فکر این برنامه تلویزیونی پاسخ به سوالهای ایرانیان خارج از کشور را هم که میکنم اعصابم خورد میشود. یک سری سوالهای کلی تکراری با یک سری پاسخهای کلیتر از آن!
یکی میپرسد برای اعتبار پاسپورت ما چه برنامهای داری؟ دیگری از برنامههای کاندیدا برای سهولت در تجارتش میپرسد و الخ. فعلا که بد نبوده چون کاندیداها فورا برنامهای از آستین درآوردند و هرچند بیربط رو کردهاند. مثلا دیشب از «عارف» پرسیده شد که برای اعتلای فرهنگ غنی ایرانی چه برنامهای دارد؛ او هم گفت که کشور نیاز به یک سینمای پویا دارد و بهمین خاطر میخواهد بدون نگاه امنیتی به هنر از خانه سینما حمایت کند. حالا p آنگاه q اش را دیگر خودتان در ذهن ترسیم کنید تا متوجه عمق نگاه فرهنگی شوید!
امروز قرار است سعید جلیلی به این برنامه بیاید و ماندم که او چه میخواهد برای ایرانیهای پر مدعای خارج نشین دست و پا کند؟ جلیلی کمتر به مصداقها ورود پیدا میکند و در این دو برنامهای که داشته سعی کرده ایدئولوژی "اصلاح ساختارهای اداری و اجرایی برپایه گفتمان انقلاب اسلامی درجهت آزاد سازی ظرفیت همه آحاد جامعه" را تبیین کند. با لحنش اصلا سر شوق نمیآیید و هیچ جایش «تکبیر» نمیطلبد. برای اینکه حرفش را بفهمید باید باندازه یک ساعتِ پر و پیمان دانشگاهی که کرسیاش دست یک استاد خبره است تمرکز داشته باشید. بقول "یامینپور" کلا یک شخصیتِ ضد رسانه است اما عجیب به دل مینشیند.
همه کاندیداها و احزاب و ائتلافها میگویند که او رای نمیآورد اما آماج انتقادهای همان "همه"، از "ولایتی" تا "روحانی" قرار گرفته. اگر رای نمیآورد خب بیخیالش شوید و شما سبدهایتان را پرتر کنید! رسانههای داخلی و خارجی هم که هر روز طوری سیاست میچینند که آخرش ختم به او شود. یکروز میگویند تیم ندارد، روز دیگر میگویند پاکیاش یادآور احمدینژاد84 است پس بد است، روز دیگر میگویند اهل افراط در سیاست خارجه است و آخر سر هم که گفتند مهره احمدینژاد در انتخابات است؛ غافل از آنکه احمدینژاد هر روز از صبح در تقاطع جمهوری- فلسطین پرسه میزند!
از برنامه تلویزیونی شبکه جامجم شروع کردم.
فکر کردم مگر ما برای مملکتمان چه تخم دو زردهای کردیم که اینقدر توقع خدمت داریم؟ خودم را میگویم، به کسی بر نخورد. وظیفه مسئولین را منکر نمیشوم اما من چه خدمتی به این نظام داشتم که بیایم در رسانه و بپرسم «آقایی که میخواهی رئیس جمهور شوی! برای فلان مشکل من چه برنامهای داری؟». ینگه دنیا درسش را تمام کرده بعد میپرسد برای اینکه برگردد چه اقدامی قرار است انجام شود؟ خب اگر به اینجا رسیدی از آب و نان همین ایران بوده، حالا که نوبت خدمت توست سر مردمت منت میگذاری؟ عجب رویی داریم!
راستش خیلی فکر کردم ببینم من چه میخواهم که رئیس جمهورم باید آن را برآورده کند. دیدم بهترین کسی که حرفم را میفهمد همین کاندیدای بوی شهادت گرفتهی انتخابات است. همانی که جانبازیاش مضحکه «بزرگ زادهها» شده و حزباللهیهای قلم بدست که البته تاریخ مصرفشان بعد از فتنه88 تمام شده او را تحت عنوان "گفتمان پراید" مسخره میکنند.
خودش یک پایش را در شلمچه از دست داده و از ما اشتیاقش بیشتر است. عذابآور است که دلبسته دنیا نباشی و دلت برای رفقای شهیدت پر بزند، از طرفی هم بخاطر انجام تکلیف خودت را در این دنیا محدود کنی تا دنیای مردمت را به «حیات طیبه» برسانی. خوش بحالش که در قیامت لااقل همان پای نداشتهاش برای او شهادت میدهد از کربلای5، از شلمچه.
«آقای جلیلی! برای اینکه من را به رفقای شهیدت برسانی چه برنامهای داری؟»
http://www.aghamoosa.blogfa.com/