0

داستان های دعا (قصص الدعا)

 
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

آداب دعا را مراعات كن
امام صادق (عليه السلام) به شخصى فرمودند: آداب دعا را مراعات كن و توجه كن كه چه كسى را مى خوانى وچگونه مى خوانى وبراى چه مى خوانى وعظمت وكبرياء خدا را تصديق كن ويقين داشته باش كه بر آنچه در درون تومى گذرد وآن چه از حق وباطل در ضمير تونهفته است آگاه است وراههاى نجات وهلاكت را بشناس مبادا كه چيزى را از خدا بخواهى كه مى پندارى مايه نجات توست در حالى كه باعث هلاكت و نابوديت مى شود زيرا خداى متعالى مى فرمايد:
ويدع الانسان بالشر دعاء ه بالخير وكان الاانسان عجولا (82).
انسان در درخواست نيكيها شر طلب مى كند وانسان بسيار عجول است پس تفكر كن چه مى خواهى وبراى چه مى خواهى.
ودعا اين است كه تمام وجودت اجابت پروردگار باشد، دلت در راه ديدن اوآب شود واختيار از كف دهى وبه طور كلى ظاهر وباطن امور را به خدا تسليم كنى.(83)

پرواز به بام روشن دل بيايد   در جنت وصل دوست منزل بايد
اوناظر وحاضر است ما را همه حال   ليك آينه حضور، قابل بايد (84)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:22 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

دعاى توسل خواند وخوابيد
شيخ ابراهيم وحشى كه از طايفه رماحيه است نابينا بود، زمستانها نزد طايفه خود بود وتابستانها به نجف اشرف مى آمد، هر شب پيش از آنكه در حرم مطهر را باز كنند مى آمد وانتظار مى كشيد تا وقتى در باز شود، تا آخر وقت هم همان جا مى ماند.
شبى با اهل بيت خود بحث كرد، لذا حوصله اش سر رفته: همان جا دعاى توسل را خواند وخوابيد، در عالم رويا مشاهده كرد كه در حرم مطهر مى باشد وآنجا كاملاروشن است.
شيخ ابراهيم مى گويد: هر قدر نگاه كردم شمع وچراغى ديده نمى شد، متوجه شدم كه ضريح مقدس حضرت (عليه السلام) در جاى خود نيست و در محل دوانگشت مبارك (85) دريچه اى است كه روشناى آن خارج مى شود، آهسته آمدم ودستم را بر صندوق گذاشته: سرم را خم كردم: نگاه كردم وديدم كه يك كرسى گذاشته شده وحضرت روى آن نشسته اند واز نور چهره مباركشان: بيرون روشن شده است: خود را بر پاى آن حضرت انداختم: در اينجا دستم به دست ايشان رسيد وسه نوبت دستشان را بر سرم كشيدند، سپس فرمودند:تواجر شهدا را دارى: بيدار شدم: ديدم چشمم هنوز نابينا است: تاسف خوردم كه اى كاش دست مبارك را بر چشمم من مى ماليدند.
شبى ديگرى نيز دعاى توسل را خواندم وبه خواب رفتم: ديدم در صحرايى هستم وجمعى نزديك به سيصد نفر به طرفى مى روند ويك نفر جلوى آنها بود ناگاه آنكه جلوتر بود، ايستاد، ديگران هم ايستادند وجا نماز را انداختند ومشغول نماز شدند، من نيز خود را داخل صف كردم.
وقتى نماز تمام شد اسبى آوردند، آن بزرگوار سوار شد وتند رفت: پرسيدم اين مرد كيست؟ گفتند: قائم آل محمد حضرت حجت (عليه السلام) است.
من چشم خود را فراموش كردم وفرياد بر آوردم يابن رسول الله آيا من اهل بهشتم يا اهل يا از اهل جهنم؟ تا سه نوبت جواب ندادند.
نا اميد شدم وفرياد برآوردم: قسم به اجداد طاهرينتان من از اهل بهشتم يا از اهل دوزخ؟
آن حضرت نظرى به من انداختند وتبسم نمودند، در اين هنگام من هم به ايشان رسيدم: حضرت سه بار دست بر چشم وسر من كشيدند وفرموند: از اهل بهشتى.
بيدار شدم: ديدم آب بسيار غليظى از چشمم خارج به طورى كه صورتم تر شده بود، با خود گفتم چه معنى دارد؟ چشم من چنان خشك بود كه هيچ وقت نم نمى داد، آن آب را پاك كردم وچون سرم را از لحاف بيرون آوردم: ديدم ستاره اى از روزنه خانه ام نمايان وچشمم بينا شده است.(86)

