0

سلوک حکیمانه/آثار طبیعت و مزاج

 
iran313
iran313
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 1561
محل سکونت : اصفهان

سلوک حکیمانه/آثار طبیعت و مزاج

سلوک حکیمانه/آثار طبیعت و مزاج


پدید آورنده : محمد سلطانی
 

یکی از امور بدنی بسیار مؤثر در اخلاق و رفتار انسان که در کتب طب و طبیعیات مطرح شده، «طبیعت» است. طبیعت و طباع بدن از مبادی کلیدی مؤثر در بدن انسان و نفس انسان است. طبیعت بدن و نفس بر یکدیگر تأثیر می گذارند. هم نفس مؤثر در طبیعت است و با استخدام طبیعت امور بدنی را تدبیر می کند و هم طبیعت مؤثر در نفس است و اقتضائات خود را به نفس تحمیل می کند که در اصطلاح اهل سلوک از آن تعبیر می شود به حکومت نفس بر طبع و حکومت طبع بر نفس. هواهای نفسانی در انسان منشأهایی دارد که از جملة آنها طبیعت است. طبیعت هر شخصی با شاکلة تکوینی خود اقتضائات خاصی دارد که اگر حاکم بر نفس باشد، به عنوان هوا و تمایلات نفسانی آنها را بروز می دهد و مبارزه با هوای نفس از این منظر یعنی حاکم کردن نفس انسانی که همان عقل است، بر طبیعت و اقتضائات آن. «الهی... و عقلی مغلوب و هوائی غالب». به سبب اعتدال طبیعت با اجتماع شرایط دیگر، اخلاق و رفتار معتدل خواهد شد؛ چنان که امور بدنی انسان هم معتدل خواهد شد، و از طرفی با عدم اعتدال آن، اخلاق و رفتار غیر معتدل می شود؛ همان گونه که امور بدنی انسان نیز مثل هضم و جذب و دفع اعتدالش را از دست می دهد.

بنابراین برای تهذیب اخلاق، باید طبیعت و طباع بدن معتدل شود تا مانع تکامل نفس نشود؛ چنان که برای صحت کامل بدن هم باید طبیعت معتدل شود. شیخ بهایی روایتی را از امیرمؤمنان علی(ع) چنین نقل فرموده است: «من اعتدلت طباعه صفی مزاجه و من صفی مزاجه قوی اثر النفس فیه و من قوی اثر النفس فیه سما الی ما یرتقیه و من سما الی ما یرتقیه تخلق باخلاق النّفسانیّه و من تخلق باخلاق النفسانیه صار موجوداً بما هو انسان دون موجوداً بما هو حیوان و دخل فی الباب الملکی»؛ یعنی کسی که طباع او معتدل باشد، مزاجش صفا دارد و از کدورت و ثقل و انحراف در اقتضائات دور است و چنین مزاجی حاکم بر نفس نیست و اقتضائات غیرمعتدلی ندارد تا به نفس تحمیل کند و نفس برای اصلاح این اقتضائات غیر معتدل، مجبور باشد از عالم قدس منصرف شود و به اصلاح امور غیر معتدل بدن بپردازد، بلکه نفس حاکم بر این مزاج است و تأثیرش در مزاج قوی تر از تأثیر مزاج است در نفس، و بدن را به سوی خود می کشد و بدن را نیز هم سنخ خود می کند و آثار ملکوتی را در بدن ظاهر می کند.

بنابراین چنین شخصی دارای چیزی است که او را ارتقا می دهد و رفعت و ارتقای انسان اگر به دنبال نفس ناطقة قدسی انسان باشد، باعث تخلق انسان به اخلاق قدسی نفس انسانی می شود و نتیجة این ارتقا، انسان شدن و دور شدن شخص از حیوانیت و داخل شدن او به ملکوت است. طباع در این روایت همین طبیعت است و تعبیر به طباع هم بعداً روشن خواهد شد که به چه لحاظ است. در این روایت شریف، سبب و طریق اعتدال اخلاق و تکامل نفس، اعتدال طباع و طبیعت دانسته شده است. روایات زیاد دیگری هم در این بحث وارد شده که هر کدام به بحث از زوایای مختلف طبیعت پرداخته اند. از همین جاست که معلوم می شود که طبیعت از اموری است که دخل در شاکلة انسان دارد و آیة شریفه هم می فرماید: «کُلّ یَعْمَلُ علی شاکِلَته؛ رفتار هر کسی از شاکلة او نشئت می گیرد». امور مؤثر در شاکله متعدد است؛ از جملة آنها طبیعت بدنی انسان است که با تعدیل آن، قدم مؤثری در اصلاح شاکلة انسانی برداشته می شود.

اینها همه از یک طرف. اما از طرف دیگر، طبیعت در امور بدنی و افعال صادر از بدن و واقع در بدن، اولین مبدأ است؛ به طوری که امور هفت گانه ای در بدن هست که قوام بدن به آنهاست و آن امور عبارت اند از: ارکان، مزاج، اخلاط، ارواح، اعضا، قوا و افعال، و با اینکه اینها غیر از طبیعت اند، آنها را امور طبیعیه می نامند؛ چون که این امور یا صادر از طبیعت اند یا طبیعت به نحوی در آنها دخل و تصرف دارد. بعضی فرموده اند که برخی از این امور به منزلة ماده اند برای طبیعت و بعضی به منزلة صورت اند برای طبیعت، با اینکه این امور ماده و صورت اند برای بدن انسان، نه طبیعت بدن انسان، و این نیست مگر به خاطر شدت تأثیر طبیعت در این امور هفت گانه.

 

 

امیدوارم لبخند امام زمان روزی شما باشد. باتشکر/

 

جمعه 16 فروردین 1392  10:46 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
دسترسی سریع به انجمن ها