0

از چراها...؟

 
izadinia
izadinia
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : اسفند 1388 
تعداد پست ها : 29
محل سکونت : اصفهان

از چراها...؟

بسم الله الرحمن الرحیم چرا من باید در یک خانواده ی شیعه و محب امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دنیا بیایم و کسان دیگر مثل کافران در خانواده های کافر ؟ یا حتی بالاتر، چرا خدا ائمه (علیهم السلام) را ائمه قرار داده و کسان دیگر را ائمه قرار نداده است ؟ ریشه ی تمام سؤالات از این دست این است که ما نمی توانیم به خودمان بقبولانیم که خدای سبحان، که با تمام صفات جمالیه و جلالیه اش تجلی فرموده و عالم را خلق نموده ، ما را ، تک تک مان را ، در جایی که باید می بودیم خلقمان فرموده و قرارمان داده است . و ریشه ی این سؤالات ضعف ما در خداشناسی است . مگر ما خداوند را حکیم نمی دانیم ؟ مگر ما ذات باری تعالی را منزه از هر عیب و نقص نمی دانیم ؟ مگر باره ها در طول روز ، چه در نماز واجب چه در تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، ذات اقدس الهی را تسبیح نمی گوییم ؟ آیا شده از خود بپرسیم این چندین {صد} مرتبه که در طول روز می گوییم “سبحان الله” واقعاً از ته قلب او را منزه از هر عیب می دانیم ؟ عمل ما این را نشان نمی دهد … خب برگردیم به بحث خودمان . اگر خدای سبحان را خوب بشناسیم می فهمیم که خداوند وقتی اراده می فرماید ، بر اساس حکمت و رحمت و تمام صفات کمالی دیگر ، که مخصوص ذات خودش است ، اراده می نماید . اگر اراده ی خداوند بر این تعلق گرفته که من در فلان خانواده در فلان کشور با فلان مذهب آفریده شوم ، این بر اساس علم اوست . اوست که می داند فرزاد با اراده ی خودش چه سرنوشتی برای خودش رقم خواهد زد ، لذا می داند اگر او را در این شرایط قرار دهد ، بهترین سرنوشت ها برایش رقم خورده است . بهترین مثال ما می تواند خود وجود ذوات مقدس اهل بیت (علیهم السلام) باشد . خدای سبحان چرا ایشان را ائمه قرار داده ؟ چون بهترین افرادی اند که با حسن اختیار خودشان مناسب این مقام رفیع اند . پس ریشه ی این شبهه بر می گردد به این سؤال که خدای سبحان می داند که من به فلان سرنوشت می رسم ، منافات با اختیار من ندارد ؟ خدای سبحان که می داند ، پس من هرچه تلاش کنم همان می شود که او خواسته است … پس به نظر می رسد جواب را باید در پاسخ به سؤال بالا جست و جو کرد. و پاسخ سؤال فوق از راه فهم نظام احسن علت و معلول ، سهل است و انسان می فهمد که در این نظام هیچ معلولی بدون علت نیست و حضوراً درک می کند که ریشه ی افعال خودش و علت آن ها ، اراده ی خودش می باشد {و نه چیز دیگر}. هرچیزی را بخواهد انکار کند دیگر نمی تواند اراده ی خودش را انکار کند . خدای سبحان اراده ی انسان را جزئی از نظام احسن علی معلولی آفریده و به اراده ی انسان تأثیر بخشیده است همان طور که به آتش تأثیر بخشیده است. هیچ آتشی بدون اراده ی الهی نمی سوزاند همان طور که آتش بر بدن وجود مبارک حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله و علیه السلام) سرد شد . هیچ اراده ای هم بدون خواست خدای سبحان اثر ندارد . پس خدای سبحان خواسته است که این انسان با این خلقت عجیبش ، با اراده ی خودش سرنوشت خودش را تغییر دهد . پس در یک جمله خواست خداوند اعلی به اراده مند بودن انسان تعلق گرفته {و او می داند که انسان با اراده ی خودش چه می کند} . چون هم راه سعادت وجود دارد و هم راه شقاوت ، انسان مختار است در انتخاب هرکدام . حال اگر انسانی با سوء اختیارش راه شقاوت را انتخاب کرد آیا چون خداوند می دانسته که او راه شقاوت را انتخاب می کند پس جبر لازم می آید ؟ خیر ، اگر جبر لازم می آید پس چرا خداوند این همه اسباب هدایت فراهم نموده است ؟ چرا این همه پیامبر فرستاده است ؟ خداوند که کار بیهوده انجام نمی دهد – معاذ الله – اگر انسانی در سرنوشتش مجبور باشد کل نظام هستی به هم می ریزد و کار خدای سبحان – معاذ الله – می شود بیهوده کاری .
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی! عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی! فقط نشسته و گفتیم : خدا کند که بيايي!
شنبه 18 خرداد 1392  12:11 PM
تشکرات از این پست
sayyed13737373
دسترسی سریع به انجمن ها