اى از لطف سراسر جانى   جان چه باشد؟ كه توصد چندانى
به دمى زنده كنى صد مرتبه   عيسى: آب حياتى: جانى
به تماشاى توآيد همه كس   لاله زارى: چمنى: بستانى
رودر روى توآرند همه   قبله اى: آينه اى: جانانى
آرزوى دل بيمار منى   صحتى: عافيتى: درمانى (87)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:22 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

ازمحمدحسين طباطبائى درخواست دعاكردم
آقاى محسن قرائتى به حافظ كل قرآن محمد حسين طباطبائى مى گويد:
پدرت را بيشتر دوست دارى يا مادرت را؟
آقا محمد حسين در پاسخ آقاى قرائتى فرمود:
وقضى ربك ان لاتعبدوا الااياه وبالوالدين احسانا(88)
پروردگارت فرمان داده است كه جز ذات پاك وبى همتاى اورا نپرستيد وبه پدر ومادر نيكى كنيد.
از اودرخواست دعا كردم وگفتم: ((در اين مكان مقدس شايد مكه باشد در حق ما دعاكن)).
در پاسخ اين آيه را تلاوت كرد:
ربنا اغفر لنا ولاخوانناالذين سبقونا بالايمان ولاتجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوربنا انك رئوف رحيم (89)
پروردگار! ما وبرادرانمان را كه ايمان به خدا بر ما پيشى گرفتند!بيامرز ودر دلهاى ما حسد وكينه اى نسبت به ايمان آورندگان قرار مده كه توپروردگارا، رئوف ومهربانى!(90).

به كودكى اگر عيسى سخن به معجزه گفت   در اين زمانه توبه قرآن كنى مسيحايى
به حافظين نه به قراء سبعه بايد گفت   -كنند درك حضورت به كسب دانايى

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:22 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

دعا وسيله كينه زدايى است
كسى كه اولاد دارد، اگر به اولادش بگوئيد، الهى بميرى واين را پدرش ‍ بشنود، چقدر ناراحت مى شود، اما اگر بگوئيد: هدايتش كند، خداوند اصلاحش كند، خدا خوبش كند، خدا ببخشدش چقدر پدر از اين اخلاق خوشش مى آيد.
از كسانى هم كه گله داريد، بشماريد ويكى دعايشان كنيد، اولين اثراين دعااين است كه يك حبه آتشى را كه در دلتان بوده: بيرون مى اندازيد، جلوترها كه قليان مى كشيدند، گاهى آتش قليان از سر قليان روى زمين مى افتاد وديگر فرصت اين كه بروند انبر بى آورند نبود، ناچار آن آتش را با دستشان بر مى داشتند ور دور مى انداختند، اگر كسى غيبتى از توكرده: يا نسبتى به توداده اين آتش افتاده روى دلت؟ كه از قالى گرانبهاتر است:، تا بخواهى بيايى برايش ثابت كنى كه تقصير كار نبوده اى: سوخته اى: پس ‍ دعايش كن: اول خودت را نجات بده تا دلت بيشتر از اين تاول نرند، بعدش ‍ خدا خودش جور مى كند كه چه جورى مساله را حل كند.(91)

مفلس بينوا بيا از در ما بجونوا   صاحب مدعا بيا از در ما دعا طلب
چند ز پست همتى فرش شوى برين زمين   روى بروى عرش كن راه سوى اسماء طلب (92)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:23 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

