بهانه کلام
عصر جمعه بود و طبق معمول کانال یک تلویزیون فیلم سینمایی داشت از خواب برخاسته و تلویزیون را روشن کردم و به تماشای فیلم نشستم که دقایقی از نمایش آن گذشته بود زیرنویس تلویزیون «حق السکوت» را عنوان فیلم معرفی می کرد. زن جوانی در اثر اتفاقی که در دقایق قبل فیلم نمایش داده شده بود و من از آن اطلاع نداشتم، گرفتار شوک شده و بیمارگونه توسط دوستش تیمار می شد لحظاتی بعد معلوم شد دوستش که زن جوان و رعنایی بود مطلقه پسر عمویش می باشد که در این شهر به صورت مجردی زندگی می کند و پدر و خانواده اش که از طبقه متوسط و بالاتر از متوسط اجتماع بودند، در شهر دیگری ساکن هستند و اما عمویش که پدر شوهر سابقش هم می شد در همان شهر ساکن است ولی این زن با آنان مراوده چندانی ندارد.
زن جوان تیمارگر در جستجوی علت شوک و ترس شدید و بحران روحی دوستش بود و بالاخره فهمید که او به دندانپزشکی مراجعه کرده و در ملاقات آنان اتفاقی افتاده که دوستش را به شدت ترسان و وحشت زده نموده و به سکوت و بحران روحی گرفتار کرده است. زن جوان به پی جویی علت حادثه برآمد و جویای آن دکتر دندانپزشک شد و مطب او را یافت و برای ملاقاتش در عصر گاهی به مطب مراجعه کرد در آن ساعت خلوت روز، در آپارتمان مطب و حتی در ساختمانی که آپارتمان جزیی از آن بود، کسی یافت نمی شد و زن جوان به تنهایی و بی باکانه به مطب دکتر مراجعه کرد و وارد آپارتمان شد و خود را به عنوان بیمار معرفی کرد و جویای دکتر x شد دکتری که در مطب بود خود را تازه از فرنگ برگشته معرفی کرد که به جای دکتر x آمده و به تقاضای زن جوان بنا شد آدرس دکتر x را یافته و به او بدهد ملاقات های خصوصی
زن جوان با دکتر از فرنگ برگشته ادامه پیدا کرد و آن دکتر خود را علاقمند به او معرفی نمود و از وی خواستگاری کرد و فهمید که زن جوان درصدد یافتن دکترx و گرفتن انتقام دوستش از وی و ... است و به هیچ وجه حاضر نیست از این هدف دست بردارد در این زمان سی دی مستهجنی که از دوست وی در مطب دندانپزشکی گرفته بودند، توسط پیک به آدرس آپارتمان زن رسید و زن جوان با مشاهده سی دی، به علت بحران شدید روحی و سکوت دوستش پی برد و درصدد برآمد تا اصل سی دی وی را گرفته و نابود کند و مانع از بی آبرو شدن بیشتر دوستش گردد. فرستنده سی دی در تماس تلفنی از وی خواست مبلغ کلانی داده و سی دی اصلی را بگیرد وگرنه سی دی اصلی در تیراژ وسیع منتشر و پخش خواهد شد او با فرستنده قراری گذاشت و به تنهایی و بدون اینکه به کسی بگوید بر سرقرار حاضر شد و توانست با زرنگی و با تهدید چاقو جنایتکار تهیه کننده سی دی را به تسلیم سی دی اصلی وادارد و فرد جنایتکار او را به آپارتمان محل سکونتش که فیلم هم در آنجا تهیه شده بود و اتفاقا همان مطب محل ملاقات بود آورد و در آنجا توانست خانم جوان را غافلگیر کرده و به دام اندازد و درصدد تهیه فیلم مستهجن از خود این خانم جوان برآید که پلیس رسید و او را نجات داد.
