وقتی بچه بودم، همیشه فکر می کردم در تمام موارد اشتباهی که در روابط من و مادرم وجود داشت، مقصر اصلی من هستم. او همواره به من القاء می کرد که بدقلق و غیرقابل دوست داشتنی هستم. بعد از فوت پدرم هم، فرد دیگری نبود تا این تاثیر منفی را از ذهن من دور کند. مادرم در خلوت با من بدرفتاری می کرد و مورد تنبیه قرار می داد، اما در حضور دیگران رفتار پسندیده ای داشت، طوری که هیچ کس حرف مرا باور نمی کرد...
آنچه خواندید سرگذشت یکی از مراجعانم، در ارتباط با مادرش بوده است. آنچه از این دست درد دل های مختصر عاید من روان شناس می شود این است که برعکس اظهارات بسیاری از مادران، فقط دختران نیستند که دریای پرتلاطم بلوغ را متلاطم می کنند، بلکه گاهی مادران نیز چون صخره ای سخت عبور از مسیر نوجوانی را دشوار می سازند. روان شناسان معتقدند گذشته ما و نحوه ای که تربیت شده ایم بر روش تربیتی ما تاثیر می گذارد، مثلا، اگر مادر ما تفاوت های ما با خودش را نپذیرفته باشد، احتمالا پذیرفتن و درک تفاوت دخترمان با ما نیز مشکل تر می شود و ما نیز همچون مادرمان عمل خواهیم کرد و کمتر به دخترمان فرصت ابراز وجود خواهیم داد. میانسالی و تحولات جسمی و روانی نیز می تواند بر ارتباط ما با فرزندمان تاثیر بگذارد، و اگر مراقب نباشیم ممکن است چنان درگیر مسائل خود شویم که به کلی فرزند خود را از یاد ببریم.
روان شناسان، بر اساس تجربیات خود با مادران و دختران بزرگسالی که سعی دارند روابط خود با یکدیگر را بهبود ببخشند، شش نوع روش تربیتی رایج را ذکر می کنند که توجه به آنها برای بازبینی روش مادری کردن خود ما مفید است. سعی کنید جایگاه خود را در این شش روش تعیین کنید و ببینید که چگونه روش تربیتی مادرتان بر رفتار کنونی شما تاثیر گذاشته است و متعاقب آن، پس از شناخت اشتباهات و قصور مادر خود در تربیت تان سعی کنید ، گام های حرکت تان را در تربیت دخترتان به گونه ای صحیح تر و محکم تر بردارید تا حداقل فرزندتان همچون شما پرورش نیابد.
این روش های تربیتی عبارتند از:
روش "مادرها مقدم اند"
در این روش همه چیز حول محور مادر می چرخد. از آنجا که او نمی تواند انتقاد را تحمل کند، روابط آسیب پذیر و مشکل می شود. این مادران معمولا مادرانی مثل خود داشته اند. این نحوه تربیتی موقعیتی به وجود می آورد که در ان دختر از کودکی تا بزرگسالی همواره باید رضایت مادر را جلب کند. مشکل این روش این است که به علت محوریت مادر، دختر عرصه ای برای ابراز وجود پیدا نمی کند. او در تمام تصمیم گیری ها باید نظر مادرش را نیز تامین کند.
روش "ابر مادر"
در این روش مادر بیش از حد از فرزندش محافظت می کند و بی دلیل احتیاط می ورزد. در اینجا کنترل مادر نقش زیادی دارد و دختر را از خطرپذیری و قبول مسئولیت هایی که لازمه رشد اوست، باز می دارد.دختر چنین مادری از مقابله با شرایط دشوار خودداری می کند و به خانواده می چسبد و حتی در بزرگسالی نیز تصمیم گیری را به مادر واگذار می کند.
در روش درک شرایط مادر و دختر در کمال آزادی با یکدیگر گفتگو می کنند، مخالفت خود را به زبان می آورند و با وجود ارتباط صمیمانه، عقاید جداگانه خود را حفظ می کنند. در اینجا دیگر دختر برای تحقق آرزوهای نافرجام مادر تحت فشار نیست و مسائل حل نشده گذشته مادرش، تلاش او را در کسب استقلال تحت تاثیر قرار نمی دهد
روش "حفظ ظاهر"
این روش مشخصه مادری است که همواره نگران ظاهر امور است تا همه چیز در نظر دیگران خوب جلوه کند. در این روش تربیتی، درون فرد به دست فراموشی سپرده می شود و فرد همواره انتظار دارد که از طرف دیگران،همسر،رئیس یا سرپرست، و... مورد تائید قرار گیرد. این افراد در عین این که در عالم واقعی موفقیت هایی را هم کسب می کنند، باز با این حال خود را قبول ندارند و احساس خودارزشمندی ندارند.
روش"مادر فراموش کار"
این مادر آنقدر سرگرم کار خود یا خانه است که فراموش می کند مرتب برای مدرسه رفتن دخترش تغذیه اماده کند و به موقع برای او وقت دکتر بگیرد. چنین مادری واقعا نیاز دخترش را با بی توجهی مستمر و دلگرم کننده تامین نمی کند. فرزند چنین مادری برای تامین نیازهای عاطفی خود دائم به دیگران پناه می برد و اگرچه در زندگی موفقیت های بزرگی کسب می کند اما به خود اطمینان ندارد.
روش"همدلی"
در این روش مثبت، مادر دختری را که روبروی خود دارد درک می کند و ارتباط عاطفی در راس قرار می گیرد. البته چنین مادری یک مادر کامل نیست و بدون شک او نیز گاه از کوره در می رود و گاه در درک دخترش دچار اشتباه می شود. اما دختر از عشق و حمایت مادر مطمئن است. این مادر فرزندش را در مسیر رشد یاری می دهد و اعتماد به نفسی را که لازمه خطر پذیری و قبول مسئولیت های دشوار است، برایش فراهم می کند. در نظر داشته باشید که برای همدلی و تغییر روش تربیتی هیچ گاه دیر نیست.
روش"درک شرایط"
و آخرین روش، چیزی فراتر از روش همدلی است که در آن مادر ابزار رشد سالم و پویایی را برای دختر خود فراهم می کند و به او فرصت می دهد که فاصله بگیرد و خود راهش را انتخاب کند. چنین دختری الگویی سالم برای شکل دادن رفتارهای صحیح در اختیار دارد. در این روش مادر و دختر در کمال آزادی با یکدیگر گفتگو می کنند، مخالفت خود را به زبان می آورند و با وجود ارتباط صمیمانه، عقاید جداگانه خود را حفظ می کنند. در اینجا دیگر دختر برای تحقق آرزوهای نافرجام مادر تحت فشار نیست و مسائل حل نشده گذشته مادرش، تلاش او را در کسب استقلال تحت تاثیر قرار نمی دهد.
مهم نیست که شما در کدام یک از طبقه بندی های فوق قرار می گیرید. مسئله مهم این است که همه ما قابلیت آن را داریم که روش تربیتی و رفتار خود را تغییر دهیم. اگر جنبه ای از شخصیت و گذشته شما مزاحم پیشرفت خود ودخترتان می شود، یقین بدانید که قدرت تغییر آن را دارید و در صورت لزوم نیز می توانید از راهنمایی و مشاوره بهره بگیرید. هیچ یک از ما کامل نیستیم و تربیت، مانند زندگی، جریان مستمر یادگیری و اصلاح آموخته های پیشین است. دهه ای که بلوغ دختر شما در آن واقع می شود، آن قدر طولانی هست که زمینه رشد و تغییر شما به عنوان یک فرد و نیز یک مادر باشد. به جای آن که مادری همه فن حریف باشید، سعی کنید تا آنجا که می توانید نسبت به رفتارهای خود آگاه و مسئول باشید و همواره تصویر قالی های شرقی و بافندگان آنها را درنظر داشته باشید. هرچه باشد نقص های کوچک در بافت، شاهدی بر زیبایی و قدرت تلاش های انسانی است.