شما كسى را كه مى خوابد نمى شناسيد
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
اگر انسان شرايط دعا را به جا نياورد انتظار اجابت نداشته باشد زيرا خداوند به اندرون ما وپنهانى ترين اشياء آگاه است چه بسا خدا را به چيزى خوانده اى كه اوخلافش را در تومى داند.
بدان كه اگر خدا به ما دستور دعا كردن نداده بود وما مخلصانه دعا مى كرديم با رحمت خود دعاى ما را مستجاب مى كرد، آيا مى توان گفت اكنون كه اجابت دعا را براى كسانى كه با شرايط دعا را براى كسانى كه با شرايط دعا مى كنند ضمانت كرده اجابت نمى كند.
حضرت چنين اضافه مى فرمايند: اگر اين شرايطى را كه برايت گفتم را فراهم كردى ومخلصانه دعا خواندى: تورا به يكى از اين سه هديه مژده مى دهم.
1- يا به زودى آنچه كه خواستى به تومى دهد.
2- تا براى آخرت توبيشتر از آنچه خواستى ذخيره مى كند.
3- يا بلاى را از توبر مى گرداند كه اگر آن بلابه تومى رسيد تومى رسيد تورا هلاك مى كرد.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه وقتى آيه امن يجيب المضطر اذا دعاه ويكشف السوء را تلاوت فرمودند: از حضرت سؤ ال شده چرا ما دعا مى كنيم ودعايمان مستجاب نمى شود.
حضرت فرمودند: چون شما كسى را مى خوانيد كه اورا نمى شناسيد و چيزى مى خواهيد كه آن را درك نمى كنيد.(93)

آمدم سوى توراهم بده   شدم پناهنده پناهم بده
پشت مرا شكست بار گناه   ايمنى از جرم وگناهم بده
ناله وآهم بود از شوق وصل   اثر برين ناله وآهم بده (94)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:23 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

با يك حال بكاء وگريه دعا مى خواند
يكى از افراد متدين تهرانى براى كارى به اراك رفته بود، اتفاقا در مجلسى ذكر فضيلت از مرحوم حاج شيخ محمد تقى بافقى شد هر كدام فضيلتى گفتند، آن آقا گفت: فضيلتى را من مى دانم كه شما نمى دانيد وآن اين اينست كه وقتى ايشان تازه به حضرت عبدالعظم حسنى تبعيد شده بود، من شب جمعه اى به عادت هر شب جمعه ام كه جهت احياء وبيتوته مشرف مى شدم ودر مسجد سرداب صحن كه مجلس احياء بود شركت مى كردم: رفتم ودر آخر مسجد وانتهاى جمعيت نشسته ومنتظر مدير وبرنامه ريز دعاى كميل بودم تا ثلثى از شب گذشت: ديدم مردم زيادى از تهران و حضرت عبد الظيم (عليه السلام) براى دعا واحياء آمده بودند صلوات فرستاده: واز جا برخواستند.
ديدم شيخ كرباس پوشى وارد شد وبه منبر رفت: پرسيدم اين آقا چيست؟
گفتند همان است كه شاه تبعيدش نموده واورا اصلانديده ونمى شناختم تصور كردم كه اينهم بعضى از اين آخوند نماها است: مشغول موعظه و صحبت شد وبعد شروع به دعاى كميل نمود، ديدم با يك حال بكاء وگريه وانقلابى دعا مى خواند كه هيچ آخوند وغير آخوندى را بدان حال نديده بودم: شيطان مرا به وسوسه انداخت ودر خاطر خود خطور دادم كه اين آخوند عجيب دكان خوب عوام فريبى براى خود باز نموده واصلابه زبان نياورده وبراى كسى ابراز نكردم تا مجلس دعا ختم شد وايشان از منبر شان پايين آمده ومردم دسته دسته خارج مى شدند وايشان را هم جمعى احاطه نموده ومصاحفه كرده ومسئله مى پرسيدند.
من آمدم از كنارش بگذرم مرا نزد خود خواند با خود گفتم من كه با ايشان سابقه اى ندارم: چكار دارد. ناچار نزديك شد وسلام كرد جواب گفته و آهسته در گوش من فرمود: من تورا حلال مى كنم وبخشيدم ولى ديگر اين خيال ها را درباره هر كس نكن: به مجرد رسيدن اين كلمه فورا متنبه شده وبا خود گفتم من كه به كسى ابراز اين وسوسه را نكردم بودم وجمعت هم زياد بود ومسجد هم كه چراغ خوبى نداشته ومن هم نزديك منبر نبوده وايشان هم كه مرا نمى شناسد، از كجا در اين جمعيت زياد مسجد تاريك وكم روشنائى وانتهاى مردم مرا ديد واز سر من مطلع شده: دانستم كه نيست مگر ان ينظر بنور الله يعنى با چشم خدائى مى بيند وبراى او حجابى نيست.(95)

خداوند! گدايت آمده امشب   گداى آشنايت آمد امشب
الهى بنده ات بر در نشسته   ز باد معصيت پشتش شكسته

