پاسخ به:♥♥♥♥_ مشاعره مهدوی _♥♥♥♥
تو و غریبی و زاری! خدا مرا بکشد
به آن غمی که تو داری خدا مرا بکشد
چرا به گوشه ی صحرا نموده ای منزل؟
مگر که خانه نداری؟ خدا مرا بکشد
فراز مأذانه ها ای جماعت گمراه چه می کنید شما بی صدا سخن کوتاه حرام باد اذان موذنی که نگفت دوبار أشهَدُ أنا عَلی ، وَلیُ الله
در جمعه های حسرت دیدار آسمان
هر جمعه کار دل شده الغوثُ الاَمان
این هفته نیز منتظر جمعه مانده ام
چشم انتظار جمعه موعود مهربان
اللهم عجل لولیک الفرج
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
نازم آن رعنا قدت را خال رویت را لبت را با غم غربت چه سازی روزهایت را شبت را
امشب نشسته بر دلم غم هاي عالم
بي تو گذشت امروز هم آقاي عالم
امروز هم مولا خبر از تو نيامد
شب آمد و من ماندم و غم هاي عالم
☆☆ خداوندا، اراده ام را به زمان کودکی بازگردان ☆☆
☆☆ همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم ☆☆
ツ وبلاگ لبخند زیبای زندگیツ
☆☆ مدیر تالار ادبیات ☆☆
مانندِ همیشه: رود ، من...دریا ، تو
سرسبز ترین فصلِ خدا ،تنها تو!
گفتی که "من و بهار برمی گردیم"
امسال بهار آمده،اما تو...!
وقتی که چون نسیم شوم کو به کوی تو
بال فرشتگان الهی است محملم
من لایق زیارت روی تو نیستم
از لطف توست گر بشمارند قابلم
من به قر بان نگاه مست تو بوسه گاه لحظه هایم ،دست تو ای غریب جاده های سرد من ساکن پس کو چه های درد من
نصیب ما دلى بیمار دادند
كه ما را از فراق آزار دادند
از آن روزى كه ما را آفریدند
دل ما را به دست یار دادند
در دفترم به ياد تو نرگس كشيده ام
نرگس هم از فراق تو دلگير شد بـيــا
ای غایب از دو دیده ی دنیا بیا بیا
ای روشنی ظلمت شبها بیا بیا
چشم انتظار روز ظهورت دو عالم است
ای آرزوی قلبی زهرا بیا بیا
ای حضور ِ حاضرت ظــــــهر تمام سایه ها نیــــــمه ی جانم شوی ای ماه کامل بی ریا نام تو سر حلقـــه ی قاب ِ زمین و هم زمان آفتـــــاب ِ لم یزل ،هم کـــــهکشان ِ راه ما
الا که بی پناه شدم یا ابن فاطمه
محتاج یک نگاه شدم یا ابن فاطمه
با دست خویش آبروی خویش برده ام
بیچاره ی گناه شدم یا ابن فاطمه
هـــــزار بـوســه گــــذارم بــــه پــــای نامـۀ تو اگـر رسـید جـــوابت بـــه دســتم آقا جان بــه مـثـل مـــردم ایــن ده همیشــه منتظــرم بیــا کــه دل بــه امیــد تو بسـتم آقـا جان
نور رخسار تو را نیمه شبی چون دیدم تـا سحـر روی تو شد قبـله گه امیـدم روشنای رخت ای پردگی ، پرده نشین فارغم کرد زهر چه به جهان می دیدم بارها نقش خیال تو به دل حـک کردم سـالها غنچه احساس به یادت چیدم تا بشویم رهت ای نو گل ریحانه ، ببین شـبنم ســرخ زچشــمان تـــرم باریـدم خار ماندن به برت ، به زگل بی تو شدن من همین نکتـه زسـیر چمنت فهمیدم به امیدی که به گل بوسه ز رویت برسم هر گلی دیده ام از جانب تو ،بوسیدم بس کـن این ناز، مـرا کشـت تمـنا و فراق گل نـرگس مکن این بار دگـر، نومیـدم *** اللهم عجل لولیک الفرج***
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
اصفهان نگین فیروزه ای جهان