قبل از این دکتر به ظاهر از فرنگ برگشته که همان جانی و فاسد و تهیه کننده فیلم های مستهجن از زنان فریب خورده بود در صحبتی دوستانه به این خانم جوان گفته بود که پلیس معمولاً دیر به صحنه ها می رسد و جانی ها می توانند از چنگ عدالت بگریزند و پلیس هم به این زن جوان گفته بود که شما حتما راجع به دوست تان اطلاعاتی دارید که می توانید آنان را به ما داده و در یافتن فاسدکنندگان اجتماع یاور ما باشید و بدانید که آن جنایتکاران می دانند که طعمه یشان از آشکار شدن فضاحتی که به بار آمده و ... ابا دارند و سکوت می کنند و هم این سکوت جنایتکاران را در رسیدن به اهداف شان کمک می کند با این وجود زن جوان حاضر به دادن اطلاعات مفیدی که داشت به پلیس نشد و اگر دوست شوکه شده و گرفتار بحرانش سکوت را نشکسته بود پلیس نمی توانست به موقع برسد و خود این زن جوان هم طمعه دیگر این دام شیطانی می شد.
در صحبتی هم که بین این زن جوان و مادر آن خانم شوکه شده پیش آمد گفته شد که زنان جوان در این جامعه باید مواظب باشند تا توسط گرگ ها دریده نشوند و اگر گرگی هم یکی از آنان را درید و کشت، زن مقصر است نه گرگ!
دیدن این فیلم تکان دهنده باعث شد تا دو نکته اخلاقی را با زنان جوان در میان گذارد و حول آن تأملاتی داشته باشیم.
بی باکی زنان به کام شیطان
شیطان این دشمن قسم خورده آدمی، برای به زیر کشیدن او از جایگاه کرامت و عزت و عبودیت و آلوده ساختن دامنش به پلیدی فحشا و رذالت های اخلاقی، نقشه های زیرکانه می کشد. با استدلال به ظاهر طرفدارانه و در جامه خیرخواهی وارد شده و با خام کردن بندگان، آنان را به قعر جهنم فساد و تباهی و فحشا سوق می دهد.
استاد شهید مطهری (رضوان اللّه علیه) در بحث پوشش زنان، بدانان هشدار می داد که ای بانوان آگاه، دشمن در لباس دوست و خیرخواه، «برای زندانی بودن شدن» شما در پوشش و چادر، سینه چاک می کند و به عنوان آزادی، به قیچی کردن چادر و مانتو و کوتاه کردن لباس و تنگ کردن تن پوش شما همت گمارده و شما را به سوی برهنگی، سوق می دهد تا متاع جنسی را در هر جا و هر وقت به رایگان در دسترس شیطان صفتان قرار دهد. آنان غم شما ندارند و خیر شما را نمی خواهند بلکه دنبال متاع خود به ارزان ترین قیمت و به فراوان ترین مقدار می باشند و در این میان این شمایید که ناآگاهانه خود را کوچک و بی ارزش می کنید و متاع ارزشمند خود را به قیمت ناچیز و بلکه به رایگان به آنان عرضه می دارید.
یکی دیگر از حیله های شیطان و شیطان صفتان، وارونه ساختن مفاهیم شجاعت و ترس و احتیاط است. امروز فرهنگ شیطانی غرب، فریاد شجاعت زنان را سر داده و آنان را به کنار نهادن جامه ترس فرا خوانده و احتیاط را دور از شأن انسان شجاع می شمارد. کلام گهربار علی بن ابی طالب و عمق و ژرفای آن، ناشناخته، مردود اعلام می شود. ایشان فرمود:
خیار خصال النساء شرار خصال الرجال الزهو و الجبن و البخل
بعد حضرت حکمت و فلسفه این خیر و شر بودن را بیان می کند:
اذا کانت المرأة بخیلة حفظت مالها و مال بعلها و اذا کانت ذات زهو لم تمکن من نفسها و اذا کانت الجبانه فرقت من کل شی ء یعرض لها(1)
بدترین خصلت های مردان، بهترین خصلت زنان است که عبارتند از:
بسته دستی، تکبر و ترس (که برای مردان بسیار زشت و برای زنان بسیار پسندیده است)
زن اگر بسته دست باشد، مال خود و همسرش را حفظ می کند (و خانواده را از فقر که نتیجه اسراف و ولخرجی است) دور می دارد. و اگر (در برخورد با مردان) متکبر باشد، به هیچ مردی اجازه نمی دهد درباره او خیال بد به خود راه دهد.
و اگر ترسو باشد، از دام هایی که بر راهش گسترده اند، می ترسد و خود را نگه می دارد.
قوی پنجگی شیر و گریزپایی غزال
اگر طبیعت مرد و زن شناخته گردد، آنگاه حکمت بی نظیر کلام حضرت روشن می شود و معلوم می گردد شیطان و شیطان صفتان چه موزیانه حقایق را وارونه کرده و انسان ها را به گمراهی کشانده و زنان را به مهلکه سوق می دهند.
شهید مطهری طبیعت زن را ظرافت، لطافت، مطلوبیت، محبوبیت و دلبری؛ طبیعت مرد را صلابت، خشونت، شکارچی گری، عاشق پیشگی و دلدادگی می داند. زن به طبع ظریف و لطیف و مطلوبیتش «غزال» را ماند و مرد به طبع صلابت، خشونت و شکارچی گری اش «شیر» را؛
شیر باید حمله گر باشد و دام شکن و شکارگر و قدرتمندی که پا پنجه های با صلابتش دشمن را در هم بشکند و از هم بدرد و روباه گونه فراری سازد. شیر ترسو، شیر تنبل و شیر گوشه گیر در حقیقت شیر نیست بلکه مریض است یا شایسته مرگ. شیر که وظیفه دفاع و سرپرستی دارد باید طبعش کَرَم باشد. جز به اندازه رفع نیاز برنگیرد و بقیه را در سفره گسترده برای زیردستان قرار دهد. باید در عین قدرتمندی و صلابت، خدمتگزار و مدافع و یاور زیردستانش باشد و برای آنان تواضع پیشه کند و خوف و هراس، او را به گوشه ای نراند تا حریم زیردستانش بدون مدافع بماند و دشمن جرئت دست اندازی کند. مرد که نقش شیر را به عهده اش نهاده اند، باید از چنین قدرت، صلابت، سماحت، کرم و شجاعت و نترسی ای برخوردار باشد. شیری که از دام بترسد و فرار کند، زیردستانش را بی پناه نهاده است. شیری که حریص و بخیل و بسته دست باشد زیردستانش را محروم کرده و به سختی انداخته و شیری که متکبر باشد زیردستانش را جرئت و جسارت نداده و زبون و گوشه گیر و خوار کرده است.
و اما غزال ظریف و لطیف را پای فرار داده اند او باید محتاط باشد و لباس ترس بر تن کرده و چشم و گوشش برای دیدن دام ها و شنیدن توطئه ها باز و تیز باشد و از دام ها فرار کند. او که مسئولیت اداره بچه هایش را عهده دار است هر چه از ولخرجی و ریخت و پاش به دور باشد در تأمین و اداره خانواده موفق تر است و هر چه در برخورد با جنس مخالف، گردن فرازتر باشد در امان تر می ماند. شجاعت در غزال به احتیاط و گریزپایی است نه در افتادن و پنجه در پنجه شدن که در آن صورت غالبا شکست و ذلت در انتظار اوست.
آنان که زنان جامعه را به نام شجاعت، جرئت رفتن به هر مکان و هر وعده ملاقات با هرکس و در هر جا می دهند، در حقیقت دارند زنان را به سوی دام های مرگ و ذلت و بی آبرویی و تسلیم می فرستند.
در همین فیلم و بسیاری از فیلم های دیگر تلویزیون متأسفانه زنی که به تصویر کشیده و شجاع و جسور و قهرمان معرفی می گردد، زنی است که احتیاط و ترس را کنار زده و بدون ترس و احتیاط و واهمه در همه ساعات و در همه مکان ها و بر سر هر وعده حاضر می شود و هر دعوتی را می پذیرد و خود را شجاع می نمایاند همچنان که دوستش نیز بر همین منوال بوده است. دوستش که چوب این شجاعت بیجا را خورده و آبرویش هدر رفته و شیطان صفتان او را به خلوت دام خود کشانده و از او بهانه گرفته اند و او در این بحران دارد غرق و خفه می گردد و این زن به ظاهر شجاع و قهرمان درصدد یافتن گرگی است که دوستش را دریده و زخمی کرده است.
او برای یافتن آن گرگ درنده و وحشی، تنها و در ساعات خلوت روز به آپارتمان ها و مطب ها می رود و در پستوهای خلوت با گرگ های آدم نما به گفتگو می پردازد و در نهایت هم برای درافتادن با گرگی وحشی به سوی دام او رهسپار می گردد به خیال اینکه خودش دیگر غزال نیست و گرگی مانند گرگ ها است و می تواند با گرگ ها درافتد.
همین غزال به جای اینکه از گرگ ها فراری باشد و خود را در معرض چنگ و دندان آنها قرار ندهد، بی محابا در معرض چنگ و دندان آنان قرار می گیرد و بعد هم اعلام می دارد:
«اگر گرگی ما را بدرد، ما محکومیم که چرا گرگ ما را دریده است؟!»
آیا نباید به این غزال گفت که، عقل و شعور حکم می کند که غزال باید محتاط باشد و از دام و صیاد فراری و غزال های سر به هوای مست بی محابا، در افتادن به دام، خود نیز بی تقصیر نیستند بدون اینکه بخواهیم صیاد و گرگ را بی گناه بدانیم و تطهیر کنیم.
آنان که غزال را سر به هوا و بی محابا می خواهند، گرگ ها و شیطان هایند که دام گسترده اند تا شکار کنند و بدرند پس گول این شعارهای زیبا را نخورید و بدانید که شجاعت غزال در احتیاط و گریزپایی اوست.
زنان عاقل و شجاع و عفیف و پاکدامن را سزاست که از دام های صیادان احتیاط پیشه کنند و از مهلکه ها بگریزند و جز در مواقع ناچاری از پنجه در پنجه شدن با گرگان درنده، دوری گزینند که در این جدال غالبا گرگ ها پیروز ظاهری اند. البته که به مواقع لزوم باید پنجه در پنجه آنان افکنند و تا سر حد مرگ مبارزه کنند و پشت دشمن را به خاک بیاسایند یا قهرمانانه شهید راه عفت و پاکدامنی و دفاع از ناموس خود شوند و در ردیف مجاهدان بزرگ تاریخ ثبت گردند.
مؤمن، فراری از شیطان
مرد و زن نامحرم و بخصوص مردان و زنان نامحرم و جوان، بدانند که کشش غریزی جنسی در وجود هر آدمی هست و در وجود جوانان با شدت و حرارت فوق العاده بیشتر و اگر هم ظهور نداشته باشد، قطعا آتش زیر خاکستر است که با کمترین وزیدنی ظاهر گردیده و شعله ور می شود و خلوت زن و مرد جوان در حکم طوفان و تند بادی است که به سرعت این آتش پنهان را ظاهر و شعله ور ساخته و می گستراند و در چند لحظه، خرمن هستی و ایمان و عفت آنان را در کام خود به نیستی می کشد.
از دام های شیطان، به خلوت کشاندن زن و مرد نامحرم است. هرگاه زن و مرد نامحرمی خلوت کنند و در محیط امنی تنها باشند، بدون شک شیطان سومین آنهاست(2) و نفس شیطانی خودشان به تکاپو می افتد تا آن دو را به هم متوجه گرداند و به بیان معروف:
نگاهی، لبخندی، سلامی، کلامی و ...!
عقل حکم می کند که مرد و زن از این پرتگاه هولناک دوری گزینند و به هیچ وجه به این پرتگاه نزدیک نشوند که سقوط در وادی نیستی و نابودی، بسیار متحمل است و بسیار بی عقلی است که زنان جوان احساس شجاعت کنند و به پای خود در این مهلکه ها گام بگذارند همچنان که مردان نیز نباید به قدرت و ستبری گردن و قدرت بازو و ... غرّه شوند و به این مهلکه ها گام بگذارند که نفس شیطانی حریفی قدرتر از همه است و با بیدار کردن دیو خفته شهوت و به کمک او، پشت هر ستبر گردن قوی بازو را به خاک می ساید و به سجده و خضوع در پیشگاه شیطان شهوت وامی دارد. امام علی(ع) با آن مقام تقوا و عفت بی نظیر، نه تنها از چنین مهلکه هایی فراری بود، بلکه حتی با وجود تواضع فوق العاده اش، از سلام کردن به زنان جوان دوری می جست و با اینکه ایشان مقید بود در تمام حرکات و سکنات و اخلاق و روحیات و رفتار و اعتقادات، پا به جای پای پیامبر گذارد، ولی در سلام دادن به زنان جوان، به خود جرئت نمی داد و می فرمود:
می ترسم صدای نازک و لطیف زن جوان در روح من تأثیری منفی گذارد بیش از اجری که از سلام کردن امیدوارم(3)
وقتی شخصیتی همچون امام علی(ع) در اوج بی نهایت شجاعت، تقوا، عفت و قدرتمندی از گرداب هلاکت آور، حتی از ارتباط کلامی با زنان جوان فراری است دیگران با چه جرئت و جسارتی اینگونه بی محابا به این ارتباط های خطرناک و هلاکت زا اقدام می کنند و بخصوص زنان جوان چرا بی محابا در خلوت گاه ها برای ملاقات و همراهی با مردان اقدام می نمایند؟!
چرا یک زن جوان باید در مسیر رفت و آمد به منزل و محل کار، هر اتومبیلی را سوار شود و خود را در معرض هتک حرمت و بی آبرویی و ... قرار دهد؟ چرا هر دعوتی به هر مکانی با هر کسی را می پذیرد و وقتی گوهر عفت و آبرویش دزدیده شد، به سوگ می نشیند و فقط دزدان و گرگان و گرگ صفتان را محکوم می کند؟ آیا نباید با احتراز و حریم نگه داری و احتیاط خود شیطان ها، گرگ ها و گرگ صفت ها را ناکام گذارد و همیشه سربلند و آزاده بماند؟!
ننگ دنیایی یا عذاب آخرتی؟
بسیار اتفاق افتاده و می افتد که انسان در اثر جهل، غفلت، غلبه شهوت، گمراه گری شیطان و عوامل فراوان دیگر می لغزد و مرتکب اشتباه، گناه یا فحشایی می گردد و شیطانی را بر خود مسلط می کند. لغزش و گناه امری طبیعی است و از هر کس جز انسان هایی که خداوند حفظ آنان را به عهده گرفته است سر می زند و خداوند هم راهکار توبه و ندامت و جبران و اصلاح را پیش کشیده تا گناهکاران بعد از لغزش به خود آیند و جبران کنند و تصمیم بگیرند دیگر مرتکب نشوند و شکاف ها و روزنه هایی که در بنیان و دژ ایمان شان بوده و شیطان از آنها وارد شده و به لغزش وادارشان کرده، را محکم ببندند و بر استقامت بر راه حق و عدل و عفت، همت گمارند و عزم جزم کنند.
متأسفانه بسیار اتفاق افتاده و می افتد که لغزشکار از ترس بی آبرویی نزد مردم و برای افشا نشدن و رسوا نگشتن به ادامه فحشا تن می دهد و این ترس از رسوایی به طور طبیعی در زنان بیشتر است. شیطان ها نیز از این خصوصیت روحی خبر دارند و نهایت استفاده را از آن می نمایند و می دانند که زنان از اینکه از این شیطان ها و گرگ های درنده سخنی به میان آورند، فراری اند و حاضرند برای اینکه فحشایشان آشکار نگردد و رسوا نشوند، دست به هر کاری بزنند، اگر چه آن کار فرو رفتن بیشتر در منجلاب بی عفتی و رسوایی باشد، از این رو گرگان شیطان صفت با سوءاستفاده از این روحیه غلط، برای رسیدن به اهداف شوم خود بهره می گیرند و فرد لغزشکار را به بردگی گرفته و عامل بی جیره و مواجب خود می سازند.
ما شیعیان افتخار پیروی از اهل بیت(ع) و سید شهیدان حضرت اباعبداللّه الحسین را داریم و به جاست یکی از شعارهای مهم ایشان را که متأسفانه نصف و نیمه در جامعه مطرح شده، سرلوحه رفتار خود سازیم.
امام حسین(ع) در روز عاشورا شعار زیر را تابلوی عمل خود ساخت:
«الموت اولی من رکوب العار
و العار اولی من دخول النار؛
مرگ بر خواری و ذلت و رسوایی شرافت دارد و سزاوارتر است
و ذلت و خواری و رسوایی سزاوارتر از داخل جهنم شدن می باشد.»
امام(ع) فرمود که گاهی امر دایر است بین اینکه انسان ذلیل و رسوا و بی ارزش گردد و با خفت و خواری و ذلیلانه و سرافکنده زندگی اش را ادامه دهد یا عزیز و سربلند بمیرد. در اینجا شرافت و کرامت و انسانیت حکم می کند که مرگ عزتمندانه بهتر از زندگی ذلیلانه و عبیدانه است اما گاهی امر دایر است بین پذیرش خفت و خواری نزد مردم و نجات از آتش جهنم یا فرار از خفت و خواری نزد مردم و پناه بردن به دامن جهنم قهر و غضب خداوند؛ معلوم است که در چنین شرایطی خفت و خواری و رسوایی نزد مردم بسیار پسندیده تر از خفت و رسوایی نزد خدا و محکوم شدن به تحمل آتش قهر و غضب الهی است.
