بزرگترین مانع حل اختلافات خانوادگی چیست؟
بزرگترين مانع حل اختلافات خانوادگى، بيمارى اخلاقى خودبينى و خودپسندى است. متأسفانه بسيارى افراد به اين بيمارى مهلك مبتلا هستند. كسانيكه به اين بيمارى مبتلا باشند چشم عقلشان كور است. خوبيهاى خود را بزرگ ميشمارند ولى بديهايشان را نمى بينند. وقتى اين بيمارى با بيمارى عيبجويى از ديگران ضميمه شود، غوغا ميكند. گاه زن و شوهر هر دو مبتلا هستند و گاه يكى از آنها. اگرهر دو نفر مبتلا باشند شبانه روز دعوا و انتقاد دارند، هر كدام از آنها عيب ديگرى را مى بيند و بزرگ جلوه ميدهد و انتقاد ميكند ولى ساحت وجودخودش را از هر گونه عيب و نقصى منزه ميداند. و درصورتيکه يكى از آنها مبتلا باشد، فقط از ديگرى انتقاد ميكند و خودش را پاك و بى عيب ميشمارد.
چنانچه زن و شوهر به اين بيمارى مبتلا باشند اصلاح آنها بسيار دشوار است؛ چون خودشان را بى عيب ميدانند و به پند و اندرز گوش نميدهند. هنگامى كه به برنامه هاى خانواده صدا و سيما گوش ميدهند، اگرعيبى گفته شود كه در همسرشان وجود دارد، آن را خوب مى فهمند و فوراً به رخش ميكشند، ولى چناچه عيبى گفته شود كه در خودش وجود دارد، اصلا توجه نميكنند! كتابهاى اخلاق خانواده را مى خرد و به همسرش ميدهد كه بخواند و به وظائف خودش عمل كند؛ ولي در مورد خودش نيازى بهخواندن كتاب نمى بيند چون خودش را بى عيب ميداند! خودپسندى بعض افراد ممكن است آن قدرعميق باشد كه حتى اين بيمارى خويش را نيز نبينند.
معلوم است كه حل مشكلات چنين خانواده اى، بسياردشوار بلكه غير ممكن خواهد بود. با چنين وضعى يا بايد تا آخر عمر با اختلاف و دعوا و كدورت و رنج و عذاب زندگى كنند، يا به طلاق و جدايى و عواقب سوء آن تن در دهند.
بنابراين به همه خانواده هايي كه اختلاف دارند توصيه ميشود كه از خودبينى و خودخواهى دست بردارند و حداقل احتمال بدهند كه ممكن است در وجود آنها نيز عيب و تقصيرى وجود داشته باشد.
در فرصت مناسب، بدون تعصب و خودخواهى، همانند دو قاضى با انصاف و امين باهم بنشينند، موارد اختلاف را در ميان بگذارند. بدون تعصب و قصد دفاع به سخن يكديگر خوب گوش دهند. هر يك از آنها به قصد اصلاح و بدون اغماض، قصور يا تقصيرات خود را يادداشت كند. آنگاه با هم تصميم بگيرند كه در اصلاح عيوب خودشان بكوشند. اگر ضرورت وجود تفاهم وحل اختلاف را احساس نمايند، بدين وسيله ميتوانند به تفاهم واقعى برسند و صفا و آرامش و محبت از دست داده را بازيابند.
و چنانچه خودشان را در اين باره ناتوان مى بينند، مى توانند در ارجاع امر به يك داور آگاه و خيرانديش و با ايمان و مورد اعتماد و با تجربه تفاهم نمايند. و اگر اين داور يا داوران از خويشان نزديكشان باشد بهتراست. آن گاه به قصد اصلاح و بدون پرده پوشى، تمام موارد اختلاف را بدون كم و زياد در اختيار داور قرار دهند، و از او بخواهند كه درباره آنان داورى كند. سپس خوب به سخنانش گوش دهند و اگر اشكالى داشتند توضيح بخواهند. به قصد عمل، نظرهاى او را يادداشت نمايند، و همه را مو به مو به اجرا درآورند و صفا و آرامش را به خانه باز گردانند. البته ترك لجبازى و خودخواهى و تن دادن به اين داورى، آسان نيست ولى انسان انديشمندى كه به بقاء و ثبات و آرامش و انس خانوادگى علاقه دارد مى تواند چنين امرى را بر خويشتن تحميل كند و از ثمرات ارزشمندش بهره مند گردد.
پدر و مادر و خويشان نزديك عروس و داماد هم اگر به اختلافآنها پى بردند، بهتر است بدون داد و فرياد و جانبدارى از يك طرف و تشديد اختلاف، موضوع ارجاع اختلاف به يك داور امين و با تجربه و خير انديش را با آنها در ميان بگذارند و در اين باره ياريشان دهند تا به يارى خدا اختلاف هايشان برطرف گردد.
خدا در قرآن مى فرمايد: و چنانچه بيم آن را داريد كه جدايى و نزاع در بين زن و شوهر پيدا شود يك نفر داور از خويشان مرد و يك نفر ازخويشان زن برگزينيد. كه اگر قصد اصلاح داشته باشند خدا در ميان آن ها توافق به وجود خواهد آورد. و خدا به همه چيز دانا و بر همه اسرار آگاه است.
منبع: نورپورتال