ردیف 97
(آيه 22)- اين آيه به پارهاى از اختلافات اشاره مىكند كه در ميان مردم در مورد اصحاب كهف وجود دارد، از جمله: در باره تعداد آنها مىگويد: گروهى از مردم «خواهند گفت: آنها سه نفر بودند كه چهارمينشان سگشان بود» (سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ). برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 35
«و (گروهى) مىگويند: پنج نفر بودند كه ششمين آنها سگ آنها بود» (وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ).
همه اينها سخنانى بدون دليل و «انداختن تير در تاريكى است» (رَجْماً بِالْغَيْبِ).
«و (گروهى) مىگويند: آنها هفت نفر بودند و هشتمين آنها سگ آنها بود» (وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ).
«بگو: پروردگار من از تعداد آنها آگاهتر است» (قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ).
«جز گروه كمى تعداد آنها را نمىدانند» (ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ).
در پايان آيه اضافه مىكند: «پس در باره آنها جز با دليل سخن مگو» (فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً).
يعنى آن چنان با آنها منطقى و مستدل سخن بگو كه برترى منطق تو آشكار گردد «و از هيچ كس در باره (تعداد اصحاب كهف) سؤال مكن» (وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً).
(آيه 23)- اين آيه يك دستور كلى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد كه: «و هرگز در مورد كارى نگو: من فردا آن را انجام مىدهم» (وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً).
(آيه 24)- «مگر اين كه خدا بخواهد» (إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ).
يعنى در رابطه با اخبار آينده و تصميم بر انجام كارها، حتما جمله «انشاء اللّه» را اضافه كن، چرا كه تو هرگز مستقل در تصميم گيرى نيستى و اگر خدا نخواهد هيچ كس توانايى بر هيچ كار را ندارد.
ديگر اين كه خبر دادن قطعى براى انسان كه قدرتش محدود است و احتمال ظهور موانع مختلف مىرود صحيح و منطقى نيست، و چه بسا دروغ از آب در آيد، مگر اين كه با جمله «انشاء اللّه» همراه باشد.
سپس در تعقيب اين جمله، قرآن مىگويد: «هنگامى كه ياد خدا را فراموش كردى (بعد كه متوجه شدى) پروردگارت را به خاطر بياور» (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ).
اشاره به اين كه اگر به خاطر فراموشى جمله انشاء اللّه را به سخنانى كه از آينده برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 36
خبر مىدهى نيفزايى هر موقع به يادت آمد فورا جبران كن و بگو انشاء اللّه، كه اين كار گذشته را جبران خواهد كرد.
«و بگو: اميدوارم كه پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت كند» (وَ قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً).
(آيه 25)- خواب اصحاب كهف: از قرائن موجود در آيات گذشته اجمالا به دست آمد كه خواب اصحاب كهف يك خواب بسيار طولانى بود، اين موضوع حس كنجكاوى هر شنوندهاى را بر مىانگيزد و مىخواهد دقيقا بداند آنها چند سال در اين خواب طولانى بودهاند؟
اين آيه شنونده را از ترديد بيرون مىآورد و مىگويد: «آنها در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال نيز بر آن افزودند»! (وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً).
بنابراين مجموع مدت توقف و خواب آنها در غار سيصد و نه سال بود.
(آيه 26)- سپس براى اين كه به گفتگوهاى مختلف مردم در اين باره پايان دهد مىگويد: «بگو: خداوند از مدت توقف آنها آگاهتر است» (قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا).
چرا كه: «غيب آسمانها و زمين از آن اوست» (لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
كسى كه از پنهان و آشكار، در مجموعه جهان هستى با خبر است چگونه ممكن است از مدت توقف اصحاب كهف آگاه نباشد.
«راستى او چه بينا و چه شنواست» (أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ).
به همين دليل «آنها (ساكنان آسمانها و زمين) هيچ ولى و سرپرستى جز او ندارند» (ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ).
و در پايان آيه اضافه مىكند: «و او هيچ كس را در حكم خود شركت نمىدهد» (وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً). در حقيقت اين تأكيدى است بر ولايت مطلقه خداوند.
منبع :
http://qurangloss.blogfa.com/page/kahf-1-50.aspx