‹‹ و لنبلوكم بشئي من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين ، الذين اذا اصابتهم مصيبته قالوا انالله و انا اليه راجعون .››
برادر حسن ريخته گران به سال 1339 در خانواده اي كارگري در محلة‹‹ ملك›› اصفهان ديده به جهان گشود . و از آغاز سنين كودكي به همت پدرو مادر با مسائل اوليه اسلام آشنا شد .
به خاطر حس كنجكاوي عجيبي كه داشت هميشه مورد علاقه و لطف ديگران بود و در سراسر دوران تحصيل در زمرة ممتازترين شاگردان مدرسه به شمار مي رفت . در زمان شكوفا شدن انقلاب شركتي فعال در برپايي تظاهرات و تخريب مراكز فساد نظير شراب فروشيها ، قمار خانه ها و سينماها داشت ولي با وجود حضور دائم در صحنة انقلاب لحظه اي از درس نيز غافل نشد و لذا ديپلم خود را با معدل 75 / 18 دريافت كرد و وارد رشتة زمين شناسي دانشگاه شيراز شد . در طو.ل مدت دانشجويي نيز از آنجا كه عشق به اسلام را در خون خود عجين مي ديد دست از فعاليتهاي اسلامي برنداشت و با همكاري با انجمن اسلامي دانشگاه به افشاي ماهيت گروهكهاي روسي آمريكائي پرداخت . با تعطيل جاسوس خانه اي فرهنگي آمريكا دانشگاهها كه خود او نيز در اين رابطه همت گماشت به جهاد سازندگي روي آورد و از نزديك با محروميت مردم روستاها كه خود را جرئي از آنان مي دانست همنشين شد . و در اين رابطه خدماتي انجام داد .
برادر ريخته گران پس از مدتي با عشق به شهادت و شناختي كه از سپاه پاسدادران داشت به عضويت سپاه شيراز در آمد و پس از گذراندن دوران مقدماتي سپاه به عنوان يكي از مربيان نظامي به فعاليت پرداخت . و يكي از اقدامات او در اين زمينه آموزش و اعزام بيش از دوهزار نفر از نيروهاي مردمي و سپاهي به جبهه هاي نبرد بود . در طول مدت خدمتش سه بار داوطلبانه به جبهه عزيمت كرد .
بار اول در جبهة آبادان ، فرماندهي سه قبضه خمپارة 120 ميليمتري را به عهده گرفت و بر اثر اصابت تركش خمپاره مجروح شد ولي به لحاظ اخلاص و نيروي ايمان پس از يك روز ماندن در بيمارستان دوباره به جبهه بازگشت . بار دوم به جبهة ميمك اعزام شد و بار سوم در آخرين مأموريتش در جبهة سوسنگرد در حاليكه فرماندهي عمليات را بر عهده داشت در طريق الله اين ره صد ساله را يك شبه پيمود و به معشوقش پيوست .
شب شنبه 26 / 6/ 60 گروه اعزامي را در مقر مجتمع نموده و آنان را براي حمله سازماندهي مي كند . حمله آغاز و درگيري سختي شروع مي شود و برادر ريخته گران در نخستين لحظات صبح روز بعد در حاليكه با كلماتي دلنشين به نيروهاي اسلام روحيه مي داد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شربت شهادت نوشيد و پيكر پاك او پس از هفتاد روز از كربلاي سوسنگرد به اصفهان انتقال يافت و به خاك سپرده شد .
از خصوصيات بارز و اخلاق حسنه اش بود كه از اصل در كلاسهاي نظامي خود استفاده كرده و در آغاز كه نكات اخلاقي را متذكر مي شد .