درسهای حافظشناسی
دسترنج تو همان بـِهْ که شود صرف بکام
ورنه دانی که به ناکام چه خواهد بودن؟
ما هی میگوییم در فرهنگ ما همه چیز هست، بعضی از آدمهای مذبذب باور نمیکنند و میگویند فرمایشات شما اتفاقی است. امروز میخواهیم سندی دیگر در اثبات حقانیت خودمان که ملت ایران باشیم رو کنیم. شاید عدهای کم سواد خیال کنند که همه چیز از غرب به ایران آمده و چیزی از ایران به غرب نرفته. به غیر از قضیه فرار مغزها از ایران به غرب که هنوز در ماهیت مغز بودن آنها تشکیک قوی وجود دارد، بعضی نغزهای غربی هم به ایران میآیند. مثل همین فوتبالیستها. میآیند و چند صباحی تحت تأثیر فرهنگ غنی ما قرار میگیرند و در نهان و آشکار مسلمان میشوند و میروند برای ما تبلیغ هم میکنند. هفتصد هشتصد سال پیش هم همینطور بوده! در زمان حافظ نیز شخصی به نام بکام که جد دیوید بکام امروزی است، تحت تأثیر فرهنگ ناب ایرانی اسلامی به شیراز عهد شاه شجاع میآید و خدمات شایسته انجام میدهد و بعد از آستانبوسی و دریافت مواجب مقرره، بر میگردد به خانه و زندگی خود و طبق فرهنگ اصیل ما به زاد و ولد مشغول و نسل اندر نسل دعاگوی ما میشود. الآن اگر میبینید که دیوید بکام اینقدر در قلوب مؤمنین جا وا کرده، به دلیل همان سوابق مودت و همان مُهر و نشان ماست که بر حقه مِهر ایشان جاخوش کرده!
بعد از این مقدمه، بپردازیم به تفسیر شعر حافظ. خواجه حافظ شیرازی طبق همان نظم هندسی مشهود و مشهورش، خوشبختانه همه چیز را بطور واضح و شفاف برای ما توضیح داده است. فحوای کلی عبارات او مشخص است و آن چیزی نیست جز تأیید سیاستهای امروز فوتبال ما که خرید بازیکن و مربی داخلی و خارجی به قیمت گزاف و با دسترنج ملت شریف در رأس آن قرار دارد. حافظ هم مثل فدراسیون فوتبال و سران باشگاههای ما اعتقاد واثق دارد که هر چقدر پول ملت صرف این فوتبال شود، باز کم است و راه دوری نمیرود. حضرت لسان الغیب حتی معتقد است که بهتر است این پولها صرف بازیکن و مربی خارجی شود. بلکه از این راه بشود آنها را به آغوش پر مهر اسلام دعوت کنیم و مزه مسلمان بودن را به آنها بچشانیم.
در این بیت، منظور از دسترنج همان بیت المال است. یعنی تو باید بروی جان بکنی و پول بریزی در حلقوم خزانه ملی، و دولتمردان هر گونه که صلاح میدانند خرج کنند. وقتی آدم به این درجه از معرفت برسد و فرهنگ عمومیاش رشد کند، آن وقت بابت چندرغاز اختلاسی که خواسته یا ناخواسته صورت میگیرد، خودش را جر نمیدهد و طلبکار نظام نمیشود. بلکه آن را عین لطف میداند. همان گونه که خواجه حافظ فرموده است:
به دُرد و صاف ترا حکم نیست، خوش در کش
که هرچه ساقی ما کرد، عین الطاف است
بعضی از مفسرین گفتهاند که «همان به» حالت تخییری دارد و شخص مخیر است که این کار را بکند یا نکند. اما از یک ظرافت مهم ادبی که معمولاً در کلام حافظ هست غافلند و آن اینکه در اینجا حافظ در لباس اختیار، مجوز اجبار را صادر کرده است. یعنی حتماً باید این کار را بکنی که خیر و صلاح تو در آن است و لاغیر! قرینه آن، مصراع دوم است که میگوید اگر این کار را نکنی، هرچه دیدی از چشم خودت دیدی و هر بلایی سرت بیاید حق توست. چون به فرمایش ما عمل نکردهای. بنابر این، لُبّ کلام حافظ این است که تو باید دسترنج خودت را در اختیار دولت بگذاری که دولت آن را در اختیار باشگاهها بگذارد که باشگاهها آن را خرج خرید بازیکنان میلیاردی بکنند، علی الخصوص بازیکنانی از سنخ دیوید بکام علیه السلام که خدمات ارزنده آنها بر کافه مسلمین پوشیده نیست! واگر به این حکم حکومتی که در لباس توصیه گفته شده عمل نکنی، مسئولیت عواقب امور با خودت است. از بینندگان عزیز تقاضا میشود برنامه سرگرم کننده نود را هم از دست ندهند که تماشا و تفرج آن، از گلگشت مصلاّ هم واجبتر است!
ابن محمود