مدت هاست که نگرانی از خرابی های گسترده طبیعت در سیزدهمین روز فروردین موجب شده که این روز بهاری در تقویم رسمی کشورمان به نام طبیعت سند زده شده و کار ارشاد مردم به حمایت از این نعمات الهی تا آنجا بالا بگیرد که فارغ از عاملِ انگیزشی که میلیون ها نفر از مردمان را در این روز به دشت و صحرا می کشاند، به نوعی با واژه "سیزدهبهدر" نزاعی شکل بگیرد که عاقبت آن نه پاسداشت طبیعت است و نه زنده نگه داشتن یک جشن چند هزار ساله!
هرچند سیزدهبهدر امسال به شکلی رقم خورده که این ایستگاه آخر نوروزی در نقطه پایان تعطیلی های طولانی قرار نگرفته است، اما کارکرد این روز از دیرباز به گونه ای ست که فردای آن با آغاز فصل کار معنا می شده و از این دید چه بسا بد نباشد که کمی در فلسفه شکل گیری آن غور نموده و برای شروع فصل کاری جدید، این فرصت باستانی را غنیمت بشمریم.
به گزارش «تابناک»، همان گونه که پیشینه جشن نوروز را به زمان حکومت جمشید مرتبط میدانند، درباره سیزدهبهدر هم روایت هست که: «... جمشید، شاه پیشدادی، روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم خیمه و خرگاه بر پا میکند و بارعام میدهد و چندین سال پیاپی این کار را انجام میدهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین درمیآید و ایرانیان از آن پس سیزدهبهدر را بیرون از خانه در کنار چشمه سارها و دامن طبیعت برگزار میکنند».
البته این روایت چندان از دید کارشناسان مورد پذیرش قرار نمی گیرد چرا که اصولا سخن گفتن از "پیشدادیان" چندان بر مبنای اسناد نبوده و به تبع آن نمی توان شکل گیری آیینی تا این اندازه فراگیر را به اسطوره و یا حتی وهم و خیال مرتبط دانست.
آنچه واضح است، سیزدهبهدر جشنی است که در انتهای نوروز قرار گرفته و از یک سو حسن ختام جشن های متعددی همچون یلدا، چهارشنبهسوری و حتی خود نوروز بوده و نوید آغاز فصل کار را میدهد و از سوی دیگر، همانگونه که از نام آن پیداست، در دامان طبیعت تدارک دیده شده و از این بابت، بسیاری پیام ها در خود نهفته دارد.
جشنی متنوع و گوناگون با چهار هزار سال قدمت
دکتر رضا مرادی غیاث آبادی، پژوهشگر و نگارنده کتاب «فرهنگ نامه ایران باستان» قدمت سیزدهبهدر را دست کم چهار هزار سال دانسته و می نویسد: «برای بررسی دیرینگی این جشن، ما با یک خلأ درازمدت در منابع و اسناد مکتوب روبرو هستیم. از همین روی، برخی پژوهشگران بر این گمانند که این جشن دیرینگیای بیش از یک یا دو سده ندارد. تمامی منابع مکتوبی که به گزارش صریح سیزدهبدر (در فروردین یا صفر) پرداختهاند، متعلق به عصر قاجاریه هستند، اما دو شاهد دیگر نشاندهنده دیرینگی بسیار زیاد این جشن است؛
یکی آیینهای بسیار گسترشیافته و متنوع و گوناگون سیزدهبدر است که بر پایه قواعد مردمشناسانه و فرهنگ عامه، هر چقدر دامنه گسترش باوری فراختر و شیوههای برگزاری آن متفاوتتر باشد، نشاندهنده دیرینگی بیشتر آن است.
دیگری، مراسم مشابهای است که به موجب کتیبههای باستانی سومری و بابلی (اکدی) از آن آگاهی داریم؛ به موجب این گزارشهای مکتوب، آیینهای سال نو در سومر با نام «زَگموگ» و در بابل با نام «اَکیتو»، دوازده روز به درازا میکشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت میآراستهاند. بدین ترتیب تصور میشود که سیزدهبدر دارای سابقهای دستکم چهارهزار ساله است.»
آیا سیزدهبهدر نشات گرفته از نحسی یک عدد است؟
البته هر یک از این دو گزاره به تنهایی برای رد کردن ادعایی که گاه سیزدهبهدر را ناشی از نحس دانستن عدد سیزده معرفی می کنند، کافی به نظر می رسد اما اگر بدانیم که این عدد از دید نیاکانمان خجسته بوده است، قطعا آمیختگی آن با نحسی در باور برخی برایمان جای سوال خواهد داشت.
غیات آبادی معتقد است: «در باورهای ایرانی هر یک از روزهای ماه خورشیدی از آنِ یکی از ایزدان و مینویان است و تمامی روزهای سال خجسته و فرخنده هستند. نحس بودن عدد سیزده، ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپایی است و پس از آشنایی و گسترش روابط ایرانیان با اروپاییان از عصر صفوی به بعد، به ایران راه یافته است.
از سوی دیگر، عدد سیزده در نزد ایرانیان و جوامع کهن، به خاطر خاصیت بخشناپذیری آن، عددی «بد قلق» دانسته میشده، اما انتخاب سیزده برای این جشن ایرانیان، نه به دلیل نحس بودن آن، بلکه از آن روی است که روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماریهای ایرانی از آن ایزد «تیشتَر»، ایزد آورنده باران و سال خوب، است. ایرانیان این روز را برای خجستگی بسیار آن انتخاب کردهاند و اینکه در برخی نواحی نیز که سیزدهبدر را در روز چهارشنبه برگزار میکنند هم به همین سبب بوده است. چرا که روز چهارشنبه در ایران باستان با نام «تیشتَر شید» شناخته میشده و در نتیجه پیوندی میان چهارشنبه و روز سیزدهم وجود دارد.»
«سیزدهبهدر» امروزی چه شباهتی با آیین باستانی این جشن دارد؟
اکنون که کوتاه پیشینه جشنی که پیش رو داریم را مرور کرده و خرافه هایی که گاه آن را در بر می گیرد، شناخته ایم، بد نیست کمی به این نکته بیاندیشیم که سیزدهبهدر امروزی ما چه شباهتی با جشن باستانی توصیف شده دارد؟ طبیعت نشینی (بخوانید پیک نیک!) امروز کجا و بازیهای گروهی، ترانهها و رقصهای دستهجمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراکپزیهای عمومی، سوارکاری، نمایشهای شاد، هماوردجوییهای جوانان و آبپاشی و آببازی (که این آخری در میان «پارسیوان»های پاکستان سخت رایج است) و غیره کجا؟!
اما فارغ از این قیاس ها، بد نیست لختی به این نکته بیاندیشیم که سیزدهبهدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش تیشتر، برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و زیستبوم مقدس آنان بوده است؛ در حالیکه امروزه بیشتر به روز ویرانی و تباهی طبیعت شباهت یافته است؛ روزی که نه تنها آیین و رسوم همراه آن به مروز زمان –و لابد به سبب کوتاهی پدران و مادرانمان- رنگ باخته و به فراموشی گراییده اند، بلکه اینقدر از فلسفه وجودی اش دور مانده که برخی مان ترجیح می دهیم به جای سیزدهبهدر، آن را «روز طبیعت» بنامیم؛ انگار نه انگار که می شود هر روز را روز طبیعت نامید اما قطعا یلدا، نوروز، سیزدهبهدر و ... تنها یکبار در سال تکرار میشوند.
اینجاست که جای خالی حکایتِ پشت این جشن باستانی به شدت احساس شده و البته راه خلاصی از آن هم چیزی نیست جز بازگشت به اصل سیزدهبهدر؛ به عبارتی بهتر، نه انبوه فیلم های سینمایی که در این روز از رسانه ملی پخش می شوند و نه توصیه های موکد و البته کلیشه ای درباره پاسداشت طبیعت، هیچ کدام به آن اندازه که سخن گفتن از یک جشن نیک باستانی موثر است، اثر گذار نخواهد بود که اگر غیر از این باشد، نیازی به نام گذاری نخستین تیشتر روز سال به نام طبیعت نخواهد بود.