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:24 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

دعاى براى پسر دار شدن
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه هر زن حامله گشت وچهار ماه حمل اوبگذرد روى اورا به قبله كن وايه الكرسى بخوان ودست بر پهلوى اوبزن وبگو:
اللهم انى قد سميته محمدا
يعنى خدايا من اورا محمد نام گذاردم: چون چنين كردى خدا آن فرزند را پسر گرداند، بنابر اين اگر محمد نام كنى مبارك باشد واگر نام اورا محمد نگذارى خدا اگر بخواهد اورا بگيرد واگر بخواهد مى بخشد.(96)

چون بلرزيد از نداى محمد (ص)   خم شد و ساييد سر به پاى محمد (ص)
خم شد قد بتان زور وزر تزوير   پيش قد دل كش ورساى محمد (ص)
گهنه شده نغمه هاى نغمه سرايان   نغمه تازه شنوز ناى محمد
درد توانسوز اجتماع بشر را   نيست دوايى: مگر دواى محمد (ص)
از چه هراسى به رستخيز اگر شد   سايه فكن بر سرت لواى محمد (ص) (97)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:24 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

بعد از دعا شفا يافتم
ملامحمد تقى مجلسى از احمد ابن اسحاق قمى نقل نموده كه روزى خدمت امام حسن عسگرى (عليه السلام) مشرف شدم وعرضه داشتم كه من هر چه تلاش مى كنم بر دست راست بخوابم: نمى توانم بر اين حالت به خواب روم! امام (عليه السلام) دست مبارك خود را بر پهلوى راست او كشيدند واوبعد از آن هميشه بر دست راست خوابيد.
سپس ملامحمد تقى مجلسى ادامه مى دهد كه من هم مدت زيادى بود كه دچار ضعف معده بودم واگر بر دست راست مى خوابيدم معده ام به درد مى آمد لذا بر روى دست چپ مى خوابيدم وقتى اين روايت را ديدم به فكر رسيد كه خوشا به حال آنهاى كه محضرائمه معصومين (عليه السلام) را درك كردند واگر دردى داشتند دست آنها شفا مى يافتند! سپس به خودم گفتم: توهم دعا كن! دعا كردم كه خدايا به حق امام حسن عسگرى (عليه السلام) اين بلارا از من دور كن! من بعد از دعا شفا يافتم وچهل سال است كه اين مرض در من از بين رفته است.

گفت خدا كه اولياء روى من وره منند   هر چه بخواهى از خدا بر در اوليا طلب
سرور اولياء نبى است وز پس مصطفى على است   خدمت مصطفى كن وهمت مرتضى طلب
پيروى رسول حق دوستى حق آورد   پيروى رسول كن دوستى خدا طلب
شرح سفينه نجات آلرسول نا خدات   ساكن اين سفينه شودامن ناخدا طلب
خسته جهل را بگوى خيز وبيا بجستجوى   از بر ما شفا بجواز در ما دوا طلب (98)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:24 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

