![Picture](http://www.maajed.net/uploads/1/0/7/7/10778851/1365711013.jpg)
هنگامي که ديوراهاي کاهگلي کلبه هاي کوچک کوچه هاي تنگ و تاريک و پيچ در پيچ محله خيابان حافظ خرم آباد از صداي هق هق گريه ي بچه هاي گرسنه ، شکاف برداشته بود؛ طلوع ستاره اي از کهکشان راه حقيقت و از سلاله پاک و با صفاي ايمان و تقوي ؛نويد روزهاي آفتابي را داد
۲۱ اسفند سال۱۳۳۰ ه ش ديده به جهاني پر از ظلم و ستم و تباهي گشود . با تولدش بار ديگر تاريخ شاهد آمدن يکي ديگر از همسنگران و همسفران کاروان عشق و حقيقت بود ، تا با ايفاي نقش خود ،در هموار کردن ناهمواريهاي راه آن قافله و کاروان ، کمکي باشد
نامش را نعمت اله گذاشتند . همان گونه که در طول حيات پر فروغش نشان داد . مصداق تام نام خويش بود . آري او نعمت خدا بود ، چون به فلسفه حقيقي حيات که ايمان ، جهاد و عدالت است لبيک گفت و سمبل و اسوه اي براي هر رهرو راستيني بود . لحظات گذر خود را بر صفحه ساعت به نمايش در مي آوردند و با هر تيک تاکي ، ثانيه ،دقيقه ،ماه و سالي را بر سن نعمت اله مي افزود . تا اينکه به سن هفت سالگي رسيد ، روانه دبستان شد و به اين منظور در دبستان سعادت واقع در محله (پشت بازار ) نام نويسي کرد تا با تعلم از سعادت به تعليم سعادت بپردازد . پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدائي براي کمک به امرار معاش خانواده کارکردن را شروع کرد ،درحالي که کودکي بيش نبود.او کار مي کرد اما دست از تحصيل برنداشت . روزها را کار مي کرد و شبها درس مي خواند
رابطه او با خانواده اش دوستانه و صميمي بود . صبور و آرام بود ، هرگز به خود اجازه نمي داد در مقابل پدر و مادر بلند صحبت کند . در اين زمان بود که شخصيت و روح جوياي حقيقت او که هر لحظه بي تابانه در جستجوي پايگاههايي براي شناخت بود ،راه مسجد و محافل مذهبي را که مهمترين پايگاه شناخت بودند ، پيدا کرد .او براي رشد و تکامل خويش زير نظر روحانيون و عالمان به خود سازي معنوي پرداخت تا با مبارزه با طاغوت زمان ,مقدمات پياده شدن احکام نوراني اسلام را در جامعه فراهم سازد.او خوب مي دانست که اين مبارزه نقش به سزائي در سرنوشت انسان وجامعه ي بشري دارد .هر کس توانست زمان را مقهور سازد ، به پيشرفت و تعالي مي رسد و در غير اين صورت از قافله باز خواهد ماند
![Picture](http://www.maajed.net/uploads/1/0/7/7/10778851/4402811.jpg?403)
![Picture](http://www.maajed.net/uploads/1/0/7/7/10778851/7392598_orig.jpg)
نعمت اله بر آن شد تا با پيروزي در اين مبارزه خود را آماده مبارزات ديگري که در پيش رو داشت ، نمايد . در سن ۱۵ سالگي در راستاي تامين گوشه اي از مخارج خانواده ، قسمت تزريقات دکتر مدير را بر عهده گرفت و در داروخانه سينا در خرم آباد مشغول کار شد . در همين زمان بود که مبارزات سياسي خود را شروع کرد . پس از مدتي کار کردن و آشنايي با دارو ، ساکت نماند و علنا در حضور همگان اعلام نمود که داروهاي مصرفي ساخت اسرائيل نه تنها در تخريب روحيه و جسم مسلمانان اثر به سزائي دارد ، بلکه باعث تقويت اقتصاد دولتي که دشمن اسلام و مسلمين است ، خواهد شد . و اين اولين جرقه انقلابي دروني در او منجر به شکست سالهاي سکوت شد .مبارزه را تنها منحصر به کشور ايران نمي دانست ، بلکه با علم به تشکيل امت واحده اسلامي ، در هنگامي که هنوز فعاليت علني خود را در مقابله با رژيم شاه شروع نکرده بود ، به پشتيباني از نهضت مردم مسلمان فلسطين برخاست ، و دشمن آنها را دشمن خود و ديگر مسلمانان دانست
او در راه مبارزه براي آزادي کرامت تاراج شده ي انسان زنداني و شکنجه شد,از آنجا که اوج فعاليت هاي سياسي مذهبي زير نظر شهيد محراب آيت الله مدني تشکيل يافته بود و از طرف ديگر فشار و ايجاد وحشت و وضعيت خطرناک براي رژيم شاه وضعيت بدي را به بار آورده بود ,اين شرايط به آزادي سعيدي منجر شد
انقلاب اسلامي که به پيروزي رسيد نعمت الله خوشحال بود اما مي دانست که دشمنان خارجي وعوامل داخلي آنها در مقابل اين انقلاب ساکت نخواهند نشست
ازروزهاي نخست پيروزي توطئه ها,ترورها,خرابکاري ها وجنگ داخلي در ۵ استان شروع شد ونعمت الله سعيدي در تمام اين عرصه ها حاضر شد,او مردانه از دستاوردهاي انقلابي دفاع مي کرد که از نوجواني براي پيروزي اش تلاش کرده بود,مبارزه کرده بود وشکنجه شده بود
دشمنان بدنام ايران از اين همه خربکاري نتيجه اي نگرفتند وانقلاب اسلامي ايران که معمارش آن را انفجار نور ناميده بود مي رفت تا بيداري ملتهاي مسلمان را در پي داشته باشد
جنگ هشت ساله يکي از صدها تلاش حقيرانه اي بود که دشمنان به مردم بزرگوار ايران تحميل کردند اما از اين کار شيطاني هم نتيجه اي نگرفتند
با آغاز جنگ او به جبهه رفت وبه مقابله با متجاوزان از مليتهاي مختلف پرداخت.ابتدا يک رزمنده عادي بود,مدتي بعد مسوليتهايي را به عهده گرفت وبا گذشت مدتي از حضورش در جبهه فرمانده محور عملياتي تيپ ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) شد.او در اين سمت ضربات خرد کننده اي به دشمنان وارد کرد
اودر عمليات زيادي شرکت کرد وبا هدايت وفرماندهي نيروهاي دلير استان لرستان در جبهه هاي جنگ نقش موثري در پيروزي هاي ايران در دفاع مقدس از تماميت ارضي خود داشت,عملياتي مانند:ثامن الائمه,بيت المقدس,خيبر وبدر
نعمت الله سعيدي پس از سالها مبارزه با طاغوت ايران و دشمنان اسلام ناب محمدي در بيست ويکم اسفند ۱۳۶۳در عمليات بدر که در منطقه عملياتي هورالعظيم انجام شد ,به شهادت رسيد
منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران خرم آباد
![Picture](http://www.maajed.net/uploads/1/0/7/7/10778851/1365856248.jpg)
وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
حسين جان درست است که در صحراي کربلا با تو نبوديم تا به ياريت بشتابيم و آن ظالمان که تو و ياران باوفايت را مظلومانه به شهادت رساندند ,از آنها انتقام بگيريم اما امروز، فرزند برومندت پرچم به زمين افتاده اسلام را برداشته و نداي
"هل من ناصر ينصرني"
سر داده است و چون کوفيان نخواهيم بود که او را تنها بگذاريم، انشاءالله
اي حسين عزيز براي ما ديگر قابل تحمل نيست که شاهد اتحاد شوم ابرجنايت کارها باشيم ,برعليه اسلام عزيز و ما زنده باشيم ودشمنان قرآن دست در دست منافقين و ملحدين شهوت پرست نهاده و در مقابل فرزند برومند تو «امام خميني» خودنمايي و اعلام جنگ نمايند. به خدا هرگز اين ننگ را پذيرا نيستم
حسين جان اگر کوفيان تورا دعوت کردند ولي به عهد خود وفا نکردند و تورا تنها گذاشتند ما فرزند عزيزت امام خميني را که در فرودگاه ندا داديم
قلب ما باند فرودگاه تو است خميني و گفتيم ما همه سرباز توئيم خميني ,تنها نخواهيم گذاشت و انشاءالله تا آخرين قطره خون خود سر بيعت خود باقي خواهيم ماند. در پايان خدايا، تورا به خون پاک شهداي اسلام قسمت مي دهم ,شهادت در دنيا و شفاعت آل محمد «ص» را در آخرت نصيبم بگردان. انشاءالله
اما چند کلمه اي با دوستان و آشنايان عزيز: اولاً دعا براي امام عزيز را فراموش نکنيد هميشه بعد از هر نماز اين وجود مقدس را دعا کنيد. رزمندگان اسلام را در جبهه هاي جنگ فراموش نکنيد و آنها را تنها نگذاريد, کساني که توانايي جبهه رفتن دارند به جبهه ها بروند ,کساني که توانايي ندارند در پشت جبهه ها رزمندگان اسلام را ياري کنند که مورد رضاي خدا و امام زمان (عج) مي باشد
مادران و خواهران عزيز با عفت و پاکدامني و حجاب خود به کمک رزمندگان اسلام بروند و آنها را ياري کنند. از کليه برادران و دوستان که مرا مي شناختند تقاضا دارم براي رضاي خدا مرا حلال کنند و مرا ببخشند. اگر بعضي از دوستان پشت سر من حرف هايي زده اند يا غيبتي کرده اند همه آنها را براي رضاي خدا حلال مي کنم و براي آنها دعاي خير مي کنم
اما خانواده عزيزم، پدرم، مادرم، همسرم، برادارانم، خواهرانم و همه کساني که به خانواده ما وابسته مي باشند مخصوصاً خانواده خودمان همانطور که خودتان اطلاع داريد ,من خوشحال از آن هستم که شما بعد از شهادت من شما بيش از پيش به کمک اسلام و رزمندگان در جبهه ها بشتابيد و نگذاريد افراد ضد انقلاب عليه اسلام و امام عزيز صحبتي کنند و انتظارتان سلامتي براي امام و پيروزي رزمندگان باشد و ميدان به کساني که مي خواهند حتي عليه جنگ حرف بزنند ندهيد و هميشه در ذهنتان باشد
جنگ، جنگ تا پيروزي کامل اسلام عزيز
اما پدر و مادر عزيزم خودم مي دانم که در اين مدت چه قدر به شما زحمت داده ام و چقدر شب نخوابي ها کرديد و رژيم شاه چقدر شبانه روز شما را اذيت کرد و من تنها راه جبران اين زحمت ها را در اين ديدم که به جبهه ها بروم و به ياري اسلام بشتابم تا بتوانم فرداي قيامت در پيش امام زمان «عج» رو سفيد باشم و در همين جا عرض مي کنم که در تمامي کارهايي که انجام داده ام براي خدا، اگر ثوابي داشته باشد يک سوم آن را به پدرم و يک سوم آن را به مادرم و يک سوم براي خودم هديه به پدر و مادرم مي کنم انشاءالله که مورد قبول خداوند بزرگ قرار گيرد انشاءالله
اما راجع به همسرم که ايشان هم متحمل زحمت هاي زيادي شده اند عرض مي کنم ضمن تشکر از ايشان انشاء الله فرداي قيامت در پيشگاه خدا و امام زمان (عج) و فاطمه «س» سربلند باشند
به اميد پيروزي اسلام عزيز و نابودي کفر جهاني
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار انشاءالله نعمت الله سعيدي
http://www.maajed.net