كردن شرم دارند، بنابراين با احساس خشم جلوي گريستن خود را ميگيرند. زنان بالعكس ازاينكه ابراز خشم كنند احساس شرم ميكنند؛ بنابراين به گريه متوسل ميشوند.
24- صحبت كردن و ابراز احساسات براي مردان دشوار است، چرا كه در سرشت و ماهيت مردان نيست كه از ديگران طلب كمك و ياري كنند. مردان تنها هنگامي كه به نقطه بحران ميرسند تقاضاي كمك ميكنند.
25- چنانچه ميخواهيد مردان را به صحبت كردن وادار كنيد، آنها را در فعاليتي درگير سازيد. مثلاً اگر شوهرتان از موضوعي اندوهگين است و به ماهيگيري نيز علاقمند است با وي به ماهيگيري برويد و خواهيد ديد كه چگونه به حرف ميآيد.
26- مردان تمايل دارند تا احساسات خود را در قالب فعاليتها،كارها و اعمال بروز دهند، و معمولاً اندوه خود را به طور فيزيكي و نه احساسي تجربه ميكنند. آنها غم و اندوه خود را با تمركز بر فعاليتهاي هدف محور كه باعث برانگيختن تفكر، انجام دادن و عمل كردن ميشود بروز ميدهند.
27-مردان نيز مانند زنان ميگريند اما بيشتر در خلوت خود.
پي ريزي پايههاي زندگي با صداقت :
صداقت همچون پل ارتباطي موثر، موجب ميشود که زن و مرد ميل و رغبت وافر وکاملي براي صحبت با يکديگر پيدا کنند و از اين طريق بر رشد شخصيت خود و همسرشان بيفزايند. لازم است براي نيل به تفاهم، زن و شوهر در همه امور زندگي نسبت به همديگر صادق و راستگو باشند. زوجين زماني به اوج سعادت- در زندگي مشترک دست مي يابند که مسير آن را با صداقت و درستي طي نمايند.
بينش تکاملي و تحولي:
هميشه نسبت به همسر خويش نگرشي متکي بر سه عنصر مثبت داشته باشيد.
الف) او را به عنوان فردي با ارزش و برخوردار از کرامت انساني بپذيريد.
ب) او را فردي مستعدِ کمال و تحول بدانيد.
ج) علاقهمند به پيشرفت و ترقي او باشيد.
وجود چنين بينشي، در شخصيت انسان عرصه زندگي را بر روي نوآوري ميگشايد و کانون خانواده را از فرسايش و زوال تدريجي مصون مي سازد.
مثبتگرايي در برابر منفيگرايي:
از مهمترين ويژگيهايِ خانواده متعادل و خوشبخت، توانايي برخوردِ مثبت و سازنده با محيط پيرامون و يا به عبارتي «مثبتگرايي» است. شخصي که داراي سيرتي زيبا شد، پيوسته در گفتار و رفتار همسرش به آن چه که خير و زيبايي است توجه ميکند و حتي رفتارهاي منفي او را «حُسن» مي بيند. «مثبت گرايي» را ميتوان، «هنر خوب ديدن» نيز ناميد. هنري که همچون ساير خُلقيات و رفتارها با تکرار و تمرين در وجود انسان تثبيت شده و به صورت ملکه در ميآيد. بنا براين، بايد براي مثبتگرايي، دل و چشمهايمان را اين گونه تربيت کنيم. اگر حقيقتاً خواهان پيشرفت و کمال در همسر خود هستيد، جنبه هاي خوب شخصيتي و هنرهاي مثبت او را يادآور شويد و با تشويق و قدرداني آنها را در وجود همسرتان مستقر نماييد. آن وقت خواهيد ديد که او به تدريج و به آساني ميتواند بر رفيعترين قلل موفقيت و کمال صعود کند .