اگر بنده اى در ميان امتى گريه كند...
شرايطى در روايات براى دعا ذكر شده:
1- حضور قلب با توجه به اين كه دعا عبارت است از خواستن وخواستن امرى باطنى است: نتيجه مى گيريم كه دعاى بدون حضور قلب دعا نيست.
2-خضوع وفروتنى.
3-اميدوارى: چون خواستن بدون اميد وارى تحقق نمى يابد، اميدوارى تحقق نمى يابد. اميد وارى نيز از شرايط دعا است.
4- شناخت خدا واعتقاد به قدرت اووعلم اوبه نياز، زيرا اميدوارى كه يكى از شرايط دعا را دارا مى باشد در صورتى تحقق مى يابد كه دعا كننده خداند را شناخته وعلم وقدرت اورا نسبت خواسته خود باور داشته باشد.
5- پرهيز از گناه به ويژه ستم مالى وآبروى به مردم: در حديث قدسى آمده است: دعا از تو، اجابت از من: زيرا دعاى از من پوشيده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه.
از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده: كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود، بايد كسب وخوراكش را حلال نمايد.
از جمله نصيحت هاى كه خداوند به حضرت عيسى (عليه السلام) نمود اين بود كه: به ستم گران: بنى اسرائيل بگو: در حالى كه مال حرام زير پايتان وبتها در خانه هايتان است به درگاه من دعا نكنيد، زيرا سوگند ياد كرده ام كه دعاى هر كسى را كه مرا بخواند اجبابت نمايم واجابت اينان تا موقعى كه كه پراكنده گردند جز لعنت چيزى نيست.
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده است كه خداوند به من وحى كرد: قوم خدا را بر حذر بدار از اينكه وارد يكى از خانه هاى من شوند در حالى كه مظلمه اى از يكى از بندگان نزد آنان باشد، زيرا تا زمانى كه ايستاده ومشغول نماز هستند، آنان را لعنت مى كنم: مگر اين كه مظلمه را رد كنند كه در اين صورت گوش آنان هستم كه با آن مى شنود، چشم آنان هستم كه با آنان مى بيند واز اولياء وبر گزيدگانم خواهند بود وبه همراه پيامبران و راستگويان وشهيدان در بهشت همسايه من مى باشند.
6- گريستن: روايت شده است: بين جهنم وبهشت: گردنه اى است كسى از آن عبور نمى كند مگر كسانى كه از ترس خدا، خيلى گريه كرده باشند.
رسول خدا مى فرمايد كه خداوند به من فرمود: قسم به عزت وجلالم عبادت كنندگان اصلاارزش گريه را نزد من نمى دانند،من براى آنان قصرى در رفق اعلى بنا مى كنم كه كسى با آنان شريك نيست.
هم چنين روايت شده است: روز قيامت تمام چشمها گريان است مگر چشمى كه از ترس خدا گريه كرده باشد وهر چشمى كه از ترس خدا گريه كرده باشد وهر چشمى كه از ترس خدا پر اشك شده باشد خداوند بقيه بدنش را بر آتش حرام مى كند واگر اين اشك روى صورتش بريزد هيچگاه به اين صورت ندارى وخوارى نمى رسد، هر چيزى پيمانه وچيزى دارد مگر قطره اشكى: زيرا خداوند با كمى از آن درياى از از آتش را خاموش ‍ مى نمايد واگر بنده اى در ميان امتى گريه كند خداوند به اين امت به خاطر گريه اورحم مى كند.(99)

گنهكاران: گنهكاران كجائيد   گشوره شد در رحمت بيايد
ضيافتخانه حق باز گشته   خدا مهمانيش آغاز گشته
مشونوميد هرگز عبد عاصمى   كه مى بخشد خداوند معاصى
بيائيد اى گنهكاران ايزد   به حق: حق شما را دوست دارد

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:25 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

هنوز لبهاى عارف از دعا فراغت نيافته بود
در ايام حكومت عثمانيها بر بغداد مدتى خشكسالى شد، به پسشنهاد سعيد پاشا حاكم بغداد مردم سه روز روزه گرفتند وسپس براى براى نماز طلب باران از شهر بيرون رفتند وبه تضرع ودعا پرداختند، ولى خبرى از باران نشد.
سيد محمد رضا شبر كه از ناكامى كاخ نشينان بغداد آگاهى يافت به مردم فرمود: كه به اميد ريزش باران رحمت الهى با دلى پيراسته از تباهى ها سه روز روزه گرفته: براى نماز طلب باران آماده شوند، مردم كاظمين به دستور سيدمحمد رضا شبر با پاى برهنه ولى دلى شكسته: شهر را ترك كرده وبه سوى مسجد براثا رفتند در آن وادى مقدس: مردم به پيشواى سيد محمد رضا شبر، نماز باران به جاى آوردند، سيد پيشاپش مردم دل به پروردگار سپرده وچشم به آسمان دوخته بود ورحمت خداوند را به يارى مى طلبيد، هنوز لبهاى عارف كهن سال كاظمين از دعا فراغت نيافته بود كه ابرهاى تيره غرش كنان بر بام آسمان فرود آمده: برق اصابت تيرهاى دعاى پرهيز كاران حريم پيشوايان پاك امام موسى كاظم (عليه السلام) وامام جواد (عليه السلام) به هدف اجابت در دور دست افق پديدار گشت ودر پى آن قطره هاى درشت شروع به آمدن كرد، اين حادثه نشدنى سبب شد تا مردم پاكدل كاظمين: سيد پارساى خاندان شبر را با عنوان صاحب الدعوه المستجابته بستايد وپيش از پيش مورد احترام قرار گيرند.(100)

