لبانت قند مصری، گونه هایت سیب لبنان را
روایت می کند چشمانت٬ آهوی خراسان را
من از هر جای دنیا، هر که هستم٬ عاشقت هستم
به مِهرت بسته ام دل را، به دستت داده ام جان را
چنانت دوست می دارم٬ که با شوقِ تو می خواهم
بسازم وقف چشمت٬ تاک های مستِ پَروان *را
بگويي٬ سرمه دانت مي کنم بازار کابل را
بخواهي٬ فرش راهت مي کنم لعل بدخشان را
تو را من مي پرستم٬ بعد از اين تا هر زمان باشم
نمي سازم دگر در باميان٬ بوداي ويران را
تو ياقوت يمن، مشک ختن، ماه بخارايي
به زلفت بسته اي هر گوشه٬ دل هاي پريشان را
کنار پنجره آواز مي خواني و افشانده است
صدايت رنگ و بوي هر چه گل، هر چه گلستان را
کنار پنجره گيسو به گيسوی شب و باران
حواست نيست٬ عاشق کرده اي حتي درختان را
* پروان سرسبز درشمال کابل که انگورش شهرت دارد ...
سید محمد ضیا قاسمی