کسانی که می لغزند و مرتکب گناه و فحشاء می شوند و شیطان صفتان گرگ وار بر دامن عفت آنان چنگ می اندازند و خراش وارد می کنند، بین فرار از رسوایی و افشا شدن و پناه بردن به دامن همان شیطان صفتان گرگ وار یا پناه بردن به دامن عفو و پوشش خدا و اقرار به گناه و پذیرش رسوایی نزد مردم و عزت نزد خدا مردد می گردند و خوشا به حال آنان که رسوایی چند روزه دنیا را بر رسوایی دائمی آخرت ترجیح داده و به دامن مهر و لطف و عفو و بخشش خدا پناه می برند که خدا هم گناه شان را می بخشد و هم عزت و آبرویشان را حفظ می کند و بدا به حال آنان که از ترس بی آبرویی و خفت نزد مردم به دامن شیطان صفتان گرگ وار پناه می برند که هم آنان را در منجلاب فساد و هرزگی غرق می سازند و هم آبروی آنان را در دنیا و آخرت می برند و به قهر ابدی خدا گرفتار می سازند.
در همین فیلم که در ابتدای مقال بدان اشاره شد زنی که به دام شیطان صفتی افتاده و گوهر عفتش را از دست داده، توسط شکارچی شیطانی تهدید می گردد که اگر لب از لب وا کند، فیلم مستهجنی که از او گرفته شده پخش می گردد. همین شکارچی حیوانی در مرحله بعد زن قهرمان و دوست فرد لغزشکار را که از جریان مطلع شده تهدید می کند که برای جلوگیری از پخش فیلم مستهجن دوستش، مبلغ گزافی به جنایتکار به عنوان «حق السکوت» بدهد و تهدید می کند که اگر از این جریان سخنی با پلیس در میان بگذارد، فیلم مستهجن پخش خواهد شد. هم آن خانم گول خورده و هم این خانم قهرمان که حالا از واقعه باخبر شده، هر دو از ترس اینکه مبادا آبروریزی بیشتر شود، سکوت پیشه می کنند و جنایتکار را در ادامه جنایتش یاور می شوند و اگر این سکوت بیجا از جانب فرد گول خورده ساعتی بیشتر ادامه می یافت، یک فرد دیگر هم قربانی می شد و به خیل تیرخوردگان آن شهوتران گرگ صفت گرفتار می آمد.
اینها همه آینه عبرتند تا ما درس بگیریم و به کنه سخن سرور آزادگان برسیم که اگر امردایر است بین سرافکندگی نزد خلق یا گرفتار شدن به قهر خالق، به هیچ وجه دومی را برنگزینیم و از اولی فرار نکنیم بلکه با پذیرش اولی، دومی را از خود دور گردانیم که سرافکندگی نزد خلق بسیار آسان تر از تحمل مهر خدا و عذاب جهنم است.
خدایا به ما معرفت و نور بده تا شیطان و شیطان صفتان نتوانند با شعارهای فریبنده ما را فریب دهند و هر گاه در اثر غفلت و شهوت و دنیازدگی غلطیدیم، به سرعت به دامن قهر و عطوفت تو باز گردیم و مهر تو را به هر قیمت حتی به قیمت سرافکندگی نزد خلق خریدار باشیم گرچه تو به هیچ وجه سرافکندگی بندگانت را نمی پذیری و آنان را بزرگ و عزیز داشته و آبروی آنان را تدارک می کنی.
پی نوشتها:
1. بحارالانوار، ج1، ص238، نهج البلاغه، حکمت 234. (با کمی تفاوت لفظ).
2. شیطان به حضرت موسی خبر داد: هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نکند مگر اینکه من همراه او شوم و او را وسوسه کنم تا به فجور با آن زن وادارم، (مجموعه درام، ج1، ص103.
3. کافی، ج2، ص648 (کان رسول اللّه (ص) یسلم علی النساء و یردون علیه السلام و کان امیرالمومنین(ع) یسلم علی النساء و کان یکره ان یسلم علی الشابه منهن و یقول: اتخوف ان تعجبنی صوتها فیدخل علی اکثر مما اطلب من الاجر.
خانواده و زنان > پیام زن > مرداد 1388 - شماره 209
|