سالك راه حق بيا همت از اوليا طلب   همت خود بلندى كن سوى حق ارتقا طلب
فاش ببين گه دعا روى خدا در اولياء   بهر جمال كبريا آئينه صفا طلب (101)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:25 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم دستها را به دعا بلند نموده بودند در حالى كه...
از ام سلمه همسر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ويكى از زنان صدر اسلام روايت شده است كه: نيمه شبى از خواب بيدار شدم ورسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را ديدم كه در تاريكى: در گوشه اى از خانه ايستاده ودستها را بلند نموده ودر حالى كه نالان وگريان است: اين جملات را تكرار مى فرمايند:
خدايا، نعمتى را كه به من عطا فرمودى باز مگير.
خدايا مرا دچار شماتت دشمن وحسود مفرما.
خدايا مرا به بديهائيكه از آن بيرون آوردى باز مگردان.
خدايا مرا يك لحظه به خود وا مگذار.
ام سلمه مى گويد: من از ديدن حال آن حضرت وشنيدن اين كلمات گريان شد. آن حضرت صداى گريه مرا شنيدند وپرسيدند: چرا گريه مى كنى؟
عرض كردم: چگونه گريان نشوم در حالى كه شما با آن مقام ومرتبه اى كه داريد. اين گونه سخن مى گوئيد واز كارهاى خود مى ترسيد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: چگونه نترسم در حالى كه خداوند، يونس را يك لحظه به خودش واگذار كرد پس شد آنچه شد نزديك بود اوگمراه گردد.
يعنى مورد تنبيه خدا واقع گرديد ومدت طولانى در شكم ماهى زندانى بود.(102)

الهى چنان كه اين عبد مسكين   براى توخواهد وبراى توباشد
الهى عطا كن بر اين بنده چشمى   كه بينائيش از ضياى توباشد
الهى چنانم كه از فضل ورحمت   كه دايم سرم را كه هواى توباشد (103)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:25 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

اى عيسى به درگاه من دعا ودلت را برايم خواركن
در داستان 141 چند شرط راجع به اجابت گفتيم چند شرط ديگر را مى گوئيم كه شرط هفتم سپاس وستايش از خداوند است: راوى مى گويد: از امير المومنين سؤال كردم چگونه تمجيد كنم؟ حضرت فرمودند: مى گوئى.
ويا من اقرب الى من حبل الوريد! يا من يحول بين المرء وقلبه يا من هو بالمنظر الاوبالافق المبين
اى كسى كه از رگ گردن به من نزديكترى! اى كسى كه بين شخص ودلش ‍ حايل مى شوى! اى كه در چشم اندازى بالاتر از هر چيز ودر افق اشكارى هستى! در بعضى از روايات عبارات ديگرى نقل شده است.
8 - ذكر نامهاى خدا كه مناسب دعا مى باشد ونيز گفتن نعمت هاى خداوند وشكر آن: بيان گناهان وآمرزش خواستن بر آنها.
9 - درنگ وعجله نكردن واصرار وپا فشارى در دعا، زيرا كه خداوند درخواست كننده لجوج را دوست دارد، وحد اقل پافشارى اين است كه دعاى خود را سه بار تكرار كرده وخواسته ود را سه بار بگويد.
10- پنهان دعا كردن: زيرا هم فرمان خداوند هم در پنهان دعا كنيد را اجابت كرده وهم از آفت ريا دور مى ماند وروايت شده است دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشكار است.
11- تضرع در دعا به همراه قلب خاضع وبدون متواضع وچاپلوسى. خداوند به حضرت عيسى (عليه السلام) وحى نمود: عيسى! مانند غريق غمزده كه ياورى ندارد: به درگاه من دعا ودلت را برايم خوار كن ودر خلوت بسيار به ياد من باش وبدان من با چاپلوسى كردن توخوشحال مى شوم با زنده دلى ونشاط اين عمل را انجام بده وصداى غمناك خود را به من برسان.
وبه موسى (عليه السلام) وحى شد: هنگامى كه مرا مى خوانى ترسان باش ‍ صورت خود را خاك آلود كن وبا اعضاى مهم بدنت برايم سجده كن وبا ايستادن در مقابل من به اطاعت من مشغول شووبا ترسى كه از قلبى ترسان برخواسته است: با من مناجات كن... قلبت را با ترس از من بميران: زنده دل وكهنه لباس باش: در ميان زمينيان ناشناس ودر آسمان معرف: همنشين خانه وچراغ شب باش: مانند صابرين از من اطاعت كن:. از زيادى گناهان فرياد بزن: مانند فرياد كسى كه از دشمن فرار مى كند ودر اين امور از من كمك بخواه كه من كمك وياور خوبى هستم.(104)

