بحث سبک زندگی که اخیراً به عنوان یک امر بسیار ضروری و جدی مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و ایشان در جمع مردم خراسان شمالی به آن اشاره داشتند، مبحث بنیادینی است که باید از زوایای مختلف بررسی شود اما متأسفانه بیشتر این تحلیلها و مطالعات معطوف است به سبک زندگی در سنین بالاست؛ یعنی سنینی که فرد به پختگی و بلوغ جسمی و عقلی رسیده است و از دیدگاه اکثر کارشناسانی که در این فضا به نقد و بررسی میپردازند ازدوران دانشجویی شروع میشود که فرد بیشتر در معرض تأثیرپذیری فرهنگ غربی قرار دارد، درحالیکه طبق روایات و احادیث اسلامی سبک زندگی را باید از پایه یعنی همان اوان کودکی و حتی قبل از آن آموزش داد و به آن توجه کرد، البته با توجه به پیشرفتها و گذشت زمان بسیاری از وجوه زندگی ما متأثر از نمادها و الگوهای فرهنگ غربی شده است که این امر نه تنها از نظر فرهنگی و اجتماعی بلکه از منظر تفریحات و وسایل آموزشی هم در زندگی فردی و اجتماعی ما به وضوح ملموس است که متأسفانه بسیاری از این الگوهای فرهنگی و سبک زندگی از همان ابتدا بر کودکان و فرزندانمان تحمیل میشوند که خود خواسته و ناخواسته باعث آن؛ یعنی همان اسباببازیهای رنگارنگ و متنوعی که برای کودکان دلبندمان تهیه میکنیم که هرچند این اسباببازیها هرکدام به منظور و اهداف مشخصی تولید میشوند اما همه آنها خواهناخواه در شکلگیری شخصیت او درآینده تأثیر بسزایی دارند همانگونه که این مبحث از اصول پایهای در روانشناسی است به این معنا که چون شبکه ذهنی کودکان فاقد پیچیدگی لازم است و چیزی در آن شکل نگرفته بهراحتی میتوان هر مسئلهای را در آن نهادینه و فرهنگسازی نمود و اینکه تأثیر کودکی بر شکلگیری شخصیت بزرگسالی افراد مانند تأثیر از اسباب بازی بر او است که در آینده نسبت به موضوعات مختلف عکسالعمل نشان میدهد؛ همین باعث شده عروسکی مثل باربی به یک نماد مهم و مؤثر در ایجاد و ترویج سبک زندگی امریکایی و غربی تبدیل شود.
ولی ما برای ایجاد تغییرات و تأثیرگذاری مثبت در این عرصه چه کردهایم؟! و تا چه اندازه توانستهایم کودکان خود را مقابل این تهاجم فرهنگی بیمه کنیم؟! در حالیکه بیشتر اسباب بازیها و عروسکهای بچههای ما در معرض فرهنگی هستند که نگاه سکولار و سبک زندگی غربی را به آنها آموزش میدهد به واقع ما دراین عرصه برای سالم بازی کردن کودکانمان چه کردهایم؟! ما که ادعای امالقراییمان در سخنرانیها و میتینگها فراوان است گاه در چنین عرصههای ساده و اما مهم گوی را در میدان نبرد فرهنگی به دشمن سپردهایم و گاه آنچنان عقبنشینی کردهایم که بازار را هم به قبضه رقبا سپردهایم حتی نهادها و سازمانهای بزرگی چون کانون پرورش کودکان و نوجوانان هم که در این مجال وارد شدهاند حضور و بروزی ضعیف و کممایه داشتهاند که عمدتاً به جز اتلاف بودجه بیت المال ثمرهای از آنها دیده نشده است؛ درحالیکه بهطور مثال حتی چینیها در اینجا هم ما را رها نکردهاند و با نیازسنجی وجذب ذائقه مسلمانان برای آنها اسباببازی میسازند؛ اسباببازیهایی که با فرهنگ و نگاه اسلامی سنخیت ندارند مانند عروسکی اذانگو یک طرح ساده و ابتدایی که با استقبال زیاد مشتریان مسلمان روبهرو شده است؛ عروسکی که کمکم در ذهن کودک ما این سؤال را ایجاد میکند که چرا این عروسک اذانگو به ولایت امیرالمؤمنین(ع) شهادت نمیدهد؟ (بارها از خود من بچههای چهارپنج ساله پرسیدهاند) یعنی ما حتی در چنین عرصه آموزشی ساده هم برای تربیت کودکانمان چارهای نیندیشیدهایم تا آموزش دینیمان را کامل به او ارائه دهیم، مسلم است وقتی عروسکی را با نام اسلامی از ترکیه سوغات میآوریم؛ هرچند با سبک زندگی غربی مقابله کردهایم و عروسک اسلامی برایش خریدهایم اما در عین حال هم ناخواسته سبک زندگی ترک سکولار را به کودکانمان از همان کودکی القا نمودهایم حتی اگر ظاهر این عروسک، اسلامی هم باشد. لذا به نظرمیرسد با توجه به توصیه مدبرانه و هوشمندانه ولیامر مسلمین پیرامون التفات بیشتر و جدی به سبک زندگی اسلامی، ورود خلاقانه دلسوزان فرهنگی به این فضای کودکانه برای زمینهسازی جهت تولید و ترویج سبک زندگی اسلامی و شیعی امری ضروری است وگرنه نهال نورسته خود را به دست تندبادها سپردهایم تا شخصیتش را شکل دهند؛ شخصیتی که شاید ایستادن را نتواند بیاموزد و از همان ابتدا خمیده رشد کند.
منبع : روزنامه جوان