سلام بچه ها
به نظرم همش بر میگرده به اینکه ما چقدر خودمون رو دوست داریم متاسفانه امروزه توی این دلمشغولی ها ما کمتر به خودمون ونیازهامون فکر میکنیم لطفا صحبتهای من را با خود شیفتگی(Narcissism) اشتباه نگیرید متاسفانه هرکی خودشو دوست داشته باشه بهش انگ خودشیفتگی میزنن مگه این نیست که هرکی خودشو دوست داشته باشه بیشتر برای شناخت خودش میره و بیشتر در خودش احساس ارزش اخلاقی میکنه اصلا تا به حال شده کسی با خودش به سینما بره شاید تنها رفته باشه اما بعیده کسی باخودش سینما یا پارک رفته باشه بنده به شخصه عاشق خودم هستم بارها باخودم سینما یا پارک رفتم، با خودم قدم زدم ، کلا خودم را خیلی تحویل میگیرم مگه نه اینکه منو خدا آفریده پس چرا از این آفریده لذت نبرم و عاشقش نشوم به نظر من عاشق خود بودن عاشق خالق بودنه ،چیزی که توی این دوره فراموش شده و فکر میکنم این عین خود آگاهیه شاید رمز موفقیت حافظ همین باشه که خودشو تحویل میگرفت مثلا
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد حاسد چگونه نکته تواند برآن گرفت
یا شعر
حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
و حتی به کسانی که از شعرش در زمان خود حافظ و البته بیشتر در آینده ایراد میگرفتند جواب دندان شکنی میده
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد
بقیه شعرا هم سخن خود را سخن عشق میدانند مثلا سعدی میگوید
گویند سعدی مگو چندان سخن از عشق گویم و بعد از من گویند به دورانها
بزارید یه حدیث بگم که دیگه حرف منو قبول کنید
مگه نگفتند "هل الدین الا حب والبغض "آیا دین چیزی جز حب و بغض است"
و مسلمه که حب وبغض با دوستان و دشمنان اهل بیت است پس ما وقتی به خود آگاهی برسیم میتونیم برای خودمون دوستان خوب و دوشمنانی پیدا کنیم چه خوب فرمودند که امام دوستی مهربان است.
ببخشید که حرفام زیاد شد امیدوارم در ادامه تایپیک نظراتتون رو بخونم
عاشق خودت باش