الهى دلي دهى كه جاى توباشد   لسانى كه در وى ثناى توباشد
الهى بده همتى آن چنانم   كه سعيم وصول لقاى توباشد
الهى چنانم كن از عشق خود مست   كه خواب وخورم از براى توباشد
الهى عطا كن به فكر تو نورى   كه محصول فكرم دعاى توباشد
الهى عطا كن مرا گوش وقلبى   كه آن گوش پر از صداى توباشد (105)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:26 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

امام زمان عليه السلام براى شيعيان خود دعا مى كردند
سيد ابن طاووس عليه الرحمه مى فرمايد:
سحر گاهى در سراب مقدس امام زمان (عليه السلام) بودم ناگاه صداى مولايم را شنيدم كه براى شيعيان خود دعا مى كردند وعرضه مى داشتند:
اللهم ان شيعتنا خلقوا من شعاع انوارنا وبقيه طينتنا وقد فعلوا ذنوبا كثيره اتكالاعلى حبنا وولايتنا فان كانت ذنوبهم بينك وبينهم فاصفح عنهم فقد رضينا وما كان منها فيما بينهم فاصلح بينهم وقاص بها عن خمسنا و ادخلهم الجنه فزحزحهم عن النار ولاتجمع بينهم وبين اعدائنا فى سخطك .
خدايا شيعيان ما را از شعاع نور ما وبقيه طينت ما خلق گرديده اند((خلق كرده اى)) آنها گناهان زيادى را با اتكاء بر محبت به ما وولايت ما كرده اند، اگر گناهان آنان گناهى است كه در ارتباط با تواست از آنها بگذر كه ما را راضى كرده اى وآنچه از گناهان آنها، در ارتباط با خودشان هست: خودت بين آنها را اصلاح كن واز خمسى كه حق ماست به آنها بده تا راضى شوند، وآنها را از آتش جهنم نجات بده وآنها را با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما.
وباز عالم بزرگوار وسيد جليل رضى الدين على ابن طاووس عليه الرحمه مى فرمايد:
سحر گاهى در سامراء دعاى از حضرت قائم (عليه السلام) شنيدم وكلماتى از آن حفظ كردم: كه حضرت براى زندگان ومردگان شيعيان دعا مى فرمودند واز جمله كلمات آن حضرت اين بود كه عرضه داشتند:
وابقهم واحيهم فى عزنا وملكنا وسلطاننا ودولتنا.
خدايا شيعيان را حفظ كن وآنها را در دولت وسلطنت ما حيات ده.(106).

دل ما شده ز حجرت همه داغدار ومحزون   بنگر كه شيعه باشد همه جا به جستجويت
بگشا از چهره مولاتودگر حجاب خود را   كه مگر شود منور همه ديده ها به رويت
توطبيب دردمندان: توپناه مستمندان   توغنى وما گدايان: همه چاكران كويت
نظرى به سوى ما كن كه بود ز غمگساران   همه ديده ها به لطفت همه دستها بسويت (107)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:26 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

