پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد:
«ان اقربكم منّى مجلسا يوم القيامة احسنكم اخلاقا»
در روز قيامت نزديكترين شما به محلى كه من ايستاده ام، آن كسى است كه اخلاقش از همه بهتر باشد.
1 ـ عفو از ظلم كننده
اخلاق چيست؟ خدا اخلاق را به من وصيت كرد، كه چيست:
«اوصانى ربى ان أعف عمن ظلمنى»
گفت: حبيب من! تو در خانواده، بچه ها، قوم و خويش ها و مردم آدم با مروت و با گذشتى باش.
2 ـ كمك به محروم كننده تو از كمك
سفارش دوّم:
«و اعطى عمن حرمنى»
به من گفت: يا رسول الله! مردم كم ظرفيت هستند، اگر يك زمانى رفتى و چيزى از كسى خواستى گفت نمى دهم، تو گذشت كن.
حبيب من! پيش مردم كه مى روى، چيزى از مردم مى خواهى كه انجام نمى دهند، اما حالا خودشان گرفتار شدند، آمدند، تو برو برايشان انجام بده. تو مثل آنها نباش و به رخ آنها نكش.
3 ـ صله رحم با قطع كننده رحم
سفارش سوم:
«و أوصل [أصل] من قطعنى»
خدا به من گفت: اين قوم و خويش هايت گاهى بى دليل، حالا يا حسود است، يا كم ظرفيت، يا متكبر و مغرور، يا بدخلق، به ديدن تو نمى آيند، حبيب من! سفارش من اين است كه اگر او نيامد، تو در مقابل او تكبر نكن و به ديدنش برو.
4 ـ تفكر در سكوت
سفارش چهارم:
«و ان يكون صمتى فكرا»
به من گفت: حبيب من! هر وقت تنهايى، جايى هستى كه بنا نيست حرف بزنى، سكوتت را حرام نكن. در سكوت به فكر فرو برو. به گذشته و عاقبت خودت فكر كن، به مردم، به زن و بچه ات، فكر كن، ببين نقشه خوبى پيدا مى كنى كه به نفع مردم باشد تا پياده كنى.
5 ـ گفتار متذكر
«و ان يكون منطقى ذكراً»
به من سفارش كرد: رسول من! حرف و كلام تو چراغ هدايت مردم باشد. فقط حق بگو، فقط حرف خدا را بزن. حرفى بزن كه مردم تكان بخورند، بيدار بشوند، توبه كنند. حرفى بزن كه آتشى را خاموش كند و بين دو نفر كه با هم قهر كردهاند، آشتى بدهى و اختلافى را رفع بكنى.
6 ـ نگاه براى عبرت
سفارش ششم:
«و نظرى عبرا»
حبيب من! پلك چشمانت را كه باز كردى، به هر چه نظر مى كنى، براى درس گرفتن باشد. نگاهت فقط نگاه درس گيرى باشد. چگونه؟
عبرتها را در قالب اين اشعار زيبا ملاحظه كنيد:
بنشين بر لب جوى و گذر عمر ببين
كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس
* * *
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
من از بىقدرى خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نمىگردد، از اين بالا نشينىها
* * *
اظهار عجز پيش ستم پيشهگان خطاست
اشك كباب مايه طغيان آتش است
* * *
صائب چه اعتبار بر اخوان روزگار
يوسف به ريسمان برادر به چاه شد
* * *
مانع نشدى ز آمدن غير به چشمم
رو اى مژه، خار سر ديوار به از توست
* * *
پرتو عمر چراغى است كه در بزم وجود
به نسيم مژه بر هم زدنى خاموش است
* * *
جوانى گفت با پيرى دل آگاه
كه خم گشتى، چه مىجويى در اين راه؟
جوابش گفت پير خوش تكلم
كه ايام جوانى كردهام گم
* * *
دريغا كه بى ما بسى روزگار
برويد گل و بشكفد نوبهار
بسى تير و دىماه و ارديبهشت
برآيد كه ما خاك باشيم و خشت
* * *
تفرج كنان بر هواى و هوس
گذشتيم بر خاك بسيار كس
كسانى كه از ديگر به غيب اندرند
بيايند و بر قبر ما بگذرند
* * *
برگ درختان سبز، پيش خداوند هوش
هر ورقش دفترى است، معرفت كردگار
اينها درس است. خدا به من سفارش كرد: حبيب من! پلك چشمت را كه باز مى كنى، به هر چه كه نگاه مى كنى، براى عبرت گرفتن نگاه كن.
«اوصانى ربى ان اعفو عمن ظلمنى و اعطى عمن حرمنى و أصل عمن قطعنى و ان يكون صمتى فكرا و منطقى ذكرا و نظرى عبرا»
اين شش سفارش، توصيه هاى خدا به پيغمبر است كه حبيب من! چگونه زندگى كن.