وقتی بنیانگذار اپل داشت به پایان مبارزه خود با سرطان نزدیک می شد، یک تغییر مهم نیز داشت در سطح ارشد مدیریت گوگل به وقوع می پیوست. اریک اشمیت مدیر عامل وقت گوگل بود و دو موسس آن، لری پیج و سرگی برین، تصمیم گیرندگان اصلی در زمینه سمت و سوی فعالیت های آینده گوگل بودند و مهمترین تصمیم آن وقت شان این بود که نمایش آقای اشمیت از روی صحنه جمع شود. در نتیجه مدیر عاملی به لری پیج رسید و سرگی برین در آزمایشگاه گوگل ایکس مشغول ایده پردازی آینده نگرانه بر روی فناوری ها و خدمات شد.
همان طور که در زندگینامه استیو جابز آمده وقتی لری پیج فهمید که او مریض است -و هرگز هم خوب نخواهد شد، به دیدارش رفت. جابز آن موقع به عنوان بهترین ابداع گر و نابغه دنیای فناوری مطرح بود؛ منجی تکنولوژیک که یک بار اپل را از صفر تاسیس کرد و مرتبه بعد، آن را به قله فناوری جهان رسانده بود. نقطه اشتراک اینجا بود که جابز هم در جوانی مسئولیت اداره یک شرکت بسیار بزرگ را پذیرفته بود. بنابراین اگر یک نفر بود که می توانست به لری پیج کمک کند تا رهبر دنیای فناوری آزاد شود، جابز بود.
اما پیج چطور به نصیحت جابز عمل کرد؟ این دیگر داستانی است که در ادامه مطلب آورده ایم.
نصیحت جابز
اولین بار که لری پیج تقاضای ملاقات با جابز در بستر مرگ را داشت، یعنی دوره جنگی اتمی بین iOS و اندروید، پاسخی که شنید این بود: «برو به درک.» ولی جابز بعدها آرام تر شد و به یاد آورد که چطور موسس HP، بیل هیولیت، او را در نوجوانی راهنمایی کرده بود. پس با خودش گفت بهترین راه جبران این است که چیزی را که از دنیا گرفته ای، پس بدهی. نصیحت او به پیج این بود: «برو و بفهم که می خواهی وقتی گوگل بالغ شد، چطور شرکتی باشد.»
جابز آینده را می دید، و شاید پیج هم. تحت مدیریت اشمیت، گوگل به رقیب مستقیم اپل تبدیل شده بود. جابز در گردهمایی 2010 به مدیران شرکتش گفت: «ما وارد کسب و کار جستجو نشدیم. ولی آنها وارد صنعت تلفن شدند. اشتباه نکنید، می خواهند آیفون را بکشند. به شان چنین اجازه ای نخواهیم داد.»
با بالا گرفتن رقابت، اشمیت که هنوز عضو هیئت مدیره اپل بود، کنار گذاشته شد چون اندروید و کروم به عنوان رقبای مستقیم محصولات اپل مطرح شدند و جابز نمی خواست کسی که رهبر جبهه دشمن بود، در عرشه اپل هم حضور یابد.
معنا را در یاب
جابز با وجود تمام تهدیدهای اش درباره حمله اتمی به اندروید، در زمان لازم آدم خیرخواهی هم بود. بعد از خوش و بش اولیه در دیدار با لری پیج، نظرات خودش را به او گفت. هشدار داد که درباره تعداد و کیفیت محصولات دقت به خرج دهد: «[محصولات زیاد و کم کیفیت] تبدیل تان می کنند به مایکروسافت» که از نظر جابز نماد شرکتی با محصولات شلخته بود.
جابز که به شدت به محصولات و برند اپل افتخار می کرد، به پیج تنها نصیحتی را کرد که او می توانست برآورده کند. شاید جابز داشت پیج را بر می انگیخت تا قواعد موفقیت و رشد اپل را بر گیرد و آنها را به سرحدی جدید ارتقا دهد. در واقع شاید جابز می خواست گوگل به نوعی از اپل پیروی کند، آن هم به این صورت که لری جوان مثل استیو شود.
راه اپل
اپل در طول دوران حضورش محصولات خیره کننده ای را به دنیا معرفی کرده. آنها همچنین سرویس های درخشانی را عرضه کرده و یکی از مهمترین تغییرات را در صنعت موسیقی به وجود آورده اند: ورود موسیقی به عصر دیجیتال. آیا گوگل راه اپل را ادامه خواهد داد؟
شرکتی که جابز برای حفظ منافع آن حاضر به جنگ بود، در ارائه بینش تکنولوژیک خاص بنیانگذارش موفق عمل می کند ولی با این وجود سبک و سیاق آن، مورد علاقه بسیاری افراد نیست. تنوع مهم است و اپل از این نظر کمی خشک به نظر می رسد. شاید رنگارنگ بودن تلفن ها و تبلت ها برای علاقمندان به تکنولوژی های همراه آنقدرها هم مهم نباشد، ولی انتخاب در زمینه کاربردپذیری شان، هست.
