0

جمع بندی و چکیده مباحث طــرح صــــالــحـیــن راســــخــــون

 
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

چکیده مبـحث 15صــالـحین راسـخون: حضرت معصومه (س)

 1- چرا به حضرت معصومه (س)، «معصومه» می‌گویند؟


لقب معصومه از جانب حضرت امام رضا علیه‌السلام به دلیل مراتب تقوی و پرهیزگاری ـ تنها به فاطمه معصومه علیهاالسلام در میان دختران حضرت امام موسی بن جعفر علیه‌السلام ـ اعطا گردید؛ خانمی که در اقتدا به پدر بزرگوارش، بسیاری از ساعات زندگی‏اش، به عبادت و راز و نیاز با خدا سپری شد.

2-  آیا حضرت معصومه (س) زیارتنامه ماثور دارند؟

يکي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) درباره ايشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است که زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب کبري، حکيمه خاتون و نرجس خاتون که هيچ شک و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع آن ها نيست. هيچ کدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت (س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است که روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

3- چرا حضرت معصومه(س) بعد از امام رضا(ع) سرآمد فرزندان امام کاظم است ؟

حضرت معصومه (س) در خانداني که سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکي در اين باره ميگويد: هر يک از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به کاظم، فضيلتي مشهور دارد. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي که ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشکار است و اين حقيقت روشن مي سازد که ايشان نيز چون حضرت زينب (س) عالمه غير معلمه بوده است. 

4- چرا فاطمه معصومه علیهاالسلام کریمه اهل بیت است؟

حضرت معصومه درزبان علما و فقهاى شيعه به لقب «كريمه اهل بيت » ياد مى شود. از ميان بانوان اهل بيت اين نام زيبا تنهابه او اختصاص يافته است.
بر اساس روياى صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر مرحوم آيت الله سيدمحمود مرعشى نجفى(م 1338 ه .)اين لقب از طرف امام صادق(ع)برحضرت معصومه اطلاق شده است. در اين رويا امام صادق(ع)به آيت الله نجفى كه با دعا و راز و نياز تلاش پى گيرى را براى يافتن قبر مطهر حضرت زهرا(س)آغاز كرده بود، خطاب فرمود: «عليك بكريمه اهل بيت » ; برتوباد به كريمه اهل بيت.

5- چرا حضرت معصومه ملقب به محدثه بودند ؟

در فرهنگ اسلامى محدثان راستيـن همـواره از حرمت و منزلت ويژه اى بـرخـوردار بـوده انـد; محـدثـان و راويـان در حفظ و حــراست از گنچينه هاى معارف و ارزشهاى دينـى و ذخاير گرانمايه مكتب تشيع و رشد و تعالى فرهنگ غنى اسلامى نقـش اول را داشته اندو حامل ودايع و امانتهاى گـرانقـدر الهى و رازدار اسـرار آل رسول بـوده انـد.
يكـى از والاتـريـن عناوينـى كه نشان دهنده بلنـدى مرتبه علـم و آشنايـى كريمه اهل بيت عليهم السلام با معارف بلنـد اسلام و مكتب حياتبخـش تشيع است; محدثه بـودن آن حضرت مى باشد كه بزرگان علـم حـديث بـدون هيچ درنگـى احاديث و روايات رسيـده از آن حضـرت را قبـول و به آن استناد مى نمايند چرا كه حضرتـش جز از افراد مورد وثـوق و اطمينان حديث نقل نمى كند

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

پنج شنبه 21 شهریور 1392  11:01 AM
تشکرات از این پست
onehamed 09303495228 ravabet_rasekhoon ghiyase65 omiddeymi1368 nargesza
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

چکیده مبـحث 16 صــالـحین راسـخون: حضرت رضا علیه السّلام

به نام خالق توانا

کوتاه برای امام رضا علیه السّلام : 

 یازدهم ذی القعده مصادف است با سالروز ولادت شمس الشموس پادشاه ایران زمین آقا امام رضا (ع).

زندگی‌نامه امام رضا (ع):

هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا (ع) در مدینه دیده به جهان گشود، همسران این امام بزرگوار سبیکه یا خیزران، مادر امام محمد تقی (ع)، ام حبیبه (دختر مأمون) و چند ام ولد و فرزندان این حضرت امام محمد تقی (ع) که پس از شهادت پدرش، در سن هفت سالگی به امامت رسید. علمای شیعه ایشان را تنها فرزند امام رضا (ع) دانسته‏‌اند؛ اما در برخی منابع، فرزندان دیگری نیز برای آن حضرت ذکر شده است که عبارتند از: ابو محمد حسن، جعفر، ابراهیم، حسن، عایشه و فاطمه.

لقبها و کنیه‌های امام رضا(ع):

کنیه‌های این امام بزرگوار ابوالحسن و ابوعلی و لقب‌هایش رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر و مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و علت گرفتن این لقب به این دلیل است که گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده: از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سرانجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»

اوضاع سیاسی:

مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

- ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

مناظرات:

به دستور مامون علی ابن موسی مناظراتی در مجلس مامون برگزار می‌کرد. در یکی از این مناظرات علی ابن موسی با دانشمندان ادیان دیگر از جمله زرتشتی (هربذه اکبر)، یهودی (راس الجالوت)، مسیحی (جاثلیق) و صائبی (عمران) به مباحثه پرداخت و هر کدام را با استفاده از کتاب و عقاید مورد قبول آن شخص مغلوب کرد. در پایان مناظره عمران اسلام آورد و از طرف علی ابن موسی سرپرست صدقات بلخ قرار گرفت.

تالیفات علی بن موسی رضا:

از علی بن موسی رضا برخی تألیفات یاد شده که علمای شیعه از آنها به اجمال و تفصیل یاد کرده‌اند، اما مؤلفات وی، به تفضیل، عبارت‌اند از: آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسش‌های وی در خصوص علل احکام شرعی نوشته‌ است.

عللی که فضل بن شاذان گوید آنها را از علی بن موسی رضا، یکی پس از دیگری، شنیده و جمع آوری کرده‌است و به علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری اجازه روایت آن‌ها را از وی از علی بن موسی رضا داده‌است.

سه رساله که برای مأمون عباسی درباره اسلام و دستورهای دینی نوشته‌است. این سه رساله را صدوق در عیون اخبار الرضا با اسناد متصل ذکر کرده‌ است.

مختصری از رویدادهای مهم:

زندانی و مسموم شدن امام‏ کاظم(ع)، پدر امام‏رضا (ع)، به ‏دستور هارون‏‌الرشید.

وادار کردن امام رضا (ع)، توسط مأمون برای پذیرش ولایت‏عهدی.

پذیرفتن امام رضا (ع)، ولایت‏عهدیِ مأمون را مشروط بر عدم دخالت در امور کشورداری در سال 201 هجری.

ضرب سکه به‏ نام امام‏ رضا (ع) و خواندن خطبه به‏نام آن‏ حضرت در منابر و محافل، و بزرگ آوازه نمودن مقام ایشان در شهرهای مختلف اسلامی به‏ دستور مأمون.

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

"علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

"مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

"چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

"نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

"فروتنی آن است که به مردم چیزی را عطا کنی که دوست‌داری به تو عطا شود."

منابع:

اصول کافی جلد 6

منتهی الاامال

عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۵۴-۱۷۸. اخبار و آثار حضرت امام رضا (ع) بحار الانوار، ج ۴۹
 
منبع: آفتاب
هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
پنج شنبه 28 شهریور 1392  11:28 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

چکیده مطالب مبحث 17 "اعتماد به نفس یگانه طریق موفقیت"

چکیده مطالب
یادت باشه اعتماد به نفس اولین گام به سوی موفقیت است!

اگر شما سه خصلت انتقاد پذیری ، پوزش خواهی ،شکرگزاری 

 را در خود پرورش دهید  مطمئن باشید  که موفقیت  به زودی در خانه اتان را میزند .

میدانید بزرگترین مشکل ما چیست ؟فکر میکنیم کار که انجام میدهیم درست است.

یادت باشد شکست یا میشکند یا شکسته میشود !و اعتماد 

به نفس ویژه افرادی است که شکستا را میشکنند !
جان کلام
مطمئن باش !موفقیت همسایه دیوار به دیوار توست اگر مطالفب این فصل را به عمل آوردی .

 

پنج شنبه 4 مهر 1392  9:14 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi farshon ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

جمع بندی و چکیده مبحث 18 طرح صالحین : رنگ خدا در زندگی

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ     (سوره مبارکه بقره - آیه138 )

بسم الله الرحمن الرحیم

ارسالی از طرف golestan98

در ابتدا و پیش از آن که پاسخ سوال مطرح شده در مبحث را بنویسم، یک عذرخواهی بزرگ از شما کاربران عزیز  بابت تاخیر پیش آمده، می کنم! ببخشید که دیرشد.

 

من در کوتاه ترین صورت ممکن، به مبحث «رنگ خدا در زندگی» پرداختم و در حقیقت خلاصه تر از توضیح داده شده، ممکن نیست.

 

متن، بسیار خلاصه بود و من سعی کرده بودم که نکات اساسی و مورد نظرم را در همان متن بگویم.

 

بنابراین به پاسخ سوال مطرح شده در پایان متن، می پردازیم.

 

 در پایان مطلب سؤالی را مطرح کردم که افرادی که سعی می کنند زندگیشان فقط رنگ خدا داشته و به رنگ های دیگر، آلوده نشود، چه پاداشی را از خدا دریافت می کنند؟ با توجه به این که زندگی با رنگ خدایی داشتن سخت است، مطمئناً افرادی که این رنگ را برای زندگیشان انتخاب می کنند ، متحمل سختی های فراوانی شده و باید بردباری خود را بسیار تقویت کنند.

 

بخشی از پاسخ این پرسش در سوره ی انسان نهفته است که من فقط به آن می پردازم

 

با توجه به سوره انسان و ویژگی هایی که برای ابرار ذکر شده (آن ها به نذر خود وفا می کنند. از روزی که عذاب و شر آن گسترده است بیمناک اند. آن ها غذای خود را در عین این که بدان نیازمند هستند و دوست دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند. آن ها می گویند ما شما را تنها برای خدا اطعام می کنیم نه پاداشی از شما می خواهیم و نه تشکری. آنها می گویند ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و قمطریر است) به طور یقین می توان گفت که ابرار (که الگوی همه آن ها اهل بیت «ع» و معصومین «ع» هستند و داستانی نیز که در این سوره آورده شده به گفته بسیاری از مفسران درباره ی امام علی «ع» حضرت فاطمه «س» و حسنین «ع» است.) نمونه کسانی هستند که در زندگیشان فقط رنگ خدا دیده می شود. سپس در پاسخ به این پرسش که «ابرار در برابر صبر و تلاششان در این دنیا، چه پاداشی از خدا می گیرند ؟» می توان نعمت های داده شده به ایشان در بهشت را که در سوره انسان آورده شده، مثال زد . نعمت هایی بسیار زیبا و امید بخش که انسان با خواندن این آیات و توجه به واژه واژه ی ذکر شده برای بیان این نعمت ها، واقعا آرامش می گیرد.

