حساب: حساب گدائى كردن است
بزرگان گفته اند: گدائى كه مايه نمى خواهد گدا مجانى طلب است: مايه اش پروبودن است وسماجت داشتن.
گدا، اگر سمج باشد ومحكم بچسبد، حتما مى گيرد، اگر بيرونش كنند از اين در مى رود واز آن در برمى گردد، مى گويد:
نمى روم ز ديار شما بكشور دگر |
|
برون كنيدم از اين در، درآيم از در دگر |
من از هيچ نيم: هر چه هستم آن توام |
|
مرا مران كه سگى سر به آستان توام |
عارفى را پرسيدند، بدين در، آمده اى چه آورده اى؟ گفت: گدائى كه در بر خانه سلطان آيد، از اونمى پرسند چه آورده اى؟ بلكه مى گويند اى گداى بينوا چه مى خواهى؟
آرى دستى كه به درگاه شاهان دراز مى شود، خالى مى آيد وپر بر مى گردد نه اين كه چيزى مى آورد وچيزى مى برد.
حساب: حساب گدائى كردن است: نه معامله وداد وستد انجام دادن.(67)
قمرى وبلبلى كه نوا مى زنند |
|
عشق توبر خلق: صلامى زنند |
خالق بخشنده سبحان توئى |
|
رزاق ذوالمننى ورحمان توئى |