خدمات اپل خیلی خوب کار می کنند. آنها ساده، سر راست، و قابل فهم هستند. از دسکتاپ گرفته تا موبایل، اپل کارش را خوب بلد است. آنها البته در بازاری که خودشان آن را به وجود آوردند، یعنی تلفن های هوشمند، قافیه را واگذار کرده اند. بعد از گرفتن سهم بزرگی از بازار موبایل در سال 2008، درشکه دو اسبه اندروید و iOS به طور موثری سایر رقبای بازار را زیر گرفته.
در سال 2009، iOS ده برابر اندروید فروش داشت. اما از آن زمان، اندروید سریع تر رشد کرده و این روند ادامه دارد. پلتفرم iOS در سال اخیر رشد چشمگیری را تجربه نکرده و به نوعی حاشیه نشین اندروید شده. چنین الگویی سال ها قبل در دنیای پی سی هم رخ داد: انفجار اپل و سپس سلطه همه جانبه مایکروسافت. محصولات اپل زیبا هستند، ولی سرعت رشد برای صنعتی با چنین چشم انداز خیره کننده ای، کم است. گویا راه اپل تنها راه نیست و لری پیج هم این را خوب می داند.
استفاده خردمندانه از نصیحت
لری پیج علاقه ای ندارد گوگل را به اپل دوم تبدیل کند، ولی پیامی را هم که جابز داد به گوش آویخته. فرهنگ گوگل، اکتشاف و همکاری را به آغوش می کشد، بنابراین روحیه نزدیک بین و دیکتاتورگونه جابز ممکن است برای پیج در گوگل، جواب ندهد. قانون "80-20" در گوگل حیاتی است، یعنی 20 درصد از فعالیت ها 80 درصد نتایج را رقم می زنند. بنابراین برخی فعالیت ها مهم تر هستند. Gmail و Google Talk (حالا Hangouts) ماحصل همین ایده هستند. البته به طور موازی محصولاتی مثل Orkut و Reader که تعطیل شده یا خواهند شد، نشان می دهند که پیج پیام جابز را هم به خوبی درک کرده.
چیزی که بیش از هدر رفتن سود برای گوگل خسارت بار است، هدر رفت وقت است. یک ضرر کوچک مالی، یا یک سرمایه گذاری با بازگشت کند، نگرانی خاصی به شمار نمی روند. اما نداشتن تیر در تیردان است که پیج را نگران می کند. نصیحت پیج به گوگلر ها ساختن محصولاتی است که زندگی مردم را غنی می کنند، ولی او درباره اینکه گوگل واقعا چطور به این هدف دست می یابد، رازدار است.
فرهنگ گوگل از عهده چنین رویکردی بر آمده، فرهنگی که پیج در طی سال ها آن را مخفیانه شکل داده و محافظت کرده. در حال حاضر گوگل پر است از افراد مناسب، در موقعیت های مناسب، و با ذهنیت های درست. این یک تناقض محتوایی با رویکردهای قبلی اپل است، مثلا زمانی که اکثر اعضای اصلی تیم مکینتاش پس از عرضه محصول، استعفا کردند. آنها به خاطر جابز رفتند زیرا با وجود فوق العاده بودن تجربه کار در گروه مکینتاش و دستاورهای اش، سبک مدیریت جابز انرژی آنها را تحلیل بده بود.
جامعه گوگل
جابز مرد بی نظیری بود، یگانه مسئول هدایت اپل از تبعیدگاهی دور افتاده تا قله فناوری دنیا. اما پیج به مدیریت بی ثبات یا تاکتیک های یک نفره علاقه ندارد.
گوگل بیش از آنکه یک شرکت باشد، یک جامعه است و مسئولیت پیج این است که سکان کشتی را در جهت صحیحی نگه دارد. با اینکه جابز به او نصیحتی کرد، ولی اجرای آنی آن در گوگل ممکن نبود. اما پاک سازی های سالانه، که در آنها گوگل سرویس های ضعیف یا غیر ضروری را حذف می کند، فرصتی برای اجرای آن نصیحت است. به خصوص که باعث ایجاد تعادل در 20 درصد کار مفید گوگل می شود.
البته تصمیم درباره اینکه چه چیزی نگه داشته یا حذف شود آسان نیست، ولی در عمق این رویکرد، هدفی مهمتر وجود دارد.