 

برای مشاهده ی آیات و تفسیر آن می توانید به تفسیر نمونه (نوشته ی آیت الله مکارم شیرازی) مراجعه کنید که شرح پاداش ها به صورت مفصل و با بیانی ساده و زیبا آورده شده است.

 

اگر سوالی هست و یا عزیزی به این تفسیر دسترسی ندارند، مشکلشان را مطرح کنند تا در حد توانم در رفع آن، تلاش کنم.

 

درضمن بنده مجددا به دلیل تاخیر پیش آمده ، از محضر شما عزیزان عذرخواهم.

 

شنبه 13 مهر 1392  7:12 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

جمع بندی و چکیده مبحث نوزدهم طرح صالحین: "اگر «م» مشکلات را برداریم"

چکیده مطالب

اگر ایمان آوری که(مشکلات = زندگی) دیگر این قدر غُر نمیزنی !

هنوز ما باورمان نشده که زندگی بدون مشکلات وجود ندارد !

اگر بدانیم که نیمی از مشکلات ما زیر چشم خداوند متولد می شود

و بفهمیم که نیمی از از مشکلات ما زیر چشم خداوند متولد

می شود و بفهمیم که وجود هر مشکل  برای ما حضور  یک معلم

و در نتیجه یک تجربه مفید است .دیگر آنقدر ها هم از زندگی

دلخور نخواهیم بود !

نیم نگاهی به مشکلات گذشته بینداز ،یک زمان تصور میکردی

که دیگر امیدی به زندگی نیست  و اکنون با لبخندی سرشار

از لذت کسب یک تجربه به آن می نگری مطمئن باش فردا هم به

مشکلات امروز خودت  با لبخند می نگری !

یادمون باشه به مشکلات به عنوان یک آموزگار نگاه کنیم !

باید ایمان آوریم که در اوج مشکلات هرگز تنها نیستیم . اگر

اندکی بایستیم و از هر چرایی خود را رها کرده و به او فکر کنیم

آنگاه مشاهده میکنیم مشکلات چگونه کمرنگ میشوند  و محو!

فراموش نکن!با مشکلات نجنگ !آن هارا دوست داشته باش و

بدان که که آنها آمده اند تا تو را تعالی بخشند !

جان کلام

برای رفع مشکلات آرام باش توکل کن ،تفکر کن،

سپس آستین هارو بالا بزن !آنگاه دستان خداوند را می بینی که

زودتر از تو دست به کار شده !

 

 

جمعه 19 مهر 1392  12:00 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

جمع بندی و چکیده مبحث 20 طرح صالحین : ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

اکنون امام باقر (ع) در زمانی که افزون بر نیم قرن از رحلت رسول اکرم (ص) گذشته و تنشهای فکری و عقیدتی، شدت بیشتری یافته است، مجال می یابد تا با تشکیل حوزه عظیم درسی به تصحیح اندیشه ها بپردازد.

مبارزه با اندیشه خوارج

خوارج گر چه پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شدند، ولی با گذشت زمان به تجدید قوا پرداخته و هوا دارانی یافته و بعدها به شورشها و حرکتهای اجتماعی دامن زدند.

یکی از میدانهای رویارویی امام باقر (ع) با اندیشه های منحرف، موضعگیریها و روشنگریهای آن حضرت در رویارویی با عقاید و مشی خوارج بود.

امام باقر (ع) در برخی از تعالیم خود می فرمود: به این گروه مارقه (1) باید گفت: چرا از علی (ع) جدا شدید، با این که شما مدتها سر در فرمان او داشتید و در رکابش جنگیدید و نصرت و یاری وی زمینه تقرب شما را به خداوند، فراهم می آورد.

آنها خواهند گفت: امیر المؤمنین (ع) در دین خدا حکم کرده است (یعنی در جنگ با معاویه حکمیت را پذیرفته است در حالی که نمی بایست شرعا حکمیت را بپذیرد) .

به آنان باید گفت: خداوند در شریعت پیامبر حکمیت را پذیرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است.آنجا که فرموده:

فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما (2)

هر گاه میان زن و شوهر اختلافی رخ نمود که احتمال دارد به جدایی منتهی شود، به انگیزه ایجاد سازش و همدلی میان آنها، یک مرد از جانب شوهر و یک مرد از جانب زن به عنوان حکم فرستاده شوند تا اگر بنای اصلاح باشد، خدا آنان راتوفیق عطا کند.

از سوی دیگر، رسول خدا (ص) در جریان بنی قریظه برای حکمیت، سعد بن معاذ را برگزید و او به آن چه مورد امضا و پذیرش خداوند بود، حکم کرد.

به خوارج باید گفت: آیا شما نمی دانید که وقتی امیر المؤمنین (ع) حکمیت را پذیرفت به افرادی که حکمیت بر عهده آنان نهاده شده بود فرمان داد تا بر اساس قرآن حکم کنند و از حکم خداوند فراتر نروند و شرط کرد که اگر حکم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذیرفت؟ زمانی که کار حکمیت علیه علی (ع) تمام شد، برخی به آن حضرت گفتند: کسی را بر خود حکم ساختی که علیه تو حکم کرد!

امیر المؤمنین (ع) در پاسخ گفت: من به حکمیت کتاب خدا تن دادم، نه به حکمیت یک فرد تا نظر شخصی خودش را اعمال کند.

اکنون باید به خوارج گفت که در کجای این حکمیت، انحراف از حکم قرآن دیده می شود! با این که آن حضرت بصراحت اعلام کرد که: حکم مخالفت قرآن را رد می کند. (3)

در روایتی دیگر آمده است: فردی از خوارج مدعی بود که علی (ع) در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است.وی می گفت اگر بدانم که در پهنه زمین کسی هست که برای من ظالم نبودن علی (ع) را ثابت کند به سویش خواهم شتافت.به او گفتند که از میان فرزندان علی (ع) شخصی چون ابو جعفر، محمد بن علی می تواند تو را پاسخ دهد.

وی که از سردمداران خوارج بود، گروهی از بزرگان یارانش را گرد آورد و به حضور امام باقر (ع) رسید.

به امام باقر (ع) گفته شد اینان برای مناظره آمده اند.حضرت فرمود اکنون بازگردند و فردا بیایند.

فردای آن روز، امام باقر (ع) فرزندان مهاجر و انصار را گرد آورد و گروه خوارج نیز حضور یافتند.

امام باقر (ع) با حمد و ستایش خداوند، سخن آغاز کرد و پس از شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم (ص) فرمود: سپاس خدای را که با اعطای نبوت به پیامبر اکرم، ما خاندان را کرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد.ای فرزندان مهاجر و انصار! در میان شما هر کس فضیلتی از امیر المؤمنین علی (ع) می داند، بر جای ایستد و آن را بازگوید.

حاضران هر یک ایستادند و در فضیلت علی (ع) سخنها ایراد کردند.

با این زمینه و فضایی که امام باقر (ع) پدید آورد آن مرد که بزرگ خوارج آن محفل بشمار می آمد، از جای برخاست و گفت:

من فضایل و ارزشهای علی (ع) را بیش از این جمع آگاهم و روایتهای فزونتری را می دانم، ولی اینها مربوط به زمانی است که علی (ع) هنوز حکمیت را نپذیرفته، با پذیرش حکمیت کافر نشده بود.

سخن در فضایل علی (ع) به حدیث خیبر رسید، آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله، کرارا غیر فرار، لا یرجع حتی یفتح الله علی یدیه.»

فردا، پرچم را به فردی خواهم سپرد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.بر دشمن هماره می تازد و هرگز از میدان نبرد نمی گریزد، او از رزم باز نمی گردد مگر با پیروزی و فتح خیبر.

در این هنگام امام باقر (ع) رو به جانب آن مرد کرد و فرمود:

درباره این حدیث چه می گویی؟

خارجی گفت: این حدیث حق است و شکی هم در آن نیست، ولی کفر پس از این مرحله پدید آمد .

امام باقر (ع) فرمود: آیا آن روز که خداوند علی را دوست می داشت، می دانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نمی دانست؟

مرد گفت: اگر بگویم خدا نمی دانست، کافر شده ام، پس ناگزیر باید اقرار کنم که خداوند می دانسته است.

امام باقر (ع) فرمود: آیا محبت خدا به علی (ع) از آن جهت بوده که وی در خط اطاعت خدا حرکت می کرده یا به خاطر عصیان و نافرمانی بوده است!

مرد گفت: بدیهی است که دوستی خداوند نسبت به امیر المؤمنین علی (ع) ازجهت اطاعت و بندگی وی بوده است نه عصیان و نافرمانی. (در نتیجه محبت خداوند به علی (ع) بیانگر این است که علی (ع) تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسیر رضای او بیرون نرفته است و آنچه کرده وظیفه الهی او بوده است).

سخن که به اینجا رسید، امام باقر (ع) رو به آن مرد کرده و فرمود: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدی، از جای برخیز و مجلس را ترک کن.

مرد از جای برخاست و آیه ای از قرآن را که بیانگر آشکار گشتن حق برای او بود زمزمه می کرد و اظهار داشت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (4).

مبارزه با توهمات قدریه و جبریه

از جمله مسایل بحث انگیز معارف اسلامی که از دیر زمان، ذهن اندیشه وران و حتی عامیان را به پرسشهای مختلف بر می انگیخته، مسأله جبر و اختیار است.

در قرآن که محور تعالیم اسلامی است از یک سو حاکمیت مطلق الهی بر تمامی ابعاد و زوایای هستی به انسان یادآوری شده است، و از سوی دیگر اعمال و موضعگیری آدمیان در صحنه زندگی و در میدان کفر و ایمان، عمل خود آنان بشمار آمده است.

در برخی آیات می خوانیم:

ما شاء الله لا قوة الا بالله (5)

خواست، خواست خداست و نیرویی جز به اتکای خدا وجود ندارد.

و ما تشاؤون إلا ان یشاء الله... (6)

شما چیزی را نمی خواهید مگر این که خداوند بخواهد.

تضل بها من تشاء و تهدی بها من تشاء (7) خداوند آن کس را که بخواهد به وسیله آیات قرآن گمراه می سازد و هر آن کس را که بخواهد هدایت می کند.

و از سوی دیگر در بعضی از آیات می خوانیم:

و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم... (8)

هر ناگواری که به شما برسد، نتیجه دستاوردهای خود شماست.

و لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (9)

هر فردی به وسیله آن چه خود کسب کرده و انجام داده است مجازات می شود و آدمیان مورد ستم واقع نخواهند شد.

و لا تزر وازرة اخری (10)

در نظام داوری حق، هیچ کس سنگینی بار دیگری را بر دوش نمی کشد.

