0

گل بوته تر از باغ

 
shokoofeh
shokoofeh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 952
محل سکونت : البرز

گل بوته تر از باغ

پر می کشم از کوچه و از کوی تو ناگاه

ای هلهله ی کوچ پرستوی تو ناگاه!

بر من بوز ای رو سری ریخته در باد!

ای هی هیِ پُرهای و هیاهوی تو ناگاه

ای حادثه ی زیر و بم زلف تو یکچند!

ای پیچ و خم لی لیِ گیسوی تو ناگاه!

افتاد لب پنجره گلدانِ شب پیش

پیچید در آن حول و ولا بوی تو ناگاه

ناگاه تر از هرچه به ناگاه تر از گاه

نازل شدم از چشم سخنگوی تو ناگاه

شعر آمد و در زیر و بم نبض من افتاد

برخاستم از زنگ النگوی تو ناگاه

بی سنگ شکستیم سکوت و من و صد بغض

در آینه ی گنگ فرا روی تو ناگاه

ای بارش بی واسطه فیض تو یکریز!

ای رعد گره گیر دو ابروی تو ناگاه!

تا سیب کشیدند تو را در گذر باد

ما بید نشستیم لب جوی تو ناگاه

ای سوز! چه کردی گله با داغ که خورشید

پیچید و گره خورد به سوسوی تو ناگاه؟

اسلیمی نقش آبی گل بوته تر از باغ!

بی گنبد گلدسته ی بازوی تو ناگاه!

لبخند ترک خورده ی گلنار تر از سیب!

از تاک گریبان سر لیموی تو ناگاه!

ای ماه هنوز آمده ی رفته تر از دیر!

سرو آمده ی قامت دلجوی تو ناگاه!

سر می رسم از صبح سپیدی که به راه است

از قافله ی گمشده در موی تو ناگاه

بر من بوز ای روسری ریخته در باد

ای هیمنه ی هی هی و هوهوی تو ناگاه!

ای حادثه ی زیر و بم زلف تو یکچند!

ای پیچ و خم لی لیِ گیسوی تو ناگاه!

آویشن افتاده به هوهوی نسیمم

از من مگریز ای رم آهوی تو ناگاه!

 

سارا شعر- محمد حسین بهرامیان

قوم من ترنج را با پوست می خورند

 راستی! کسی زلیخا را ندیده است؟

سه شنبه 3 اردیبهشت 1392  10:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها