0

طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 
yasbagheri
yasbagheri
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 6297
محل سکونت : تهران

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

ردیف 197

1- تفسیر خلاصه و کلی از مفاهیم آیات انتخابی

 

بيان کلی آيات سوره ضحی

بعضى گفته اند: چند روزى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) وحى نشد، به طورى كه مردم گفتند خدا با او وداع كرده، در پاسخشان اين سوره نازل شد و خداى تعالى به اين وسيله آن حضرت را شاد كرد، و در سوره مورد بحث، هم احتمال مكى بودن هست و هم مدنى بودن.

بيان کلی آيات سوره انشراح

در این سوره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را امر مى كند به اينكه كمر خدمت در راه خدا ببندد، و به سوى او رغبت كند، و به اين منظور نخست منت هايى كه بر او نهاده تذكر مى دهد، و اين سوره هم مى تواند مكى باشد و هم مدنى، ولى سياق آياتش به مدنى بودن سازگارتر است.

بيان کلی آيات سوره تین

اين سوره مسأله بعث و جزا را ياد آور شده، مطلب را از راه خلقت انسان در بهترين تقويم، و سپس اختلاف افراد انسان در بقا بر فطرت اولى و خارج شدن از آن ، و در نتيجه تنزلش تا اسفل سافلين را بيان نموده، در آخر خاطر نشان مى كند كه به حكم حكمت الهى واجب است كه بين دو طايفه در دادن جزا فرق گذاشت، و پاداش هر دو نبايد يكسان باشد.

بيان کلی آيات سوره علق

در اين سوره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را امر مى كند به اينكه قرآن را كه به وحى خدا نازل مى شود تلقى كند. و اين سوره اولين سوره اى است كه از قرآن نازل شده، و سياق آياتش آنچنان به هم ارتباط دارد كه بتوان گفت يكباره نازل شده، و به زودى بدان اشاره خواهيم كرد، و اين سوره به طور قطع در مكه نازل شده است.

بيان کلی آيات سوره قدر

اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مى كند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مى داند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مى شوند، و اين سوره، هم احتمال مكى بودن را دارد، و هم مى تواند مدنى باشد، و رواياتى كه درباره سبب نزول آن از امامان اهل (عليهم السلم) و از ديگران رسيده خالى از تأييد مدنى بودن آن نيست،

و آن روایتی است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابى بود كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) ديد، و آن خواب اين بود كه ديد بنى اميه بر منبر او بالا مى روند، و سخت اندوهناك شد، و خداى تعالى براى تسليتش اين سوره را نازل كرد (و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومت بنى اميه است ).

 

خدایا صدای پیامبرت یونس را در دل ماهی شنیدی اجابت کردی
صدای من را هم بشنو و اجابت کن
او هم بنده تو بود
و من هم بنده توامEmbarrased
 
چهارشنبه 22 خرداد 1392  9:46 AM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet rashon
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 

ردیف 130    سوره عنکبوت (1-23)
 
 
     

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

الف لام ميم (۱)

 

الم ﴿۱﴾

 

آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند (۲)

 

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿۲﴾

 

و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد (۳)

 

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿۳﴾

 

آيا كسانى كه كارهاى بد مى‏كنند مى‏پندارند كه بر ما پيشى خواهند جست چه بد داورى مى‏كنند (۴)

 

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ ﴿۴﴾

 

كسى كه به ديدار خدا اميد دارد [بداند كه] ا ج ل [او از سوى] خدا آمدنى است و وست‏شنواى دانا (۵)

 

مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۵﴾

 

و هر كه بكوشد تنها براى خود مى‏كوشد زيرا خدا از جهانيان سخت بى‏نياز است (۶)

 

وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴿۶﴾

 

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند قطعا گناهانشان را از آنان مى زداييم و بهتر از آنچه مى‏كردند پاداششان مى‏دهيم (۷)

 

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۷﴾

 

و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند و[لى] اگر آنها با تو دركوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى از ايشان اطاعت مكن سرانجامتان به سوى من است و شما را از [حقيقت] آنچه انجام مى‏داديد باخبر خواهم كرد (۸)

 

وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۸﴾

 

و كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‏اند البته آنان را در زمره شايستگان درمى‏آوريم (۹)

 

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ ﴿۹﴾

 

و از ميان مردم كسانى‏اند كه مى‏گويند به خدا ايمان آورده‏ايم و چون در [راه] خدا آزار كشند آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار مى‏دهند و اگر از جانب پروردگارت پيروزى رسد حتما خواهند گفت ما با شما بوديم آيا خدا به آنچه در دلهاى جهانيان است داناتر نيست (۱۰)

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰﴾

 

و قطعا خدا كسانى را كه ايمان آورده‏اند مى‏شناسد و يقينا منافقان را [نيز] مى‏شناسد (۱۱)

 

وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ ﴿۱۱﴾

 

و كسانى كه كافر شده‏اند به كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏گويند راه ما را پيروى كنيد و گناهانتان به گردن ما و[لى] چيزى از گناهانشان را به گردن نخواهند گرفت قطعا آنان دروغگويانند (۱۲)

 

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴿۱۲﴾

 

و قطعا بارهاى گران خودشان و بارهاى گران [ديگر] را با بارهاى گران خود برخواهند گرفت و مسلما روز قيامت از آنچه به دروغ برمى‏بستند پرسيده خواهند شد (۱۳)

 

وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۱۳﴾

 

و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت (۱۴)

 

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿۱۴﴾

 

و او را با كشتى‏نشينان برهانيديم و آن [سفينه] را براى جهانيان عبرتى گردانيديم (۱۵)

 

فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿۱۵﴾

 

و [ياد كن] ابراهيم را چون به قوم خويش گفت‏خدا را بپرستيد و از او پروا بداريد اگر بدانيد اين [كار] براى شما بهتر است (۱۶)

 

وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۶﴾

 

واقعا آنچه را كه شما سواى خدا مى‏پرستيد جز بتانى [بيش] نيستند و دروغى برمى‏سازيد در حقيقت كسانى را كه جز خدا مى‏پرستيد اختيار روزى شما را در دست ندارند پس روزى را پيش خدا بجوييد و او را بپرستيد و وى را سپاس گوييد كه به سوى او بازگردانيده مى‏شويد (۱۷)

 

إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۱۷﴾

 

و اگر تكذيب كنيد قطعا امتهاى پيش از شما [هم] تكذيب كردند و بر پيامبر [خدا] جز ابلاغ آشكار [وظيفه‏اى] نيست (۱۸)

 

وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿۱۸﴾

 

آيا نديده‏اند كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مى‏كند سپس آن را باز مى‏گرداند در حقيقت اين [كار] بر خدا آسان است (۱۹)

 

أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ﴿۱۹﴾

 

بگو در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است‏سپس [باز ] خداست كه نشاه آخرت را پديد مى‏آورد خداست كه بر هر چيزى تواناست (۲۰)

 

قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۰﴾

 

هر كه را بخواهد عذاب و هر كه را بخواهد رحمت مى‏كند و به سوى او بازگردانيده مى شويد (۲۱)

 

يُعَذِّبُُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ ﴿۲۱﴾

 

و شما نه در زمين و نه در آسمان درمانده‏كننده [او] نيستيد و جز خدا براى شما يار و ياورى نيست (۲۲)

 

وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاء وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿۲۲﴾

 

و كسانى كه آيات خدا و لقاى او را منكر شدند آنانند كه از رحمت من نوميدند و ايشان را عذابى پر درد خواهد بود (۲۳)

 

وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۲۳﴾

 

 

 

سوره عنكبوت 
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 69 آيه است‏
محتواى سوره:
بطور كلى مى‏توان گفت بحثهاى اين سوره در چهار بخش خلاصه مى‏شود:
1- بخش آغاز اين سوره كه پيرامون مسأله «امتحان» و «وضع منافقان» است و اين دو پيوند ناگسستنى با هم دارند.
2- بخش ديگرى كه در حقيقت براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان اندك نخستين از طريق بيان گوشه‏هايى از سر نوشت پيامبران بزرگى همچون نوح و ابراهيم و لوط و شعيب است.
3- بخش ديگرى از توحيد، نشانه‏هاى خدا در عالم آفرينش، و مبارزه با شرك، سخن مى‏گويد.
4- قسمت ديگرى از اين سوره بر محور ضعف و ناتوانى معبودهاى ساختگى، و عابدان «عنكبوت صفت» آنها و همچنين عظمت قرآن و دلائل حقانيت پيامبر اسلام و لجاجت مخالفان و نيز يك سلسله مسائل تربيتى همچون نماز، نيكى به پدر و مادر، و اعمال صالح دور مى‏زند.
نامگذارى اين سوره به «سوره عنكبوت» از آيه 41 آن گرفته شده كه بت پرستان را كه تكيه بر غير خدا مى‏كنند تشبيه به عنكبوت مى‏كند كه تكيه‏گاهش، تارهاى سست و بى‏بنياد است.
 
       برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 488
 فضيلت تلاوت سوره: از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله چنين آمده است: «هر كس سوره عنكبوت را بخواند به تعداد تمام مؤمنان و منافقان، ده حسنه براى او نوشته مى‏شود».
مخصوصا درباره تلاوت سوره عنكبوت و روم در ماه رمضان در شب بيست و سوم، فضيلت فوق‏العاده‏اى وارد شده است تا آنجا كه در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم: «هر كس سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان شب بيست و سوم تلاوت كند به خدا سوگند اهل بهشت است، و من هيچ كس را از اين مسأله استثنا نمى‏كنم، و نمى‏ترسم كه خداوند در اين سوگند قاطع من گناهى بر من بنويسد، و مسلما اين دو سوره در پيشگاه خدا بسيار ارج دارد».
بدون شك محتواى پر بار اين دو سوره و درسهاى مهم توحيدى آن، و برنامه‏هاى سازنده عملى كه در اين سوره ارائه شده است كافى است كه هر انسانى را كه اهل انديشه و الهام و عمل باشد به بهشت جاويدان سوق دهد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
 (آيه 1)- باز در آغاز اين سوره به حروف مقطّعه «الف- لام- ميم» (الم).
بر خورد مى‏كنيم كه تاكنون بارها تفسير آن را بيان كرده‏ايم.
 (آيه 2)- آزمايش الهى يك سنت جاويدان: بعد از ذكر حروف مقطعه به يكى از مهمترين مسائل زندگى بشر كه مسأله شدايد و فشارها و آزمونهاى الهى است اشاره كرده، مى‏گويد: «آيا مردم گمان كردند همين اندازه كه اظهار ايمان كنند (و شهادت به توحيد و رسالت پيامبر دهند) به حال خود واگذارده خواهند شد و آنها امتحان نمى‏شوند»؟! (أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ).
 (آيه 3)- بعد بلا فاصله به ذكر اين حقيقت مى‏پردازد كه امتحان يك سنّت هميشگى و جاودانى الهى است، امتحان مخصوص شما جمعيت مسلمانان نيست، سنتى است كه در تمام امتهاى پيشين جارى بوده است، مى‏فرمايد: «ما كسانى را كه قبل از آنها بودند آزمايش كرديم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 489
 آنها را نيز در كوره‏هاى سخت امتحان افكنديم، آنها نيز همچون شما در فشار دشمنان بى‏رحم و جاهل و بى‏خبر و متعصب و لجوج قرار داشتند.
بايد هم چنين باشد چرا كه در مقام ادعا هر كس مى‏تواند خود را برترين مؤمن، بالاترين مجاهد، و فداكارترين انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود.
آرى «بايد خدا بداند چه كسانى راست مى‏گويند، و چه كسانى دروغگو هستند» (فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ).
بديهى است خدا همه اينها را مى‏داند، منظور از «علم» در اينجا ظهور آثار و شواهد عملى است، يعنى بايد علم خدا درباره مردم عملا در خارج پياده شود، و تحقق عينى يابد، و هر كس آنچه را در درون دارد بيرون ريزد، تا ثواب و جزا و كيفر مفهوم داشته باشد.
 (آيه 4)- فرار از حوزه قدرت خدا ممكن نيست! در آيات گذشته سخن از آزمايش عمومى مؤمنان بود، و اين آيه تهديد شديدى براى كفار و گنهكاران است، تا گمان نكنند اگر مؤمنان را تحت فشار قرار دادند و مجازاتهاى الهى فورا دامان آنها را فرو نگرفت خدا از آنها غافل است.
مى‏فرمايد: «آيا كسانى كه سيئات را انجام مى‏دهند گمان كردند بر ما پيشى خواهند گرفت (و از چنگال كيفر ما رهايى خواهند يافت؟) چه بد قضاوتى كردند»! (أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَنْ يَسْبِقُونا ساءَ ما يَحْكُمُونَ).
مهلت الهى آنها را مغرور نكند كه اين نيز براى آنها آزمونى است و فرصتى براى توبه و بازگشت.
 (آيه 5)- سپس بار ديگر به سراغ برنامه‏هاى مؤمنان و اندرز به آنها مى‏رود مى‏گويد: «هر كس اميد لقاء پروردگار دارد (بايد آنچه در توان دارد از اطاعت فرمان او مضايقه نكند) زيرا زمانى را كه خداوند تعيين كرده (سر انجام) فرا مى‏رسد» (مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ). آرى! اين وعده الهى تخلف‏ناپذير است.
و از اين گذشته خداوند سخنان شما را مى‏شنود و از اعمال و نيات شما آگاه                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 490
 است كه «او شنوا و داناست» (وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).
لقاى پروردگار در قيامت، نه يك ملاقات حسى است كه يك لقاى روحانى و يك نوع شهود باطنى است، چرا كه در آنجا پرده‏هاى ضخيم عالم ماده از مقابل چشم جان انسان كنار مى‏رود، و حالت شهود به انسان دست مى‏دهد.
 (آيه 6)- اين آيه در حقيقت تعليلى است براى آنچه در آيه قبل گذشت، مى‏گويد: اين كه دستور داده شده مؤمنان به «لقاء اللّه» آنچه در توان دارند فرو گذار نكنند به خاطر اين است كه «هر كسى جهاد و تلاش و كوششى كند (و تحمل مصائب و مشكلاتى نمايد) در حقيقت براى خود جهاد كرده است، چرا كه خدا از همه جهانيان بى‏نياز است» (وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ).
برنامه آزمون الهى، جهاد با هواى نفس، و مبارزه با دشمنان سر سخت براى حفظ ايمان و پاكى و تقوا، به سود خود انسان است.
 (آيه 7)- اين آيه توضيح و تكميلى است براى آنچه بطور سر بسته در آيه قبل تحت عنوان «جهاد» آمده بود، در اينجا حقيقت جهاد را شكافته و چنين باز گو مى‏كند: «كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند گناهان آنها را مى‏پوشانيم» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ).
بنا بر اين نخستين فايده اين جهاد بزرگ (ايمان و عمل صالح) تكفير و پوشاندن گناهان است كه عائد خود انسان مى‏شود، همان‏گونه كه ثواب آن هم از آن خودشان مى‏باشد.
چنانكه قرآن در پايان آيه مى‏گويد: «و ما بطور قطع آنها را به بهترين اعمالى كه انجام دادند پاداش مى‏دهيم» (وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ).
 (آيه 8)-
شأن نزول:
 «بعضى از مردانى كه در مكّه بودند ايمان و اسلام را پذيرفتند هنگامى كه مادران آنها از اين مسأله آگاه شدند تصميم گرفتند كه غذا نخورند، آب ننوشند، تا فرزندانشان از اسلام باز گردند! گر چه هيچ كدام از اين مادران به گفته خود وفا نكردند و اعتصاب غذا را شكستند، ولى آيه نازل شد و خط مشى روشنى در برخورد با پدر و مادر در زمينه                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 491
 مسأله ايمان و كفر به دست همگان داد.
تفسير:
برترين توصيه نسبت به پدر و مادر: يكى از مهمترين آزمايشهاى الهى مسأله «تضاد» خط ايمان و تقوا، با پيوندهاى عاطفى و خويشاوندى است، قرآن در اين زمينه تكليف مسلمانان را به روشنى بيان كرده است.
نخست به عنوان يك قانون كلى- كه از ريشه‏هاى عواطف و حق شناسى سر چشمه مى‏گيرد- مى‏فرمايد: «و ما به انسان توصيه كرديم نسبت به پدر و مادرش نيكى كند» (وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً).
بنا بر اين هر كس شايسته نام انسان است بايد در برابر پدر و مادر حق شناس باشد، و احترام و تكريم و نيكى به آنها را در تمام عمر فراموش نكند، هر چند با اين اعمال هرگز نمى‏تواند دين خود را به آنها ادا كند.
سپس براى اين كه كسى تصور نكند كه پيوند عاطفى با پدر و مادر مى‏تواند بر پيوند انسان با خدا و مسأله ايمان حاكم گردد، با يك استثنا صريح مطلب را در اين زمينه روشن كرده، مى‏فرمايد: «و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش و كوشش كنند و به تو اصرار ورزند كه براى من شريكى قائل شوى، كه به آن علم ندارى، از آنها اطاعت مكن» (وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
و در پايان آيه مى‏افزايد: «باز گشت همه شما به سوى من است پس من شما را از اعمالى كه انجام مى‏داديد آگاه مى‏سازم» (إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). و پاداش و كيفر آن را بى‏كم‏وكاست در اختيارتان خواهم گذاشت.
اين جمله در حقيقت تهديدى است براى كسانى كه راه شرك را مى‏پويند، و كسانى كه ديگران را به اين راه دعوت مى‏كنند.
 (آيه 9)- اين آيه بار ديگر حقيقتى را كه قبلا در مورد كسانى كه ايمان و عمل صالح دارند بيان شد، تكرار و تأكيد كرده، مى‏فرمايد: «كسانى كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند آنها را در زمره صالحان داخل خواهيم كرد» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ).
اصولا عمل انسان به انسان رنگ مى‏دهد، عمل صالح انسان را از نظر روحى                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 492
 به رنگ خود در مى‏آورد و در زمره «صالحان» وارد مى‏كند، و عمل سوء در زمره بدان و «ناصالحان».
 (آيه 10)- در پيروزيها شريكند اما در مشكلات نه! از آنجا كه در آيات گذشته بحثهاى صريحى از «مؤمنان صالح» و «مشركان» آمده بود در اين آيه به گفتگو پيرامون گروه سوم يعنى «منافقان» مى‏پردازد، مى‏گويد: «و از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: به خدا ايمان آورده‏ايم! اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مى‏بينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مى‏شمارند» و از آن سخت وحشت مى‏كنند (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ).
 «ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مى‏گويند:
ما هم با شما بوديم» و در اين پيروزى شريكيم (وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ).
آيا اينها گمان مى‏كنند خدا از اعماق قلبشان با خبر نيست؟
 «آيا خداوند به آنچه در سينه‏هاى جهانيان است آگاهتر نيست»؟ (أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ).
 (آيه 11)- در اين آيه باز براى تأكيد بيشتر مى‏افزايد: «بطور قطع خداوند مؤمنان را مى‏شناسد، و نيز بطور يقين خداوند منافقان را نيز مى‏شناسد» (وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِينَ).
اگر ساده لوحانى فكر مى‏كنند مى‏توانند با اخفاى حقايق از قلمرو علم خدا دور بمانند سخت در اشتباهند.
 «منافقين» معنى وسيعى دارد و افراد ضعيف الايمانى را كه با مختصر فشارى تغيير عقيده مى‏دهند نيز شامل مى‏شود.
 (آيه 12)- اين آيه به يك نمونه از منطقهاى سست و پوچ مشركان اشاره كرده، مى‏گويد: «كافران به مؤمنان گفتند: شما بياييد از راه و آيين ما پيروى كنيد و (اگر گناهى داشته باشيد) ما گناه شما را به دوش مى‏گيريم» (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 493
 امروز نيز بسيارى از وسوسه‏گران را مى‏بينيم كه هنگام دعوت به يك عمل خلاف مى‏گويند اگر گناهى دارد به گردن ما! در حالى كه مى‏دانيم هيچ كس نمى‏تواند گناه ديگرى را به گردن بگيرد، چرا كه خداوند عادل است و كسى را به جرم ديگرى مجازات نمى‏كند.
لذا در جمله بعد با صراحت مى‏گويد: «آنها هرگز چيزى از خطاها و گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت، آنها دروغ مى‏گويند» (وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ).
 (آيه 13)- سپس براى اين كه تصور نشود اين دعوت كنندگان به كفر و شرك و بت پرستى و ظلم، در برابر اين عملشان مجازاتى ندارند در اين آيه مى‏افزايد، «آنها بارهاى سنگين گناهانشان را بر دوش مى‏كشند، و بارهاى ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خودشان»! (وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ).
اين بار گناه اضافى همان بار گناه اضلال و اغوا كردن و تشويق ديگران به گناه است، همان بار سنت بد گذاردن.
و در پايان آيه مى‏افزايد: «آنها بطور قطع در روز قيامت از افتراها و دروغهايى كه مى‏بستند سؤال مى‏شوند» و بايد خود جوابگوى آن باشند (وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْتَرُونَ).
 (آيه 14)- اشاره‏اى به سر گذشت نوح و ابراهيم: از آنجا كه بحثهاى گذشته سخن از آزمايش عمومى انسانها بود از اينجا به بعد بخشهايى از آزمايشهاى سخت انبيا و اقوام پيشين را منعكس مى‏كند.
نخست از اولين پيامبر اولوا العزم يعنى نوح (ع) شروع مى‏كند و در عبارتى كوتاه آن بخش از زندگانيش را كه بيشتر متناسب وضع مسلمانان آن روز بود بازگو مى‏كند.
مى‏گويد: «و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال- مگر پنجاه سال- درنگ كرد» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 494
 شب و روز مشغول تبليغ و دعوت به سوى توحيد بود، يعنى 950 سال! به سوى خدا فرا خواند، و از اين تلاش پى‏گير خسته نشد اما با اين همه جز گروه اندكى ايمان نياوردند- حدود هشتاد نفر طبق نقل تواريخ يعنى بطور متوسط هر دوازده سال يك نفر!.
بنا بر اين شما در راه دعوت به سوى حق و مبارزه با انحرافات خسته نشويد كه برنامه شما در مقابل برنامه نوح (ع) سهل و آسان است.
ولى ببينيد پايان اين قوم ستمگر و لجوج به كجا رسيد: «سر انجام طوفان عظيم آنها را فرو گرفت، در حالى كه ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
 (آيه 15)- در اين آيه مى‏افزايد: «ما او و سر نشينان كشتى را رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم» (فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ).
 (آيه 16)- سپس به دنبال ماجراى فشرده نوح (ع) و قومش به سراغ داستان ابراهيم (ع) دومين پيامبر بزرگ اولوا العزم مى‏رود و مى‏فرمايد: «ما ابراهيم را (نيز فرستاديم) هنگامى كه به قومش گفت: خداى يگانه را پرستش كنيد و از او بپرهيزيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد» (وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
چرا كه دنيايتان را از آلودگيهاى شرك و گناه و بد بختى نجات مى‏دهد، و آخرت شما نيز سعادت جاويدان است.
 (آيه 17)- سپس ابراهيم (ع) به دلائل بطلان بت پرستى مى‏پردازد و با چند تعبير مختلف كه هر كدام متضمن دليلى است، آيين آنها را شديدا محكوم مى‏كند.
نخست مى‏گويد: «شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مى‏پرستيد» (إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً).
مجسمه‏هايى بى‏اراده، بى‏عقل و شعور و فاقد همه چيز كه چگونگى منظره آنها خود دليل گويايى بر بطلان عقيده بت پرستى است.
بعد از اين فراتر مى‏رود و مى‏گويد: نه تنها وضع اين بتها نشان مى‏دهد كه                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 495
 معبود نيستند، بلكه شما نيز مى‏دانيد كه «دروغى به هم مى‏بافيد» و نام معبود را بر اين بتها مى‏گذاريد (وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً).
سپس به دليل سومى مى‏پردازد كه پرستش شما نسبت به اين بتها يا به خاطر منافع مادى است و يا سر نوشتتان در جهان ديگر، و هر كدام باشد باطل است، چرا كه «آنهايى را كه غير از خدا پرستش مى‏كنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند» (إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً).
شما خود قبول داريد كه بتها خالق نيستند، بلكه خالق، خداست بنا بر اين روزى دهنده نيز اوست «پس روزى را تنها نزد خدا بطلبيد» (فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ).
و چون روزى دهنده اوست «او را پرستش كنيد و شكر او را به جا آوريد» (وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْكُرُوا لَهُ).
و اگر زندگى سراى ديگر را مى‏طلبيد بدانيد «كه بسوى او بازگشت داده مى‏شويد» و نه به سوى بتها! (إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).
بتها نه در اينجا منشأ اثرى هستند و نه آنجا.
 (آيه 18)- سپس ابراهيم (ع) به عنوان تهديد، و همچنين بى‏اعتنايى نسبت به آنها، مى‏گويد: «اگر شما (مرا) تكذيب كنيد (جاى تعجب نيست) امتهايى پيش از شما نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند» و به سر نوشت دردناكى گرفتار شدند (وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ).
 «وظيفه رسول و فرستاده خدا جز ابلاغ آشكار نيست» خواه پذيرا شوند يا نشوند (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ).
منظور از امتهاى پيشين، قوم نوح و اقوامى بودند كه بعد از آنها روى كار آمدند.
 (آيه 19)- در اينجا قرآن داستان ابراهيم را موقتا رها كرده و بحثى را كه ابراهيم در زمينه توحيد و بيان رسالت خويش داشت به وسيله ذكر دليل بر معاد تكميل مى‏كند.
مى‏گويد: «آيا اين منكران معاد، نديدند چگونه خداوند آفرينش را آغاز مى‏كند سپس آن را باز مى‏گرداند»؟ (أَ وَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 496
 در پايان آيه به عنوان تأكيد مى‏افزايد: «اين كار براى خدا سهل و آسان است» (إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ).
چرا كه تجديد حيات در برابر ايجاد روز نخست مسأله ساده‏ترى محسوب مى‏شود، گر چه ساده و مشكل در برابر كسى كه قدرتش بى‏انتهاست مفهومى ندارد.
 (آيه 20)- قرآن همچنان بحث معاد را تعقيب مى‏كند و در اين آيه مردم را به «سير آفاقى» در مسأله معاد دعوت مى‏كند در حالى كه آيه قبل، بيشتر جنبه «سير انفسى» داشت.
مى‏فرمايد: «بگو: در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همين گونه) جهان آخرت را ايجاد مى‏كند» (قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ).
چرا كه او با خلقت نخستين، قدرتش را بر همگان ثابت كرده است، آرى «خداوند بر هر چيز تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).
هم اين آيه و هم آيه قبل از آن، امكان معاد را از طريق وسعت قدرت خداوند اثبات مى‏كند.
 (آيه 21)- سپس به ذكر يكى از مسائل مربوط به معاد مى‏پردازد، و آن مسأله رحمت و عذاب است مى‏گويد: «او در قيامت هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مى‏كند، و هر كس را بخواهد (و لايق ببيند) مورد رحمت قرار مى‏دهد، و به سوى او بازگشت مى‏كنيد» (يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ يَرْحَمُ مَنْ يَشاءُ وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ).
با اين كه رحمت الهى بر غضبش پيشى گرفته اما در اينجا نخست سخن از عذاب مى‏گويد بعد رحمت، چرا كه در مقام تهديد است.
 
 (آيه 22)- در تكميل اين بحث كه عذاب و رحمت به دست خداست، و باز گشت همه به سوى اوست، مى‏افزايد: اگر تصور كنيد مى‏توانيد از قلمرو حكومت خداوند بيرون رويد و چنگال مجازات گريبان شما را نگيرد، سخت در اشتباهيد چرا كه «شما نمى‏توانيد بر اراده خداوند چيره شويد و از دست قدرت او در زمين يا آسمان فرار كنيد» (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 497
 و اگر تصور كنيد سر پرست و ياورى از شما دفاع مى‏كند، آن هم اشتباه محض است زيرا «براى شما جز خدا، ولى و ياورى نيست» (وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ).
و به اين ترتيب قرآن تمام درهاى فرار از چنگال مجازات الهى را به روى اين مجرمان مى‏بندد.
 (آيه 23)- لذا در اين آيه بطور قاطع مى‏فرمايد: «و كسانى كه به آيات خدا و لقاى او كافر شدند از رحمت من مأيوسند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي).
سپس براى تأكيد مى‏افزايد: «و براى آنها عذاب دردناكى است» (وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
اين «عذاب اليم» لازمه مأيوس شدن از رحمت خداست.

 

 

 

فضیلت و خواص سوره عنکبوت
عنکبوت، بیست ونهمین سوره قرآن است که مکی و دارای 69 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده: هرکس سوره عنکبوت را بخواند به تعداد همه مؤمنان و همه منافقان ده حسنه به او عطا می شود(1)
از امام صادق علیه السلام نقل شده: هرکس سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان قرائت کند، سوگند به خدا که از اهل بهشت خواهد بود زیرا این دو سوره نزد پروردگار از جایگاه بلندی برخوردارند(2)
آثار و برکات سوره
1) درمان همه بیماری ها
 از رسول گرامی اسلام نقل شده است: هرکس سوره عنکبوت را نوشته و پس از شستن، از آب آن بنوشد همه دردها و بیماری ها از او زایل می شود. امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: اگر این سوره را بنویسند و آنگاه آن را شسته و از آب حاصل از آن بنوشند تب، سردی و درد از آنها برداشته می شود و از هیچ دردی جز درد مرگ که چاره ای از آن نیست، غمگین نمی شوند و در زندگی به شادی فراوانی دست می یابند(3)
2) جهت آرامش و شرح صدر
 نوشیدن آب این سوره موجب شادی دل و شرح صدر می شود و اگر برای افروختگی و حرارت چهره از این آب صورت را بشویند برطرف می شود و اگر هنگام خواب این سوره خوانده شود موجب آرامش و راحتی در خواب می شود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج8، ص5
(2) ثواب الاعمال، ص 109
(3) تفسیرالبرهان، ج4، ص301
 
 
 
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
چهارشنبه 22 خرداد 1392  11:54 AM
تشکرات از این پست
ali_81 AliFanoodi nezarat_ravabet rashon
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

ردیف 118 و 119 سوره فرقان

 

انسانى عالى (فرقان /7-10)

در رواياتى از امام حسن عسگرى هست كه فرمود :از پدرم امام دهم سوال كردم :آيا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با يهود و مشركان در برابر سرزنش ها و بهانه گيرى هايشان به بحث و گفتگو و استدلال مى پرداخت .
پدرم فرمود :آرى ، بارها چنين شد، از جمله اين كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه خدا نشسته بود، عبدالله بن ابى اميه مخزومى در برابر او قرار گرفت و گفت :اى محمد! تو ادعايى بزرگى كرده اى ، و سخنان وحشتناكى مى گويى !
تو چنين مى پندارى كه رسول پروردگار عالميانى ، اما پروردگار جهانيان و خالق همه مخلوقات شايسته نيست ، رسولى مثل تو و انسانى مانند ما داشته باشد، تو همانند ما غذا مى خورى ، و همچون ما در بازار راه مى روى !
پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه داشت :بار پروردگارا! تو همه سخنان را مى شنوى و به هر چيز عالمى ، آن چه را بندگان تو مى گويند مى دانى (خودت پاسخ آنها را بيان فرما)؛ در اين هنگام ، اين آيات نازل شد و بهانه گيرى هاى آنها پاسخ داد.

عهدى خوب (فرقان / 27- 29)

در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله دو نفر دوست در ميان مشركان به نام عقبه و ابى بودند. هر زمان عقبه از سفر مى آمد غذايى ترتيب مى داد و اشراف قومش را دعوت مى كرد و در عين حال دوست مى داشت به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله برسد، هر چند اسلام را نپذيرفته بود.
روزى از آمد و طبق معمول غذا ترتيب داد و دوستان را دعوت كرد. در ضمن از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز دعوت نمود.
هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود :من از غذاى تو نمى خورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهى ، عقبه شهادتين بر زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستانش ابى رسيد. گفت اى عقبه از آيينت منحرف شدى ؟ او گفت نه به خدا سوگند من منحرف نشدم ، و لكن مردى بر من وارد شد كه حاضر نبود از غذايم بخورد جز اين كه شهادتين بگويم ، من از اين شرم داشتم كه او از سر سفره من برخيزد بى آن كه غذا خورده باشد؛ لذا شهادت دادم ! ابى گفت من هرگز از تو راضى نمى شوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى ! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، سر انجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش ابى نيز در روز جنگ احد كشته شد. آيات اين سوره نازل گرديد و سرنوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مى شود مى كشاند شرح داد.

 

 

چهارشنبه 22 خرداد 1392  11:58 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi nezarat_ravabet parseman_110
yasbagheri
yasbagheri
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 6297
محل سکونت : تهران

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

با سلام چرا ردیف 196 یا 195 دقیق مشخص نیست برای بنده تایید شده ولی در لیست قرارنگرفته

ردیف :  سوره فجر - بلد - شمس - لیل

 

خدایا صدای پیامبرت یونس را در دل ماهی شنیدی اجابت کردی
صدای من را هم بشنو و اجابت کن
او هم بنده تو بود
و من هم بنده توامEmbarrased
 
چهارشنبه 22 خرداد 1392  3:37 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

ردیف 131         سوره عنکبوت (24-45)

 

 فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (24) وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضاً وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ (25) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (26) وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (27) وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ (28) أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (29) قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (30)‏ وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (31) قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (32) وَلَمَّا أَن جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (33) إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (34) وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (35) وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (36) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (37) وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ (38)‏ وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ (39) فَكُلّاً أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (40) مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (41) إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (42) وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ (43) خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ (44) اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (45)

 

اما جواب قوم او ( ابراهيم) جز اين نبود كه گفتند: «او را بكشيد يا بسوزانيد!» ولى خداوند او را از آتش رهايى بخشيد; 

در اين ماجرا نشانه‏هايى است براى كسانى كه ايمان مى‏آورند. (24) 

(ابراهيم) گفت: «شما غير از خدا بتهايى براى خود انتخاب كرده‏ايد كه مايه دوستى و محبت ميان شما در زندگى دنيا باشد; 

سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مى‏جوييد و يكديگر را لعن مى‏كنيد; و جايگاه (همه) شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود!» (25) 

و لوط به او ( ابراهيم) ايمان آورد، و (ابراهيم) گفت: «من بسوى پروردگارم هجرت مى‏كنم كه او صاحب قدرت و حكيم است!» (26) 

و (در اواخر عمر،) اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و نبوت و كتاب آسمانى را در دودمانش قرار داديم و پاداش او را در دنيا داديم و او در آخرت از صالحان است! (27) 

و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما عمل بسيار زشتى انجام مى‏دهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است! (28) 

آيا شما به سراغ مردان مى‏رويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى‏كنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى‏دهيد؟! 

«اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:» اگر راست مى‏گويى عذاب الهى را براى ما بياور! (29) 

(لوط) عرض كرد: «پروردگارا! مرا در برابر اين قوم تبهكار يارى فرما!» (30) 

و هنگامى كه فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهيم آوردند، گفتند: س‏خ‏للّهما اهل اين شهر و آبادى را 

(و به شهرهاى قوم لوط اشاره كردند) هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند!» (31) 

(ابراهيم) گفت: «در اين آبادى لوط است!» گفتند: «ما به كسانى كه در آن هستند آگاهتريم! او و خانواده‏اش را نجات مى‏دهيم; 

جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند.» (32) 

هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بدحال و دلتنگ شد; گفتند:«نترس و غمگين مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهيم داد، 

جز همسرت كه در ميان قوم باقى مى‏ماند. (33) 

ما بر اهل اين شهر و آبادى به خاطر گناهانشان، عذابى از آسمان فرو خواهيم ريخت!» (34) 

و از اين آبادى نشانه روشنى (و درس عبرتى) براى كسانى كه مى‏انديشند باقى گذارديم! (35) 

و ما بسوى «مدين‏»، برادرشان «شعيب‏» را فرستاديم; گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، و به روز بازپسين اميدوار باشيد، و در زمين فساد نكنيد!» (36) 

(ولى) آنها او را تكذيب كردند، و به اين سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانه‏هاى خود به رو در افتاده و مرده بودند! (37) 

ما طايفه «عاد» و «ثمود» را نيز (هلاك كرديم)، و مساكن (ويران شده) آنان براى شما آشكار است; شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، 

از اين رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى كه بينا بودند. (38) 

و «قارون‏» و «فرعون‏» و «هامان‏» را نيز هلاك كرديم; موسى با دلايل روشن به سراغشان آمد، اما آنان در زمين برترى جويى كردند، 

ولى نتوانستند بر خدا پيشى گيرند! (39) 

ما هر يك از آنان را به گناهانشان گرفتيم، بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه آسمانى فروگرفت، 

و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم; خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، ولى آنها خودشان بر خود ستم مى‏كردند! (40) 

مثل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثل عنكبوت است كه خانه‏اى براى خود انتخاب كرده; 

در حالى كه سست‏ترين خانه‏هاى خانه عنكبوت است اگر مى‏دانستند! (41) 

خداوند آنچه را غير از او مى‏خوانند مى‏داند، و او شكست‏ناپذير و حكيم است. (42) 

اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مى‏زنيم، و جز دانايان آن را درك نمى‏كنند. (43) 

خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريد; و در اين آيتى است براى مؤمنان. (44) 

آنچه را از كتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت كن، و نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمى‏دارد، و ياد خدا بزرگتر است; 

و خداوند مى‏داند شما چه كارهايى انجام مى‏دهيد! (45) 

 

تفسیر

 

 
 (آيه 24)- طرز پاسخ مستكبران به ابراهيم (ع) حال نوبت آن است كه ببينيم اين قوم گمراه در برابر دلائل سه گانه ابراهيم (ع) در زمينه توحيد و نبوت و معاد چه گفتند؟ آنها قطعا پاسخ منطقى نداشتند و لذا مانند همه زورمندان قلدر بى‏منطق تكيه بر قدرت شيطانيشان كردند، و فرمان قتل او را صادر نمودند.
چنانكه قرآن مى‏گويد: «اما جواب قوم او [ابراهيم‏] جز اين نبود كه گفتند: او را بكشيد يا بسوزانيد»! (فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ).
سر انجام پيشنهاد اول پذيرفته شد چون معتقد بودند بدترين نوع اعدام همان سوزاندن به آتش است.
در اينجا سخنى در مورد چگونگى آتش سوزى ابراهيم به ميان نيامده است، همين اندازه در دنباله آيه مى‏خوانيم: «ولى خداوند او را از آتش رهايى بخشيد» (فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ).
شرح ماجراى آتش سوزى در سوره انبيا آيه 68- 70 آمده است.
در پايان مى‏افزايد: «در اين ماجرا نشانه‏هايى است براى كسانى كه ايمان مى‏آورند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 498
 (آيه 25)- به هر حال ابراهيم (ع) از آن آتش عظيم به صورت خارق العاده‏اى به لطف پروردگار رهايى يافت، ولى نه تنها دست از بيان هدفهاى خود بر نداشت بلكه شتاب و سرعت و حرارت بيشترى به آن داد.
ابراهيم «گفت: شما غير از خدا بتهايى براى خود انتخاب كرده‏اى كه مايه دوستى و محبت ميان شما در زندگى دنيا باشد سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مى‏جوييد و يكديگر را لعن مى‏كنيد و جايگاه شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود» (وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ).
پرستش براى هر قوم و قبيله‏اى به اصطلاح رمز وحدت بود و نيز پيوندى ميان آنها و نياكانشان ايجاد مى‏كرد. از اين گذشته سران كفار پيروان خود را دعوت به پرستش بتها مى‏كردند و اين حلقه اتصالى بين «سران» و «پيروان» بود.
ولى در قيامت همه اين پيوندهاى پوچ و پوسيده و پوشالى از هم گسسته مى‏شود و هر يك گناه را به گردن ديگرى مى‏اندازد.
 (آيه 26)- در اين آيه اشاره به ايمان لوط و هجرت ابراهيم مى‏كند، مى‏گويد:
 «و لوط به او [ابراهيم‏] ايمان آورد» (فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ).
 «لوط» خود از پيامبران بزرگ خدا بود- مى‏گويند: پسر خواهر ابراهيم بود- و از آنجا كه پيروى يك فرد بزرگ به منزله پيروى يك امت و ملت است، خداوند در اينجا مخصوصا از ايمان لوط آن شخصيت والاى معاصر ابراهيم سخن مى‏گويد: تا روشن شود اگر ديگران ايمان نياوردند مهم نبود.
سپس مى‏افزايد: «و (ابراهيم) گفت: من بسوى پروردگارم هجرت مى‏كنم كه او صاحب قدرت و حكيم است» (وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى‏ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
ابراهيم (ع) از سر زمين بابل- به اتفاق لوط و همسرش ساره- به سوى سر زمين شام، مهد انبيا و توحيد، حركت كرد، تا بتواند در آنجا دعوت توحيد را وسعت بخشد.
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 499
 (آيه 27)- در اين آيه سخن از مواهب چهار گانه‏اى است كه خداوند بعد از اين هجرت بزرگ به ابراهيم داد.
نخست فرزندان لايق و شايسته بود، فرزندانى كه بتوانند چراغ ايمان و نبوت را در دودمان او روشن نگهدارند، مى‏گويد: «و (در اواخر عمر) اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم» (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ).
ديگر اين كه: «نبوّت و كتاب آسمانى را در دودمانش قرار داديم» (وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ).
سوم اين كه: «و پاداش او را در دنيا داديم» (وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا).
اين پاداش ممكن است اشاره به امور مختلفى باشد: مانند نام نيك و لسان صدق در ميان همه امتها، چرا كه همه به ابراهيم (ع) به عنوان يك پيامبر عظيم الشأن احترام مى‏گذارند، به وجود او افتخار مى‏كنند و شيخ الانبيايش مى‏نامند.
آبادى سر زمين مكه به دعاى او يكى ديگر از اين پاداشها است.
چهارم اين كه: «او در آخرت از صالحان است» (وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ). و اين يك مجموعه كامل از افتخارات را تشكيل مى‏دهد.
 (آيه 28)- آلوده دامنان خيره سر! بعد از بيان گوشه‏اى از ماجراى ابراهيم (ع) به سراغ ذكر بخشى از سر گذشت پيامبر هم عصرش لوط (ع) پرداخته، مى‏فرمايد: «و لوط را فرستاديم (به خاطر بياور) هنگامى كه به قومش گفت: شما عمل بسيار زشتى انجام مى‏دهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است» (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ).
 «الْفاحِشَةَ» در اينجا كنايه از «همجنس گرايى» است.
 (آيه 29)- «لوط» (ع) اين پيامبر بزرگ سپس مقصد خود را فاش‏تر بيان ساخت و گفت: «آيا شما به سراغ مردان مى‏رويد»؟! (أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ).
 «و آيا راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى‏كنيد»؟! (وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ).
 «و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى‏دهيد» (وَ تَأْتُونَ فِي نادِيكُمُ الْمُنْكَرَ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 500
 اكنون ببينيم پاسخ اين قوم گمراه و ننگين در برابر سخنان منطقى حضرت لوط (ع) چه بود.
قرآن مى‏گويد: «اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: اگر راست مى‏گويى عذاب الهى را براى ما بياور» (فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).
 (آيه 30)- در اينجا بود كه لوط (ع) دستش از همه جا كوتاه شد، رو به درگاه خدا آورد و با قلبى آكنده از غم و اندوه «عرض كرد: پروردگارا! مرا در برابر اين قوم تبهكار يارى فرما» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ).
قومى كه روى زمين را به فساد و تباهى كشيده‏اند، اخلاق و تقوا را بر باد داده‏اند، عفت پاكدامنى را پشت سر انداخته‏اند، شرك و بت پرستى را با فساد اخلاق و ظلم و ستم آميخته‏اند و نسل انسان را به فنا و نيستى تهديد كرده‏اند.
 (آيه 31)- و اين هم سر نوشت آلودگان! سر انجام دعاى لوط مستجاب شد، فرشتگانى كه مأمور عذاب بودند قبل از آن كه به سر زمين لوط (ع) براى انجام مأموريت خود بيايند به سر زمينى كه ابراهيم (ع) در آن بود براى اداى رسالتى ديگر، يعنى بشارت ابراهيم (ع) به تولد فرزندان رفتند.
آيه مى‏گويد: «و هنگامى كه فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهيم آوردند، گفتند: ما اهل اين شهر و آبادى را [و به شهرهاى قوم لوط اشاره كردند] هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند» (وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمِينَ).
 (آيه 32)- هنگامى كه ابراهيم اين سخن را شنيد نگران لوط پيامبر بزرگ خدا شد و «گفت: در اين آبادى لوط است»! (قالَ إِنَّ فِيها لُوطاً).
سرنوشت او چه خواهد شد؟! اما فورا در پاسخ او «گفتند: (نگران مباش) ما به كسانى كه در آن هستند آگاه‏تريم» (قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها). ما هرگز تر و خشك را با هم نمى‏سوزانيم و برنامه ما كاملا دقيق و حساب شده است.                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 501
 و افزودند: «او و خانواده‏اش را نجات مى‏دهيم جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند»! (لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ).
 (آيه 33)- گفتگوى فرشتگان با ابراهيم در اينجا پايان گرفت و آنها روانه ديار لوط (ع) شدند.
قرآن مى‏گويد: «هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند از ديدن آنها بد حال و دلتنگ شد» (وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً).
آنها به صورت جوانانى خوش قيافه بودند، و آمدن چنين ميهمانانى در چنان محيط آلوده‏اى، ممكن بود براى لوط موجب درد سر و احتمالا آبرو ريزى نزد ميهمانان شود.
ولى ميهمانان كه ناراحتى او را درك كردند به زودى خود را معرفى نموده و او را از نگرانى بيرون آوردند: «گفتند: نترس، و غمگين مباش (كارى از اين بى‏شرمان ساخته نيست و به زودى همگى نابود خواهند شد) ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مى‏ماند» و هلاك مى‏شود (وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كانَتْ مِنَ الْغابِرِينَ).
 (آيه 34)- بعد براى اين كه سر نوشت اين گروه آلوده به ننگ را در برنامه مأموريت خود روشنتر سازند افزودند: «ما بر اهل اين شهر و آبادى عذابى از آسمان به خاطر فسق و گناهشان فرو خواهيم ريخت»! (إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‏ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ).
 (آيه 35)- در اينجا چگونگى عذاب دردناك آنها توضيح داده نشده، همين اندازه مى‏فرمايد: «ما از آن آباديها (از ويرانه‏هاى در هم ريخته و شهرهاى بلا ديده و نابود شده) آنها درس عبرت و نشانه روشنى براى كسانى كه انديشه مى‏كنند باقى گذارديم» (وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
ولى در آيه 84 سوره اعراف و همچنين آيه 82 سوره هود آمده است كه نخست زلزله شديدى شهرهاى آنها را بكلى زير و رو كرد و سپس بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو ريخت.
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 502
 (آيه 36)- هر گروه ستمگر به نوعى مجازات شدند: بعد از داستان لوط و قومش نوبت به اقوام ديگرى همچون «قوم شعيب» و «عاد» و «ثمود» و «فرعون» مى‏رسد.
نخست مى‏گويد: «ما به سوى مدين برادرشان شعيب را فرستاديم» (وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً).
تعبير به برادر، اشاره به نهايت محبت اين پيامبران نسبت به امتهايشان و عدم سلطه‏جويى آنها است.
 «مدين» شهرى است در جنوب غربى «اردن» كه امروز به نام «معان» خوانده مى‏شود، در شرق «خليج عقبه» قرار گرفته، و حضرت شعيب و قومش در آنجا مى‏زيستند.
 «شعيب» مانند ساير پيامبران بزرگ خدا دعوت خود را از اعتقاد به مبدأ و معاد كه پايه و اساس هر دين و آيين است آغاز كرد، «گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد و به روز قيامت اميدوار باشيد» (فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ).
اعتقاد به اين دو اصل مسلما در تربيت و اصلاح انسان تأثير فوق العاده‏اى خواهد داشت.
دستور سوم «شعيب» يك دستور جامع عملى بود كه تمام برنامه‏هاى اجتماعى را در بر مى‏گيرد گفت: «سعى در فساد در زمين مكنيد» (وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ).
 «فساد» مفهوم وسيعى دارد كه هر گونه نابسامانى و ويرانگرى و انحراف و ظلم را در بر مى‏گيرد و نقطه مقابل آن صلاح و اصلاح است.
 (آيه 37)- اما آن گروه به جاى اين كه اندرزهاى اين مصلح بزرگ را به گوش جان بشنوند در مقام مخالفت بر آمده «او را تكذيب كردند» (فَكَذَّبُوهُ).
 «و به اين سبب زلزله آنها را فرا گرفت»! (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ).
 «و بامدادان در خانه‏هاى خود به رو افتاده و مرده بودند»! (فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ).
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 503
 (آيه 38)- اين آيه سخن از قوم «عاد» و «ثمود» مى‏گويد، بى‏آنكه از پيامبر آنها (هود و صالح)، و گفتگوهايشان با اين دو قوم سر كش سخنى به ميان آورد، چرا كه اقوامى بودند شناخته شده و داستان پيامبرشان در آيات ديگر قرآن كرارا آمده است.
مى‏فرمايد: «ما طايفه عاد و ثمود» را هلاك كرديم (وَ عاداً وَ ثَمُودَ).
سپس مى‏افزايد: «و مساكن (ويران شده) آنان براى شما آشكار است» و ويرانه‏هاى شهرهايشان در سر زمين حجر و يمن بر سر راهتان (وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَساكِنِهِمْ).
سپس به علت اصلى بد بختى آنها اشاره كرده، مى‏گويد: «شيطان اعمالشان را براى آنها آراسته بود، از اين رو آنان را از راه (خدا) باز داشت» (وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ).
 «در حالى كه بينا بودند» (وَ كانُوا مُسْتَبْصِرِينَ).
فطرت آنها بر توحيد و تقوا بود، و پيامبران الهى نيز بقدر كافى راه را به آنها نشان داده بودند.
 (آيه 39)- اين آيه از سه نفر از گردنكشان كه هر كدام نمونه بارزى از يك قدرت شيطانى بودند نام برده، مى‏گويد: «و قارون و فرعون و هامان را نيز» هلاك كرديم (وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ).
قارون مظهر ثروت توأم با غرور و خود خواهى و غفلت، فرعون مظهر قدرت استكبارى توأم با شيطنت، و هامان الگويى براى معاونت از ظالمان مستكبر بود.
سپس مى‏افزايد: «موسى با دلائل روشن به سراغ اين سه آمد» و حجت را بر آنها تمام كرد (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى‏ بِالْبَيِّناتِ).
 «اما آنها راه استكبار و غرور و سر كشى را در زمين پيش گرفتند» (فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ).
ولى «آنها (با اين همه) نتوانستند بر خدا پيشى گيرند» و از چنگال قدرت او فرار كنند (وَ ما كانُوا سابِقِينَ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 504
 زيرا آنها نتوانستند از قلمرو قدرت خدا با امكاناتى كه در اختيار داشتند بگريزند، و از عذاب الهى رهايى يابند، بلكه در همان لحظه‏اى كه خداوند اراده كرد آنها را با ذلت و زبونى به ديار عدم فرستاد.
 (آيه 40)- در اين آيه مى‏فرمايد: «پس ما هر يك از آنها را به گناهش گرفتيم» (فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ).
 «بر بعضى از آنها توفانى شديد و كوبنده توأم با سنگريزه فرستاديم» (فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً). منظور از اين گروه، قوم عاد است.
 «و بعضى ديگر را صيحه آسمانى فرو گرفت» (وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ).
و اين عذابى بود كه بر قوم ثمود، و بعضى اقوام ديگر نازل گرديد.
 «و بعضى ديگر از آنها را در زمين فرو برديم» (وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ).
اين مجازاتى بود كه در مورد قارون تحقق يافت و بالاخره «بعضى ديگر را غرق كرديم» (وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا).
اين اشاره به فرعون و هامان و اتباع آنهاست.
در پايان آيه براى تأكيد اين واقعيت كه اينها همه گرفتار عكس العمل كارهاى خويش شدند و محصولى را درو مى‏كردند كه بذر آن را خودشان پاشيده بودند، مى‏فرمايد: «خداوند هرگز به آنها ظلم و ستم نكرد، آنها بودند كه بر خويشتن ستم مى‏كردند» (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).
آرى! مجازاتهاى اين جهان و جهان ديگر باز تاب و تجسمى است از اعمال انسانها، در آنجا كه تمام راههاى اصلاح و باز گشت را به روى خود ببندند.
 
 (آيه 41)- تكيه‏گاههاى سست همچون لانه عنكبوت! در آيات گذشته سر نوشت دردناك و غم‏انگيز مشركان مفسد و مستكبران لجوج و ظالمان بيدادگر و خود خواه بيان شد، به همين تناسب در اينجا مثال جالب و گويايى براى كسانى كه غير خدا را معبود و ولى خود قرار مى‏دهند بيان كرده، مى‏فرمايد: «مثل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود بر گزيدند، مثل عنكبوت است كه خانه‏اى براى خود انتخاب كرده، در حالى كه سست‏ترين خانه‏ها، خانه عنكبوت است، اگر                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 505
 مى‏دانستند»! (مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ).
ولى آنها كه بر ايمان و توكل بر خدا تكيه مى‏كنند تكيه بر سدّ پولادين دارند.
ذكر اين نكته نيز در اينجا ضرورى است: خانه عنكبوت و تارهاى او با اين كه ضرب المثل در سستى مى‏باشد خود از عجايب آفرينش است كه دقت در آن انسان را به عظمت آفريدگار آشناتر مى‏كند.
اگر به خانه‏هاى سالم عنكبوت دقت كنيم منظره جالبى همچون يك خورشيد با شعاعهايش بر روى پايه‏هاى خصوصى از تارها مشاهده مى‏كنيم البته اين خانه براى عنكبوت خانه مناسب و ايده‏آلى است ولى در مجموع سست‏تر از آن تصور نمى‏شود، و اين چنين است معبودهايى كه غير از خدا مى‏پرستند.
 (آيه 42)- در اين آيه هشدار تهديدآميزى به اين مشركان غافل و بى‏خبر مى‏دهد، مى‏گويد: «خداوند آنچه را آنها غير از او مى‏خوانند مى‏داند» (إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ).
شرك آشكار آنها، و شرك مخفى و پنهانشان، هيچ يك بر خدا پوشيده نيست.
 «و اوست قادر شكست‏ناپذير و حكيم على الاطلاق» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
اگر مهلت به آنها مى‏دهد، نه به خاطر آن است كه نمى‏داند يا قدرتش محدود است، بلكه حكمت او ايجاب مى‏كند كه فرصت كافى دهد تا بر همه اتمام حجت شود، و آنها كه شايسته هدايتند، هدايت گردند.
 (آيه 43)- اين آيه گويا اشاره به ايرادى است كه دشمنان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در برابر اين مثالها به او مى‏كردند و مى‏گفتند: چگونه ممكن است خدايى كه آفريننده زمين و آسمان است به عنكبوت و مگس و حشرات و مانند اينها مثال بزند.
قرآن در پاسخ آنها مى‏گويد: «و اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مى‏زنيم و جز عالمان آن را درك نمى‏كنند» (وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ).
 (آيه 44)- در اين آيه اضافه مى‏كند: «خداوند آسمانها و زمين را به حق                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 506
 آفريده و در اين نشانه عظيمى است براى افراد با ايمان» (خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ).
باطل و بيهوده در كار او راه ندارد، اگر مثال به عنكبوت و خانه سست و بى‏بنيادش مى‏زند، روى حساب است، و اگر موجود كوچكى را براى تمثيل برگزيده براى بيان حق است، و گر نه او آفريننده بزرگترين كهكشانها و منظومه‏هاى آسمانى است.
 (آيه 45)- نماز باز دارنده از زشتيها و بديها: بعد از پايان بخشهاى مختلفى از سر گذشت اقوام پيشين و پيامبران بزرگ و بر خورد نا مطلوب آنها با اين رهبران الهى، و پايان غم‏انگيز زندگى آنها، روى سخن را- براى دلدارى و تسلى خاطر و تقويت روحيه و ارائه خط مشى كلى و جامع- به پيامبر كرده دو دستور به او مى‏دهد.
نخست مى‏گويد: «آنچه را از كتاب آسمانى (قرآن) به تو وحى شده تلاوت كن» (اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ). بخوان و در زندگيت به كار بند.
بعد از بيان اين دستور كه در حقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم مى‏پردازد كه شاخه اصلى پرورش است، مى‏گويد: «و نماز را بر پا دار» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ).
سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته، مى‏گويد: «زيرا نماز (انسان را) از زشتيها و منكرات باز مى‏دارد» (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ).
طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده يعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى‏اندازد داراى اثر باز دارندگى از فحشاء و منكر است.
البته نهى از فحشا و منكر سلسله مراتب و درجات زيادى دارد و هر نمازى به نسبت رعايت شرايط داراى بعضى از اين درجات است.
امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: «كسى كه دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهى شده يا نه؟ بايد ببيند آيا اين نماز، او را از زشتيها و منكرات باز داشته يا نه؟ به همان مقدار كه بازداشته نمازش قبول است»!                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 507
 در دنباله آيه اضافه مى‏فرمايد: «ذكر خدا از آن هم برتر و بالاتر است» (وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ).
ظاهر جمله فوق اين است كه بيان فلسفه مهمترى براى نماز مى‏باشد، يعنى يكى ديگر از آثار و بركات مهم نماز كه حتى از نهى از فحشا و منكر نيز مهمتر است آن است كه انسان را به ياد خدا مى‏اندازد كه ريشه و مايه اصلى هر خير و سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشا و منكر نيز همين «ذكر اللّه» مى‏باشد، در واقع برترى آن به خاطر آن است كه علت و ريشه محسوب مى‏شود.
و از آنجا كه نيات انسانها و ميزان حضور قلب آنها در نماز و ساير عبادات بسيار متفاوت است در پايان آيه مى‏فرمايد: «و خدا مى‏داند چه كارهايى را انجام مى‏دهيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ).
چه اعمالى را كه در پنهان انجام مى‏دهيد يا آشكار، چه نياتى را كه در دل داريد، و چه سخنانى كه بر زبان جارى مى‏كنيد.

 

 

حسنات تلاوت سوره ی عنكبوت
 
 
در فضیلت این سوره از پیامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده: هركس سوره عنكبوت را بخواند به تعداد همه مؤمنان و همه منافقان ده حسنه به او عطا می شود مجمع البیان، ج8، ص5
 
اهل بهشت
 
از امام صادق علیه السلام نقل شده: هركس سوره عنكبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان قرائت كند، سوگند به خدا كه از اهل بهشت خواهد بود زیرا این دو سوره نزد پروردگار از جایگاه بلندی برخوردارند ثواب الاعمال، ص 109
 
·        تب بر عجیب/
 
از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است كه هر كه این سوره رابنویسد و بشوید وبخورد كسی كه تب ربع داشته باشد تابخورد شفا یابد
 
·        شادی آفرین
 
و اگر غمی داشته باشد بفرح مبدل شود  وكاهلی او زایل شود واگر كسی را خواب نباشد چون به فراش اید انگشت در ناف خود نهد وآن را در گرداند واین سوره را بخواند در خواب رود تابه وقت صبح بیدار نشود
 
·        درمان افسردگی
 
و اگر بنوید به كسی دهد كه مرض دق (افسردگی) داشته باشد یا امراض خطرناك سه جرعه از آن در بدن مالد شفایابد .
 
·        درمان همه بیماری ها/شادی آفرین
 
 از رسول گرامی اسلام نقل شده است: هركس سوره عنكبوت را نوشته و پس از شستن، از آب آن بنوشد همه دردها و بیماری ها از او زایل می شود. امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: اگر این سوره را بنویسند و آنگاه آن را شسته و از آب حاصل از آن بنوشند تب، سردی و درد از آنها برداشته می شود و از هیچ دردی جز درد مرگ كه چاره ای از آن نیست، غمگین نمی شوند و در زندگی به شادی فراوانی دست می یابند تفسیرالبرهان، ج4، ص301
 
·        جهت آرامش و شرح صدر
 
 نوشیدن آب این سوره موجب شادی دل و شرح صدر می شود و اگر برای افروختگی و حرارت چهره از این آب صورت را بشویند برطرف می شود و اگر هنگام خواب این سوره خوانده شود موجب آرامش و راحتی در خواب می شود تفسیرالبرهان، ج4، ص301
 
 
 
 جمله ای ارزشمند برای سعادت دنیا و آخرت در آیات انتخابی
 
 
 
چند نکته و پیام تفسیری از آیه 45 سوره عنکبوت:إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَر
 

در هنگام  خواندن سوره ی عنكبوت آيه 45  از حزب هشتادم قرآن كريم می خوانیم كه مي فرمايد:  

اُتْلُ مَآ أُوْحِىَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

ترجمه   

آنچه را از كتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت كن و نماز را به‏پادار، كه همانا نماز (انسان را) از فحشا و منكر باز مى‏دارد و البتّه ياد خدا بزرگ‏تر است و خداوند آنچه را انجام مى‏دهيد مى‏داند.

نکته ها  

در اين آيه خداوند به پيامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در كنار هم داده و اين به خاطر آن است كه قرآن و نماز دو منبع نيروبخش مى‏باشند. خداوند كه به پيامبرش از يك مسئوليّت سنگين خبر مى‏دهد، «انّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً»(143) به او مى‏فرمايد: براى انجام اين مسئوليّت سنگين، از دو منبع نيروبخش كمك بگير:

يكى تلاوت قرآن. «و رَتّل القرآن ترتيلا»(144)

و ديگرى نماز شب. «اِنّ ناشئة اليل هى اَشدّ وَطاً و أقوم قيلاً»(145)

البتّه علاوه بر اين آيه، نماز و قرآن، بارها در كنار هم آمده است؛ از جمله: «يتلون كتاب اللّه و اقاموا الصّلاة»(146) و «يمسّكون بالكتاب و اقاموا الصّلاة»(147)

براى جمله «لذكر اللّه اكبر» چند معنا بيان شده است:

الف: نماز، بزرگ‏ترين ذكر الهى است. به دليل آيه‏ى «أقم الصّلاة لذكرى»(148) كه نماز را ذكر خداوند مى‏داند.

ب: ياد خدا (و حضور قلب)، بالاتر از ظاهر نماز است.

ج: ياد خدا براى انسان از همه كارها برتر است.

د: ياد خدا، براى جلوگيرى از فحشا و منكر بالاتر از هر اهرم ديگر است.

ه: ياد خدا از شما، بزرگتر از ياد شما از خدا است. (البتّه اين معنا با توجّه به روايات در ذيل آيه «فاذكرونى اذكركم»(149) برداشت شده است.(150))

به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله گفته شد: فلانى هم نماز مى‏خواند و هم خلاف مى‏كند، فرمود:«انّ صلاته تنهاه يوماً»(151) بالاخره نماز او روزى نجاتش خواهد داد.

امام صادق‏عليه السلام فرمود: هر كسى دوست دارد قبولى يا ردّ نمازش را بداند، ببيند نمازش او را از فحشا و منكر باز داشته است يا نه. سپس امام‏عليه السلام فرمود: «فبقدر ما منعته قبلت منه»(152) به اندازه‏اى كه نماز، انسان را از منكرات باز مى‏دارد، به همان اندازه قبول مى‏شود.

--------------------------------------------------------------------------------

143) مزمّل، 5.

144) مزمل، 4 .

145) مزمل، 6 .

146) فاطر، 29 .

147) اعراف، 170 .

148) طه، 14.

149) بقره، 152 .

150) تفسير نورالثقلين.

151) تفسير مجمع‏البيان.

152) تفسير مجمع‏البيان.

 
 
 
                                                                                                                                                                
 
 
که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
چهارشنبه 22 خرداد 1392  4:16 PM
تشکرات از این پست
rashon nezarat_ravabet bluesky
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

ردیف 132          عنکبوت(46-69)

 

 وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46) وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلَاء مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ (47) وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (48) بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ (49) وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ (50) أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (51) قُلْ كَفَى بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (52)‏ وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (53) يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ (54) يَوْمَ يَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَيَقُولُ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (55) يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ (56) كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (57) وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ (58) الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (59)وَكَأَيِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (60) وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (61) اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (62) وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ (63)‏ وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (64) فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (65) لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (66) أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ (67) وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ (68) وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (69)

 

و اين گونه، كتاب ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، كسانى كه كتاب (آسمانى)به آنها داده‏ايم به اين كتاب ايمان مى‏آورند; 

و بعضى از اين گروه ( مشركان) نيز به آن مؤمن مى‏شوند; و آيات ما را جز كافران انكار نمى‏كنند. (47) 

تو هرگز پيش از اين كتابى نمى‏خواندى، و با دست خود چيزى نمى‏نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند! (48) 

ولى اين آيات روشنى است كه در سينه دانشوران جاى دارد; و آيات ما را جز ستمگران انكار نمى‏كنند! (49) 

گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مى‏شود، نه به ميل من و شما); 

من تنها بيم دهنده‏اى آشكارم! (50) 

آيا براى آنان كافى نيست كه اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مى‏شود؟! در اين، رحمت و تذكرى است براى كسانى كه ايمان مى‏آورند 

(و اين معجزه بسيار واضحى است) . (51) 

بگو: «همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است; آنچه را در آسمانها و زمين است مى‏داند; و كسانى كه به باطل ايمان آوردند و به خدا كافر شدند 

زيانكاران واقعى هستند! (52) 

آنان با شتاب از تو عذاب را مى‏طلبند; و اگر موعد مقررى تعيين نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مى‏آمد; و سرانجام اين عذاب بطور ناگهانى 

بر آنها نازل مى‏شود در حالى كه نمى‏دانند (و غافلند). (53) 

آنان با عجله از تو عذاب مى‏طلبند، در حالى كه جهنم به كافران احاطه دارد! (54) 

آن روز كه عذاب (الهى) آنها را از بالاى سر و پايين پايشان فرامى‏گيرد و به آنها يد: «بچشيد آنچه را عمل مى‏كرديد» (روز سخت و دردناكى براى آنهاست!) (55) 

اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد)! (56) 

هر انسانى مرگ را مى‏چشد، سپس شما را بسوى ما بازمى‏گردانند. (57) 

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنان را در غرفه‏هايى از بهشت جاى مى‏دهيم كه نهرها در زير آن جارى است; 

جاودانه در آن خواهند ماند; چه خوب است پاداش عمل‏كنندگان! (58) 

همانها كه (در برابر مشكلات) صبر (و استقامت) كردند و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند. (59) 

چه بسا جنبنده‏اى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مى‏دهد; و او شنوا و داناست. (60) 

و هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخر كرده است؟» مى‏گويند: 

«الله‏»! پس با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى‏سازند؟! (61) 

خداوند روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏كند، و براى هر كس بخواهد محدود مى‏سازد; خداوند به همه چيز داناست! (62) 

و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان آبى فرستاد و بوسيله آن زمين را پس از مردنش زنده كرد؟ مى‏گويند: «الله‏»! بگو: 

«حمد و ستايش مخصوص خداست!»اما بيشتر آنها نمى‏دانند. (63) 

اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست; و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‏دانستند! (64) 

هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند (و غير او را فراموش مى‏كنند); اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، 

باز مشرك مى‏شوند! (65) 

(بگذار) آنچه را (از آيات) به آنها داده‏ايم انكار كنند و از لذات زودگذر زندگى بهره گيرند; اما بزودى خواهند فهميد! (66) 

آيا نديدند كه ما حرم امنى (براى آنها) قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنان (در بيرون اين حرم) مى‏ربايند؟! آيا به باطل ايمان مى‏آورند 

و نعمت خدا را كفران مى‏كنند؟! (67) 

چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بسته يا حق را پس از آنكه به سراغش آمده تكذيب نمايد؟! آيا جايگاه كافران در دوزخ نيست؟! (68) 

و آنها كه در راه ما (با خلوص نيت) جهاد كنند، قطعا به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد; و خداوند با نيكوكاران است. (69)

 

آیه 46-49

تفسیر:

 

براى بحث بهترین روش را برگزینید
در آیات گذشته بیشتر سخن از نحوه برخورد با ((بت پرستان )) لجوج و جاهل بود که به مقتضاى حال با منطقى تند، با آنها سخن مى گفت ، و معبودانشان را سستتر از تارهاى عنکبوت معرفى مى کرد، و در آیات مورد بحث ، سخن از مجادله با ((اهل کتاب )) است که باید به صورت ملایمتر باشد، چه اینکه آنها حداقل بخشى از دستورهاى انبیاء و کتب آسمانى را شنیده بودند و آمادگى بیشترى براى برخورد منطقى داشتند که با هر کس باید به میزان عقل و دانش و اخلاقش سخن گفت .
نخست مى فرماید: با اهل کتاب جز به روشى که از همه بهتر است مجادله نکنید (و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتى هى احسن ).
((لاتجادلوا)) از ماده ((جدال )) در اصل به معنى تابیدن طناب و محکم کردن آن است ، این واژه در مورد ساختمان محکم و مانند آن نیز به کار مى رود و هنگامى که دو نفر به بحث مى پردازند، و در حقیقت هر کدام مى خواهد دیگرى را از عقیده اش بپیچاند به این کار مجادله گفته مى شود، به کشتى گرفتن نیز ((جدال ))


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 299

مى گویند، و به هر حال منظور در اینجا بحث و گفتگوهاى منطقى است .
تعبیر به ((التى هى احسن ))، تعبیر بسیار جامعى است که تمام روشهاى صحیح و مناسب مباحثه را شامل مى شود، چه در الفاظ، چه در محتواى سخن ، چه در آهنگ گفتار، و چه در حرکات دیگر همراه آن .
بنابراین مفهوم این جمله آن است که الفاظ شما مؤ دبانه ، لحن سخن دوستانه محتواى آن مستدل ، آهنگ صدا خالى از فریاد و جنجال و هر گونه خشونت و هتک احترام ، همچنین حرکات دست و چشم و ابرو که معمولا مکمل بیان انسان هستند همه باید در همین شیوه و روش انجام گیرد.
و چه زیبا است تعبیرات قرآن که در یک جمله کوتاه یک دنیا معنى نهفته است .
اینها همه به خاطر آن است که هدف از بحث و مجادله برترى جوئى و تفوق طلبى و شرمنده ساختن طرف مقابل نیست ، بلکه هدف تاثیر کلام و نفوذ سخن در اعماق روح طرف است ، و بهترین راه براى رسیدن به این هدف همین شیوه قرآنى است .
حتى بسیار مى شود که انسان اگر سخن حق را به صورتى منعکس کند که طرف مقابل آن را فکر خود بداند نه فکر گوینده ، زودتر انعطاف نشان مى دهد چرا که انسان به افکار خود همچون فرزندان خود علاقمند است .
درست به همین دلیل است که قرآن مجید بسیارى از مسائل را به صورت سؤ ال و استفهام طرح مى کند، تا جوابش را از درون فکر مخاطب بجوشد و آن را از خود بداند.
ولى البته هر قانونى استثنائى هم دارد، از جمله همین اصل کلى در بحث و مجادله اسلامى در مواردى ممکن است حمل بر ضعف و زبونى شود، و یا طرف مقابل آنچنان مست و مغرور باشد که این طرز برخورد انسانى ، بر جراءت و جسارتش


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 300

بیفزاید لذا در دنبال آیه به صورت یک استثناء مى فرماید: ((مگر کسانى از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدند)) (الا الذین ظلموا منهم ).
همانها که بر خود و دیگران ظلم کردند و بسیارى از آیات الهى را کتمان نمودند تا مردم به اوصاف پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آشنا نشوند.
آنها که ظلم کردند و فرمانهاى الهى را در آنجا که بر خلاف منافعشان بود زیر پا گذاردند.
آنها که ظلم کردند و خرافاتى همچون مشرکان به میان آوردند، مسیح یا عزیز را فرزند خدا خواندند.
و بالاخره آنها که ظلم کردند و بجاى بحث منطقى دست به شمشیر برده و متوسل به زور شدند و به شیطنت و توطئه چینى پرداختند.
و در آخر آیه یکى از مصداقهاى روشن مجادله به احسن را که مى تواند الگوى زنده اى براى این بحث باشد به میان آورده ، مى فرماید:
((بگوئید ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم ، معبود ما و شما یکى است ، و در برابر او تسلیم هستیم )) (و قولوا آمنا بالذى انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون ).
چه تعبیر زیبا و چه آهنگ جالبى ؟ آهنگ وحدت و ایمان به همه آنچه از سوى خداى واحد نازل شده ، و حذف همه تعصبها، و ما و شماها، و بالاخره توحید معبود و تسلیم بى قید و شرط در برابر ((اللّه )).
این یک نمونه از مجادله به احسن است که هر کس بشنود مجذوب آن مى شود، و نشان مى دهد اسلام گروه گرا، و تفرقه طلب نیست ، آواى اسلام آواى وحدت است و تسلیم بودن در برابر هر سخن حق .
نمونه هاى این بحث در قرآن فراوان است ، از جمله نمونه اى است که امام صادق (علیه السلام ) در حدیثى به آن اشاره کرده ، مى فرماید: ((مجادله به احسن ، مانند


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 301

مطلبى است که در آخر ((سوره یس )) در مورد منکران معاد آمده است ، هنگامى که استخوان پوسیده را در مقابل پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آوردند و گفتند: چه کسى قدرت دارد آن را احیا کند؟ فرمود: یحییها الذى انشاها اول مرة ... ((همان خدائى که روز نخست آن را آفرید، زنده مى کند، همان خدائى که از درخت سبز، براى شما آتش بیرون مى فرستد)).
آیه بعد به عنوان تاءکید بر اصول چهارگانه اى که در آیه قبل آمد، مى فرماید: ((این گونه ما کتاب آسمانى (قرآن ) را بر تو نازل کردیم (و کذلک انزلنا الیک الکتاب ).
آرى این قرآن بر اساس وحدت معبود، وحدت دعوت همه پیامبران راستین تسلیم بى قید و شرط در برابر فرمان حق ، و مجادله با بهترین شیوه ها نازل شده .
بعضى از مفسران گفته اند: منظور از جمله فوق تشبیه نزول قرآن بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به نزول کتب پیشین بر سایر انبیاء است ، یعنى همانگونه که بر پیامبران گذشته کتاب آسمانى نازل کردیم بر تو نیز قرآن را نازل نمودیم .
ولى تفسیر اول دقیقتر به نظر مى رسد هر چند جمع میان هر دو معنى نیز ممکن است .
سپس مى افزاید: ((کسانى که پیش از این کتاب آسمانى به آنها داده ایم (و به راستى به آن پایبند و معتقدند) به این کتاب ایمان مى آورند)) (و الذین آتیناهم الکتاب یؤ منون به ).
چرا که هم نشانه هاى آن را در کتب خود یافته اند، و هم محتوایش را از نظر اصول کلى هماهنگ با محتواى کتب خود مى بینند.
البته مى دانیم همه اهل کتاب (یهود و نصارى ) به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ایمان


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 302

نیاوردند، بنابراین جمله فوق ، اشاره به آن گروه مؤ منان واقعى و حقجویان خالى از تعصب است که نام ((اهل کتاب )) تنها شایسته آنها است .
بعد مى افزاید: ((گروهى از اینها (از اهل مکه و مشرکان عرب ) نیز به آن ایمان مى آورند)) (و من هؤ لاء من یؤ من به ).
و در پایان در مورد کافران هر دو گروه مى گوید: ((آیات ما را جز کافران انکار نمى کنند)) (و ما یجحد بایاتنا الا الکافرون ).
با توجه به اینکه مفهوم ((جحد)) آنست که انسان ، به چیزى معتقد باشد و آن را انکار کند مفهوم جمله فوق این مى شود که حتى کفار در دل به عظمت این آیات معترفند و نشانه هاى صدق و راستى را در جبین آن مى نگرند، و راه و رسم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و زندگى پاکیزه و پیروان پاکباخته او را دلیلى بر اصالت آن مى شمرند اما به خاطر لجاجت و تعصب و تقلید کورکورانه از نیاکان ، و یا براى حفظ منافع نامشروع زودگذر به انکار برمى خیزند.
به این ترتیب قرآن موضع گیریهاى اقوام مختلف را در برابر این کتاب آسمانى مشخص مى کند: در یک صف اهل ایمانند، اعم از علماى اهل کتاب و مؤ منان راستین و مشرکانى که تشنه حق بودند و حق را یافتند و دل به آن بستند، و در صف دیگر منکران لجوجى که حق را دیدند اما همچون خفاشان خود را از آن پنهان داشتند، چرا که ظلمت کفر جزء بافت وجودشان شده و از نور ایمان وحشت دارند!


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 303

قابل توجه اینکه این گروه قبلا نیز کافر بوده اند، ولى تاءکید مجدد بر کفرشان ممکن است به این جهت باشد که قبلا اتمام حجت بر آنها نشده بود، کفر حقیقى الان است که بر آنها اتمام حجت شده و با علم و آگاهى صراط مستقیم را رها کرده در بیراه ه گام مى زنند.
سپس به یکى دیگر از نشانه هاى روشن حقانیت دعوت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که تاءکیدى است بر محتواى آیه گذشته اشاره کرده مى گوید: ((تو قبل از نزول قرآن هرگز کتابى را نمى خواندى ، و هرگز با دست خود چیزى نمى نوشتى مبادا دشمنانى که در صدد ابطال دعوت تو هستند گرفتار شک و تردید شوند)) (و بگویند آنچه را او آورده نتیجه مطالعه کتب پیشین و نسخه بردارى از آنها است ) (و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون ).
تو هرگز به مکتب نرفتى و خط ننوشتى ، اما با اشاره وحى الهى ، مساءله آموز صد مدرس شدى !.
چگونه مى توان باور کرد، شخصى درس نخوانده و استاد و مکتب ندیده با نیروى خودش کتابى بیاورد و از همه جهان بشریت دعوت به مقابله کند و همگان از آوردن مثل آن عاجز شوند؟ آیا این دلیل بر آن نیست که نیروى تو از قدرت بیپایان پروردگار مدد مى گیرد؟ و کتاب تو وحى آسمانى است که از ناحیه او بر تو القاء شده است ؟ توجه به این نکته لازم است که اگر کسى بگوید ما از کجا بدانیم که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هرگز به مکتب نرفت و خط ننوشت ! در پاسخ مى گوئیم : او


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 304

در محیطى زندگى کرد که با سواد در آنجا بسیار محدود و معدود بود به طورى که مى گویند در تمام شهر مکه بیش از 17 نفر قدرت بر خواندن و نوشتن نداشتند در چنین محیطى اگر کسى درس بخواند، مکتبى ببیند محال است بتواند کتمان کند، در همه جا مشهور و معروف مى شود، و استاد و درسش شناخته خواهد شد.
چنین شخصى چگونه مى تواند ادعا کند پیامبر راستین است اما دروغى به این آشکارى بگوید؟ بخصوص اینکه این آیات در مکه در مهد نشو و نماى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل گردیده آنهم در برابر دشمنان لجوجى که کوچکترین نقطه ضعفها از نظرشان مخفى نمى ماند.
در آیه بعد نشانه هاى دیگرى براى حقانیت قرآن بیان مى کند، مى گوید:این کتاب آسمانى مجموعه اى است از آیات بینات که در سینه هاى صاحبان علم قرار مى گیرد (بل هو آیات بینات فى صدور الذین اوتوا العلم ).
تعبیر به ((آیات بینات )) بیانگر این واقعیت است که نشانه هاى حقانیت قرآن در خود آن به چشم مى خورد و در پیشانى آیات مى درخشد، و دلیل آن با خود آن است .
در حقیقت همچون آیات تکوینى است که انسان از مطالعه آن بدون نیاز به چیز دیگر به حقیقت پى مى برد؟ این آیات تشریعى نیز از نظر ظاهر و محتوى چنان است که خود دلیل صدق خویش است .
از این گذشته ، طرفداران این آیات و طالبان و دلدادگان آن ، کسانى هستند که بهره اى از علم و آگاهى دارند، هر چند دستشان تهى و پایشان برهنه است .
به تعبیر روشنتر یکى از طرق شناخت اصالت یک مکتب بررسى حال مؤ منان به آن مکتب است ، اگر گروهى نادان یا شیاد، دور کسى را گرفتند به نظر مى رسد که او نیز از همین قماش باشد، اما اگر کسانى که اسرار علوم در سینه هاى


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 305

آنها نهفته است اعلام وفادارى به مکتبى کردند دلیل بر حقانیت آن است ، و ما مى بینیم گروهى از علماى اهل کتاب و شخصیتهاى با تقواى ممتازى همچون ابوذرها و سلمانها، مقدادها و عمار یاسرها و شخصیت والائى همچون على (علیه السلام ) حامیان و عاشقان این مکتب بودند.
در روایات زیادى که از طرق اهل بیت (علیهم السلام ) وارد شده این آیه به ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) تفسیر شده است ، این نه به معنى انحصار است ، بلکه بیان مصداق روشنى است براى((الذین اوتوا العلم )).
و اگر مى بینیم در بعضى از روایات ، تصریح شده به اینکه منظور خصوص امامان است در حقیقت اشاره به مرحله کامل علم قرآن مى باشد که در اختیار آنها است و هیچ مانعى ندارد که علما و دانشمندان بلکه توده هاى فهمیده مردم بهره اى از این علوم قرآن داشته باشند.
ضمنا این آیه نشان مى دهد که علم و دانش منحصر به آنچه در کتاب و از محضر استاد مى خوانند و مى آموزند نیست ، چرا که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) طبق صریح آیات گذشته به مکتب نرفت و خط ننوشت ولى برترین مصداق ((الذین اوتوا العلم )) بود، پس در ماوراى علم رسمى ، علمى است برتر و والاتر که از سوى پروردگار به صورت نورى در قلب آدمى القاء مى شود که العلم نور یقذفه الله فى قلب من یشاء و این جوهره علم است ، و علوم دیگر پوسته علم .
در پایان آیه اضافه مى کند: ((آیات ما را جز ستمگران از روى عناد انکار نمى کنند)) (و ما یجحد بایاتنا الا الظالمون ).
چرا که نشانه هاى آن روشن است : پیامبر امى و درس نخوانده آورنده آن است .
آگاهان اندیشمند مؤ منان به آن هستند.


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 306

از این گذشته خود آن نیز مجموعه آیات بینات (سخنانى با محتواى روشن و آشکار) مى باشد.
و در کتب پیشین نیز نشانه هاى آن آمده است .
با اینهمه آیا کسى جز آنها که بر خویشتن و بر جامعه ستم مى کنند آن را انکار مى نماید؟ (تکرار مى کنیم که تعبیر به جحد در موردى است که انسان چیزى را مى داند و بر خلاف علمش انکار مى کند).
نکته ها :
1 - نگار من که به مکتب نرفت !...
درست است که خواندن و نوشتن براى هر انسانى کمال محسوب مى شود ولى گاه شرائطى پیش مى آید که نخواندن و ننوشتن کمال است .
و این در مورد پیامبران مخصوصا خاتم انبیاء (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کاملا صدق مى کند، چه اینکه اگر دانشمندى درس خوانده ، و فیلسوفى آگاه و پر مطالعه ادعاى نبوت کند و کتابى ارائه دهد به عنوان یک کتاب آسمانى در چنین شرائطى ممکن است وسوسه و تردیدهائى پیش بیاید که آیا این کتاب و مکتب مولود اندیشه هاى خود او نیست ؟.
اما اگر ببینیم از میان یک قوم عقب افتاده یک انسانى که هرگز محضر استادى را درک نکرده ، کتابى نخوانده ، و صفحه ننوشته ، برخاست ، کتابى به عظمت عالم هستى ، با محتوائى بسیار بلند و عالى ، ارائه داد، در اینجا خیلى خوب مى توان درک کرد که این تراوش مغز او نیست ، بلکه وحى آسمانى و تعلیم الهى است .
در آیات دیگر قرآن نیز روى ((امى )) بودن پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تکیه شده ، و چنانکه ذیل آیه 157 سوره اعراف گفتیم سه تفسیر براى کلمه امى ذکر کرده اند که از همه روشنتر ((درس نخوانده )) است .
اصولا در محیط حجاز درسى نبود که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بخواند و معلمى


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 307

نبود که از محضرش استفاده کند، و گفتیم تعداد کسانى که فقط سواد خواندن و نوشتن داشتند در تمام مکه در مردان از 17 نفر تجاوز نمى کرد مى گویند از زنان نیز تنها یک نفر بود که خواندن و نوشتن مى دانست .
طبیعى است که در چنین محیطى که ابتدائى ترین مرحله علم (خواندن و نوشتن ) اینقدر کمیاب و محدود است ممکن نیست کسى درس خوانده باشد و مردم از آن آگاه نشوند و اگر کسى با قاطعیت ادعا کرد من هیچ درسى نخواندهام و کسى آن را انکار نکرد دلیل روشنى بر صدق گفته او است ، و به هر حال این وضع خاص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که در آیات فوق آمده براى تکمیل اعجاز قرآن و قطع بهانه هاى بهانه جویان بسیار مؤ ثر و مفید بود، آرى او عالم بزرگ و بى نظیرى بود که فقط در مکتب وحى درس خوانده بود.
تنها بهانه اى براى بعضى مانده این است که پیامبر قبل از دوران نبوتش یکى دو سفر به شام کرد (براى مدتى کوتاه که مشغول انجام برنامه تجارت بود) مى گویند شاید در این یکى دو سفر با علماى اهل کتاب تماس گرفته و مسائل را از آنها دریافت داشته است !
دلیل سستى این ادعا در خودش نهفته است که اینهمه تاریخ پیامبران و احکام و قوانین و مقررات و معارف عالى را چگونه ممکن است که انسان درس نخوانده و مکتب نرفته به این زودى از افرادى بشنود و به خاطر بسپارد و در مدت 23 سال پیاده کند؟ و در برخورد با حوادثى که بیسابقه و غیر منتظره بود عکس العمل لازم نشان دهد و این درست به آن مى ماند که بگوئیم فلان لیست بزرگ تمام علوم و فنون طب را در آن چند روزى آموخت که در فلان بیمارستان ناظر حال مداواى بیماران وسیله پزشکان بود، این سخن به شوخى شبیه تر است !
توجه به این نکته نیز لازم است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از رسیدن به مرحله


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 308

نبوت احتمالا توانائى بر نوشتن و خواندن از طریق تعلیمات الهى داشت هر چند در هیچ تاریخى دیده نشده است که او از این علم و دانشش استفاده کرده باشد، چیزى را از رو بخواند و یا با دست خود نامه اى بنویسد، و شاید پرهیز پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در تمام عمرش از این کار باز براى این بود که دستاویزى به دست بهانه - جویان ندهد.
تنها موردى که در بعضى کتب تاریخ و حدیث آمده که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خودش مطلبى را نوشت در ماجراى صلح حدیبیه است که در مسند احمد آمده است : ((پیامبر شخصا قلم به دست گرفت و صلحنامه را نوشت )).
ولى جمعى از علماى اسلام این حدیث را انکار کرده اند و آن را مخالف صریح آیات فوق مى دادند، هر چند به عقیده بعضى صراحتى هم ندارد، زیرا این آیات ناظر به وضع پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قبل از نبوت است چه مانعى دارد که بعد از نیل به مقام نبوت استثنائا در یک مورد خطى بنویسد که آن خود معجزهاى محسوب مى شود.
ولى به هر حال در چنین مساله اى تکیه کردن بر خبر واحد دور از حزم و احتیاط و مخالف چیزى است که در علم اصول اثبات شده ، هر چند این خبر چنانکه گفتیم مشکلى ایجاد نکند.
2 - راه نفوذ در دیگران
براى تسخیر دلها و نفوذ سخن حق در افکار دیگران تنها توسل به استدلالات قوى و نیرومند کافى نیست ، نحوه برخورد با طرف ، و شیوه بحث عمیقترین اثر را


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 309

در این مرحله مى گذارد، چه بسیارند کسانى که در بحثها دقیق و موشکاف ، و بر مسائل علمى مسلط و آگاهند، اما چون از شیوه ((جدال احسن )) و بحثهاى سازنده آگاه نیستند کمتر در گفتگو با دیگران موفق به نفوذ در قلب آنها مى شوند.
حقیقت این است که اقناع ((عقل و فکر)) به تنهائى کافى نیست ، باید عواطف نیز اقناع گردد که نیمى از وجود انسان را تشکیل مى دهند.
به تعبیر دیگر نفوذ در مرحله ((خود آگاه )) روح انسان به تنهائى کفایت نمى کند باید در مرحله ((ناآگاه ))که بخش مهم روح را تشکیل مى دهد نیز نفوذ کرد.
از بررسى حال پیامبران مخصوصا حال پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه هدى (علیهم السلام ) بخوبى استفاده مى شود که این بزرگواران براى تحقق بخشیدن به اهداف تبلیغى و تربیتى خود از اخلاق اجتماعى و اصول روانشناسى و انسانیترین شیوه هاى نفوذ در قلبها استفاده مى کردند.
طرز برخورد آنها با مردم چنان بود که به سرعت آنها را به سوى اهداف خود جلب و جذب مى کردند، گرچه بعضى میل دارند به این امور همیشه جنبه اعجاز دهند اما چنین نیست ، اگر ما هم سنت و روش و شیوه بحث آنها را در برخورد با دیگران به کار بندیم به سرعت مى توانیم در آنها اثر بگذاریم و در اعماق جانشان نفوذ کنیم .
قرآن با صراحت به پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى گوید: فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک : ((به خاطر رحمت الهى است که نسبت به آنها نرمخو شده اى که اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند)) (آل عمران - 159).
بسیار دیده شده است که بعضى بعد از ساعتها بحث و گفتگو نه تنها پیشرفتى در مذاکرات خود حاصل نمى کنند بلکه طرف را در عقیده باطل خویش را سختر


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 310

و متعصبتر مى بیند، دلیل آن این است که از روش جدال به احسن استفاده نشده است .
خشونت در بحث ، برترى جوئى ، تحقیر طرف مقابل ، اظهار کبر و غرور، عدم احترام به افکار دیگران ، و عدم صمیمیت در بحثها همه از امورى است که باعث شکست انسان در بحث مى شود، لذا در مباحث اخلاق اسلامى بحثى تحت عنوان تحریم ((جدال )) و ((مراء)) مى بینیم که منظور از آن بحثهائى است که در آن روح حقجوئى و حقطلبى نباشد، بلکه هدف از آن پرخاشگرى و برتریطلبى و به کرسى نشاندن سخن خویش است !
تحریم جدال و مراء گذشته از جنبه هاى معنوى و اخلاقى ، براى همین است که در اینگونه بحثها هرگز پیشرفت فکرى حاصل نمى شود.
تحریم ((جدال )) و ((مراء)) به هم نزدیک است ولى دانشمندان اسلامى میان آنها فرقهائى گذارده اند:((مراء)) به معنى اظهار فضل و کمال است ، و ((جدال )) به منظور تحقیر طرف مقابل .
جدال به حملات ابتدائى در بحث گفته مى شود ولى ((مراء)) به حملات دفاعى .
((جدال )) در مسائل علمى است و مراء اعم است (البته تضادى در میان این تفسیرها وجود ندارد).
به هر حال مجادله و بحث با دیگران گاهى ((جدال به احسن )) است و آن بحثى است که شرایطى که در بالا گفتیم دقیقا در آن رعایت شود، و گاهى به غیر احسن است و آن در صورتى است که امور بالا به دست فراموشى سپرده شود.
این گفتار را با ذکر چند روایت گویا و آموزنده پایان مى دهیم .
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : لایستکمل عبد حقیقة الایمان حتى بدع المراء و ان کان محقا: ((هیچکس حقیقت ایمان را به طور


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 311

کامل درک نمى کند مگر اینکه ((مراء)) را ترک گوید، هر چند حق با او باشد)).
در حدیث دیگرى مى خوانیم که پیامبر خدا ((سلیمان )) به فرزندش گفت : یا بنى ایاک و المراء، فانه لیست فیه منفعة ، و هو یهیج بین الاخوان العداوة : ((پسرم ! از جدال بپرهیز، زیرا نه تنها سودى در آن نیست ، بلکه آتش دشمنى را میان برادران شعلهور مى سازد)).
و نیز از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است که فرمود: ما ضل قوم بعد ان هداهم الا اوتوا الجدال : ((هیچ گروهى پس از هدایت گمراه نشدند مگر اینکه از راه جدال و بحثهاى پرخاشگرانه و برتریجویانه ، که حقیقت در آن دنبال نمى شود وارد شدند)).
3 - ((کافران )) و ((ظالمان ))
در آیات فوق یک بار با این جمله برخورد مى کنیم که ((آیات ما را جز کافران از روى عناد انکار نمى کنند)) و بار دیگر با همین جمله با این تفاوت ، که عنوان ظالمان به جاى کافران نشسته و مى گوید:((آیات ما را جز ظالمان انکار نمى کنند)).
مقایسه این دو با هم نشان مى دهد که مساءله از قبیل تکرار نیست ، بلکه بیان دو مطلب مختلف است ، یکى به جنبه هاى عقیدتى اشاره مى کند و دیگرى به جنبه هاى عملى .
نخست مى گوید: ((آنها که با پیشداوریهاى نادرست خود و یا تقلیدهاى کورکورانه از نیاکان ، کفر و شرک را برگزیده اند، هر آیت و نشانهاى را از خدا


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 312

ببینند نفى مى کنند هر چند عقلشان آن را به درستى پذیرفته باشد)).
در تعبیر دوم مى گوید: آنها که با ظلم و ستم بر خویشتن و جامعه راهى را انتخاب کرده اند، و منافع نامشروعشان را در آن مى بینند، و مصمم به ادامه این ستمگرى هستند طبیعى است که زیر بار آیات ما نمى

روند، چرا که آیات ما همانگونه که با خط فکرى آنها سازگار نیست با خط عملى آنها نیز سازگار نمى باشد.

 

آیه 50-55

 

آیه 67-69

 

  شان نزول :

در تفسیر ((در المنثور)) ذیل آیه مورد بحث از ((ابن عباس )) چنین نقل شده


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 346

((گروهى از مشرکان گفتند: اى محمد! اگر ما داخل در دین تو نمى شویم تنها به خاطر این است که مى ترسیم مردم ما را بربایند (و به سرعت نابود کنند) چون جمعیت ما کم است و جمعیت مشرکان عرب بسیارند، به محض اینکه به آنها خبر رسد که ما وارد دین تو شده ایم به سرعت ما را مى ربایند، و خوراک یک نفر از آنها هستیم !
در اینجا آیه ا و لم یروا... نازل شد و به آنها پاسخ گفت .

 تفسیر:

در آیات گذشته نیز به این بهانه مشرکان به صورت دیگرى اشاره شده بود که ما مى ترسیم اگر اظهار ایمان کنیم و به دنبال آن هجرت نمائیم زندگى ما مختل گردد که قرآن از طرق مختلف به آنها پاسخ گفت .
در آیات مورد بحث قرآن از طریق دیگرى به آنها پاسخ مى گوید و مى فرماید: ((آیا آنها ندیدند که ما براى آنها حرم امنى قرار دادیم )) (سرزمین پاک و مقدس مکه ) (اولم یروا انا جعلنا حرما آمنا).
در حالى که عرب در ناامنى به سر مى برند، و در بیرون این سرزمین انسانها را مى ربایند، همه جا غارت است و کشتار، اما این سرزمین همچنان امن و امان باقى مانده است (و یتخطف الناس من حولهم ).
خدائى که قادر است در این دریاى متلاطم و طوفانى سرزمین حجاز حرم مکه را همچون جزیرهاى آرام و امن و امان قرار دهد چگونه قدرت ندارد آنها را در برابر دشمنان حفظ کند؟ و چگونه آنها از این مردم ضعیف و ناتوان در برابر خداوند بزرگ و قادر متعال وحشت دارند؟!
((آیا با این حال آنها به باطل ایمان مى آورند و نعمت خدا را کفران مى کنند))؟!


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 347

(افبالباطل یؤ منون و بنعمة الله یکفرون ).
کوتاه سخن اینکه خداوندى که مى تواند در میان یک سرزمین گسترده بحرانى ، که جمعى از مردم نیمه وحشى در آن سکونت دارند یک منطقه کوچک را در امنیت فرو برد چگونه نمى تواند انسانهاى مؤ من را در میان انبوهى کافر و بى ایمان حفظ کند؟
پس از ذکر این دلیل روشن در آیه بعد چنین نتیجه گیرى و جمع بندى مى کند: ((آیا کسى ظالمتر از آنها که بر خدا دروغ مى بندند، یا حق را پس از آن که به سراغشان آمد انکار مى کنند پیدا مى شود))؟! (و من اظلم ممن افترى على الله کذبا او کذب بالحق لما جائه ).
ما دلائل آشکارى براى شما اقامه کردیم که جز ((الله )) شایسته پرستش نیست اما شما بر خدا دروغ مى بندید و شریکانى براى او مى تراشید، و حتى مدعى هستید که این یک برنامه الهى است !
از سوى دیگر قرآنى بر شما نازل کردیم که نشانه هاى حق در آن لائح است ، اما شما همه اینها را نادیده گرفته و پشت سر افکندید، آیا ظلم و ستمى از این برتر تصور مى شود؟ ظلم بر خویشتن ، و ظلم بر همه انسانها، چرا که شرک و کفر ظلم عظیم است .
به تعبیر دیگر آیا ظلم به معنى وسیع کلمه جز انحراف و خارج ساختن چیزى از محل شایسته اش مى باشد؟ آیا بدتر از این پیدا مى شود که انسان یک مشت سنگ و چوب بیارزش را همردیف خالق آسمانها و زمین قرار دهد؟
بعلاوه شرک خمیر مایه همه مفاسد اجتماعى است و ستمهاى دیگر در واقع از آن سرچشمه مى گیرد، هواپرستى ، مقام پرستى ، و دنیاپرستى هر کدام نوعى از شرک است .


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 348

ولى بدانید عاقبت شومى در انتظار مشرکان است ((آیا محل و جایگاه کافران دوزخ نیست ))؟ (الیس فى جهنم مثوى للکافرین ).
قابل توجه اینکه در 15 مورد از قرآن مجید افرادى به عنوان ((ظالمترین مردم )) معرفى شده اند که همه آنها با جمله استفهامیه ((من اظلم )) (استفهام انکارى ) شروع شده است .
دقت در این آیات نشان مى دهد که آیات مزبور گرچه مسائل متنوعى ظاهرا در آنها مطرح است ، اما همه آنها به ریشه شرک باز مى گردد، بنابراین هیچ تضادى در میان آنها نیست (براى توضیح بیشتر به جلد پنجم صفحه 183 - ذیل آیه 21 سوره انعام - مراجعه فرمائید).
آخرین آیه مورد بحث که در عین حال آخرین آیه سوره عنکبوت است واقعیت مهمى را بیان مى کند که عصارهاى از تمام این سوره و هماهنگ با آغاز آن است .
مى فرماید: راه خدا گرچه مشکلات فراوان دارد، مشکل از نظر شناخت حق ، مشکل از نظر وسوسه هاى شیاطین جن و انس ، مشکل از نظر مخالفت دشمنان سرسخت و بى رحم ، و مشکل از نظر لغزشهاى احتمالى اما در اینجا یک حقیقت است که به شما در برابر این مشکلات نیرو و اطمینان مى دهد و حمایت مى کند و آن اینکه : ((کسانى که در راه ما جهاد کنند ما آنها را به طرق خویش هدایت مى کنیم ، و خداوند با نیکوکاران است )) (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین ).
در اینکه منظور از ((جهاد)) در اینجا چیست ؟ و آیا جهاد با دشمن است ، یا جهاد با نفس ، یا جهاد در راه شناخت خدا از طرق علمى و استدلالى ؟ مفسران احتمالات متعددى داده اند.


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 349

و همچنین در مورد تعبیر ((فینا)) که آیا منظور در راه رضاى خدا است ، یا در راه جهاد با نفس ، یا در طریق عبادت ، یا در طریق مبارزه با دشمن ؟
ولى پیدا است که هم تعبیر به ((جهاد)) تعبیر وسیع و مطلقى است و هم تعبیر ((فینا))، بنابراین هرگونه جهاد و تلاشى را که در راه خدا و براى او و به منظور وصول به اهداف الهى صورت گیرد شامل مى شود، خواه در طریق کسب معرفت باشد، یا جهاد با نفس ، یا مبارزه با دشمن یا صبر بر طاعت ، یا شکیبائى در برابر وسوسه معصیت ، یا در مسیر کمک به افراد مستضعف ، و یا انجام هر کار نیک دیگر.
کسانى که در این راه ها به هر شکل و هر صورت براى خدا مجاهده کنند مشمول حمایت و هدایت الهى هستند.
ضمنا از آنچه گفتیم روشن شد که منظور از ((سبل )) در اینجا راه هاى مختلفى است که به سوى خدا منتهى مى شود: راه جهاد با نفس ، راه مبارزه با دشمنان ، راه علم و دانش و فرهنگ ، خلاصه جهاد در هر یک از این راه ها سبب هدایت به مسیرى است که به خدا منتهى مى شود.
این وعده اى است که خداوند مؤ کدا به همه مجاهدان راهش داده ، و با انواع تاءکیدات (لام تاءکید و نون تاءکید ثقیله ) آن را مؤ کد ساخته و پیروزى و ترقى و موفقیت را در گرو دو چیز شمرده ، ((جهاد))و ((خلوص نیت )).
جمعى از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر ایجاد علم و دانش نمى کند، بلکه روح انسانى را براى پذیرش صور معقولات آماده مى سازد و هنگامى که روح انسانى آماده پذیرش شد فیض علم از خالق متعال و واهب الصور بر روح انسان پاشیده مى شود.
بنابراین انسان باید در این راه جهاد کند ولى هدایت به دست خدا است .
و اینکه در حدیث وارد شده است که علم به کثرت تعلیم و تعلم نیست بلکه نورى است که خداوند به قلب هر کس بخواهد و شایسته بداند مى افکند نیز ممکن


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 350

است اشاره به همین معنى باشد.
نکته ها:
1 - ((جهاد)) و ((اخلاص ))
از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که هرگونه شکست و ناکامى نصیب ما شود معلول یکى از دو چیز است : یا در جهاد کوتاهى کرده ایم ، و یا اخلاص در کار ما نبوده است ، و اگر این دو با هم جمع شود بنا به وعده مؤ کد الهى ، پیروزى و هدایت حتمى است .
و اگر درست بیندیشیم مى توانیم سرچشمه مشکلات و مصائب جوامع اسلامى را در همین امر پیدا کنیم .
چرا مسلمانان پیشرو دیروز، امروز عقب مانده اند؟
چرا دست نیاز در همه چیز حتى در فرهنگ و قوانین خویش به سوى بیگانگان دراز مى کنند؟
چرا براى حفظ خود در برابر طوفانهاى سیاسى و هجومهاى نظامى باید به دیگران تکیه کنند؟
چرا یک روز دیگران ریزه خوار خوان نعمت علم و فرهنگ آنها بودند اما امروز باید بر سر سفره دیگران بنشینند؟
و بالاخره چرا در چنگال دیگران اسیرند و سرزمینهاى آنها در اشغال متجاوزان ؟!
تمام این ((چراها)) یک پاسخ دارد و آن اینکه یا جهاد را فراموش کرده اند و یا نیتها آلوده شده است .
آرى جهاد در صحنه هاى علمى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و نظامى به دست فراموشى سپرده شده ، حب نفس و عشق به دنیا و راحت طلبى و کوته نگرى و اغراض


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 351

شخصى بر آنها چیره شده ، تا آنجا که کشتگانشان به دست خودشان بیش از کشتگانى است که دشمن از آنها قربانى مى گیرد!
خودباختگى گروهى غربزده و شرقزده ، خودفروختگى جمعى از زمامداران و سران ، و یاس و انزواى دانشمندان و متفکران هم جهاد را از آنها گرفته ، و هم اخلاص را.
هر گاه مختصر اخلاصى در صفوف ما پیدا مى شود و مجاهدان ما تکانى به خود مى دهند پیروزیها پشت سر یکدیگر فرا مى رسد.
زنجیرهاى اسارت گسسته مى شود.
یاءسها تبدیل به امید و ناکامیها مبدل به کامیابى ، ذلت به عزت و سربلندى ، پراکندگى و نفاق به وحدت و انسجام تبدیل مى گردد، و چه عظیم و الهام بخش است قرآن که در یک جمله کوتاه هم درد و هم درمان را بیان کرده !
آرى آنها که در راه خدا جهاد مى کنند مشمول هدایت الهى هستند و بدیهى است که با هدایت او گمراهى و شکست مفهومى ندارد.
اگر مى بینیم در بعضى از روایات اهلبیت (علیهم السلام ) این آیه تفسیر به آل محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و پیروان آنها شده است بیان مصداق کاملى از آن است ، چرا که آنها در طریق جهاد و اخلاص پیشگام و پیشقدم بودند و هرگز دلیل بر محدودیت مفهوم آیه نخواهد بود.
به هر حال هر کس این حقیقت قرآنى را به روشنى در تلاشها و کوششهایش لمس مى کند که وقتى براى خدا و در راه او به تلاش و پیکار برمى خیزد درها به روى او گشوده مى شود، و مشکلات آسان و سختیها قابل تحمل و سرانجام مى گردد.
2 - مردم سه گروهند:
گروهى منکران لجوجند که هیچ هدایتى براى آنها سودى نمى دهد،


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 352

و گروهى پیکارگر مخلص هستند که به حق مى رسند.
اما گروه سومى از اینها هم برترند، آنها دور نیستند تا نزدیک شوند، از او جدا نیستند که به او بپیوندند، چرا که همیشه با اویند!
آیه گذشته (و من اظلم ممن افترى ) اشاره به گروه اول بود.
جمله و الذین جاهدوا فینا اشاره به گروه دوم است .
و جمله ان الله لمع المحسنین اشاره به گروه سوم !.
ضمنا از این تعبیر روشن مى شود که مقام ((محسنین )) از مجاهدین فراتر است چرا که آنها علاوه بر جهاد و تلاش در راه نجات خود داراى مقام ایثار و احسانند و براى دیگران نیز تلاش مى کند.
پروردگارا! آنچنان توفیقى به ما مرحمت کن که در تمام عمر دست از تلاش و کوشش در راه تو باز نداریم .
خداوندا! آنچنان اخلاصى مرحمت فرما که به غیر از تو نیندیشیم ، و براى غیر تو گام برنداریم .
بارالها! ما را از مقام مجاهدان فراتر بر، و به مقام احسان و ایثار محسنین نائل گردان ، و در همه عمر زیر پوشش هدایتت قرار ده ! آمین یا رب العالمین !

                                                               

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
چهارشنبه 22 خرداد 1392  7:35 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi rashon
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 

 

ردیف  175              سوره: طور

 

 

پنجاه و دومین سوره قرآن كریم است كه مكی  و 49 آیه دارد.

در فضیلت این سوره از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده: كسی كه سوره طور را قرائت نماید خداوند او را از عذاب ایمن داشته و به بهشت وارد می كند. 1

در سخنی از امام صادق و امام باقر علیهما السلام نقل شده: هر كس سوره طور را قرائت كند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع خواهد كرد. 2

 

محتواى سوره :

 

اين سوره نيز از سوره هائى است كه سنگينى بحثهاى آن روى مساله معاد وسرنوشت نيكان و پاكان از يكسو, و بدان و مجرمان در آن روز عظيم از سوى ديگراست .

و روى هم رفته مى توان محتواى اين سوره را به شش بخش تقسيم كرد.

1 ـ آيات نخستين سوره كه با سوگندهاى پى درپى شروع مى شود بحث ازعذاب الهى و نشانه هاى قيامت و آتش دوزخ و كيفر كافران مى كند (آيه 1 تا 16).

2 ـ بـخـش ديـگـرى از ايـن سـوره نـعـمـتـهاى بهشتى و مواهب الهى را در قيامت كه در انتظار پـرهـيـزكـاران اسـت مـشروحا برمى شمرد, و يكى را پس از ديگرى مورد توجه قرار مى دهد, و در حقيقت به غالب نعمتهاى بهشتى در اين بخش از سوره اشاره شده است (آيه 17 تا 28).

3 ـ در بـخـش ديـگرى از ين سوره از نبوت پيامبر(ص ) سخن مى گويد, واتهاماتى را كه دشمنان براى او ذكر مى كردند برمى شمرد, و بطور فشرده به آن پاسخ ‌مى دهد (آيه 29 تا 34).

4 ـ در بخش ديگر سخن از توحيد است , و با استدلالى روشن اين مساله راتعقيب مى كند (آيه 35 تا 43).

5 ـ در بـخش ديگر سوره باز به مساله معاد و پاره اى از مشخصات روز قيامت باز مى گردد (آيه 44 تا 47).

6 ـ سـرانـجـام در آخـريـن بـخـش سـوره كـه دو آيه بيشتر نيست با دستوراتى به پيامبر گرامى اسلام (ص ) در زمينه صبر و استقامت و تسبيح و حمد پروردگار ووعده حمايت او از سوى خداوند بحثهاى گذشته را پايان مى بخشد.

نامگذارى اين سوره به ((طور)) به تناسب نخستين آيه آن است .

 

 

آثار و بركات سوره

 

1) از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر كس سوره طور را قرائت نماید و بر قرائت آن مداومت ورزد، اگر در زندان و در غل و بند باشد خداوند راه خروج و آزادی او را آسان می كند هر چند جرم های بزرگ داشته باشد. 3

2) امام جعفر صادق علیه السلام در بركات این سوره فرموده اندك هر كس بر قرائت سوره طور مداومت ورزد اگر زندانی باشد خداوند راه خروجش را آسان می كند هر چند بر گردنش حدّ واجب شده باشد و اگر مسافر باشد در طول مسافرتش از امور ناخوشایند و خطرات در امان می ماند و اگر بر موضع عقرب گزیدگی بپاشند به اذن خدا بهبود می یابد. 4


پی نوشت ها :

(1) مجمع البیان، ج9،ص270

(2) ثواب الاعمال، ص116

(3) تفسیرالبرهان، ج5، ص175

(4) همان

منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»

 

 

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
پنج شنبه 23 خرداد 1392  2:43 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi rashon nezarat_ravabet
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 

ردیف 174         سوره : ذاریات

 

 

 

نام سوره
ذاریات
معنی
پراكنده كنندگان
محل نزول
مکه
شماره سوره
۵۱
شروع در جزء
۲۶
تعداد آیه
۶۰
تعداد کلمه
۳۶۰
تعداد حروف
۱۲۸۷
نامهای دیگر
ندارد
علت نامگذاری
به تناسب نخستين آيه اين سوره مي باشد كه به فرشتگان يا بادهايي سوگند خورده كه اشاره اي است به تدبير عمومي خدا در جهان از طريق فرشتگان يا بادها
ترتیب سوره
به ترتيب جمع آوري، پنجاه و يكمين سوره است و به ترتيب نزول، شصت و ششمين سوره است كه بعد از سوره «احقاف» و قبل از سوره «غاشيه» نازل شده است.
داستان های سوره
ابراهيم: 24 تا 37، موسي 38 تا 40.
فضیلت سوره

امام صادق (ع) فرمود: «هر كس سوره ذاريات را در روز يا شب بخواند خداوند وضع زندگي و معيشت او را اصلاح مي كند، روزي وسيعي به او مي دهد و قبر او را با چراغي روشن مي سازد كه تا روز قيامت مي درخشد.»

 

از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است:

اگر سوره ذاریات را در ظرفی چینی یا بلوری بنویسند و پس از شستن از آبش بنوشند خوف و ترس از او برداشته می شود.

و اگر بر زن بارداری که سخت زایمان می کند بیاویزند به زودی زایمان می کند

در سخنی از امام صادق علیه السلام در این باره نقل شده است:

اگر این سوره را نزد بیماری که بستری است بنویسند بهبود می یابد انشا الله.

هر کس آیه «49 سوره ذاریات» را بنویسد و برگردن دختری ببندد که شوهر نکرده به لطف خداوند به زودی ازدواج می کند.

 

اولین آیه
وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا
آخرین آیه
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
محتوای سوره
سوگند پرمعنا به بادها فرشتگاني كه گرد و خاك يا ابرها را پراكنده مي كنند و بذر گياهان و نطفه هاي گلها را در روي زمين به هر سو مي پراكنند.
معاد و نقش تربيتي و سازنده آن در اعمال اين دنيا.
توحيد و نشانه هاي خدا در نظام آفرينش.
زوجيت عمومي در جهان خلقت و هدف آفرينش جن و انس كه عبادت است (آيه 56).
هشدارهايي به ستمگران و كافران.
داستان فرشتگاني كه ميهمان ابراهيم (ع) شدند و مأمور درهم كوبيدن شهرهاي قوم لوط بودند.
داستان موسي (ع)، قوم عاد، قوم ثمود و قوم نوح.
مبارزه اقوام متعصب و لجوج با پيامبران پيشين.
دلداري پيامبر (ص) در برابر مخالفان سرسخت و دعوت به استقامت.

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
پنج شنبه 23 خرداد 1392  3:12 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi rashon nezarat_ravabet
bluesky
bluesky
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 4
محل سکونت : تهران

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

ردیف 175

بند 1 و2 :

سوره طور:طور(نام یک کوه)

در اولین آیه به کوه طور در سینا که محل مناجات موسی (ع) با خداوند بوده سوگند یاد شده است.

سوره یادآور قیامت و بهشت و جهنم و بیانگر نعمتهای بی پایان بهشتیان و عذاب های گوناگون مکذبین و کفار در دوزخ است و نیز احتجاج و مجادله ای با مشرکین و تردیدشان در ایمان آوردن و نقد تفکرالحادی و مشرکانه و در پایان باز هم دعوت به صبر.

این سوره با 49 آیه در سال 4 بعثت در مکه نازل گردید.

در احادیث زیاد خواندن آن سبب خلاصی از زندان بیان شده است.

 

پنج شنبه 23 خرداد 1392  4:39 PM
تشکرات از این پست
rashon AliFanoodi nezarat_ravabet
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 

ردیف : 188                  سوره مبارکه جن و مزمل
 
 
 

سوره مبارکه جن

 
نام سوره
جن
معنی
موجودي با شعور و پوشيده از انسان (نامرئي)
محل نزول
مکه
شماره سوره
۷۲
شروع در جزء
۲۹
تعداد آیه
۲۸
تعداد کلمه
۲۳۵
تعداد حروف
۸۷۰
نامهای دیگر
ندارد
علت نامگذاری
در آيه اول موضوع ايمان آوردن عده اي از جن ها به پيامبر اسلام بعد از شنيدن صداي قرآن مطرح شده است.
ترتیب سوره
به ترتيب جمع آوري، هفتاد و دومين سوره است و به ترتيب نزول، سي و نهمين سوره است كه بعد از سوره «اعراف» و قبل از سوره «يس» نازل شده است.
داستان های سوره
ندارد
 
 
اولین آیه
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا
آخرین آیه
لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا
محتوای سوره
آفرينش موجود نامرئي به نام جن.
ايمان آنها به پيامبر (ص) خضوع در برابر قرآن و ايمان و اعتقاد آنها به معاد.
وجود گروهي مؤمن و كافر در ميان جن ها.
اصلاح بعضي عقايد غلط در مورد جن و خط بطلان كشيدن به عقايد خرافي.
توحيد و معاد.
علم غيب كه هيچكس از آن اگاهي ندارد جز آنچه خدا اراده كرده است.

 

فضیلت و خواص سوره جن

هفتاد و دومین سوره قرآن کریم است که مکی  و 28 آیه دارد.

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در فضیلت این سوره فرمودند: هر کس سوره جن را قرائت کند خداوند به تعداد همه جنیان و شیطان هایی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را تصدیق یا تکذیب کردند ثواب آزادی بنده به او خواهد داد.(1)

امام صادق علیه السلام در روایتی آورده اند: هر کس سوره جن را زیاد قرائت کند در دنیا آزاری از جنیان به ائ نمی رسد و نه چشم زخمی و نه سحر و نه مکری و نیز، همراه حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود و می گوید : پروردگارا چیزی در عوض آن نمی خواهم و آن را با هیچ چیز عوض نمی کنم و نمی خواهم تغییری در آن ایجاد شود.(2)

آثار و برکات سوره

1) ملاقات کردن پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله وسلم در خواب

از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: هر کس بر تلاوت سوره جن مداومت ورزد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب می بیند و هر چه بخواهد به او داده می شود. (3)

2) افزایش فهم و درک

هر که این سوره را بخواند و بشوید و بنوشد هر چه بشنود یاد بگیرد و با هر کس مناظره کند غالب گردد...(4)

3) ادای قرض

...اگر صاحب حزن و اندوه این سوره را بخواند اندوهش به شادی مبدل می گردد و اگر قرض دار این سوره را به نیت ادای قرض بخواند ادا می گردد...(5)

4) آزاد شدن محبوس

...اگر این سوره برای اسیری خوانده شود آزاد می شود...(6)

5) برای دور شدن جن و...

امام صادق علیه السلام فرمودند: قرائت سوره جن موجب فرار شییطان از آن جایگاه می شود و کسی که می خواهد به سراغ سلطان و حاکم ستمگری برود با خواندن این سوره امنیت می یابد. و نیز کسی که سرگردان است با قرائت این سوره خداوند راه برون شدنش را آیان می کند همچنین هر کس بر قرائت این سوره مداومت ورزد در حالی که در تنگی و سختی باشد خداوند در گشایش را بر روی او باز می کند. (7)

___________________

پی نوشت:

(1) مجمع البیان، ج1، ص140

(2) ثواب الاعمال، ص120

(3) بحارالانوار،ج53، ص33

(4) المصباح کفعمی، ص459

(5) همان

(6) همان

 (7) تفسیرالبرهان، ج5، ص505فضیلت و خواص سوره جن

 

 

 

سوره مبارکه مزمل

 
نام سوره
مزمل
معنی
گليم به خود پيچيده
محل نزول
مکه
شماره سوره
۷۳
شروع در جزء
۲۹
تعداد آیه
۲۰
تعداد کلمه
۲۸۵
تعداد حروف
۸۳۸
نامهای دیگر
ندارد
علت نامگذاری
آيه اول سوره كه خطاب به پيامبر اسلام (ص) مي باشد كه در اوايل بعثت، مشركان در «دار الندوه» پيامبر را آزردند و در فكر توطئه بودند و پيامبر غمگين به خانه رفت و خود را در گليم پيچيد و خداوند با اين خطاب او را نوازش داد و به قيام، شب زنده داري، عبادت و تلاوت قرآن دعوت فرمود.
ترتیب سوره
به ترتيب جمع آوري، هفتاد و سومين سوره است و به ترتيب نزول، سومين سوره است كه بعد ازسوره «قلم» و قبل از سوره «مدثر» نازل شده است.
داستان های سوره
ندارد
 
 
اولین آیه
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ
آخرین آیه
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
محتوای سوره
دعوت پيامبر (ص) به قيام شبانه و عبادت و تلاوت قرآن براي آمادگي براي پذيرش يك برنامه سنگين.
دعوت به صبر و شكيبايي و مقاومت و مدارا با مخالفان در اين مقطع خاص.
معاد و جهان ديگر.
ارسال موسي بن عمران به سوي فرعون و سركش او و عذاب دردناك او.
دعوت به تلاوت قرآن و خواندن نماز و دادن زكات و انفاق در راه خدا و استغفار.

 

فضیلت و خواص سوره مزمل

 

سوره مزمل هفتاد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی  است و 20 آیه دارد.

حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره مزمل را قرائت نماید سختی های دنیا و اخرت از او دفع می شود.(1)

در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر کس سوره مزمل را در نماز عشای خود در آخر شب بخواند شب و روز به عنوان دو شاهد به همراه این سوره به نفع قاری این سوره شهادت می دهند و خداوند به او زندگی پاک داده و با مرگ پاک از دنیا می رود.(2)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره مزمل را قرائت نماید اجری همانند کسی که در راه خداوند بندگانی را به تعداد جنیان و شیاطین آزاد کند اعطا می شود.و سختی دنیا و اخرت از او برداشته می شود و هر کس بر قرائت این سوره مداومت ورزد رسول خدا را در خواب خواهد دید.و می تواند آنچه دلش می خواهد از ایشان درخواست نماید.(3)

از حضرت صادق علیه السلام روایت شده : ... هر کس این سوره را در شب جمعه صد بار بخواند خداوند صد گناه از او می آمرزد و هزار حسنه به وی عطا می کند. (4)

آثار و برکات سوره

1) آشتی میان زن و شوهر

اگر این سوره را در میان زن و شوهر ناسازگاری سه بار به شربت بخواند و به آن دو بیاشامند دوستدار یکدیگر و مهربان شوند.(5)

2) پیدا شدن گمشده

...هر کس چیزی را گم کرده باشد 10 روز هر روز 1 بار سوره مزمل را بخواند به یاری خداوند پیدا شود..(6)

3) برای فرزند دار شدن

...اگر کسی را فرزندی نباشد زن و شوهر هر دو روزه بگیرند و وقت افطار غسل کنند و 1 بار سوره مبارکه مزمل را برآب بخوانند و از آن آب بخورند، فرزند حاصل می شود... (7)

4) ادای قرض

...هر کس قرض دار باشد بعد از نماز در خواندن این سوره مداومت نماید قرض او ادا می شود... (8)

5) وسعت رزق و روزی

...اگر کسی تنگ روزی باشد سوره مزمل را هر روز تا 40 روز، روزی 1 بار بخواند روزیش زیاد شود... (9)

6) باطل کردن سحر

...اگر کسی را سحر کرده باشند روز یکشنبه این سوره را بنویسد و بشویند و کسی که سحر شده از آن آب بیاشاند سحر او باطل می شود... (10)

7) درمان درد

...سوره مزمل را بر بادام تلخ بخوانند و بر کسی که درد اندام دارد بمالند بیمار صحت می یابد... (11)

ختم مجرب

جهت رفع کلیه حاجات ختم زیر را بجا آورید:

11 روز هر روز 11 بار بعد از نماز صبح این سوره را بخواند و بعد از 11 بار، 11 بار این دعا را بخواند:

«یا مُسَبّبْ سَبّب یا مُفَتّح فَتّح یا مُفَرّجْ فَرِّجْ یا مدبر دبر، یا مسهل سهل، یا میسر یسر، یا متمم تمم، برحمتک یا ارحم الراحمین(12)

____________________

پی نوشت:

(1) مجمع البیان، ج10، ص157

(2) ثواب الاعمال، ص120

(3)تفسیرالبرهان، ج5،  ص515

(4) همان

(5) درمان با قرآن، ص130

(6) همان

(7) همان

(8) همان

(9) همان

(10) همان،ص131

(11) همان

(12) همان

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 24 خرداد 1392  2:38 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 

 

ردیف: 187                 سوره مبارکه : معراج و نوح
 
 
 

سوره مبارکه معارج

 
نام سوره
معارج
معنی
محل بالا رفتن، نردبانها، رتبه هاي بالابرنده، جمع م
محل نزول
مکه
شماره سوره
۷۰
شروع در جزء
۲۹
تعداد آیه
۴۴
تعداد کلمه
۲۱۶
تعداد حروف
۱۰۶۱
نامهای دیگر
سأل سائل ـ واقع
علت نامگذاری
آيه سوم مي باشد كه از خداوند با نام «صاحب معراج» ياد شده است (نردبان و پله را وسيله عروج به بالاست معرج يا معراج گويند منظور از معراج در اين سوره آسمانها و كرات بالا و يا مراتبي كه در مسير تكامل انسان براي رسيدن به قرب الهي وجود دارد و يا درجاتي كه انسانها و فرشتگان در پيشگاه خدا از آن برخوردار هستند).
ترتیب سوره
به ترتيب جمع آوري، هفتادمين سوره است و به ترتيب نزول، هفتاد و هشتمين سوره است كه به بعد از سوره «حاقه» و قبل از سوره «نبأ» نازل شده است.
داستان های سوره
ندارد
فضیلت سوره
پيامبر اسلام (ص) فرمود: «كسي كه سوره سأل سائل را بخواند خداوند ثواب كساني را به او مي دهد كه امانات و عهد و پيمان خود را حفظ مي كنند و كسانيكه مواظب و مراقب نمازهاي خويشند.»
اولین آیه
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ
آخرین آیه
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ
محتوای سوره
عذاب سريع كسي كه بعضي از گفته هاي پيامبر (ص) را انكار كرد و گفت اگر اين سخن حق است عذابي بر من نازل شود و نازل شد.
ذكر خصوصيات قيامت و مقدمات آن و حالات كفار در آن روز به عنوان عاملي جهت كنترل.
صفات انسانهاي خوب و بد كه آنها را بهشتي يا جهنمي مي كند.
انذار مشركان و منكران.

 

 

 

تفسیری از 3 آیه ابتدایی سوره معراج

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ (1)  پرسنده‏اى از عذابى پرسید که

لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2)  بر کافران فرود خواهد آمد و کس آن را دفع نتواند کرد،
مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ (3)  
از جانب خدا که صاحب آسمانها.

بسیارى از مفسران و ارباب حدیث شأن نزولى براى این آیات نقل کرده‏اند که حاصل آن چنین است:                    
هنگامى که رسول خدا ص على علیه السلام را در روز " غدیر خم " به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: " من کنت مولاه فعلى مولاه« هر کس من مولى و ولى او هستم على مولى و ولى او است » ، چیزى نگذشت که این مساله در بلاد و شهرها منتشر شد.

" نعمان بن حارث فهرى" خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و اینکه تو فرستاده او هستى دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضى نشدى تا اینکه این جوان ( اشاره به على علیه السلام است) را به جانشینى خود منصوب کردى، و گفتى: من کنت مولاه فعلى مولاه، آیا این سخنى است که از ناحیه خودت یا از سوى خدا؟!

 

پیامبر ص فرمود:" قسم به خدایى که معبودى جز او نیست این از ناحیه خدا است".


" نعمان" روى بر گرداند در حالى که مى‏گفت اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ:" خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران"!

 

اینجا بود که سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ نازل گشت".


آنچه را در بالا گفتیم مضمون عبارتى است که در" مجمع البیان" از " ابو القاسم حسکانى" با سلسله سندش از " امام صادق علیه السلام" نقل شده است «1».


همین مضمون را بسیارى از مفسران اهل سنت، و روات حدیث با مختصرى تفاوت نقل کرده‏اند.


مرحوم" علامه امینى" در" الغدیر" آن را از سى نفر از علماى معروف‏ اهل سنت نقل مى‏کند ( با ذکر مدرک و نقل عین عبارت ) از جمله:
تفسیر غریب القرآن" حافظ ابو عبید هروى".
تفسیر شفاء الصدور" ابو بکر نقاش موصلى".
تفسیر الکشف و البیان" ابو اسحاق ثعالبى".
تفسیر ابو بکر یحیى" القرطبى".
تذکره ابو اسحاق" ثعالبى".
کتاب فرائد السمطین" حموینى".
کتاب" درر السمطین"" شیخ محمد زرندى".
تفسیر سراج المنیر" شمس الذین شافعى".
کتاب" سیره حلبى".
کتاب" نور الأبصار"" سید مؤمن شبلنجى".
و کتاب شرح جامع الصغیر سیوطى از" شمس الدین الشافعى".
و غیر اینها «2».

در بسیارى از این کتب تصریح شده که آیات فوق در همین رابطه نازل شده است، البته درباره اینکه این شخص" حارث بن نعمان" بوده یا " جابر بن نذر" یا " نعمان بن حارث فهرى " اختلاف است، و مى‏دانیم این امر تاثیرى در اصل مطلب ندارد.

سوره معارج از اینجا آغاز مى‏شود که مى‏فرماید: تقاضا کننده‏اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد" ( سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ).


این تقاضا کننده همانگونه که در شأن نزول آیه آمده " نعمان بن حارث" یا" نضر بن حارث" بود که به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها بسیار خشمگین گشت، و خدمت رسول خدا آمد و گفت:آیا این از ناحیه تو است، یا از ناحیه خداوند؟

 

پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم صریحا فرمود: از ناحیه خدا است،

 

او بیشتر ناراحت شد، و گفت خداوندا! اگر این حق است و از ناحیه تو است سنگى از آسمان بر ما فرود آور، و در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را کشت. 

_____________________________
 (1)" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 352.
 (2)" الغدیر" جلد 1 صفحه 239 تا 246.
    

*********************

تفسیر نمونه، ج‏25، ص: 7 تا 9

 
 
 
 
 
 
 

سوره مبارکه نوح

نام سوره
نوح
معنی
نام یکی از پیامبران الهی
محل نزول
مکه
شماره سوره
۷۱
شروع در جزء
۲۹
تعداد آیه
۲۸
تعداد کلمه
۲۲۴
تعداد حروف
۹۲۹
نامهای دیگر
ندارد
علت نامگذاری
آيه اول سوره مي باشد كه دعوت و پيام نوح (ع) را مطرح كرده است. نوح (ع) كه يكي از پيامبران اولوالعزم است سوره اختصاص به شرح داستان او دارد و به جهت تجليل از مقام اين پيامبر بزرگ به اين نام ناميده شده است.
ترتیب سوره
به ترتيب جمع آوري، هفتاد و يكمين سوره است و به ترتيب نزول، هفتادمين سوره است كه بعد از سوره «نحل» و قبل از سوره «ابراهيم» نازل شده است.
داستان های سوره
نوح: 1 تا 28.
اولین آیه
إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
آخرین آیه
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا
محتوای سوره
نوح (ع) و دعوت مستمر و پيگير او به سوي توحيد و كيفيت اين دعوت و موضعگيري مخالفان و استقامت نوح و هلاكت قوم نوح.
تبليغ از طريق استدلال منطقي و توأم با محبت و دلسوزي.
نبايد در راه تبليغ و دعوت به سوي خدا خسته شد. (هر چند سالها طول بكشد و دشمن كارشكني كند.)
بايد از دو طريق تشويق و انذار استفاده نمود.
هشدار براي مشركان كه در صورت گردن ننهادن به فرمان خدا منتظر عاقبت دردناك باشند.
تسلي خاطر به پيامبر اسلام (ص) و مؤمنان و دعوت به استقامت.
مبارزه دائمي طرفداران حق و باطل.

 

 

 

فضیلت و خواص سوره نوح

 

 

كسی كه به خدا ایمان دارد و كتابش را قرائت می كند قرائت سوره نوح را رها نكند. هر بنده ای كه با امید به پاداش الهی و شكیبایی در راه خدا سوره نوح را در نمازهای واجب و مستحب خود بخواند خداوند او را در خانه های نیكوكاران مسكن دهد و سه بهشت از بهشت هایش را به كرامت خود به او عطا می كند و با تعدادی زیادی از حوریان بهشتی تزویج نماید.

 


 

سوره نوح بعد از سوره نحل، در مكه و در سال 4 بعثت نازل شده است داراى 28 آیه مى‏باشد.

این سوره چنانکه از نامش پیداست سرگذشت نوح پیامبر را بیان می‌کند در سوره‌های متعددی از قرآن مجید به سرگذشت این پیامبر بزرگ اشاره شده از جمله سوره‌های «شعرا»، «مؤمنون»، «اعراف»، «انبیا» و از هـمه مشروحتر در سوره «هود» آمده ولی آنچه در سوره نوح آمده قـسمت خاصی از زندگی اوست که در جائی دیگر به این سبک نیامده‌ است و این قسمت مربوط به دعوت مستمر و پی گیر او به سوی توحید و کیفیت و عناصر این دعوت است.

بـا تـوجـه بـه ایـن که این سوره در مکه نازل شده و پیامبر و مسلمانان اندک آن زمان در شرائطی مشابه شرائط زمان نوح و یارانش قرار داشتند مسائل زیادی را به آن ها می‌آموزد.

به آنها یاد می‌دهد که چگونه از طریق استدلال منطقی توام با محبت و دلسوزی کامل دشمنان را تبلیغ کنند. به آنها می‌آموزد که هرگز در طریق دعوت به سوی خدا خسته نشوند.

به آنها می‌آموزد که در یک دست وسائل تشویق و در دست دیگر عوامل انذار را داشته باشند, و از هر دو در طریق دعوت بهره گیرند.

آیـات آخر این سوره هشداری است برای مشرکان لجوج که اگر در برابر حق تسلیم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناکی در پیش دارند. بـه تـعبیر دیگر این سوره ترسیمی است از بیان مبارزه دائمی طرفداران حق و باطل و برنامه‌هایی که طرفداران حق در مسیر خود باید به کار بندند.

در خواص و آثار این سوره مباركه از امام صادق علیه السلام روایت است: هر كس سوره نوح را قرائت نماید اگر در بند و اسارت یا زندان باشد راه برون شدنش آسان می شود و اگر برای سفر باشد در گشایش و بهره وری برای او باز می شود تا اینكه به خانه اش بازگردد

فضیلت سوره نوح :

رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر كس سوره نوح را قرائت كند از مؤمنانی است كه دعای حضرت نوح علیه السلام شامل حال او می شود.1 و دعا چنین است: «پروردگارا! بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنی كه در سرایم درآید و بر مردان و زنان باایمان ببخشای و بر هلاكت ستمگران بیفزای» 2

از امام جعفر صادق علیه السلام نیز نقل شده است: هر كس كه به خدا ایمان دارد و كتابش را قرائت می كند قرائت سوره نوح را رها نكند. هر بنده ای كه با امید به پاداش الهی و شكیبایی در راه خدا سوره نوح را در نمازهای واجب و مستحب خود بخواند خداوند او را در خانه های نیكوكاران مسكن دهد و سه بهشت از بهشت هایش را به كرامت خود به او عطا می كند و با تعدادی زیادی از حوریان بهشتی تزویج نماید. 3

 

 

آثار و بركات سوره

1) رهایی از اسارت

قرآن

در خواص و آثار این سوره مباركه از امام صادق علیه السلام روایت است: هر كس سوره نوح را قرائت نماید اگر در بند و اسارت یا زندان باشد راه برون شدنش آسان می شود و اگر برای سفر باشد در گشایش و بهره وری برای او باز می شود تا اینكه به خانه اش بازگردد.4

 2) بهبود وضعیت مالی

امام جواد علیه السلام نیز به یكی از یارانشان فرمودند تا برای رفع بدی حال و سختی وضعیت مالی بر قرائت این سوره مداومت نماید. 5

3) برآورده شدن حاجات

از مرحوم کفعمی در مصباح نقل شده است هر كس که بر قرائت سوره نوح مداومت ورزد و شب و روز آن را بخواند و انگاه در پی حاجتی روان شود حاجتش برآورده می شود.6

امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هر كس بر قرائت سوره نوح مداومت كند پیش از مردن جایگاه خود را در بهشت خواهد دید و اگر هنگام طلب حاجتی خوانده شود به اذن خداوند حاجتش برآورده می شود.7

4) جهت فرزند دار شدن

از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است: كه مردی از كمی فرزند به امام شكوه نمود. امام به ایشان فرمود: سه روز بعد از نماز عشا و صبح این كارها را انجام دهد:

70 مرتبه  سبحان الله،

70 مرتبه استغفرالله،

و این اذكار را ختم كند به آیات 12-10 سوره نوح. و در شب سوم با همسرت تماس برقرار كن خداوند به تو فرزندی عنایت خواهد كرد. 8

امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: هر كس بر قرائت سوره نوح مداومت كند پیش از مردن جایگاه خود را در بهشت خواهد دید و اگر هنگام طلب حاجتی خوانده شود به اذن خداوند حاجتش برآورده می شود

 

ختم سوره  نوح و مزمل برای رفع هم و غم

 

 

 

برای رفع همّ و غم؛ سوره نوح در هر روز ، آثار لطیفی در روح انسان می گذرد.

در روایت دارد:  «همّ الساعة  هرم سنه» یک ساعت غم خوردن مساوی است با یک سال پیر شدن.

مداومت به تلاوت این سوره هم و غم های انسان را از بین می برد چه نسبت به گذشته و چه آینده و باعث می شود روح لطیف تر و تفکرات انسان زلال تر گردد.

همچنین هر روز سوره مزمل را خواندن برای انسان باعث ثروت و دولت می شود و گرفتاری ها و فقر و سختی های دنیوی و اخروی را از انسان برمی دارد و هم و غمّش را از بین می برد. 9

 

 


 

پی نوشت ها:

(1) مجمع البیان، ج10، ص130

(2) نوح، آیه 28

(3) ثواب الاعمال، ص120

4) مستدرک الوسائل، ج8، ص246

(5) الکافی، ج5، ص316

(6) المصباح کفعمی، ص459

(7) تفسیرالبرهان، ج5، ص495

(8) طب الائمه، ص130

(9) ثواب الاعمال شیخ صدوق

 

 

 

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
شنبه 25 خرداد 1392  2:15 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 

ردیف: 133 و 134                      سوره مبارکه روم
 
 

سوره مبارکه روم

 
نام سوره
روم
معنی
نام شهري است
محل نزول
مکه
شماره سوره
۳۰
شروع در جزء
۲۱
تعداد آیه
۶۰
تعداد کلمه
۸۱۹
تعداد حروف
۳۵۳۴
نامهای دیگر
ندارد
علت نامگذاری
آيه دوم اين سوره گه بيانگر پيروزي روم پس از شكست خوردنش از ايران به عنوان يك پيشگويي قرآن است.( نويد پيروزي است براي مسلمانان پس از شكست دو ابر قدرت آنروز).
ترتیب سوره
به ترتيب جمع آوري، سي امين سوره است و به ترتيب نزول، هشتاد و سومين سوره است كه بعد از سوره «انشقاق» و قبل از سوره «عنكبوت» نازل شده است.
داستان های سوره
ندارد
فضیلت سوره
امام صادق(ع) فرمود: «هر كس سوره عنكبوت و روم را در ماه رمضان در شب بيست وسوم بخواند بخدا سوگند اهل بهشت است... و اين دو سوره موقعيت مهمي نزد پروردگار دارد.»
اولین آیه

الم

آخرین آیه
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ
 
 

 

 

 محتوای  سوره روم چیست ؟

 

 

از آنجا که این سوره مطابق مشهور تماما در مکه نازل شده است ، محتوا و روح سوره‏هاى مکى در آن منعکس مى‏باشد ، یعنى بیش از همه چیز بحث از مساله مبدء و معاد مى‏کند ، چرا که دوران مکه دوران آموزشى اعتقادات اصیل اسلامى ، توحید و مبارزه با شرک ، و توجه به معاد و دادگاه رستاخیز بود ، و در لابلاى این مباحث مطالب دیگرى در ارتباط با آنها نیز مطرح شده است .

در حقیقت مطالب این سوره را در هفت بخش مى‏توان خلاصه کرد .

1 - پیشگوئى از پیروزى رومیان بر ایرانیان در جنگى که در آینده درگیر مى‏شد ، به مناسبت گفتگوئى که میان مسلمانان و مشرکان در این زمینه روى داده بود که مشروح آن به خواست خدا خواهد آمد .

2 - گوشه‏اى از طرز فکر و چگونگى حالات افراد بى‏ایمان ، و سپس تهدیدهائى نسبت به آنها در مورد عذاب و کیفر الهى در رستاخیز .

3 - بخش مهمى از آیات عظمت خداوند در آسمان و زمین و در وجود انسانها از قبیل خروج حیات از مرگ ، و مرگ از حیات ، خلقت انسان از خاک ، نظام زوجیت و آفرینش همسران براى انسانها و رابطه مودت در میان آنها ، آفرینش آسمان و زمین ، اختلاف زبانها ، نعمت خواب در شب و جنبش در روز ، ظهور رعد و برق و باران ، و حیات زمین بعد از مرگ ، و تدبیر امر آسمان و زمین به امر خدا .

4 - سخن از توحید فطرى بعد از بیان دلائل آفاقى و انفسى براى شناخت خدا .

5 - بازگشت به شرح و تبیین حالات افراد بى ایمان و گنهکار ، و ظهور فساد  در زمین بر اثر گناهان آنها .

6 - اشاره‏اى به مساله مالکیت و حق ذى القربى و نکوهش از رباخوارى .

7 - بازگشت مجددى به دلائل توحید و نشانه‏هاى حق و مسائل مربوط به معاد .

روى هم رفته در این سوره همچون سوره‏هاى دیگر قرآن مسائل استدلالى و عاطفى و خطابى چنان بهم آمیخته شده است که معجون کاملى براى هدایت و تربیت نفوس فراهم ساخته است .

 

فضیلت سوره روم

در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام) که قبلا نیز به آن اشاره کردیم چنین آمده است : هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان در شب بیست و سوم بخواند بخدا سوگند اهل بهشت است و هیچ در این سخن استثنا نمى‏کنم ... و این دو سوره موقعیت مهمى نزد پروردگار دارند .

و در حدیث دیگرى از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) چنین آمده : من قرئها کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل ملک سبح الله بین السماء و الارض و ادرک ما ضیع فى یومه و لیلته : هر کس سوره روم را بخواند پاداشى معادل ده حسنه به تعداد هر فرشته‏اى که در میان آسمان و زمین تسبیح خدا مى‏گوید خواهد داشت و آنچه را در روز و شب از دست داده جبران خواهد کرد بدیهى است کسى که محتواى این سوره را که سراسر درس توحید خدا و دادگاه بزرگ قیامت است در روح و جان خود جاى دهد و مراقبت پروردگار را در هر لحظه در خود ببیند و روز جزا و محکمه عدل الهى را مسلم بداند ، تقواى الهى چنان قلبش را پر مى‏کند که شایسته چنین پاداش بزرگى است .

قسمت کوتاهی از آیات

سورة الروم‏

 بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

 الم(1) غُلِبَتِ الرُّومُ(2) فى أَدْنى الأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سیَغْلِبُونَ(3) فى بِضع سِنِینَ  للَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ  وَ یَوْمَئذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(4) بِنَصرِ اللَّهِ  یَنصرُ مَن

یَشاءُ  وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ(5) وَعْدَ اللَّهِ  لا یخْلِف اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لَکِنَّ أَکْثرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ(6) یَعْلَمُونَ ظهِراً مِّنَ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاَخِرَةِ هُمْ غَفِلُونَ(7)

 

ترجمه :

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 - الم

2 - رومیان مغلوب شدند .

3 - ( و این شکست ) در سرزمین نزدیکى رخ داد ، اما آنها بعد از مغلوبیت به زودى غلبه خواهند کرد .

4 - در چند سال ، همه کارها از آن خدا است ، چه قبل و چه بعد ( از این شکست و پیروزى ) و در آن روز مؤمنان خوشحال خواهند شد .

5 - به سبب یارى پروردگار ، خداوند هر کس را بخواهد نصرت مى‏دهد و او عزیز و حکیم است .

6 - این چیزى است که خدا وعده کرده ، و وعده الهى هرگز تخلف نمى‏پذیرد ، ولى اکثر مردم نمى‏دانند .

7 - آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى‏دانند ، و از آخرت ( و پایان کار ) بیخبرند .

 

آیه فطرت ( آیه 30 سوره روم )

 

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ
 
ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ( آیه ۳۰ سوره روم )
 
آیت الله مکارم شیرازی : روي خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن اين فطرتي
است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگوني در آفرينش خدا نيست اين است
دين و آئين محكم و استوار ولي اكثر مردم نمي‏دانند . ( آیه ۳۰ سوره روم )
 
بیشتر قرآن پژوهان و قرآن دوستان با این آیه آشنا هستند . آیه فطرت . این آیه برای بیان
خداشناسی مورد توجه قرار می گیرد . اول آیه بیان می دارد  " روی خود را متوجه آیین
خالص خدا كن كه اين فطرتي است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده است . " اين بدين
معناست كه به سمت دين حق خدا خالصانه قدم بردار . يعني دين خدا را بدون هيچ
چون و چرايي بپذير و عمل كن . در ادامه آيه مي فرمايد كه اين امر يعني خداشناسي
ذاتي است كه در وجود همه ي انسان ها خداوند قرار داده . در ادامه آيه نيز مي گويد
كه اين آفرينش يا ذاتي كه در انسانها وجود دارد تغيير نيز نمي كند و همه ي انسانها
اين ذات را دارا هستند . در ادامه مي فرمايد "  اين است دين و آيين استوار  " كه در
بيان معني آن مي توانيم بگوييم اگر اين ذات به تو ديني را تذكر داد بدان آن دين ،
دين خالص و استوار و محكم خداوند است زيرا اين ذات را خداوند در تو قرار داده است.
در آخر آيه نيز بيان مي دارد اين ذاتي كه من در انسانها گذاشته ام را بيش تر آ نها
نمي دانند . پس ما بايد بدانيم كساني كه انكار خدا را مي كنند در برابر اين ذات خود
مبارزه كرده اند . پس همه ي انسانها با خداشناسي آشنا هستند .  

 

 

 

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
یک شنبه 26 خرداد 1392  10:20 AM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
nezarat_ravabet
nezarat_ravabet
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 917

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال


نقل قول bluesky

ردیف 175

بند 1 و2 :

سوره طور:طور(نام یک کوه)

در اولین آیه به کوه طور در سینا که محل مناجات موسی (ع) با خداوند بوده سوگند یاد شده است.

سوره یادآور قیامت و بهشت و جهنم و بیانگر نعمتهای بی پایان بهشتیان و عذاب های گوناگون مکذبین و کفار در دوزخ است و نیز احتجاج و مجادله ای با مشرکین و تردیدشان در ایمان آوردن و نقد تفکرالحادی و مشرکانه و در پایان باز هم دعوت به صبر.

این سوره با 49 آیه در سال 4 بعثت در مکه نازل گردید.

در احادیث زیاد خواندن آن سبب خلاصی از زندان بیان شده است.

با سلام ،کاربر گرامی این سوره قبلاً توسط کاربر دیگرانتخاب شده بود.  با تشکر

 

دوشنبه 27 خرداد 1392  7:59 AM
تشکرات از این پست
lilian62
lilian62
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 37
محل سکونت : تهران

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

ردیف 84- سوره ابراهیم -آیات 1-18

دوتا سوال داشتم:

میشه از اطلاعاتی که توی کلاس تفسیر قرآن بهمون میدن استفاده کنیم؟

و اینکه کی باید این کار (خواندن و به اشتراک گذاشتن تفسیر) رو انجام بدیم؟

متشکرم از طرح قشنگتون

نگران فردایت نباش....

خدای دیروز و امروز، خدای فردایت هم هست!

heartفردایت قشنگheart

سه شنبه 28 خرداد 1392  3:09 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
nezarat_ravabet
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 917

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال


نقل قول lilian62

ردیف 84- سوره ابراهیم -آیات 1-18

دوتا سوال داشتم:

میشه از اطلاعاتی که توی کلاس تفسیر قرآن بهمون میدن استفاده کنیم؟

و اینکه کی باید این کار (خواندن و به اشتراک گذاشتن تفسیر) رو انجام بدیم؟

متشکرم از طرح قشنگتون

با سلام کاربر گرامی اگر شما در کلاس تفسیر قرآن ( تفسیر خلاصه و کلی از مفاهیم آیات انتخابی قرآن کریم و یا پیام کلی از آیات انتخابی ) را فرا گرفته اید، میتوانید در یکی از طرحهای ما شرکت کنید.

با تشکر

چهارشنبه 29 خرداد 1392  1:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها