0

خطبه تاریخی امام سجاد(ع)

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

خطبه تاریخی امام سجاد(ع)

در این اثناء(اسارت در شام) امام زین العابدین - علیه السلام - از سراپرده خود بیرون آمد و با اشاره مردم را به سكوت، دعوت كرد، نفسها در سینه‏ها ماند و سكوت مطلق همه جا را فرا گرفت، آنگاه امام سجاد - علیه السلام - اینگونه خطبه تاریخی خود را ایراد فرمود: پس از حمد و ثنای الهی، از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - یاد كرد و بر او درود فرستاد و خطاب به ‏مردم گفت: 
ایها الناس! من عرفنی فقد عرفنی، و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهك حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا، فكفی بذلك فخرا. 
ایها الناس! ناشدتكم بالله هل تعلمون انكم كتبتم الی ابی وخدعتموه، و اعطیتموه من انفسكم العهد و المیثاق والبیعه ثم قاتلتموه و خذلتموه؟ فتبا لكم ما قدمتم لانفسكم و سوء لرأیكم، بایه عین تنظرون الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول لكم: قتلتم عترتی و انتهكتم حرمتی فلستم من امتی. 
ای مردم! هر كس مرا می‏شناسد، می‏داند كه من كیستم، و آن كه مرا نمی‏شناسد (بداند كه) من علی فرزند حسین هستم كه او را در كنار فرات (با كامی خشكیده و عطشناك) بدون هیچ گناهی، از دم شمشیر گذراندند، من فرزند آن كسی هستم كه پرده حریم حرمت او را دریدند، و اموال او را به غارت بردند، و افراد خانواده او را به زنجیر اسارت كشیدند، من فرزند آن كسی هستم كه او را به زاری كشتند، و همین افتخار ما را بس است. 
ای مردم! شما را بخدا سوگند آیا به خاطر دارید كه به پدرم نامه‏ها نوشتید (و او را دعوت كردید) ولی با او نیرنگ باختید؟ ! (به خاطر دارید كه) با او پیمان (وفاداری) بستید و با او (و نماینده او) بیعت كردید، ولی (به هنگام حادثه) او را تنها گذاردید؟ ! (و به این هم بسنده نكردید) و با او به پیكار برخاستید؟ ! 
شما را هلاكت و نابودی باد! چه (بد) توشه‏ای (از پیش) برای خود فرستادید! و رأی شما (چه) زشت و ناپسند بود.به من بگوئید كه با كدام چشم می‏خواهید به روی رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - بنگرید هنگامی كه به شما بگوید: عترت مرا كشتید، حریم حرمت مرا شكستید، پس شما دیگر از امت من به حساب نمی‏آیید؟ !. 
وقتی سخن امام بدین جا رسید، از هر طرف صدای آن جماعت بیشمار به گریه بلند شد و به همدیگر می‏گفتند: (دیدید) كه نابود شدید و درنیافتید؟ 
امام سجاد - علیه السلام - در دنباله سخنان خود فرمود: رحمت خدا بر آنكس باد كه پند مرا بپذیرد و سفارش مرا در رابطه با خدا و رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - و دودمان او به خاطر بسپارد، چرا كه من به نیكی از رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - پیروی می‏كنم و رفتار او را در پیش می‏گیرم. 
مردم یكصدا بانگ برداشتند كه: ای پسر پیامبر خدا! ما فرمانبردار (فرامین) توایم! و پیمان تو را محترم و دلهای خود را به جانب تو معطوف می‏داریم! و هوای تو را در سر می‏پروریم ! رحمت خدا بر تو باد! تو فرمان بده تا با هر آنكه با تو در آمیزد، بستیزیم! و با هر كس كه تسلیم فرامین تو باشد، از در آشتی درآییم! و یزید را (از اریكه قدرت به زیر كشیم و او را) اسیر كنیم! و از كسانی كه بر شما و خاندان ستم روا داشتند، بیزاری جسته و انتقام خون پاكان شما را از آنان بگیریم! ! 
امام سجاد - علیه السلام - فرمود: 
هیهات! ایها الغدره المكره! حیل بینكم و بین شهوات انفسكم، اتریدون ان تأتوا الی كما اتیتم الی آبائی من قبل، كلا و رب الرقصات الی منی، فان الجرح لما یندمل، قتل ابی بالامس و اهل بیته معه، فلم ینسنی ثكل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وثكل ابی و بنی ابی وجدی شق لها زمی و مرارته بین حناجری و حلقی، و غصصه تجری فی فراش صدری، و مسالتی ان لا تكونوا لنا و لا علینا. 
هیهات! ای بیوفایان نیرنگباز! در میان شما و خواسته‏های شما پرده‏ای كشیده‏شده است، آیا برآنید كه با من نیز به همان گونه كه با پدران من رفتار كردید، عمل كنید؟ ! (مطمئن باشید كه به یاوه‏های شما ترتیب اثر نمی‏دهم و) هرگز چنین نخواهد شد (كه شما مرا به راهی كه می‏خواهید سوق دهید) ! 
بخدای راقصات [1]بسوی منی سوگند، كه هنوز آن زخم عمیقی كه دیروز از قتل عام و كشتار پدرم و فرزندان و (اصحاب) او در قلب من پدید آمده است، التیام نیافته و هنوز داغ رحلت رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم- را فراموش نكرده بودم كه آلام و مصیبتهای پدرم و فرزندان پدر و جد بزرگوارم، موی سر و صورت مرا سپید كرد و هنوز مزه تلخ آن را در گلوگاه خود احساس می‏كنم، و اندوه این آلام جانفرسا هنوز در قفسه سینه من مانده است! خواسته من از شما این است كه (حداقل بی تفاوت باشید!) نه از ما طرفداری كنید و نه با ما از در جنگ و دشمنی درآیید ! پس امام سجاد - علیه السلام - خطبه خود را با این ابیات پایان داد: 
لا غرو ان قتل الحسین و شیخه‏ 
قد كان خیرا من حسین و اكرما 
فلا تفرحوا یا اهل كوفه بالذی‏ 
اصیب حسین كان ذلك اعظما 
قتیل بشط النهر نفسی فداءه‏ 
جزاء الذی ارداه نار جهنما [2] 
[1]. راقصات، به شترانی گفته می‏شود كه زائران خانه خدا را از مكه به منی و عرفات می‏برند. 
[2]. شگفت آور نیست اگر حسین كشته شد و پدر بزرگوارش علی، كه به از حسین بود، او نیز كشته شد؛ ای اهل كوفه! شادمان نباشید به این مصیبت كه بر حسین وارد شد كه این مصیبتی است بزرگ؛ جانم فدای آن كه در كنار نهر فرات شهید شد، و كیفر آنكس كه او را كشت آتش جهنم است.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 18 خرداد 1392  3:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها