بهاره كيانافشار، بازيگر نقش شادي در «كلاه پهلوي» درباره ويژگيهاي نقشش در اين سريال تاريخي، مشكلات دوران توليد و ريتم كند آن توضيح ميدهد
با پخش بيستو هفتمين قسمت ازسريال «كلاه پهلوي»، اين مجموعه تاريخي به نيمه رسيد. از كنار نقدهاي مثبت و منفي درباره محتوا، شخصيتپردازي و ... اين سريال كه بگذريم، مسئله روند كند اتفاقها و طولاني شدن بيدليل سريال، از آن دسته نقدهايي است كه نميشود به راحتي از كنارش گذشت.
اگر مجموع اتفاقهاي سريال را در اين 27 قسمت كنار هم بگذاريم، به اين نتيجه ميرسيم كه عملا چيزي حدود يك سوم بخشهاي آن، بيدليل به كار اضافه شدهاند و حضورشان اصلا كمكي به پيش رفتن روند سريال نميكند.
با پايان نيمه اول كلاه پهلوي، از هفته آينده، سريال بايد وارد سراشيبي رسيدن به نقطه نهايي شود و كم كم تكليف شخصيتهايش را مشخص كند. به بهانه پايان نيمه اول سريال «كلاه پهلوي»، با بهاره كيانافشار، بازيگر نقش شادي، درباره حال و هواي اين نقش، دلايل روند كند سريال و ... گفتوگو ميكنيم.
سريال «کلاه پهلوی» یکی از طولانیترین مراحل تولید را داشت و خب طبیعتا شما هم به عنوان بازیگر، سالهای زیادی با آن سر و کار داشتید. این طولانی شدن مراحل تولید برایتان خسته کننده نبود؟
من سال 83 با پروژه «کلاه پهلوی» آشنا شدم و از همان زمان قول همكاري دادم. نهایتا سال 85 پروژه کلید خورد و کار شروع شد. قرار بود زمان مراحل تصويربرداري، یک سال و نیم طول بکشد. هیچ وقت به ما نگفتند که 6 یا 7 سال قرار است درگیر این کار باشیم. قطعا خودشان هم نمیدانستند که پروژه قرار است تا این حد طولانی شود. همان موقع هم كه به ما گفته بودند قرار است يك سال و نيم درگير پروژه باشيم، به نظرم زمان بسيار زيادي ميآمد. ولی خب نقش خوبی بود و فیلمنامه بینظیری داشت. فیلمنامهای که من خواندم خیلی خیلی ساختار جذابی داشت. البته يك مقدار دستخوش تغيير شد و روي بخشهايي از آن حذفياتي صورت گرفت. فکر میکنم حاصل کار هم خوب شده باشد.
طولانی شدن روند سریال، علاوه بر خسته کننده شدن کار براي عوامل، مسافرت، بيماري يا فوت برخي از آنها و ... مسائلی مثل تغییر چهره بازیگران را هم به همراه دارد. از آنجايي كه قسمتهاي اول سريال، ديرتر از سايرين گرفته شدند و در سال 91 جلوي دوربين رفتند، سن بازیگران در ابتداي سريال، خيلي بيشتر از بخشهاي بعدي آن به نظر ميرسيد.
من فکر میکنم این کمترین مشکلی بود که پروژه
«کلاه پهلوی» با آن روبهرو بود. ببینید بقیه مشکلات چقدر بوده! آره خب این تغییرات به نسبت وجود داشت. اتفاقا من جزو معدود بازیگرانی بودم که این تغییرات به کمترین میزان برایم وجود داشت. حداقل تغيير سن و سالم در طول کار چندان مشهود نیست. به هرحال طولانی شدن کار، مشکلات زیادی به وجود میآورد.
این مشکلات درباره حفظ راکوردهای حسی هم وجود داشت؟
بله. بيشترين مشكل را در همين حفظ راكوردها داشتيم. خیلی از سکانسها را داشتيم كه پلانهايش در زمانهايي کاملا جدا از هم گرفته ميشد. این خیلی برای بازیگران سخت است. مثلا فرض كنيد بخشي از يك صحنه در فضای داخلی اتفاق میافتاد و بخشی از آن در فضای خارجی مثل بالکن، حیاط یا خیابان. خیلی وقتها مثلا فضاهای بیرونی آماده نبود و باید صبر میکردیم تا آماده شود. همين آمادهسازي، بعضي وقتها چند روز يا چندهفته طول ميكشيد. ما چون همزمان با پیشرفت داستان، سکانسها را نمیگرفتیم و بر اساس لوکیشن ، بازیگر آماده و ... کار را جلو میبردیم. برای همین خیلی سخت بود.
شخصیت شادی در «کلاه پهلوی»، سابقه تاریخی دارد؟ یعنی در دوره کشف حجاب رضاخانی، واقعا چنین کاراکتری با این ویژگیها وجود داشته؟
ما عینا این شخصیت را با این مشخصات در تاریخ نداریم. ویژگیهای شخصیتی شادی، از یکسری از زنان آن دوره از تاریخ گرفته شده و آقای دری، مجموعهای از آن صفات را داخل یک شخصیت جا داده. ولی اينكه بخواهم بگويم در شكلگيري شخصيت شادي، عینا یک استناد تاریخی وجود داشته است، خیر! برای همین هم من مراجعه مستقیمی به شخص خاصی نمیتوانستم انجام دهم. فقط ویژگیهای زنان این طبقه از جامعه در آن دوره و طرز تفکرهایشان را مطالعه کردم.
خیلیها معتقدند که گریم و لباس زنان آن دوره، حتی رنگ آرایش، مدل ابروها و ... با چیزی که در «کلاه پهلوی» به تصویر کشیده شده كاملا فرق دارد. با توجه به مطالعاتی که درباره زنان آن دوره داشتید، با این نظر موافقید؟
من واقعا در حوزه تخصصی گریم وارد نشدم و اصلا به خودم اجازه اظهارنظر در این زمینه را نمیدهم. آنچه برایم مهم بود و باید در زمینهاش تحقیق میکردم، طرز تفکر، رفتار، منش و ... زنان آن دوره بوده و اصلا راجع به نوع آرایش و لباس آنها چیزی نمیدانم.
یکی از مهمترين انتقادها نسبت به اين سريال، روند كند آن است. از زمان ورود این شخصیتها به ایران تا اجرایی شدن قانون کشف حجاب، اتفاقها بسيار کند پیش میرود و اتفاق قابل توجهی در هر قسمت نمیافتد. اين مسئله را قبول داريد؟
ماهيت سریال تاریخی با سریال روتینی که هر شب از تلویزیون پخش میشود فرق میکند. ما بیشتر داریم تاریخ و قصهاي را با تمام جزئياتش از گذشته روایت میکنیم. این را نمیشود خیلی تند تعریف کرد چون به نوعی باید تمام جهات یک موضوع بررسی شود. ما داریم از شهری حرف میزنیم که نماد کشور ایران است و هر کدام از شخصیتها، نماینده قشر خاصی از مردم جامعهاند. تعدادی از شخصیتهای ویژه، نشانگر نوعی از تفکرند. بنابراین باید زمانی وجود داشته باشد که تکتک اینها به مخاطبان شناسانده شوند بعد حالا روابطشان شناسایی شود و بعد داستان پیش رود. خب قطعا روند کندتری دارد. به هرحال آن چیزی که در فیلمنامه خواندم باید بگویم آنقدر برايم پر كشش بود که اصلا نمیتوانستم آن را زمین بگذارم.
حق با شماست اما در کنار معرفی شخصیتها و نشان دادن روابط آنها با هم، باز هم قسمتهای زیادی وجود داشت که اصل داستان را تا حدی به حاشیه ميبرد.
از اول هم قرار بود همین تعداد قسمت را داشته باشيم. چیزی به كار اضافه نشد. نمیتوانیم بگوییم سريال مثلا از اول برای 30 قسمت نوشته شده و حالا تبدیل شده به 52 قسمت. از اول هم برای همین 52 قسمت نوشته شده بود. به نظرم ما باید نحوه نگاهمان نسبت به چنین کاری را در مقايسه با سريالهاي پليسي، خانوادگي و ... یک مقدار تغییر دهیم. این قصه را باید با خصوصیات خودش نگاه کنیم. با این حال فکر نمیکنم ریتم سریال، با ریتم «کیف انگلیسی» زیاد فرقی داشته باشد.
تعداد قسمتهای «کیف انگلیسی» خیلی کمتر از کلاه پهلوی بود!اين سريال فقط 13 قسمت بود.
بله اما باید توجه داشته باشیم که «کیف انگلیسی» حاصل هشت سال کار بود نه شش سال!
تا اینجای کار شخصيت شادي به عنوان زني معرفي ميشود كه سعي دارد هر طور شده فرهنگ مردم ایران را تغيير دهد و براي رسيدن به اين هدف، از هر وسيلهاي استفاده ميكند. حتي در قسمتهايي يك جورهايي براي مخاطبان، بدجنس هم به نظر ميرسد. یعنی در کل قصه هم چنین تعریفی از شخصیت شادی وجود دارد یا حالا به دلایل دیگری این اتفاق میافتد؟
«شادی» اصلا بدجنس نيست. به خيال خودش، دارد یکی از بزرگترین کمکها را به زنان جامعه خودش میکند.
یعنی از نظر خودش اصلا کار منفی انجام نمیدهد؟
نه اصلا. شما اگر شخصیت شادی را دنبال کنید، اصلا نمیتوانید محکومش کنید. ممکن است الان احساس کنید چرا به خودش اجازه میداده روی اعتقادات مذهبی مردم پا بگذارد ولی واقعا نیت شادی به نسبت خیلیهای دیگر که حالا خیلی منافع دیگری را در پشت پرده دنبال میکردند، بسیار صادقانه بود. خیلیها آن دوران به فکر این بودند که بیایند بازار کیف و کفش و لباس ایران را به دست بگیرند و هر طور شده به سود برسند اما شادی به زعم خودش فکر میکرده که باید آگاهی بیشتری به زنان کشورش بدهد و آنها را از آن حصر خانگی که فکر میکرده در آن قرار دارند، رها کند. درواقع شادی به زعم خودش دوست داشته آن آزادی که خودش تجربه کرده بوده و با آن توانسته بوده تحصیل کند و دنیا را بیشتر ببیند، زنان كشورش هم داشته باشند. فکر میکرده راه حل کمک به زنان جامعهاش، در قدم اول کمک به بیحجاب کردن آنهاست.
يعني در ادامه داستان، مخاطبان به حسن نيت شادي، واقف ميشوند؟
حالا با روند داستان اگر پیش روید متوجه میشوید که این شخصیت به لحاظ تفکر هم تغییر میکند و حتی عملكرد حكومت را هم نقد ميكند. حالا نمیخواهم قصه را لو بدهم فقط بدانید که شخصیت شادی تا آخر اینطور نمیماند. با روند داستان خواهید دید وقتی متوجه میشود آنچه نیتش بوده با اتفاقهایی که در زمان کشف حجاب اجباری اتفاق افتاده همخوانی ندارد، واقعا موضعش را تغییر میدهد.