با وجود اين كه براي آموزش نيروها اهميت زيادي قايل بود و مسؤول مستقيم او، تمايل نداشت وي را، كه از مربيان دلسوز و قوي محسوب ميشد، به جبهه اعزام نمايد، اما روح پرتلاطم محمود به دنبال فرصتي بود تا رودرروي دشمن قرار گيرد و در صحنههاي كارزار، از انقلاب و ارزشهاي آن به صورت عملي دفاع نمايد. بنابراين در اولين فرصت رضايت فرماندة پادگان را جلب نمود و با شور و شوقي وافر، به ديار كردستان كه در آن زمان، با توطئه گروهكها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگيري و آشوب شده بود عزيمت كرد.
محمود كه به همراه تعدادي از برادران پاسدار جهت آزادسازي شهر بوكان وارد كردستان شده بود، به دليل لياقتها و مهارتهايي كه داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده گروهي دوازده نفره انتخاب شد.
كاوه در منطقه كردستان براي مبارزه با ضد انقلاب كه از حمايتهاي خارجي برخوردار بود و با انجام جناياتي هولناك، توطئه شوم جدايي اين منطقه از ميهن اسلامي را در ذهن ميپروراند، شب و روز نداشت و به دليل تلاش بسيار زياد، جديت و پشتكار، شجاعت و همچنين روحيه شجاعتطلبييي كه داشت، پس از مدت كوتاهي، به سمت فرماندهي عمليات سپاه سقز منصوب شد. در اين زمان در عين ناباوري همگان، همراه تعداد كمي نيرو و با شهامتي وصفناپذير، عمليات آزادسازي منطقه مرزي بسطام را طرحريزي و45 كيلومتر جاده مرزي را طي يك مرحله و در عرض بيست وچهار ساعت آن هم در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب، آزاد نمود.
ضد انقلاب كه با برخورداري از سلاح، امكانات و نيروهاي رزمي فراوان، عرصه را بر نيروهاي نظامي و انتظامي تنگ كرده بود و جنايات فجيعي را در كردستان مرتكب ميشد، با ورود جوانان دلير و متعهدي چون محمود كاوه به صحنة نبرد، به اين نتيجه رسيد كه ماندن در كردستان و مقاومت، برايش سنگين تمام خواهد شد. كاوه و همرزمانش با عملياتهاي پيدرپي، آنچنان مزدوران استكبار را در منطقه منفعل و مستأصل نمودند كه ضد انقلاب در اوج استيصال و درماندگي، براي زنده يا مردة كاوه، جايزه تعيين كرد.