0

همْ ریشه ی باران و بهار است صدایت ...

 
shokoofeh
shokoofeh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 952
محل سکونت : البرز

همْ ریشه ی باران و بهار است صدایت ...

علی میرافضلی

 

 
 
 
 
 

همْ ریشه ی باران و بهار است صدایت ...

 
 
گل می شکفد دم به دم از خاک به پایت
همْ ریشه ی باران و بهار است صدایت

گل کاشتی و لاله نشاندی و گذشتی
پیداست بر این دامن صحرا رد پایت

از نسل کدامین شب مطبوع بهاری است
آن گیسوی آشفته ی در باد رهایت؟

با آتشم آمیخت نگاهی که تو کردی
بر خرمن من شعله چکید از مژه هایت

بر چهره بخوان شرح مرا قطره به قطره
اشکم همه را ترجمه کرده است برایت

امشب غزلم را صله ی چشم تو کردم
ای شعرترین شعرترین شعر فدایت

در هر غزلم با تو طلوعی است دوباره
هان تا غزل بعد سپردم به خدایت

 

قوم من ترنج را با پوست می خورند

 راستی! کسی زلیخا را ندیده است؟

پنج شنبه 29 فروردین 1392  12:54 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها