پاسخ به:♥♥♥♥_ مشاعره مهدوی _♥♥♥♥
در سایهی نور حضرت انشاءالله
در وادی طور حضرت انشاءالله
در مکتب عشق فاطمی میمانیم
تا صبح ظهور حضرت انشاءالله
فراز مأذانه ها ای جماعت گمراه چه می کنید شما بی صدا سخن کوتاه حرام باد اذان موذنی که نگفت دوبار أشهَدُ أنا عَلی ، وَلیُ الله
هر كه محروم است از تو مَحرمِ مِیخانه نیست
هر كه با آتش نمی جوشد دلش پروانه نیست
من اویسم قسمتم انگار دیدارت نشد
از قَرَن می آیم و ارباب امّا خانه نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»
کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را ...
از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
نزدیک شده وقت رسیدن به حضورش
رؤیای زمین پر شده از بارش نورش
یادش مگر آغوش بهار است که هربار
گل کرده خیالی که نموده ست مرورش
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
نماز عمر قضا شد بگو چه کار کنم؟
چگونه این همه پائیز را بهار کنم؟
به یک نگاه بکش؛ زنده کن مرا آقا
بکش مرا که به این مرگ افتخار کنم
مرا بنما بلا گردان یارم
فداى او خدایا هر چه دارم
به امیدى در این مى خانه هستم
كه آخر سر به دامانش گذارم
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍﯾﯽ
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻣﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﺸﺎﯾﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯼ ﺩﻝ ﻏﺎﻓﻞ
ﻧﯿﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﻧﺪﯾﺪﻣﺖ ﮐﻪ ﮐﺠﺎﯾﯽ
یکی بیاید و دستی به ما تکان بدهد یکی دوباره به تقویم خسته جان بدهد چه سرد مانده دل بی حواس آدم ها کسی نبوده که آن را کمی تکان بدهد!
هستیم دچار حسرت و دلسردی
این دربدری هست عجب بد دردی
ایکاش که هر چه زودتر آقا جان
با سیصد و سیزده نفر برگردی
سخت آلوده ست در فصل زمین ، آب و هوا
از تب آلودگی ، محصول باران خوب نیست
عصر دَجّال است و مولانای بیدل ، بی چراغ !
شبچراغ معرفت کو ؟ حال عرفان خوب نیست
تقديم ميكنم سرو جان را ز فرط شوق گر بشنوم صداي تو يا صاحب الزمان صدمرحبا بر آن كه گرفته است توشه اي از روي دلرباي تو يا صاحب الزمان
نگاه كن به قلب من كه سرخ از غرور توست نگاه كن به چشم من، به راه تا عبور توست نگاه كن به جان من، در انتظار جمعه ای ست كه وعده داده اند و گفته اند ظهور توست