هر یک از این دو دسته آیات، بیانگر بعدی از معرفت جامع دینی است، و نظر به تبیین حقیقتی خاص دارد و در صورتی که جایگاه هر یک از این آیات شناخته نشود، مثلا یک دسته مورد توجه قرار گیرد و دسته دیگر نادیده انگاشته شده، یا توجیه و تأویل شود، معرفت دینی به انحراف می گراید، چنان که در صدر اسلام، دور ماندگان از مکتب اهل بیت (ع) به دلیل عدم آشنایی کامل با منطق وحی و عدم تسلط بر مجموعه آیات قرآن و ناآگاهی از شیوه جمع میان پیامهای آن، گرفتار افراط و تفریط شدند، گروهی به جبر گراییدند و دسته ای به تفویض کامل!

این جریانهای فکری هر چند در عصر امام صادق (ع) اوج بیشتری یافت، ولی خیزشهای آن در عصر امام باقر (ع) نمایان شد.

امام باقر (ع) در رد نظریه جبر مطلق و اختیار مطلق می فرمود:

لطف و رحمت الهی به خلق، بیش از آن است که آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس ایشان را به خاطر کارهایی که به اجبار انجام داده اند عذاب کند! از سوی دیگر خداوند قاهرتر و نیرومندتر از آن است که چیزی را اراده کند و تحقق نیابد.

از آن حضرت سؤال شد که مگر میان جبر و اختیار، جایگاه سومی وجود دارد؟ امام باقر (ع) فرمود: آری میان جبر و اختیار مجالسی گسترده تر از فضای آسمانها و زمین هست. (11)

راوی حدیث همانند این بیان را به امام صادق (ع) نیز نسبت داده است.

موضعگیری علیه دروغپردازان و غالیان

ضعف فرهنگ جامعه، همواره دو نتیجه تلخ را به همراه دارد: افراط یا تفریط! این دو آفت در حکومت امویان و مروانیان، جامعه را بشدت رنج می داد.

برخی از مردم تحت تأثیر محیط و شگردهای تبلیغی دستگاه حکومتی، از خاندان رسالت تا آنجا فاصله گرفتند که به ایشان توهین کرده و ناسزا می گفتند.و در مقابل، گروه دیگری از مردم به انگیزه موضعگیری علیه حکومت و یا انگیزه های دیگر، در تعظیم جایگاه اهل بیت (ع)، تا بدان جا افراط می کردند که ائمه معصومین (ع) ناگزیر با آنان به مواجهه و مبارزه می پرداختند .

با توجه به امکانات محدودی که در اختیار امامان (ع) قرار داشت، آنان برای ارتباط با شیعیان و تبیین مواضع حق برای ایشان، دشواریهای مهمی داشتند و عناصر فرصت طلب از این خلأ در جهت منافع شخصی خود سود جسته، شیفتگان خاندان رسالت را با روایات ساختگی و دروغ به انحراف می کشاندند.

در روایتی از امام صادق (ع) هفت تن به عنوان عناصر فرصت طلب و دروغپرداز معرفی شده اند :

1 مغیرة بن سعید 2 بیان 3 صائد 4 حمزة بن عماره بربری 5 حارث شامی 6 عبد الله بن عمر و بن حارث 7 ابو الخطاب. (12) در روایتی دیگر از امام ابو الحسن الرضا (ع) آمده است: «بیان» ، بر علی بن الحسین (ع) دروغ می بست و خداوند حرارت آهن را به او چشانید و کشته شد.مغیرة بن سعید بر امام باقر (ع) دروغ می بست، او نیز کشته شد و به کیفر رسید و... (13)

هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل کرده است:

مغیرة بن سعید از روی عمد و غرض ورزی بر پدرم (امام باقر علیه السلام) دروغ می بست.یاران مغیرة در جمع اصحاب امام باقر (ع) می آمدند و نوشته ها و روایات را از ایشان می گرفتند و به مغیره می رساندند، و او در لابلای آن نوشته ها مطالب کفر آمیز و باطل را می افزود و به امام باقر (ع) نسبت می داد و آنان را امر می کرد تا آن مطالب را به عنوان آرای امام در میان شیعه رواج دهند.پس آن چه از مطالب آمیخته به غلو در روایات امام باقر دیده شود، افزوده های مغیرة بن سعید است. (14)

امام باقر (ع) از وجود چنین عناصر نا سالمی، کاملا آگاهی داشت و در هر فرصت به افشای چهره آنان و انکار بافته های ایشان می پرداخت.

وی درباره مغیرة می فرمود: آیا می دانید مغیرة مانند کیست؟ مغیره مانند بلعم است که خداوند در حق وی فرمود:

الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین (15) ما آیات خود را به او عطا کردیم ولی او به عصیان گرایید و پیرو شیطان گشت و در زمره گمراهان جهان قرار گرفت. (16)

از این روایت استفاده می شود که مغیرة در آغاز گمراه نبوده، بلکه در جمع شیعه جایگاهی ارزشمند داشته، ولی در مراحل بعد گرفتار کجروی و غلو شده و فرقه مغیریه را بنیان نهاده است.

مغیرة بن سعید، درباره خداوند قائل به تجسیم بود و سخنان غلو آمیز درباره علی (ع) می گفت . (17) درباره او گفته اند که بعد از وفات امام باقر (ع)، مدعی امامت شد و بعدها ادعای نبوت نیز کرد. (18)

«بیان» از دیگر چهره های افراطگر و غالی است.

درباره وی گفته اند که به الوهیت علی بن ابی طالب (ع) و حسن بن علی (ع) و حسین بن علی (ع) و محمد بن حنفیه و سپس ابو هاشم (فرزند محمد بن حنفیه) قائل بوده، و خود را مصداق آیه

هذا بیان للناس

می دانسته است. (19)

او تا بدان جا به انحراف گراییده که برای خویش مدعی نبوت و رسالت نیز شده است. (20)

امام باقر (ع) درباره او فرمود: «خداوند لعنت کند بیان تبان (21) را، زیرا وی بر پدرم (علی بن الحسین، زین العابدین علیه السلام) دروغ می بست.من شهادت می دهم که پدرم (علی بن الحسین) بنده صالح خدا بود. (22)

در روایتی دیگر از امام باقر (ع) این سخن نقل شده است: خداوندا! من از مغیرة بن سعید و بیان به درگاه تو تبری می جویم. (23)

حمزة بن عماره بربری، از دیگر منحرفانی است که تحت لوای اعتقاد به امامت علی (ع) و ائمه، به تحریف اندیشه ها پرداخته است.

او از اهل مدینه بود و محمد بن حنفیه را تا مرتبه الوهیت بالا برد، و گروهی از مردم مدینه و کوفه پیرو او شدند.امام باقر (ع) از او تبری جسته و وی را لعنت کرده است. (24)

ابو منصور عجلی، افراطگر و منحرف دیگری است که در عصر امام باقر (ع) باافکار غلو آمیز و آرای ساختگی خود، پیروانی برای خویش گرد آورد که با نام «منصوریه» یا «کسفیه» (25) شهرت یافتند.

امام باقر (ع) ابو منصور را به طور رسمی طرد نمود، ولی وی پس از وفات آن حضرت مدعی شد که امامت از امام باقر (ع) به وی منتقل شده است. (26)

غالیان و افترا زنندگان به ائمه، خطوط مختلفی را دنبال می کرده اند.

برخی از آنان در پی انگیزه های سیاسی، تلاش می کرده اند تا امام باقر (ع) را مهدی موعود معرفی کنند.ولی امام باقر (ع) در رد آنان می فرمود:

گمان می کنند که من مهدی موعودم، ولی من به پایان عمر خویش نزدیکترم تا به آنچه ایشان مدعی هستند و مردم را به آنان می خوانند. (27)

گروهی دیگر از این گروهها، راه تندروی و غلو را در امر ولایت و مقام ائمه در پیش گرفته بودند که امام باقر (ع) در رد ایشان می فرمود:

ای گروه شیعیان! خط میانه باشید تا تندروان از تندروی خویش نادم شوند و به شما اقتدا نمایند، و جویندگان راه و حقیقت به شما ملحق گردند.

فردی از انصار به امام عرض کرد: تندروان و غالیان چه کسانی هستند؟

امام فرمود: غالی و تندرو آن کسانی هستند که به ما اوصاف و عناوین و مقاماتی را نسبت می دهند که خودمان آن اوصاف را برای خویش قایل نشده ایم.آنان از ما نیستند و ما هم از ایشان نیستیم...

سپس آن حضرت چنین ادامه داد: به خدا سوگند، ما از سوی خدا برائت و آزادی مطلق به همراه نداریم، و میان ما و خدا خویشاوندی نیست، و بر خداوند حجت و دلیلی در ترک تکلیف و وظایف نخواهیم داشت.ما به خداوند تقرب نمی جوییم، مگر به وسیله اطاعت و بندگی او.پس هر یک از شما که مطیع خداوند باشد، ولایت و محبت ما به حال او ثمر بخش است، و کسی که اهل معصیت باشد، ولایت ما سودی به حالش نخواهد داشت.هان، دور باشید از گول زدن خویش وگول خوردن به وسیله غالیان! (28)

پی نوشت ها:

1 «مارقه» به گروه خوارج اطلاق شده است، زیرا آنان از زیر بار بیعت خود با علی (ع) خارج شدند، و علی (ع) در خطبه شقشقیه به این جهت درباره ایشان گفت: «و مرقت اخری» .نهج البلاغه، خطبه .3

2 نساء/ .35

3 احتجاج طبرسی 2/ .324

4 الکافی 8/349، بحار 21/ .26

5 کهف/ .39

6 انسان/76، تکویر/ .81

7 اعراف/ .155

8 شوری/ .30

9 جاثیه/ .22

10 انعام/164، اسراء/15، زمر/39، فاطر/ .18

11 عن ابی جعفر و ابی عبد الله (ع) قالا: إن الله ارحم بخلقه من ان یجبر خلقه علی الذنوب ثم یعذبهم علیها و الله اعز من ان یرید امرا فلا یکون، قال: فسئلا (ع) هل بین الجبر و القدر منزلة ثالثة؟ قالا: نعم أوسع مما بین السماء و الارض.اصول کافی 1/باب الجبر و القدر، حدیث .9

12 اختیار معرفة الرجال، جزء 4/302، حدیث .543

13 همان، حدیث/ .544

14 اختیار معرفة الرجال، جزء 3/225، حدیث .402

15 اعراف/ .175

16 تفسیر العیاشی 2/42، اختیار معرفة الرجال 228، حدیث 406، بحار 46/ .322

17 تاریخ طبری 5/456، الکامل فی التاریخ 4/209 .207

18 الفصل فی الملل و الأهواء و النحل 2/14 .13

19 تاریخ طبری 5/457، الکامل فی التاریخ 4/ .209

20 فرق الشیعة .34

21 «تبان» به معنای علاف و کاه فروش است.

22 اختیار معرفة الرجال .301

23 طبقات ابن سعد 5/ .237

24 فرق الشیعة 28 .27

25 «کسفیه» نامیده شدند، چون می گفتند: «ان علیا هو الکسف الساقط من السماء» .

26 فرق الشیعه 38، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل 2/ .14

27 سیر اعلام النبلاء 4/407، تاریخ ابن عساکر 15/ .357

28 اصول کافی 2/ .75

چهارشنبه 24 مهر 1392  11:42 AM
تشکرات از این پست
09303495228 ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

جمع بندی و چکیده مبحث بیست و یک طرح صالحین:تدابیر و راهکارهای امام هادی علیه‌السلام برای ترویج سیره

«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد(1). پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود (2).

مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مى‏گويند (3).

امام هادى - عليه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسيد.

خلفاى معاصر حضرت

امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود كه به ترتيب زمان عبارتند از:

1 - معتصم، برادر ماءمون (217 - 227) (4) .

2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232).

3 - متوكل، برادر واثق (232 - 248).

4 - منتصر، پسر متوكل (6 ماه).

5 - مستعين، پسر عموى منتصر (248 - 252).

6 - معتزّ، پسر ديگر متوكل (252 - 255).

امام هادى در زمان خليفه اخير مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در خانه خود به خاك سپرده شد.

مام دهم(ع) در دوران ملتهب و آشفته ای به لحاظ سیاسی و دینی زندگی می کردند. از لحاظ سیاسی در دوران امامت حضرت امام هادی(ع) ۶ خلیفه عباسی به نام های معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی بر تخت نشستند.

در دوران ۲۰ ساله امامت امام دهم(ع) حدود ۱۸ قیام اتفاق افتاد. دوران امامت امام هادی(ع) دوران سخت و پرالتهابی بود؛ در این دوره فشار بر علویان و شیعیان از سوی حکومت عباسی افزایش یافت. به عنوان مثال در دوره متوکل ۱۷ بار بارگاه امام حسین(ع) در کربلا شخم زده شد که این اتفاق نشان دهنده عمق فشارها و هجمه های حکومت علیه شیعیان بود. به لحاظ معیشتی هم علویان در تنگنا و فشار اقتصادی شدیدی بودند. از بعد فرهنگی هم دوره امامت امام هادی(ع) دارای شرایط خاصی بود. غالیان و مفوّضه در همین دوران زندگی می کردند و فعالیت مدعیان دروغین مهدویت و شبهه افکنان دینی که برخی مسلمان هم نبودند و وابسته به دیگر ادیان بودند، در این دوره به چشم می خورد.

حضرت هادى علیه‌السّلام چهل‌ودو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان که از سمرقند و از همین منطقه‌ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عرب‌ها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند.

در همین شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادى (علیه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام - با نامه‌نگارى و... - برساند. این شبکه‌هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند.

امام هادى همه‌ى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خون‌ریز همان شش خلیفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادى علیه‌السّلام هست که از عبارت آن معلوم مى‌شود که عده‌ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌یى که دستگاه خلافت هم آنها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌ى‌شان را تارومار مى‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ى قوى‌یى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آنها دسترسى پیدا کند.

 مهم ترین دلیل احضار امام هادی(ع) از مدینه به سامرا
و: مهم ترین دلیل این احضار، جلوگیری از ولادت امام دوازدهم(عج) بود چون آن ها بر اساس روایات وارده از پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) می دانستند که موعودی متولد خواهد شد، به همین دلیل به خیال خود می خواستند مانع از تحقق این ولادت شوند. آیت ا... صافی گلپایگانی در کتاب «منتخب الاثر» روایتی را از قول امام حسن عسکری(ع) به مضمون نقل می کند که آن حضرت می فرمایند به دو دلیل بنی عباس و بنی امیه با ما به مخالفت برخاسته اند یکی به دلیل آن که می دانستند ما بر حقیم اما حقمان غصب شده است. ثانیا آن ها کمر به قتل فرزندان رسول ا...(ص) و از بین بردن ما بسته اند تا از تولد قائم(عج) جلوگیری کنند.
 
کادرسازی و تربیت شاگردان
 امام (ع) ازطریق پرورش و تربیت شاگردان اقدام به کادرسازی کردند. حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) که آرامگاهشان در شهرری است، از جمله شاگردان حضرت امام هادی(ع) محسوب می شود. فضل بن شاذان که خراسانی است، از یاران و شاگردان برجسته امام دهم(ع) است. او دارای چنان جایگاه برجسته ای است که امام حسن عسکری(ع) می فرمایند: من بر مردم خراسان غبطه می خورم که فضل بن شاذان را در میان خود دارند. جالب است که هر یک از این شاگردان برجسته در نقاط مختلف حضور دارند. حضرت عبدالعظیم حسنی در ری است، فضل بن شاذان در خراسان، حسین بن سعید اهوازی در اهواز است و ... علاوه بر این، شاگردان و یاران برجسته حضرت امام هادی(ع) در دل حکومت هم افرادی را داشتند که در دربار نفوذ می کردند. ابن سکیت آن عالم بزرگ نحوی از جمله این افراد است. او از شاگردان امام(ع) است اما در دربار حکومت نفوذ کرد و در جلسات مناظره امام هادی(ع) در دربار حضور داشت.
 

چند حدیث از امام هادی علیه السلام:

 

1- مسخره كردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد.

 

2- دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.

 

3- همنشين شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.

 

4- غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى ، علامت عجز و ناتوانى است ، ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است .

 

5- علماء و دانشمندانى كه به فرياد دوستان و پيروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمايند، روز قيامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.

 

6- شانه كردن موها به وسيله شانه عاج ، سبب روئيدن و افزايش مو مى باشد، همچنين سبب نابودى كرم هاى درون سر و مُخ خواهد شد و موجب سلامتى فكّ و لثه ها مى گردد.

 

7- بياد آور و فراموش نكن آن حالت و موقعى را كه در ميان جمع اعضاء خانواده و آشنايان قرار مى گيرى و لحظات آخر عمرت سپرى مى شود و هيچ پزشكى و دوستى و ثروتى نمى تواند تو را از آن حالت نجات دهد.

 

8- خودبينى و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند.

 

9- (مواظب باش كه) عتاب و پرخاشگرى ، مقدّمه و كليد غضب است ، ولى در هر حال پرخاشگرى نسبت به كينه و دشمنى درونى بهتر است (چون كينه ، ضررهاى خظرناك ترى را در بردارد).

 

10- هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد.

فعاليتهاى مخفى امام

آنگونه كه جدول مدت حكومت خلفاى عباسى نشان مى‏دهد، از ميان آنان متوكل از همه بيشتر با امام هادى معاصر بوده است؛ ازينرو موضعگيرى او را در برابر امام ذيلاً توضيح مى‏دهيم:

متوكل نسبت به بنى هاشم بد رفتارى و خشونت بسيار روا مى‏داشت. او به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم مى‏نمود. وزير او «عبدالله بن يحيى بن خاقان» نيز پيوسته از بنى هاشم نزد متوكل سعايت مى‏نمود و او را تشويق به بد رفتارى با آنان مى‏كرد. متوكل در خشونت واجحاف به خاندان علوى گوى سبقت را از تمامى خلفاى بنى عباس ربوده بود (5).

متوكل نسبت به على - عليه السلام - و خاندانش كينه و عداوت عجيبى داشت و اگر آگاه مى‏شد كه كسى به آن حضرت علاقه‏مند است، مال او را مصادره مى‏كرد و خود او را به هلاكت مى‏رساند (6).

 

درک حیوانات از مقام امامت(برگرفته از داستان امام هادی(ع))

 

در روزگار حکومت متوکل زنی ادعا کرد که زینب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها است متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سالیانی گذشته است.

آن زن گفت: رسول خدا دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم. متوکل سران ابی طالب و فرزندان عباس و قریش را خواست و مشورت کرد آنها گفتند در فلان تاریخ زینب دختر حضرت فاطمه علیه السلام وفات یافته است ولی آن زن می گفت دروغ است .

متوکل گفت: من از فرزندان عباس نیستم اگر نتوانم حجت و دلیلی نقض سخن این زن بیاورم.

اطرافیان گفتند: امام هادی علیه السلام را بخواه امید است که پاسخی داشته باشد امام هادی علیه السلام به آن زن فرمود: گوشت بدن فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است بنابراین اگر راست می گوئی داخل محوطه درندگان بشو. 
آن زن گفت: دیگران که در این مجلس مدعی هستند از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند داخل شوند. 
متوکل به حضرت هادی علیه السلام گفت: شما خودتان داخل شوید.

امام فرمود: مانعی ندارد، نردبانی آوردند و در محوطه ای که شش شیر بود امام داخل شد پس از ورود امام تمام شیرها خود را به امام نزدیک کردند و امام دست بر سر آنها می کشید.

وزیر متوکل گفت: تا این خبر منتشر نشده حضرت را خارج کن.

متوکل گفت: ای ابوالحسن ما قصد سوئی نسبت به تو نداشتیم، فقط می خواستیم به گفته ات یقین پیدا کنیم، دوست دارم که بیرون بیایی امام هادی علیه السلام برخاست و به طرف نردبان حرکت کرد در حالی که همه شیرها خود را به لباس حضرت می مالیدند امام روی اولین پله نردبان که قرار گرفت متوجه شیرها شد و با دست اشاره کرد که بر گردند و شیر ها برگشتند، امام از محوطه شیران خارج شد و فرمود: هر کس می پندارد که از فرزندان فاطمه است در این مکان برود.

متوکل به آن زن گفت: داخل محل شیران برو آن زن گفت: شما را به خدا دست نگه دارید من ادعای باطلی کردم من دختر فلانی هستم تنگ دستی و فشار مرا به این کار وادار کرد.

متوکل گفت: او را داخل محوطه شیران بیافکنند. در این هنگام مادر متوکل شفاعت کرد و او را نجات داد.

 

شاید برخی با خود بیاندیشند که مگر می شود، حیوانات درنده که درندگی جزء ذات آنها ست در مقابل شخصی(چه امام و چه غیر امام) خضوع کنند؟ آن ها حیوانند و غیر ذی شعور و از انان این اعمال برنمی آید، بلکه آنها به اقتضای طبیعت شان درندگی دارند. شاید همین افکار در ذهن خلیفه بود و بر همین استدلال قصد داشت با این بهانه امام علی النقی(ع) را به شهادت برساند؟ شاید او هم فکر می کرد حیوانات شعور ندارند!!!

اما کافی است تورقی به قرآن بزنیم تا به خوبی بر ما واضح و مبرهن شود که حیوانات هم شعور دارند. آن ها هم قدرت درک دارند، آن ها هم به اندازه خود می فهمند. همه ما داستان بلقیس، ملکه سبا را شنیده ایم. در آن داستان قرآنی پرنده ای به نام هدهد، خبر وجود چنین کشور و چنین ملکه ای را به حضرت سلیمان(ع) داد. ویا داستان مورچه ای که به مورچگان گفت: که سپاه حضرت سلیمان (ع) در حال آمدن به سمت ما است و از این منطقه برویم تا زیر دست و پای آن ها له نشویم.

همه این داستان های قرآنی برای این است که بفهمیم موجودات اطراف ما ذی شعورند، و در داستان امام علی النقی(ع) هم آن حیوانات درنده درک صحیحی از مقام امام(ع) داشتند و شاید بتوان گفت آن حیواناتی که ما آن ها را درنده می خوانیم از خیلی از انسان هایی که ما آن ها را با شعور می خوانیم، ذی شعورتر باشند. همان درندگانی که در طول تاریخ به خاندان عصمت و طهارت(ع) رحم نکردند و هر جا از سلاله پاک زهرا (س) را که می یافتند، بدتر از هر درنده ای آن ها را شهید می کردند، که بدترین نوع درندگی همان بود که در کربلا رقم خورد.

 

درک حیوانات از مقام امامت(برگرفته از داستان امام هادی(ع))

 

در روزگار حکومت متوکل زنی ادعا کرد که زینب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها است متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سالیانی گذشته است.

آن زن گفت: رسول خدا دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم. متوکل سران ابی طالب و فرزندان عباس و قریش را خواست و مشورت کرد آنها گفتند در فلان تاریخ زینب دختر حضرت فاطمه علیه السلام وفات یافته است ولی آن زن می گفت دروغ است .

متوکل گفت: من از فرزندان عباس نیستم اگر نتوانم حجت و دلیلی نقض سخن این زن بیاورم.

اطرافیان گفتند: امام هادی علیه السلام را بخواه امید است که پاسخی داشته باشد امام هادی علیه السلام به آن زن فرمود: گوشت بدن فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است بنابراین اگر راست می گوئی داخل محوطه درندگان بشو. 
آن زن گفت: دیگران که در این مجلس مدعی هستند از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند داخل شوند. 
متوکل به حضرت هادی علیه السلام گفت: شما خودتان داخل شوید.

امام فرمود: مانعی ندارد، نردبانی آوردند و در محوطه ای که شش شیر بود امام داخل شد پس از ورود امام تمام شیرها خود را به امام نزدیک کردند و امام دست بر سر آنها می کشید.

وزیر متوکل گفت: تا این خبر منتشر نشده حضرت را خارج کن.

متوکل گفت: ای ابوالحسن ما قصد سوئی نسبت به تو نداشتیم، فقط می خواستیم به گفته ات یقین پیدا کنیم، دوست دارم که بیرون بیایی امام هادی علیه السلام برخاست و به طرف نردبان حرکت کرد در حالی که همه شیرها خود را به لباس حضرت می مالیدند امام روی اولین پله نردبان که قرار گرفت متوجه شیرها شد و با دست اشاره کرد که بر گردند و شیر ها برگشتند، امام از محوطه شیران خارج شد و فرمود: هر کس می پندارد که از فرزندان فاطمه است در این مکان برود.

متوکل به آن زن گفت: داخل محل شیران برو آن زن گفت: شما را به خدا دست نگه دارید من ادعای باطلی کردم من دختر فلانی هستم تنگ دستی و فشار مرا به این کار وادار کرد.

متوکل گفت: او را داخل محوطه شیران بیافکنند. در این هنگام مادر متوکل شفاعت کرد و او را نجات داد.

 

شاید برخی با خود بیاندیشند که مگر می شود، حیوانات درنده که درندگی جزء ذات آنها ست در مقابل شخصی(چه امام و چه غیر امام) خضوع کنند؟ آن ها حیوانند و غیر ذی شعور و از انان این اعمال برنمی آید، بلکه آنها به اقتضای طبیعت شان درندگی دارند. شاید همین افکار در ذهن خلیفه بود و بر همین استدلال قصد داشت با این بهانه امام علی النقی(ع) را به شهادت برساند؟ شاید او هم فکر می کرد حیوانات شعور ندارند!!!

اما کافی است تورقی به قرآن بزنیم تا به خوبی بر ما واضح و مبرهن شود که حیوانات هم شعور دارند. آن ها هم قدرت درک دارند، آن ها هم به اندازه خود می فهمند. همه ما داستان بلقیس، ملکه سبا را شنیده ایم. در آن داستان قرآنی پرنده ای به نام هدهد، خبر وجود چنین کشور و چنین ملکه ای را به حضرت سلیمان(ع) داد. ویا داستان مورچه ای که به مورچگان گفت: که سپاه حضرت سلیمان (ع) در حال آمدن به سمت ما است و از این منطقه برویم تا زیر دست و پای آن ها له نشویم.

همه این داستان های قرآنی برای این است که بفهمیم موجودات اطراف ما ذی شعورند، و در داستان امام علی النقی(ع) هم آن حیوانات درنده درک صحیحی از مقام امام(ع) داشتند و شاید بتوان گفت آن حیواناتی که ما آن ها را درنده می خوانیم از خیلی از انسان هایی که ما آن ها را با شعور می خوانیم، ذی شعورتر باشند. همان درندگانی که در طول تاریخ به خاندان عصمت و طهارت(ع) رحم نکردند و هر جا از سلاله پاک زهرا (س) را که می یافتند، بدتر از هر درنده ای آن ها را شهید می کردند، که بدترین نوع درندگی همان بود که در کربلا رقم خورد.

 

احادیثی از امام هادی علیه السلام

                   ( احادیث اعتقادی )

 

- اگر مردم مسیری را انتخاب کنند و در آن گام نهند من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه می پرستد خواهم رفت.

- حسد نیکوییها را نابود سازد.

- تکبر و غرور، دشمنی آورد.

- فقر یعنی آزمندی نفس است و ناامیدی بسیار.

- بخل ناپسنده ترین خلق و خوی است.

- طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.

- امام هادی علیه السلام به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند : از این کار خودداری کن که تملق بسیار، بدگمانی به بار می آورد، و اگر برادر مؤمنت مورد اعتماد تو واقع شد، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده.

- هر گاه در زمانه ای عدل بیش از ظ لم رایج باشد، بدگمانی به دیگری حرام است، مگر آنکه آدمی بدی از کسی ببیند، و هرگاه در زمانه ای ظ لم بیش از عدل باشد، تا وقتی که آدمی خیری از کسی نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

- بهتر از نیکی نیکوکار است، و زیباترین از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است.

 

حاکم شدن ارزش‌های واقعی

یکی از موانع انسجام اسلامی، حاکم شدن ارزش‌های دروغین و غیر انسانی و رذایل در جامعه است. یقیناً پیوند روابط انسانی و نزدیک شدن دل‌‌های افراد جامعه به همدیگر، در اثر اعتماد و علاقه قلبی آنان به همدیگر است. اگر معاشرت صحیح بر اساس موازین اخلاقی و کمالات انسانی در جامعه صورت گیرد، اتحاد مردم روز به روز بیشتر می‌شود و اگر ارزش‌های اخلاقی از میان رود، همه مردم در ظاهر به همدیگر احترام نفاق آمیز خواهند داشت؛ اما در باطن دشمن یکدیگر خواهند بود؛ مثلاً اگر عدالت در جامعه جای خود را به تبعیض و بی‌عدالتی بدهد و مردم از همدیگر و مسئولان ناراضی باشند، وحدت در آن جامعه معنا نخواهد داشت؛ زیرا با کوچک‌ترین بحرانی کینه‌ها بروز می‌کند، آتش اختلاف شعله می‌کشد و ناراحتی‌های درونی افراد آشکار می‌شود، اما اگر آموزه‌های وحیانی قرآن و اهل بیت(ع) همانند امانت‌داری، صله رحم، صداقت راستگویی، عیادت از بیماران، کمک به مستمندان، شرکت در تشییع جنازه مسلمانان، خودداری از تضییع حقوق دیگران، انفاق، احسان، عفو و گذشت و احترام به عالمان ربّانی در میان مردم رواج داشته باشد، اعتماد متقابل تحقق می‌یابد و پایه‌های وحدت اسلامی منسجم‌تر خواهد شد.
در سخنان امام هادی(ع) ترغیب و تشویق به این فضایل و کمالات فراوان دیده می‌شود. آن حضرت می‌فرمود: اگر مردم در دره‌ها و کوه‌ها از پی مقاصدشان هستند، من راه کسی را خواهم پیمود که خالص و مخلص راه بندگی خدای را می‌پیماید.

ارتباط مداوم با نمایندگان
همچنان که برای حفظ اتحاد جامعه وجود رهبری جامع شرایط ضرورتی انکارناپذیر است، تداوم ارتباط با او نیز ضرورت دارد؛ زیرا اگر در جامعه‌ای رهبری به طور دائم با پیروانش مرتبط نباشد، عوامل فتنه‌گر و دشمنان وحدت و استقلال، جامعه به راحتی می‌توانند در صفوف مردم رخنه کنند. به این جهت، امام هادی(ع) به نصب نمایندگان شایسته و تقویت شبکه ارتباطی خود با تمام پیروانش در تمام نقاط ممالک اسلامی، اهتمام ویژه داشت.
آن حضرت در سال 232 در نامه‌ای به علی بن بلال چنین نوشت:
«من ابوعلی بن راشد را به جای حسین عبدربُه به عنوان نماینده‌ام نصب کردم و او را ـ که فضل و ایمان بی‌نظیرش را می‌شناسم ـ امین خود قرار دادم و می‌دانم که تو بزرگ دیار خود هستی. دوست داشتم تو را تکریم کنم و در این باره برایت نامه بنویسم. پس، از او پیروی کن و تمام حق و حقوقی را که به عهده داری، به او بسپار و اصحاب و یارانم را نیز بر این نکته ترغیب و تشویق کن و چنان نماینده‌ام را معرفی کن که همه آنان از او پشتیبانی و حمایت کنند و این کار موجب احترام و جلب محبت ما خواهد بود و تو نیز در برابر آن از خدا پاداش دریافت خواهی کرد».
امام در سخن دیگری به احمد بن اسحاق قمی فرمود:
«ابوعمرو (عثمان بن سعید عمری نایب اول از نواب اربعه) مورد اعتماد و امین من است. آنچه به شما می‌گوید، از من می‌گوید و آنچه به شما می‌رساند، از من می‌رساند».

دهمین مسند نشین

کیستم من شاهکار ملک ذات کبریایم
دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم

گوهرى ارزنده از گنجینه ‏ى جود جوادم
نهمین فرزند دلبند على مرتضایم

مصرعى از شعر ناب عصمت کبراى حقم
هشتمین پرورده‏ ى ایمان و صبر مجتبایم

پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى
هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم

دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم
ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم

دُر نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم
پنجمین گنجینه‏ ى اسرار کل ماسوایم

صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم
چارمین استاد دانشگاه تکوین ولایم

وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى
سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم

محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم
دومین گل از گلستان على موسى الرضایم

در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم
اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم

در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم
حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم

من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم
زانکه همنام على معنىِ، هاى هل ایاتم

آیه‏ ى تطهیر را مصداق و از امر الهى
آیه‏ اى از شاخصار نصِ نون انمایم

غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت
شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم

 

 

پنج شنبه 2 آبان 1392  11:47 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

چکیده مبـحث 22 طرح صالحین: راه شهدا

حفظ راه شهدا
هر يك از اين ستارگان درخشان مي‌تواند عالمي را روشن كند بنابراين حقيقت شهادت، حقيقت عظيمي است. اگر اين به وسيله كساني كه امروز در قبال آنان مسئوليت دارند زنده بماند، حفظ گردد و تقديس و بزرگ نگاه داشته شود هميشه تاريخ آينده ما از اين ايثار بزرگي كه اينها كردند بهره خواهد برد.     «كتاب عطر شهادت/ ص106» 

وظيفه ما در شرايط كنوني،ادامه راه شهدا ،استقامت در مقابل تحريم هاي دشمنان و پايداري بر مسير پر افتخار ولايت است.

اولين وظيفه ما اين است که: با دوستان شهدا دوست، با دشمنان شهدا دشمن باشيم. پيرو مقام معظم هبري(دام ظله العالي) باشيم. با دشمنان آنها دشمني کنيم. پدران شهيد، مادران شهيد، برادران شهيد حرمت شهيدشان را بايد نگه دارند. اگر حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) و حضرت ام الکلثوم(س) اگر ياد شهد را گرامي نمي دانستند اهداف شهدا را بازگو نمي کردند. نور شهدا خاموش شده بود.

هدف دنياي استكبار، تضعيف حضور مردم در انتخابات آينده و ضربه به نظام اسلامي است.وظيفه داريم با دشمن شناسي و كسب بصيرت، مسير راستين انقلاب اسلامي را ادامه دهيم.

دشمنان وقوع بيداري اسلامي در منطقه را به تبعيت از ايران اسلامي مي دانند و به همين دليل با توطئه هاي گوناگون سعي دارند از ملت بزرگ ايران انتقام گرفته و به اين كانون بيداري اسلامي ضربه وارد كنند.

امام راحل(ره) جنگ را نعمت معرفي كرد و امروز ملت ايران پي برده است كه تمام عزت و سربلندي ما در دنيا كه موجب شده است دشمنان جسارت تجاوز به نظام اسلامي را نداشته باشند از بركت مجاهدت هاي شهدا و خانواده هاي آن ها است.در اثر تحريم هاي دشمنان، امروز جمهوري اسلامي تبديل به قدرت اول علمي و فنآوري در سطح منطقه شده است و ملت ايران آموخته است كه مقاومت در مقابل فشارها، نزول بركات الهي را به دنبال خواهد داشت.

پس با ادامه دادن راه شهداي گرانقدر راه سرفرازي کشور را همراه نماييم.

وظيفه ما و مسئولين در قبال شهدا و ايثارگران از ديدگاه مقام معظم رهبري

تأثير كار فرهنگي

اثر كار فرهنگي، صد در صد است و هيچ كار فرهنگي درست، بدون اثر نيست. راز كار فرهنگي را تبليغاتچي‌هاي جهاني مي‌دانند. اگر اين همه پول خرج مي‌كنند و راديو و خبرگزاري راه مي‌اندازند، به اين دليل است كه آثار و نتايج كار فرهنگي را مي‌دانند. تأثير سرمايه‌گذاريي مثل كار فرهنگي قطعي و نتيجه‌اش صددرصد نيست. اگر كار فرهنگي كم تأثير باشد، بدانيم كه اركانش ناقص است و به ميزان لازم انجام نگرفته است. بايد عيب آن را يافت و اصلاح كرد.
«
كتاب حديث ولايت/ ج 2/ ص 71»  

ارائه خدمات فرهنگي

بايد اولين هدف اين باشد كه كاري كنيم تا اين جوان پاك و داراي حق بر ما، چون پدرش شهيد است، از آن آسيب‌پذيري حفظ بشود و اين با همين جهت‌گيري‌هاي صحيح فكري و منطقي و به صورت عميق و آراستن آنها به خصلت‌هاي خوب، امكان‌پذير است. ...ما بايد به تصحيح خلقيات و خصال انساني توجه كنيم كه اين مسأله اخلاق است.    «كتاب عطر شهادت/ صص101-100»

تجليل از شهدا

من از برادران سپاه به خاطر اين اقدام كه تجليل از شهداست، خيلي متشكرم. همه بايد تجليل كنند. سپاه، ارتش، بسيج، جهاد و دستگاه‌هاي دولتي، بايد ياد شهيدان را زنده بدارند و مفهوم شهادت، اين مفهوم باعظمت و پرارزش و بسيار مؤثر را در كشور ايران اسلامي و در ميان ملت مبارز ايران احيا و حفظ كنند؛ اگرچه خون مطهر شهداي ما در سطح جهان، بار ديگر اين مفهوم را احيا كرد. «كتاب عطر شهادت/ صص106-105»

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

پنج شنبه 9 آبان 1392  2:09 PM
تشکرات از این پست
09303495228 ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

چکیده مبـحث 23صــالـحین راسـخون: امام رضا علیه السلام 2

1 - علت مُلقّب شدن امام هشتم به "رضا" چه بود؟

نام اصلی امام هشتم «علی» است و لقب یا نام معروفش رضاست، به طوری که از روایات فهمیده می‌شود، ‌علت نام‌گذاری رضا بر آن حضرت از چند جهت است: 1. آن حضرت مورد رضا و پسند خداوند در آسمان، و رسول خدا(ص) و امامان در زمین بود. (بحار الانوار، ج49، ص4) 2. مخالف و موافق شیعه و سنی او را پسندیدند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود. 3. آن حضرت راضی به رضای پروردگار بود و این خصلت ارزشمند را که مقامی بالاتر از مقام صبر نیست، به طور کامل داشت. (انوار البهیّه، ص 14)

 

2-چرا لقب مولا ابالحسن علي بن موسي الرضا(ع)غريب الغربا ميباشد؟


در زمان امامت امام موسي کاظم سه نفر به نامهاي:
ابو حمزه بطائني؛ زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي در بلاد مختلف مسلمين خود را نماينده امام موسي (ع) معرفي ميکنند و همزمان با به زندان افتادن آن امام همام اين افراد وجوهات شرعيه را نزد خود جمع آوري کردند پس از به شهادت رسيدن امام موسي کاظم و به امامت رسيدن علي بن موسي الرضا (ع) امام رضا (ع) از اين سه نفر که ابو حمزه بطائني30هزار دينار  ؛ زيادبن مروان قندي 30هزار دينار و  عثمان بن عيسي رواسي   40 هزاردينار را از وجوهات شرعي نزد خود جمع آوري کرده بودند ميخواهند که وجوهات را به خزانه بيت المال مسترد کنند تا به مصرف عمومي برسانند ولي اين افراد به طمع مال دنيا گروهي را تهت عنوان واقفيه يا هفت امامي تشکيل ميدهند و عنوان ميدارند که امام موسي کاظم به شهادت نرسيده اند و منظور از قائم آل محمد (ص) حضرت موسي الکاظم هستند و در حال حاظر از ديده پنهان گشته اند و امامت امام رضا (ع) را قبول نمي کنند و عنوان مي دارند که اين وجوهات بايد به خواست امام موسي کاظم تا زمان ظهور نزد آنها بماند و چون در چندين بلاد اين افراد شناخته شده بوده اند جمع زيادي به اين گروه مي پيوندند  و بدين جهت امام رضا (ع) غريب مي مانند و لقب غريب الغربا از آن زمان به حضرت ابالحسن علي بن موسي الرضا اطلاق ميشود و البته دوري از موطن و غربت در هنگام شهادت نيز از دلايل ديگر اين لقب نيز ميتواند باشد که پس از شهادت حضرت اين لقب را جلوه گر تر نموده است

3-آیا می دانید چرا امام رضا علیه السلام به امام رئوف شهرت یافتند؟

اگر بخواهیم در زندگی امام رضا (علیه السلام) اگر ویژگی های عمده را استخراج کنیم، بیش از هر چیز مهربانی در آن متبلور است، گویی ایشان پیامبر معاصر دوران عباسیان است یعنی تمامی رفتارهایی که در پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) دیده می شد در ایشان بود که در راس آنها مهربانی، عطوفت و لطف است یعنی مهمترین ویژگی حضرت (علیه السلام) بویژه زمانی که با مردم سروکار داشتند و در مراجعات مردمی صفتی که از ایشان در یادها مانده، عطوفت و مهریانی است از این رو به امام رئوف شهرت یافته اند، چه در حیات و چه در ممات و حیات برزخی که شفاعت و عنایت به همه مردم دارند و واسطه رحمت الهی هستند.

4-آیا میدانید که چرا ثواب زیارت حضرت امام رضا(ع) بیشتر از ثواب زیارت حضرت امام حسین (ع) است؟

علی بن مهزيار از امام جواد(ع) پرسیدند زیارت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) ثوابش بیشتر است (فضیلتش بیشتر است) یا زیارت امام رضا (علیه السلام) امام علیه السلام جواب فرمودند زیارت پدرم (علیه السلام) افضل است.
 زیرا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را همه مردم (شاید منظور همة شیعیان و احتمالاً اهل سنت) زیارت می کنند ولی زیارت نمی کنند پدرم را مگر خواص از شیعه.
البته این حدیث می تواند بیانگر این مسئله باشد شیعه دارای فرقه های متعدد می باشند مانند شیعیان اسماعیلیه – زندیه - کیسانیه و واقفیه که همه این فرقه ها به زیارت امام حسین (علیه السلام) می روند و عرض ارادت می کنند ولی کسانی به زیارت امام رضا (علیه السلام) می روند که دوازده امامی هستند (البته منظور از زیارت، زیارت با معرفت است چون زیارت بدون معرفت ارزش زیادی ندارد) با همه اختلافات و ایجاد فرقه های جدید در شیعه تا زمان امام رضا (علیه السلام) بوده است و از دوران امامت ایشان به بعد فرقه جدیدی در شیعه به وجود نیامده است و لذا با توجه به اینکه فقط یک مذهب و فرقه بر حق است که آنها دوازده امامی هستند لذا افرادی به زیارت (با معرفت) ایشان می روند که دوازده امامی باشند و این نشان کامل است.
و اینکه توجه زیادی به فضیلت زیارت ایشان شده است می تواند دلیل دیگرش این باشد که این امر باعث تبلیغ اندیشه های مذهب حق و آشکار شدن جریان های منحرف که باعث ایجاد فرقه های باطل در مذهب شیعه شدند باشد که این مسئله یعنی ظاهر شدن این حق و معارف حق منتهی آرزوی همه انبیاء و ائمه و مؤمنان بوده است.

 

5-آیا می دانید چرا به امام هشتم «قبله هفتم» می‌گویند ؟

مدرس خاتون آبادی اصفهانی مؤلف کتاب جنات الخلود تألیف شده در سال 1125 هجری که از علمای برجسته عصر صفوی به شمار می رود در این باره می نویسد حضرت علی بن موسی الرضا ع را بدین لحاظ قبله هفتم می گویند که مردم در روی زمین به هفت موضع توجه دارند یا هفت موضع از زمین قبله گاه مسلمانان است 1 مکه معظمه 2 مدینه منوره 3 نجف اشرف 4 کربلای معلی 5 مقابر قریش یعنی قبور کاظمین علیهما السلام 6 سامرا و 7 مشهدالرضا ع بدین جهت آن بزرگوار را قبله هفتم می نامند.

 

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

پنج شنبه 16 آبان 1392  3:35 PM
تشکرات از این پست
09303495228 ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

جمع بندی و چکیده مبحث بیست و پنجم (حـجـاب و عـفـاف)

بخش 1 : رعایت حجاب و عفاف هم نسبت به زنان و هم نسبت به مردان می باشد .

 

یعنی مردان هم باید در کلام، رفتار و پوشش خود رعایت عفت بکنند . مثلا حق پوشیدن لباسهای تحریک کننده و ... ندارند .

از این رو خداوند در ابتداء مردان را از چشم چرانی نهی می کند، و می فرماید :

به مردان مؤمن بگو : چشم‏هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ كنند . (نور/30) 

و سپس در آیه ی بعد به زنان می فرماید:

به زنان با ایمان بگو : چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ كنند . (نور/31) 

ولی از آنجاییکه طبق غریزه ی انسانی، زن مظهر جمال و زیبایی می باشد، از این رو بر پوشش و رعایت عفت زنان بیشتر تأکید شده است .

 

بخش 2 : چرا حجاب ؟

 

رعایت حجاب    

عدم رعایت حجاب

 

۱-رضای خدا   

۲-مورد توجه اولیای خدا واقع شدن              

۳-ناامید شدن شیطان

۴-تقویت اراده و تسلط بر نفس

۵-امنیت فردی و اجتماعی

۶-کمک به حفظ سلامت جامعه

۷-کمک به حفظ سلامت خانواده و گرمی آن

۸-آرامش روحی در اثر اطاعت از پروردگار

۹-کمک به رشد فرهنگ و اقتصاد جامعه  

۱۰-تثبیت ارزش و حرمت واقعی در جامعه

۱۱-مجری حکم قرآن شدن

۱۲-شریک جرم دیگران نبودن

۱۳-تشویق دیگران در رسیدن به ارزش ها

۱۴-دعای خیر خوبان را پشت سر داشتن

 

۱-ناخشنودی پروردگار

۲-مورد توجه افراد غافل و خطاکار واقع شدن

۳-امیدوار نمودن شیطان

۴-تضعیف اراده در اثر اطاعت از هوای نفس

۵-به خطر انداختن خود و دیگران

۶-از بین بردن سلامت معنوی جامعه

۷-سرد شدن روابط و به خطر افتادن نظام خانواده

۸-افزایش تنش و نگرانی

۹-تضعیف قوه ی فرهنگی و اقتصادی جامعه

۱۰-کم کردن ارزش و حرمت زن

۱۱-مجری نقشه های بداندیشان و شیادان قرار گرفتن

۱۲-مشارکت در جرم و خطای دیگران

۱۳-دور کردن دیگران از ارزش ها

۱۴-محرومیت از دعای خیر خوبان

 

 

بخش3 : حجاب یعنی :

 

* عشق زمینی و زمینه ساز عشق آسمانی

* تلألوی شبنم بر چهره زیبای گل

* آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی زن

* تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت

* بوته خوشبوی گل عفاف

* فرياد و رنگ تقوا

* نشان وقار و علامت افتخار و عزت نفس

 

 

بخش4 : حدیثی پیرامون حجاب و عفاف :

 

مولا علی (ع) : اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد ، و دلها را منحرف میسازد.   بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۲۹۱

 

 

بخش5 : دلنوشته حجاب :

 

دیدین کسی که ماشین مدل بالا (مثلا آلفا) داره روش چادر می کشه و می ذاردش تو پارکینگ ولی کسی که ژیان داره ولش می کنه کنار خیابون و میره

کسی هم که مدل بالا باشه و ارزش خودشو می دونه رو خودش چادر می کشه و حجاب و عفاف شو حفظ می کنه !!!!!!!!!!!

شما چی شما ژیانید یا  آلفا؟؟!!!!!

 

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

پنج شنبه 30 آبان 1392  4:13 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh 09303495228 AliFanoodi ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

چکيده مبحث 27 طرح صالحين (مسجد ، جوانان - چالش‌ها و راه‌کارها)

چکيده مبحث 27 طرح صالحين (مسجد ، جوانان - چالش‌ها و راه‌کارها)

 

نماز يک مکتب علمي و عملي براي پرورش ايمان و تعهّد و عامل موفقيت در انجام کارهاست. و توفيقات الهي را روزافزون مي‌کند. مساجد نيز يکي از امتيازات اسلام و تعلّق به مردم و جايگاه عبادت و ارتباط انسان با پروردگار است و بنا بر تعريف نبي مکرّم اسلام خاتم النّبيين حضرت محمّد(صلي الله عليه و آله و سلّم) مسجد جايي است که شرافت حضور انبياء را داشته باشد و اطلاق خانه خدا بر آن صدق کند.

جوانان به عنوان آينده‌سازان جامعه اسلامي از بزرگترين سرمايه‌هاي اين کشور به شمار مي‌روند و تلاش در جهت توسعه‌ي آگاهي‌هاي ديني انان از اهميت به سزايي برخوردار است. اگر ميزان معرفت جوانان به آموزه‌هاي ديني و زلال معارف دين از رشد و نموّ مطلوبي بهره‌مند باشد، شخصيت ديني آنان به گونه‌اي شايسته شکل خواهد گرفت و هنگام ورود به جامعه اسلامي تأثير به سزايي در آن جامعه پديد خواهند آورد، امّا اگر خداي ناکرده از تربيت لازم برخوردار نباشند زمينه اصلاح جامعه فراهم نخواهد شد. يکي از مکانهايي که مي‌تواند شخصيت جوان را مطابق آموزه‌هاي ديني بارور سازد و روح خداجويي و عدالت‌خواهي را در اعماق وجود آنان ريشه‌دار سازد مسجد مب‌باشد که کانون انسان‌سازي است. پس لازم است راه‌کارهاي جذب جوانان و هدايت آنان به مساجد شناسايي شود و مورد اهتمام قرار گيرد تا رفته رفته زمينه‌هاي حضور فعال‌تر جوانان در مساجد فراهم شود. مهم‌ترين اين راه‌کارها عبارتند از:

الف) امام جماعت

امام جماعت در هر مسجد عامي مهم در پيشرفت و ترّقي مسجد به شمار مي‌رود و چنانچه داراي شرايط لازم باشد، تأثيري به سزا در تحوّلات مثبت در جوانان و در نتيجه گرايش آنان به مساجد خواهد داشت؛ اين صفات از اين قرار است:

1- ثابت بودن 2- توانايي علمي 3- نظم 4- بيان ساده و شيوا 5- ابتکار و خلاقيت 6- دوستي با جوانان و نوجوانان 7- احترام و تواضع 8- آراستگي ظاهري 9- توانيي جسمي 10- دارا بودن دانش لازم 11- درک موقعيت سنّي جوانان 12- تهيه امکانات مالي 13- ملال‌آور نبودن سخنراني‌هاي واعظان مساجد 14- طولاني نکردن اقامه نمازهاي جماعت.

ب) خانواده

کانون خانواده اسلام سفارش مي‌کند فرزندان را از کودکي به نماز و روزه عادت دهيم تا تقليد به فرائض در بزرگسالي بر آنان دشوار نگردد.

ج) مسجد

خود مسجد و ويژگي‌هاي آن نيز مي‌تواند عامل جذابي به منظور گرايش جوانان و نوجوانان به مسجد باشد. اين ويژگي‌ها و خصوصيات عبارتند از:

1- توجه به آراستگي، نظافت و بهداشت مساجد 2- عوامل فيزيکي مثل وسايل صوتي، نوري، گرمازا و سرمازا 3- امکانات فرهنگي و ورزشي.

د) هيأت امناي مسجد

پيشبرد امور مسجد و آباداني آن، هم به لحاظ معنوي و هم به لحاظ مادي، اشتراک مساعي و همّت والاي اعضاي هيأت امنا را مي‌طلبد. آنان مي‌توانند با همفکري و همفکري، از عهده‌ي اين وطيفه شرعي و داوطلبانه به خوبي برآيند و ذخيره‌اي براي آخرت خود بردارند؛ خصوصيات ضروري که مي‌بايد اين افراد داشته باشند، به قرار زير است:

1- همکاري جدّي 2- تقسيم کار 3- علاقه به کار 4- تأمين بودجه 5- توجيه جوانان و نوجوانان 6- حضور جوانان در هيأت امناي مساجد 7- استفاده از تخصّص‌هاي گوناگون.

هـ) ساير عوامل

در اين زمينه مي‌توان به عوامل ديگري اشاره کرد که انتخاب عنوان و دسته‌بندي آنها چندان ضروري به نظر نمي‌رسد، ليکن اين موارد را مي‌توان به شکل زير بيان کرد:

1- ترجمه و توضيح دعاها و اذکار و تفسير کوتاه آيات قران در مساجد 2- آشنا کردن جوانان به فلسفه اعمال عبادي 3- اخلاق و رفتار نمازگزاران 4- جذب از طريق دوستان 5- انعکاس فعاليت‌ها 6- رفع مشکلات 7- خادم 8- نيازسنجي و شناخت روحيات جوانان 9- اهتمام در پاسخگويي به شبهات فکري و ديني جوانان 10- مشارکت دادن جوانان در فعاليت‌هاي جمعي و گروهي.

 

آسيب شناسي:

اگر عدّه‌ی قابل توجهي از اقشار جامعه نماز را سبک مي‌شمارند دليل بر انکار و عناد و لجاجت با خدا و دين ونماز نيست بلکه عوامل مختلفي چنين فضايي را ايجاد نموده‌اند از جمله:

عدم آشنايي جوانان با فلسفه نماز و مسجد- نداشتن انگيزه قوي- عادت نداشتن از دوران کودکي- سرگرمي‌هاي جذاب را به نماز ترجيح دادن- طولاني شدن نمازهاي جماعت- پُرگويي و درازگويي و مکرّرگويي بعضي از مبلّغان و واعظان- عدم ايجاد ارتباط بين جوانان و ائمه جماعات و متوليان مساجد- عدم حضور معلّمان در مسجد و نماز- سرزنش و تمسخر دوستان- کمبود امکانات مناسب در مساجد- احساس شرم و خجالت- وجود وسايل سرگرم‌کننده و جذاب و ...

 

نتيجه‌گيري:

فرهنگ انس گرفتن با مسجد و در رأس آن نماز به عنوان يک حرکت ارادي، آگاهانه و مستمر بايد از آغاز دوران کودکي در نظام تربيتي خانه و مسجد به عنوان يک اصل مهم تربيتي مدّ نظر قرار بگيرد تا فطرت خداجويي کودک به گونه‌اي رشد و پرورش يابد که هيچ عامل و شرايطي نتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد.

امامان جماعت نيز با در نظر گرفتن اصل آسان‌گيري در آموزش بايد طوري برخورد کنند که جوانان تصوّر نکنند دينداري مشکل است و آنها را از رفت و آمد به مسجد فراري دهند بلکه امامان جماعت با به روز کردن اطلاعات خود در سخنراني‌ها مي‌توانند از تکرار مسائل کسالت‌آور و نامأنوس بپرهيزند و با ابتکار وخلاقيت و رعايت نکات روانشناسي جوان به‌گونه‌اي زيبا و جذاب‌تر مطالب علمي خود را عرضه کنند.

 

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

جمعه 15 آذر 1392  6:42 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon nazarianali nargesza
nazarianali
nazarianali
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1442
محل سکونت : خراسان رضوی

جمع بندی و چکیده مبحث28 صالحین(تحصیل علم)

چکیده بحث این هفته:
اطلبو العلم من المهد الی اللحد
ز گهواره تا گور دانش بجوی.

در مورد موضوع علم بهتر است یا ثروت کاربر گرامی pakkap داستان قابل تاملی رو نقل کردند که اگه نخوندید پیشنهاد می کنم از اینجا بخونید

حوزه یا دانشگاه بستگی به روحیه وعلاقمندی وحتی خانواده هم داره البته هر طلبه ای باید به علوم روز آشنا باشه و هر استاد دانشگاهی باید به علوم دینی واقف باشه. تجربه کردن هر دو آنها نیز می تواند مفید باشد.اما وارد دانشگاه شدن به این معنا نیست که تحصیل دینی نداشته باشیم، کسی که وارد دانشگاه می شود می توانند با مطالعه غیر درسی شمه ای از علوم دینی را  فرا بگیرد. رفتن به سراغ دروس حوزوی و گرفتن اون انرژی مثبتش نیز باید با جدیت باشد

در موضوع انتخاب دانشگاه یا بازار کار بعد از دوران دانش آموزی برخی دانشگاه را یه مسیری می دانند برای رسیدن به بازار کار و برخی از بلوغ عقلی و داشتن شخصیت اجتماعی و... صحبت می کنند.
برخی هم سبقت در علم را مهم تر از سبقت موقت در بازار کار می دانند.

و اما در مورد تحصیل در خارج از کشور:
در صورتی تحصیل در خارج کشور نسبت به داخل کشور از نظر علمی و شخصیتی برای فردی مفید است که مسیر برگشتن و خدمت به کشورش را سرلوحه اقداماتش قرار دهد.

و اما در مورد تحصیل در خارج از کشور: هیچ لزومی نداره آدم توی خارج ادامه تحصیل بده. اگه کسی واقعاً اهل درس و علم و خدمت به مردم باشه، خدا هم کمکش میکنه و خیلی راحت میتونه توی کشور خودش تحصیلات عالی به همراه یک شغل خوب داشته باشه.

پنج شنبه 21 آذر 1392  11:27 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 09303495228 nargesza
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

چکیده مطالب مبحث29صالحین:کرامت نفس

بسمه تعالی

باتشکر خدمت دوستان شرکت کننده درمبحث29 که لطف نمودند نقطه نظرات خودرا پیرامون این موضوع مطرح نمودند چندکلامی پیرامون موضوع  ارائه شده بصورت  چکیده مطالب  خدمت سروران  عزیزوگرامی   عرض  می نمایم:

همان طور که می دانید کرامت نفس  واژه بسیارمناسبی است  برای هدایت جامعه  بشری چرا که اگراین  موضوع  درجامعه مخصوصا "اسلامیمان  رعایت نشود جامعه به سمت هرج ومرج وبی نظمی سوق پیداخواهد نمود لذا در درجه اول باید تک تک افراد نسبت به خودسازی ومبارزه  بانفس خودبپردازندواون سرشت حقیقی وپاک خودشونوبه عوامل پلید و سیاه نفسانی نسپارند همانند برخی که خود را به جامعه می سپارند و معتقدند که هرشخصی که کارناشایستی را انجام دادپس ماهم همان کاررا انجام دهیم خیردردرجه اول فطرت پاک هرانسانی ایجاب می کند که خودش برای خودش تصمیم بگیردونسبت به بقیه (انفرادی) بی تفاوت باشد اما نسبت به جامعه احساس مسئولیت نماید اینجانب  بانگرش  برخی که معتقدند جامعه رابه سمتی سوق دهیم  تاامام زمان  ظهورشون  نزدیک بشه مخالفم  جامعه باید پاک وسالم باشد عزت نفس ناشی ازکرامت نفس است وکرامت نفس همانست که علما درکتب مختلف ازآن بعنوان مبارزه باهوای نفسانی یاد می کنند انشاء الله تمامی مابتونیم درراستای اهداف انسان سازی رفتارنمائیم وتمام جوامع انسانی واسلامی بتوانند بارعایت این مهم مبدل به یک جامعه پاک شوند.انشاء الله

پنج شنبه 28 آذر 1392  8:26 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ravabet_rasekhoon nargesza
zahra7720
zahra7720
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 642
محل سکونت : تهران

چکیده مبحث سی ام شب یلدا

یه تاریخچه کوتاه:

شب یَلدا یا شب چلّه یکی از جشن‌های کهن ایرانی است.در این جشن،طی شدن بلندترین شب سال درنیمکره شمالی گرامی داشته می‌شود. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرندو همونطور که می دونید  تا ساعات پایانی شب دور هم جمع شده و به حافظ خوانی و خوردن میوه و آجیل می پردازند.

آیین این شب :
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.
در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.

یلدا در شیراز و اذربایجان

مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره یی می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بی شمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به ویژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خوردند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و باورمندند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود.
در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه یی خارج از هوای گرم اتاق می گذارند، ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود

 

همچنین در تاپیک فوق رسم ورسومات دیگر استانهای کشور در یلدا و پیامک در مورد این شب و تصاویر بسیار زیبایی توسط کاربران قرار داده شده است.

 

 

 

الهی داغ محبتت را بر دل هر که نهادی 

   خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی 
 
 
 
 
 
جمعه 6 دی 1392  12:27 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 nargesza
zahra7720
zahra7720
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 642
محل سکونت : تهران

جمع بندی و چکیده مبحث سی و یکم طــرح صــــالــحـیــن :نهضت سوادآموزی

در7 دی 1358 سازمان نهضت سواد آموزی با فرمان امام خمینی تشکیل شد این سازمان تا سه سال به صورت شورایی اداره می‌شد تا سرانجام حجت الاسلام قرائتی به ریاست آن منصوب گردید.

متن پیام امام (ره) به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم
ن و القلم و ما یسطرون
ملت شریف ایران می دانید که در رژیم گذشته آنچه بر ملت مبارز ایران سایه افکنده بود، علاوه بر دیکتاتوری و ظلم، تبلیغات بی محتوا و هیچ را همه چیز جلوه دادن بود. ملتی که در همه ابعاد از حوایج اولیه محروم بود وانمود می‌شد که در اوج ترقی است. از جمله حوایج اولیه برای هر ملت در ردیف بهداشت و مسکن بلکه مهمتر از آنها، آموزش برای همگان است. مع‌الاسف کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن بر خور دار نیستند چه رسد به آموزش عالی. مایه بس خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می‌کند که طلب علم را فریضه دانسته‌است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما باید در برنامه درازمدت فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بی سوادی بطور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا ان شاء الله در آینده نزدیک هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بی سوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران با سواد برای یاد دادن بپاخیزند ووزارت اموزش و پرورش
با تمام امکانات به پا خیزد و از قرطاس بازی و تشریفات اداری بپرهیزد. برادران و خواهران ایمانی! برای رفع این نقیصه درد آور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بن بر کنید. تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت فرموده‌است. ائمه جماعات شهر ستانها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا با سوادان نوشتن و خواندند را به خواهران و برادران خود یاد دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصی اعضای بیسواد را تعلیم کنند و بی سوادان از این امر سر پیچی نکنند. من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود بدون فوت وقت ایران را به صورت مدرسه‌ای در آورند و در هر شب و روز و در اوقات بیکاری  یکی دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند. بپا خیزید که خداوند متعال با شماست. از خدای تعالی سعادت و سلامت و رفاه ملت شریف را خواستارم. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی هفتم دی ماه ۵۸ مطابق با هشتم صفر ۱۴۰۰

عمده‌ترين نقاط مثبت سازمان نهضت سوادآموزي به شرح زير است:
- توجه سازمان نهضت سوادآموزي به اشكال جديد آموزش بزرگسالان و تلاش در جهت توسعه‌ي آن‌ها، مانند ايجاد مراكز يادگيري محلي، تشكيل گروه‌هاي پي‌گير، خدمات مكاتبه‌اي و غيره.
- دستيابي به موفقيت‌ها و افتخارات بين‌المللي در چند نوبت، كه ناشي از تعامل دائم با تشكيلات بين‌المللي مرتبط و نيز تلاش‌هاي كاركنان و آموزشياران آن است.
- توجه جديد به ابعاد كاربردي سوادآموزي و پذيرش ضرورت انجام اصلاحات در فرايند ياددهي – يادگيري، مانند ارزشيابي توصيفي از سوادآموزان.
- تصويب و اجراي «طرح تجميع»، كه مي‌تواند امكان استفاده از نيروهاي توانمند آموزش و پرورش را در انواع طرح‌هاي نهضت سوادآموزي فراهم آورد.
- مشاركت در برگزاري همايش‌ها و كارگاه‌هاي نظري و عملي ملي، منطقه‌اي و بين‌المللي جهت ارتقاي توانمندي‌هاي كاركنان و آموزشياران (متأسفانه در چند سال اخير، كوتاهي‌هايي در اين روند ديده مي‌شود).
- اقدام در جهت عدم تمركز در فعاليت‌ها به خصوص در تهيه و توليد مواد و مطالب آموزشي.
– استفاده از انواع فضاها براي توسعه‌ي امر سوادآموزي و مراحل بعد آن.
- مرتبط كردن اين آموزش‌ها با باورها و اعتقادات ديني مردم و استفاده از اين باورها در پيشبرد امر آموزش سوادآموزي.
- وجود حمايت‌هاي قانوني بسيار گسترده از آموزش بزرگسالان در قانون اساسي، مصوبات مجلس، اهداف كلي آموزش و پرورش و سند چشم‌انداز بيست ساله.
- وجود حمايت‌هاي بين‌المللي از برنامه‌ي سوادآموزي و آموزش بزرگسالان و امكان استفاده از رهنمودهاي اين سازمان‌ها در سياست‌گذاري‌ها.

الهی داغ محبتت را بر دل هر که نهادی 

   خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی 
 
 
 
 
 
پنج شنبه 12 دی 1392  10:29 PM
تشکرات از این پست
09303495228 omiddeymi1368 ravabet_rasekhoon nargesza
دسترسی سریع به انجمن ها