فرهنگ کار
اهداف بلندمدت حیاتی هستند و نقش هویج را برای خرگوش های باهوش مانتین ویو بازی می کنند. گوگل هدفی واحد دارد و آن ساخت محصولاتی فوق العاده است که زندگی ها را غنی می کنند. برای رسیدن به این هدف، گوگل مثل یک جنگجوی تکنولوژیک فعالیت می کند، یگانه موجودی که سرویس های مختلفش را در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر نگه می دارد تا هدفی مهم تر را بر آورده کنند.
بدون هدفی بر روی نقشه، سربازان به پاهای یکدیگر شلیک خواهند کرد، کاملا بی هدف. اما وقتی هر کس جایگاه خود، هدف خود و هدف کلی شرکت را شناخت، همه برنده خواهند بود. این روش پیج برای استفاده از ذکاوت جابز است: آشوب کنترل شده.
آشوب کنترل شده
با نام بردن از سرویس های گوگل، ممکن است حتی تصور اینکه چطور در کنار هم کار می کنند را از دست بدهیم. Maps، جیمیل، موتور جستجو، گوگل پلاس -و این فهرست ادامه دار، به نظر بی ارتباط می آیند. آیا Maps با Earth کار می کند؟ اگر بله، چرا؟ چرا یکی نیستند؟ در مورد سایر سرویس های گوگل هم چنین سوالاتی را می شود پرسید. موتور جستجو را با شبکه اجتماعی چه کار؟ بگذریم.
هر چقدر گوگل بتواند ارتباط بین خدمات و تیم های کاری اش را نزدیک تر کند، همانقدر فناوری های اش جدایی ناپذیر تر خواهند شد. اگر با جستجو برای یک رستوران خوب، پیشنهادهای دوستان تان در شبکه های اجتماعی هم بالا بیاید، آن وقت دلیل بیشتری برای تعامل خواهید یافت. اگر بدانید دوستان تان از چه چیزهایی بیشتر لذت می برند، دلیلی برای برقراری تماس پیدا می کنید، یا حتی بهانه ای برای اینکه همگی با هم دوباره به آن رستوران بروید. یعنی با یک جستجوی 10 ثانیه ای احتمال اینکه زندگی شما کیفیتی جدید پیدا کند، بالا خواهد رفت.
این راه و رسم گوگل است، اینگونه می شود که سرویس هایی که به ظاهر ربطی به هم ندارند می توانند پیوند خورده و برای یکدیگر مهم باشند، و البته برای همه ما. این طرح رقصی است که لری پیج در انداخته و در آن، زندگی روزانه ما ساده تر و عملگرایانه تر می شود.
درک این نکته مهم است که گوگل شرکت سرویس ها است، نه سیستم عامل ها. جابز از اندروید متنفر بود، و دلیل خوبی هم داشت. مثل iOS که دریچه ورود به اپ استور است، اندروید هم درگاه استفاده از پلی استور است. تفاوت در اینجا است که گوگل هیچ کاری به سخت افزار ندارد. برای گوگل مشارکت در جریان ساخت یک تلفننکسوسی، مساوی است با نظارت بر کیفیت ساخت. در عوض فروش آن بدون سود، فواید زیادی دارد و از همه مهمتر آنکه مردم را با پلی استور آشنا می کند. اما در مقابل، برای اپل مهم این است که از هر محصولی کسب سود کند زیرا تک تک موارد در صورت های مالی اش زیر ذره بین هستند.
طنین یک نصیحت
اینکه گوگل وقتی بالغ شد می خواهد چگونه شرکتی باشد، برای پیج به این معنا بود که بفهمد خودش می خواهد در زمان بلوغ، چگونه فردی باشد. اریک اشمیت می دانست که یک سرپرست بالغ برای گوگل است تا زمانی که لری و سرگی بزرگ شوند، و خب با این تعریف هم مشکلی نداشت. در اصل این انتخابی هوشمندانه توسط موسسین گوگل بود که می دانستند قادر به گرداندن کل گوگل نخواهند بود.
حالا در زمانی هستیم که پیج دارد گوگل را با موفقیت به جلو می برد و هر چه سرویس ها را بیش تر در هم تنیده می کند، نصیحت جابز هم بیشتر طنین می اندازد. خلاص شدن از شر چیزهای غیر لازم، کار سختی ست ولی هنگامی که چیزهای مطلوب را زیر یک سقف جمع کنید، تردیدها از میان می رود.
گوگل هرگز اپل نخواهد بود ولی درس های ارزشمندی در این مسیر آموخته. شکایت خیلی ها این بود که گوگل در میان سایر برندها، یکپارچگی و هویت کمتری دارد. حالا که این دارد تغییر می کند، احتمالا لری پیج هم به خاطر می آورد که چنین تغییری نصیحت چه کسی بود.