به دعا وتوجه خيلى اهتمام مى ورزيدم
خبر نگار از مقام معظم رهبرى سؤال مى كند كه: شما در دوران نوجوانى چه تصورى از خدا داشتيد؟ حالت وروحيات شما در اين دوره چگونه بود؟
شما به نوجوانان توصيه مى كنيد كه چگونه با خدا حرف بزنند، چه چيزى هاى از خداوند بخواهند ورابطه شان با خدا چگونه باشد.
ايشان فرمودند: عرض كنم كه من دوره نوجوانى - يعنى همان دورانى كه تازه از دبستان بيرون آمده وطلبه شده بودم - به دعا وتوجه خيلى اهتمام مى ورزيدم.
آنچه كه آن وقت براى من مطرح بود وعملاوجود داشت: اين بود كه اهل دعا وذكر ودعاهاى ماثور واعمالى كه وارد شده بود، بودم مثلايادم است هنوز بالغ نبودم كه اعمال روز عرفه را بجا آوردم: اعمال آن روز، طولانى هم هست چند ساعت هم طول مى كشد، اعمال بعد از نماز ظهر شروع مى شود واگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد شايد تا نزديك غروب: روزهاى نه چندان بلند به طول مى انجامد.
آن وقت من يادم است كه با مادرم چون مادرم هم خيلى اهل دعا وتوجه و اعمال مستحبى واينها بود مى رفتيم يك گوشه حياط كه سايه بود، منزل ما حياطى كوچك داشت آنجا فرش پهن مى كرديم هوا گرم بود ودر آن سايه مى نشستيم وساعتهاى متمادى اعمال روز عرفه را انجام مى داديم هم دعا داشت هم ذكر وهم نماز كه در دوره جوانى ونوجوانى من دوره انس با معنويات وبا دعا بود.
اگر كسى معناى دعا، مثلادعاى ابوحمزه ثمانى: يا دعاى امام حسين (عليه السلام) در روز عرفه را بفهمد وتوجه كند امكان ندارد از اين دعا به اين بلندى خسته بشود يعنى اين گفتگويى كه در اين دعا انجام گرفته بيت اين بنده برگزيده وشايسته وبا معرفت وخدا اين قدر پر جاذبه ونافذ و حقيقى است يعنى بيان كننده آن خواست هاى فطرى انسان است كه امكان ندارد كسى هيچ وقت از آن خسته بشود.
بد نيست شماها اين را بدانيد، من با ديد ادبى كه به اين دعاها نگاه مى كنم: جزوزيباترين سخنان زبان عربى است: همين دعاى كميل: يا دعاى امام حسين (عليه السلام) در روز عرفه: يا همين دعاى ابوحمزه: يا آن مناجات شعبانيه اينها در زبان عرب: جزوزيباترين متن هاى عربى است.
اين مفاهيم ومعارفى كه در صحيفه سجاديه است به قدر زيبا است: انسان گاهى اوقات حيرت مى كند كه اين چه ذهنى است: چه مغزى است كه اينها را توانسته است كنار هم بنشاند.(1).(2)(108).

ما در دوجهان غير خدا يار نداريم   جز ياد خدا هيچ دگر كار نداريم
ما مست صبوحيم ز ميخانه توحيد   حاجت به مى وخانه خمار نداريم
گر يار وفا دار نداريم وليكن   ما يار بجز حضرت غفار نداريم (109)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:26 PM
تشکرات از این پست
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)

اى خدا به فريادم برس
روزى: زنى بچه شير خوارش بغل گرفته بود واز روى پلى كه بر روى آن رودخانه احداث شده بود مى گذشت: ناگاه بر اثر ازدحام مردم زن به زمين خورد وبچه اش از دستش رها شد ودر رودخانه افتاد.
جريان آب رودخانه تند وسريع بود وبچه را با سرعت با خود مى برد، زن خود را به ساحل رسانيد ودر حالى كه دنبال فرزندش مى دويد، از مردم كمك مى خواست ولى جريان آب به قدرى تند بود كه مردم نمى دانستند، كودك را از آب بگيرند.
بالاخره جريان آب كودك را به قسمتى از رود خانه برد كه آب رودخانه: چرخ آسيابى را به حركت در مى آورد، تصادفا كودك وارد اين جريان گرديد وبه سرعت به طرف چرخ آسياب برده شد.
در آخرين لحظه كه زن يقين كرد هيچ كس بجز خدا نمى تواند به فريادش ‍ برسد وفرزندش را نجات دهد، سر به آسمان بلند كرد وگفت:
اى خدا به فريادم برس.
در همان لحظه آب از رفتن ايستاد واز حركت باز ماند، زن دست دراز كرد و كودكش را از روى آب برداشت وشكر الهى را به جاى آورد.
آرى اين ارتباط معنوى با خدا است كه به دلها آرامش وتسكين وحوادث را به نفع انسان خاتمه مى دهد.(110)

روز وشب پيروفرمان توام مادر جان   چونكه پرونده دامان توام مادر جان
گرچه امروز قوى پنجه ونيرومندم   من همان كودك گريان توام مادر جان
چكنم در عوض آن همه خوبى هايت   من كه شرمنده احسان توام مادر جان (111)

 

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها