0

شعری از هوشنگ چالنگی

 
shokoofeh
shokoofeh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 952
محل سکونت : البرز

شعری از هوشنگ چالنگی

 

اکنون آرامش مرگست

و آتشهایی که به من می نگرند

آه که دیگر به پاسخ آنهمه گذشته
...
باز یافته هایم را می بینم مرگهای پنهان را که با چشمانش افروخت

تا من بگذرم

یک دور به گِردِ جهان

اکنون خفته ام

بر زانوانم است

سهل انگار بر پیشانیم
 
 
http://sheresepid.persianblog.ir/

قوم من ترنج را با پوست می خورند

 راستی! کسی زلیخا را ندیده است؟

پنج شنبه 12 اردیبهشت 1392  10:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها