انتخاب محل باغ
-
Macro climate: عمدتاً در رابطه با عرض جغرافيايي كره زمين است، بنابراين مي تواند دهها كيلومتر توسعه پيدا كند.
-
Meso climate: عمدتاً در Macro climate در اثر اختلاف ارتفاع، شيب و فاصله از مقادير زياد آب به وجود مي آيد.
-
Micro climate: ناحيه اي كه خود گياه را در برگرفته. حتي آب و هواي داخل تاج يك Micro climate محسوب مي شود كه مي تواند از چند cm تا چند متر باشد.
انتخاب محل باغ عمدتاً براساس عوامل Macro & Meso climate است. برخي عوامل ديگر كه مي تواند روي اين انتخاب مؤثر باشد مانند شهرت منطقه براي نوع محصول توليدي، دسترسي به بازار، كارگر و سرويس ها و استفاده قبلي از زمين.
ارتفاع
تقريباً به ازاي هر m100 اختلاف ارتفاع °C 0/5- 0/6 تغيير درجه حرارت صورت مي گيرد.مقادير زايد آب موجب تعديل درجه حرارت محيط شده بنابراين به عنوان ذخيره بزرگ انرژي مي تواند از محيط حرارت بگيرد و محيط را خنك كند و در فصل سرد سال به محيط حرارت بدهد و منطقه را گرم كند. مانند نواحي درياي خزر كه يك منطقه معتدله سردسيري است اما به دليل وجود دريا در اين منطقه تا حدودي نيمه گرمسيري مي شود.
شيب و جهت آن
اصولاً زمين هاي شيب دار براي احداث موستان بر زمين هاي مسطح بدون شيب ارجح هستند به خصوص در اقليم هاي سردتر شيب رو به خورشيد در مقايسه با شيب پشت به خورشيد نور را بيشتر جذب مي كند.در مناطق سردتر كه عرض جغرافيايي بالاتري دارند (بيشتر از 45 درجه) درجه حرارت عامل محدود كننده است به خصوص در مناطقي با آسمان صاف و بدون ابر.
در مناطق كم عرض تر (كمتر از 45 درجه) زمين هاي شيب دار از نظر باد و حفاظت از سرما در اهميتند.
در زمين هاي شيب دار هواي سرد به نقاط گودتر و پست رفته و اختلاف درجه حرارت بين دو نقطه كه فاصله m1500 داشته باشند حدود °C 10 شده و تأثير زيادي از نظر سرمازدگي اتفاق مي افتد.هر عاملي كه در شيب ها جلوي حركت هوا را بگيرد يك عامل مزاحم براي احداث موستان است.
در دسترس بودن آب با كيفيت مطلوب
امروزه با توجه به وجود تكنولوژي هاي مدرن امكان آبياري موستان با مقادير كم آب وجود دارد. اما از اين ديدگاه كه بخواهيم يك موستان ديم داشته باشيم معمولاً ميزان بارندگي مورد نياز در منطقه متفاوت است.
در مناطق سردتر با طول دوره رشد كوتاه تر و آب و هواي مرطوب تر ميزان mm 150 بارندگي در طي فصل رشد براي مو كافي است.در مناطق خشك تر و گرم تر با طول دوره رشد طولاني تر ميزانmm 700 بارندگي در طي فصل رشد براي مو لازم است.
انتخاب محل از نظر آفات و بيماري ها:
انتخاب مناطقي كه عاري از بيماري ها و آفات مو باشد مي تواند از بروز آنها جلوگيري كند. عوامل اقليمي روي شدت بروز آنها مؤثر است. ميزان بارندگي زياد در طي فصل رشد مي تواند باعث شيوع يا بروز بيماري هاي قارچي شود.
بيماري هاي مهم انگور:
1- سفيدك حقيقي يا سطحي Powdry mildew
2- سفيدك دروغين يا داخلي Downy mildew. عامل بيماري Plasmopora viticola
3- پوسيدگي خوشه Botrytis bunch rot. عامل بيماري Botrytis cinerea
انتخاب رقم
براي نواحي مختلف كه داراي اقليم هاي متفاوتي هستند انتخاب رقم مهم است در نواحي گرم و خشك تر انتخاب رقم مشكلات كمتري دارد و بيشتر ارقام روميزي و كشمشي براي اين مناطق توسعه يافته اند.
در مناطق سردتر انتخاب رقم داراي ظرافت هاي بيشتري است.
بهبود بعد از سرمازدگي در رقم كه بستگي به بارور بودن بيشتر جوانه هاي ثانويه دارد.مقاومت به آفات و امراض ميوه در منطقه، نشست ميوه و توانايي رساندن ميوه (ميزان قند به حد مناسب برسد) كه در نواحي سرد ممكن است دچار مشكل شود.در نواحي گرم تر ميزان قند به سرعت افزايش و ميزان اسيدها به سرعت كاهش مي يابد. بنابراين تعيين زمان دقيق برداشت تا يك توازن دقيق بين قند و مالات وجود داشته باشد مهم است.تقاضاي بازار براي انتخاب يك رقم بايد مورد توجه باشد.
-
نواحي هم اقليم Homo climate
دقيق ترين روش انتخاب رقم در يك منطقه ايجاد كلكسيون در منطقه و بررسي هايي كه در طي فصل رشد صورت مي گيرد.
ويژگي هاي خاك موستان
انگور روي ارقام متفاوتي از خاك مي تواند رشد كند، تأمين مواد غذايي و آب براي رشد و نمو انگور اهميت دارد.
شايد در مناطق خنك تر و مرطوب تر بهترين ويژگي، ميزان ظرفيت ذخيره سازي خاك و نفوذپذيري آن است.
فواصل بوته ها در يك موستان استاندارد مشخص است، بنابراين حجم خاكي كه در اختيار هر بوته قرار مي گيرد بيشتر در رابطه با عمق خاك است.
خاك مناسب براي موكاري حداقل داراي عمق cm 70 است.
خصوصيات فيزيكي خاك موستان
-
رنگ خاك: خاك هايي با رنگ روشن ميزان انعكاس نور وحرارت بيشتري دارد.
ميزان انعكاس نور و حرارت خاك به عوامل ديگري مانند مواد آلي، ميزان آب خاك، بافت خاك و زاويه تابش نور نيز وابسته است.ميزان انعكاس در خاك هاي روشن و شني 30 % و در خاك هاي تيره 10 %.هرچه ميزان مواد آلي خاك بيشتر باشد رنگ خاك تيره تر.خاك هاي تيره تر، نفوذ پذيرتر به آب و هوا و كمتر در معرض فرسايش قرار مي گيرند.رنگ روشن خاك در لايه زير سطحي بيانگر شسته شدن مواد غذايي و يا حالت اشباع از آب می شود.
در خاك زيرين رنگ علامت خوبي براي قابل نفوذ بودن آب و هواست. ميزان نفوذ پذيري با تغيير رنگ خاك به اين صورت كاهش مي يابد.
قرمز > قهوه اي > زرد تيره > خاكستري متمايل به آبي و سبز
بنابراين خاك قرمز تحت الارض نفوذپذيري خوبي دارد و براي موكاري توصيه مي شود.
-
بافت خاك: خصوصيت مهمي كه مي تواند فرسايش و ظرفيت جذب و نگهداري را تحت تأثير قرار دهد.
خاك سبك داراي 5% رس و خاك سنگين50 % رس.
وجود ذرات رس بيشتر در خاك موجب نفوذ پذيري كمتر خاك، بنابراين ميزان مواد غذايي خاك افزايش می یابد.
وجود سنگ ريزه و قلوه سنگ هاي كوچك در سطح رويي خاك موجب تبخير در سطح می شودو در لايه هاي پايين تر موجب كاهش نگهداري ظرفيت آب می شود.
-
نرم و شل بودن خاك Soli friability: بيانگر قابليت فشرده شدن خاك و تشكيل كلوخه، وابسته به بافت، ساختمان و تركيبات خاك می شود.مواد آلي بيشتر موجب افزايش نرمي خاك می شودوقليايي بودن خاك موجب كاهش نرمي خاك می شود.سرعت حركت آب و هوا به طور مستقيم به S.f وابسته است.خاك هاي با رس زياد داراي فشردگي بيشتر و در صورت آب از دست دادن، ايجاد سله مي كنند.
-
عمق خاك Soli depth: عمق خاك سطحي بسيار مهم است چرا كه بيشتر مواد غذايي و كودها در اين لايه قرار مي گيرند.
اگر اين لايه نازك باشد و يا در اثر كولتيواسيون در عمق cm15-20 خاك ريشه هاي جاذب از بين برود، در نتيجه تأمين مواد غذايي مشكل است.
وجود لايه هاي غير قابل نفوذ در خاك موجب مزاحمت براي نفوذ ريشه به آب و هوا و اشباعيت خاك ازآب می شود.حداقل در خاك موستان تا عمق m 1-2 نبايد اين لايه ها باشند.
-
ظرفيت آب قابل دسترس در خاك (capacity Field capacity = Capillary): آبي كه بين ظرفيت مزرعه و نقطه پژمردگي است.
وقتي خاك از آب پر مي شود (ظرفيت مزرعه)، در نتيجه حركت آب اضافي به سمت لايه هاي پايين تربیشتر می شود.
-
نقطه پژمردگي Wilting point : نقطه اي كه در آنجا آب به شدتي به ذرات خاك وصل است كه گياه نمي تواند آب از خاك جذب كند.
خاك هاي شني داراي ظرفيت نگهداري آب كمي هستند. ميزان بيشتر رس خاك موجب افزايش ميزان ظرفيت نگهداري آب می شود.در نواحي كشت ديم آب عامل اصلي محدود كننده و انتخاب پايه مناسب در شرايط كمبود آب اهميت دارد.
-
نفوذپذيري خاك: توانايي خاك براي عبور آب به صورت عمودي
خاك سبك موجب نفوذپذيري بالا و خاك سنگين (رس بيشتر) موجب كاهش نفوذپذيري می شود.نفوذپذيري خاك به شل و نرم بودن خاك، لايه هاي غيرقابل نفوذ، شوري و قليايي بودن خاك و ميزان كربنات ها بستگي دارد.عدم نفوذپذيري كافي در يك خاك موجب آب گرفتگي و اشباع شده، موجب ايستايي آب در خاك و در نتيجه ضعف ربشه مو و حمله ميكروارگانيسم ها و نهايتاً مرگ بوته می شود.
خصوصيات شيميايي خاك موستان
اين خصوصيت خاك نه تنها تغذيه بلكه شرايط فيزيكي خاك را هم تحت تأثير قرار مي دهد.
-
pH خاك: معمولي ترين آزمون شيميايي هم براي سطح و هم عمق خاك.
-
pHخاك با ظرفيت تبادلي كاتيوني خاك كنترل مي شود. هرچه اين ظرفيت بيشتر موجب حضور مواد غذايي فراوان در خاك می باشد.
-
8<pH : حضور كربنات كلسيم (خاك ها شور و قليايي).
-
9<pH: حضور بي كربنات سديم.
در pH مساوي خاك هاي سبك تر و مواد غذايي كمتر.
استفاده از كود سولفات آمونيم به مدت 10 سال موجب كاهش pH در عمق cm 30 تا يك واحد.كاهش زياد pH موجب عوارض منفي چون كمبود فسفر و سميت بعضي عناصر مثل آزاد شدن زياد آلومينيوم و منگنز.
-
عناصر غذايي: با ظرفيت تبادل كاتيوني خاك ارتباط دارد.
خاك هاي اسيدي داراي ظرفيت تبادل كاتيوني پايين و خاك هاي قليايي داراي ظرفيت بالایی هستند.وجود توازن حساس در خاك هاي اسيدي بين عناصر غذايي،در صورت برداشت محصول زياد از خاك و عدم كوددهي متوازن موجب كمبود عناصر غذايي می شود.
افزودن زياد كودهاي فسفري در خاك هاي قليايي موجب تشديد كمبود عنصر روي در خاک می شود.
-
شوري خاك: در اثر غلظت بالاي نمك هاي محلول در خاك كه رشد و نمو را تحت تأثير قرار مي دهد.
غلظت بالاي نمك هاي خاك موجب صدمه به گياه و خشك شدن آن می شود. چرا كه با بالا رفتن پتانسيل اسمزي در خاك جلوي جذب آب گرفته مي شود.
ميزان شوري معمولاً با ميزان Nacl خاك مشخص مي شود. در خاك هاي شور غلظت آن دو سوم نمك هاي محلول است.
خاك مناسب موكاري
خاك مناسب از نظر موكاري:
-
در درجه اول مناسب از نظر زهكشي. مو تحمل خاك هاي خيلي مرطوب را ندارد، در خاك هايي با زهكشي ضعيف شيوع بيماري و فساد ريشه.
-
عمق خاك، مو داراي ريشه هاي عميق و قابل نفوذ است. محدوديت رشد در خاك هاي كم عمق.
-
خاك با بافت متوسط، عميق و قابل نفوذ.
-
از نظر شيميايي داراي عناصر غذايي مفيد، عدم قليايي بودن و كربنات هاي نرم (Soft carbonates) همراه با ذرات ريز (رس) خاك.
احداث موستان:
باتوجه به اينكه يك موستان قرار نيست يك ساله باشد و بايد حدود 50 سال و حتي بيشتر عمر داشته باشد، بايد توجه داشت كه در صورت اشتباه در احداث آن در آينده مشكلات و هزينه هايي را در بر خواهد داشت.
به طور كلي فاكتورهاي مهم و اساسي براي احداث موستان عبارتند از:
باتوجه به هزينه هاي كارگري بالا كه حدود دو سوم هزينه ها را به خود اختصاص مي دهد، امروزه مكانيزاسيون در موكاري به خصوص وقتي سطح زير كشت بالا باشد (10 هكتار به بالا) توصيه مي شود.
-
تناسب زمين (خاك، شيب، عمق، زهكشي، pH، حاصلخيزي و سديم تبادلي)
-
فرسايش، آلودگي آب و خاك، در دسترس بودن آب، كيفيت آب (شوري، نسبت جذب سديم و آهن)
-
طرح و نقشه آب رساني، نقشه مزرعه، ارقام و منطقه و قابليت فروش محصول
-
نقشه كاشت (جاده ها، بلوك ها، واحدهاي كشت و رديف ها)
-
طراحي داربست
-
جايگاه ساختمان ها، مخازن، خطوط آب و خطوط نيرو با توجه به توپوگرافي، قابليت كار روي زمين، هزينه ها و زيبايي طراحي در روي نقشه مشخص شوند.
اولين تصميم براي احداث موستان
-
تعيين محل جاده ها
-
در نظر گرفتن فضاي كافي بين بلوك ها و بالاي رديف ها براي دور زدن تراكتور (حداقل 8 متر)
-
بهتر است انبارها و ساختمان ها در وسط باغ باشند تا دسترسي به قسمت هاي مختلف باغ از آنجا يكسان باشد.
-
اگر زميني است كه قسمتي از آن خاك نامرغوب دارد بهتر است ساختمان سازي آنجا صورت بگيرد.
-
در صورت آبياري به روش جوي و پشته اي نياز به شيب ملايم زمين
-
ساخت سايبان و انبار در زمين كم ارزش
-
ساخت بارگاه براي تهيه كشمش در زمين (مكاني مرتفع، گرم و عاري از گرد و غبار)
-
فراهم آوردن مكاني براي بسته بندي و انبار در مورد انگورهاي تازه خوري
بلوك ها
-
هر بلوك تنها به كشت يك رقم اختصاص يابد (به دليل مشكل عدم هم زماني عمليات مختلفي مانند كوددهي، سم پاشي و آبياري).
-
شكل هر بلوك توسط جاده ها و سيماي عمومي طرح تعيين مي گردد.
-
اختصاص ارقام به بلوك ها بر اساس حاصلخيزي خاك و قدرت رشدي رقم خطر يخبندان بهاره و شيب زمين انجام مي شود.
-
اندازه بلوك به مسائلي مانند اين كه چقدر بخواهيم از يك رقم محصول داشته باشيم، بستگي دارد.
-
طول رديف ها به نوع آبياري، شيب و جنس خاك وابسته است. هرچه طول رديف ها بشتر باشد، راندمان عمليات ماشيني هم بيشتر است. طول هاي خيلي زياد از نظر روحي براي افراد كارگر مطلوب نيست. طول هايي با 400 متر در صورتي كه مشكل آبياري نباشد، توصيه مي شود.
-
تا 400 متر از نظر عبور و مرور ماشين آلات مطلوب است به شزطي كه خاك در اين رديف ها مطلوب باشد.
-
در جايي كه شيب زمين بيشتر از 10% است، اگر رديف ها در جهت عمود شيب قرار بگيرند، امكان واژگون شدن ماشين ها وجود دارد.
-
بنابراين رديف ها بايد در امتداد شيب قرار بگيرند اما باز هم فرسايش خاك صورت مي گيرد كه با عدم به زذن زياد خاك (اجتناب از شخم عميق)، مبارزه با علف هاي هرز، مالچ خط كاشت، كوتاه كردن پوشش گياهي بين رديف ها و آبياري قطره اي از آن جلوگيري شود.
-
جهت رديف ها بايد با توجه به ميزان نور دريافتي و جهت و جهت باد غالب منطقه توصيه مي شود.
-
بهترين جهت رديف، رديف هاي شمالي- جنوبي هستند كه بيشترين ميزان نور را دريافت مي كنند. اما در صورتي كه در منطقه اي بادهاي نسبتاً شديد باشد، جهت رديف ها بايد در امتداد باد باشد.
-
در انگورهايي كه براي توليد كشمش كشت مي شوند، انگرها همان جا كنار رديف روي كاغذ يا سيني ريخته شده تا خشك شوند در اين صورت رديف هاي شرقي- غربي ثوصيه مي شود.
فواصل رديف ها، بوته ها و تراكم كاشت
-
تراكم خيلي كم (500 بوته در هكتار، 4*5
-
تراك خيلي زياد (50000 بوته در هكتار با فاصله 0/4*./5
-
در اروپا تراكم معمول (2000 تا 3000 بوته در هكتار)
-
در استراليا و كاليفرنيا تراكم معمول (2000 تا 3000 بوته در هكتار)
اين اختلاف به فواصل رديف ها برمي گردد. فواصل رديف در اروپا 1-3 متر و در استراليا و كاليفرنيا 2-5 متر است. در مناطق گرم تر (استراليا و كاليفرنيا) و مناطقي با خاك مرغوب تر كه موجب رشد زيادتر بوته ها مي شود و مناطقي كه امكان آبياري بهتر است و زماني كه از ارقام قوي تر و پر رشدتر استفاده مي شود، بايد فواصل بين رديف ها بيشتر باشد.
فواصل كم تر:
بازگشت زودتر سرمايه، تعداد بوته ها بيشتر و بنابراين محصول اوليه هم بيشتر توليد خواهد شد. با افزايش تراكم، هزينه اوليه احداث بيشتر و احتمال شيوع بيماري ها نيز افزايش مي يابد. در رديف هايي با فواصل بيشتر، امكان استفاده از ماشين هاي بزرگ تر راحت تر است. كاهش فاصله از 3/6 به 3 متر بين رديف ها هزينه ها را 20% افزايش مي دهد كه بايد توجيه اقتصادي داشته باشد. كشت متراكم موجب دستيابي سريع به حداكثر محصول در سال هاي اوليه شده.
8888 بوته در هكتار منجر به توليد محصول كامل در سال دوم
-
بوته در هكتار منجر به توليد محصول كامل در سال پنجم
-
فواصل بوته ها روي رديف ها به گسترش بوته ها، نوع هرس و هزينه ها بستگي دارد.
-
ارقام قوي تر و پر رشدتر كه فواصل ميان گرهي بيشتري دارند، بايد فاصله بيشتري نسبت به هم داشته باشند مانند رقم سلطانا و رقم كم رشد مانند ياقوتي.
-
پايه هاي قوي تر بايد در فواصل بيشتري قرار بگيرند.
-
اگر هرس بلند انجام شود كه شاخه اي با طول 12 گره باقي بماند، بايد فواصل طوري باشد كه انتهاي Caneها در بوته هاي مجاور به اندازه 10-12 سانتي متر فاصله داشته باشد. معمولاً انتهاي Caneها پر رشدتر هستند.
-
درصورت كمبود آب، فواصل بيشتر انتخاب مي شوند تا ريشه ها از حجم خاك بيشتري استفاده كنند. در صورت وجود آب كافي به دليل شيوع آفات و بيماري ها باز فواصل خيلي نزديك توصيه نمي شود. فواصل به دليل تهويه بهتر بايد بيشتر انتخاب شوند.
باد شكن
تأثير منفي باد به ويژه در سال هاي اوليه احداث موستان از نظر اسكلت بندي بسيار اهميت دارد. بادهاي شديد تأثير منفي روي شكل گيري و تربيت گياه دارند. باد شكن چه به صورت طبيعي و چه مصنوعي قبل از برخورد باد و بعد از آن از گياه محافظت مي كند.
-
بادشكني به ارتفاع 10 متر موجب كاهش سرعت باد 100 متر قبل و 200 متر بعد از بادشكن است.
-
سرعت باد مي تواند تا يك سوم سرعت اوليه توسط بادشكن ها كاهش يابد كه به فاصله، تراكم و شكل باد شكن وابسته است.
عمليات آماده سازي زمين براي كشت
-
پاك سازي زمين از گياهان قبلي، سنگ ها و تخته سنگ ها
-
شكستن سخت لايه ها با Riper (دستگاهي كه با تيغه هاي بلند و عميق) در عمق 1 متر، هنگامي كه خاك خشك است و سخت لايه ها بهتر خرد مي شوند، در تابستان يا پاييز قبل از شروع بارندگي
-
شخم مجدد دز عمق 40-50 سانتي متر
-
پشته كردن خاك در خط كاشت به ارتفاع 30 سانتي متر
مبارزه با علف هاي هرز
-
كاشت قلمه يا نهال ريشه دار جوان در اواخر زمستان
-
مراقبت از نهال جوان
-
آبياري، فاصله كمتر آبياري و يا آب كمتر در هر نوبت
-
در صورت فاصله كمتر بوته ها، آب كمتري براي هر بوته به دليل ريشه كوچك تر كه حجم كمي از خاك را در برگرفته است
-
آبياري هفتگي در فصل تابستان ضروري است
-
تغذيه و كوددهي موستان هاي جوان با بالغ متفاوت است
-
تأكيد بر كاربرد نيتروژن در بوته هاي جوان در سال هاي اول، جهت افزايش رشد رويشي تا ساختار گياه تكميل شود
-
به دليل محدود بودن توسعه ريشه، ناچار به پخش كود به صورت متمركز هستيم. كوددهي نواري زير جوي آبياري قبل از كاشت (كود فسفره به صورت سوپر فسفات تا مقادير 1 تن در هكتار)
-
مصرف كود نيتروژن به صورت سرك (چون محلول بوده و از دسترس بوته خارج مي شود) در فصل رشد 2 الي 3 بار زماني كه رشد ريشه فعال است به مقدار 20 كيلوگرم در سال هاي اوليه و حدود 5 گرم براي هر بوته
-
استفاده از عناصر كم مصرف مانند روي
كنترل علف هاي هرز در موستان جوان:
بوته هاي تازه توانايي مقابله با علف هاي هرز را ندارند و بايد محافظت شوند، به خصوص روي رديف ها و جاهايي كه مقداري بادخيز هستند. وجود علف ها بين رديف ها تا حدودي جلوي باد را مي گيرد و كاشت علوفه بين رديف ها براي خطر باد. خانواده لگومينوزه كمك به حاصلخيزي خاك مي كند.
تربيت نهال جوان
-
كشت به نحوي كه 2 جوانه بالاي خاك باشد كه در بهار شكفته مي شوند.
-
رشد 2 شاخه، در زمستان سال اول هرس قوي ترين شاخه ها به 2 جوانه، در نتيجه رشد شروع شده و گياه به سمت بالا و صاف هدايت مي شود.
-
بوته هاي ضعيف در سال اول به صورت آزاد رشد كرده و از سال دوم مجدداً شاخه هاي اضافي آن را حذف و قوي ترين آنها را به 2 جوانه كوتاه مي كنند.
-
اين كار با پيچاندن شاخه به دور نخ و بستن به دور قيم چوبي امكان پذير است.
-
در طي 8-12 هفته شاخه بايد به قدري رشد كند كه به ارتفاع مورد نظر برسد.
-
هرچه منطقه از نظر درجه حرارت مناسب تر باشد رشد سريع تر است.
-
نبايد اجازه رشد جوانه هاي جانبي روي تنه را داد تا رقيب جوانه اصلي شوند.
-
زماني كه شاخه حدود 15-30 سانتي متر رسيد عمليات سربرداري انجام مي شود تا جوانه هاي پايين تر فعال شوند و تشكيل بازوهاي اصلي صورت بگيرد (تنه حدود 15 سانتي متر زير كوردن قطع مي شود تا انشعاب بدهد)